۱. تکنیک اشباع روایتی: در جنگ شناختی، یکی از قدرتمندترین تکنیکها، اشغال فضای فکری و رسانهای طرف مقابل از طریق تکرار یک پیام خاص است.
زمانی که ترامپ ادعا میکند «ما با ایران در حال مذاکرهایم»، با وجود اینکه خود نیز به نادرستی این ادعا واقف است، اما با تکرار آن، نوعی جنگ روایتی به راه میاندازد. او فضای رسانهای ایران و منطقه را مملو از پرسش، تردید، تحلیل، تکذیب، تأیید ضمنی یا حتی نظریهپردازیهای توطئهآمیز میکند.
در چنین فضایی، روایت رسمی جمهوری اسلامی ایران، قدرت کنترل خود را از دست میدهد. ترامپ با این اقدام تمرکز تصمیمگیران را مختل، فضای رسانهای را اشباع و افکار عمومی را دچار سردرگمی میکند. نتیجه آن است که ایران از موضع ابتکار عمل خارج شده و به وضعیت واکنشگرایی سوق داده میشود.
۲. تکنیک پنجره ضعف: این تکنیک معمولاً در شرایطی به کار گرفته میشود که طرف مقابل در وضعیت ناپایدار قرار دارد؛ به عنوان مثال، در شرایطی که اقتصاد کشور تحت فشار تحریمها قرار دارد، در داخل کشور نارضایتیهایی مشاهده میشود، یا در سطح منطقه با تهدیدات امنیتی و نظامی مواجه است.
در این وضعیت، آمریکا با هوشمندی اقدام به ارسال پیامهایی گیجکننده، نظیر ادعای مذاکره، میکند.
هدف از اینکار چیست؟
یا کشاندن طرف مقابل به واکنشی عجولانه،
یا تخریب فضای تصمیمگیری داخلی،
یا منحرف کردن تحلیلگران و رسانهها از مسیر واقعی.
۳. فشار چندلایه: در این مرحله دیگر صرفاً بحث فشار اقتصادی مطرح نیست. آمریکا ساختاری چندلایه از فشار را طراحی میکند:
▪️ لایهای از تحریمها و فشار مالی،
▪️ لایهای از عملیات روانی و طرح ادعای مذاکره،
▪️ لایهای از بازی با افکار عمومی مردم ایران،
▪️ و لایهای از تشویش در نظام تصمیمگیری کشور.
به این ترتیب، ایالات متحده همزمان هم از بیرون و هم از درون ذهن جامعه و تصمیمگیرندگان، موجب فرسایش میشود.
ترامپ در ظاهر خود را صلحطلب نشان میدهد و میگوید «دنبال صلح هستیم»، اما در عمل با مهندسی روانی تلاش میکند تا جمهوری اسلامی ایران را بدون نیاز به شلیک حتی یک گلوله، به تدریج به عقبنشینی وادار کند.
استراتژی نهایی: ترامپ با تکرار مداوم این ادعا که «مذاکره مستقیم با ایران در جریان است»، از یک تکنیک پیچیده جنگ روانی به نام «شرطیسازی شناختی» استفاده میکند.
یعنی چه؟ یعنی ذهن جامعه، رسانهها و حتی بخشی از بدنه تصمیمگیر کشور را بهتدریج عادت میدهد به این تصور که مذاکرهای واقعاً در حال وقوع است.
زمانی که این پیام بارها از زبان ترامپ، مشاورانش یا رسانههای وابسته مطرح میشود، حتی بدون ارائه هیچ سند یا مدرکی، بهصورت ناخودآگاه این ذهنیت شکل میگیرد که «لابد چیزی در جریان است که اعلام نمیشود».
در این شرایط، مخاطب - بهویژه در داخل ایران - بهتدریج به انتظار برای تغییر، توافق یا گشایش سوق داده میشود.
وقتی فضا به این ترتیب آماده شد، ضربه نهایی وارد میشود: «ما که خواستیم مذاکره کنیم، ایران زد زیر میز.»
بدین ترتیب، ترامپ مسئولیت شکست مذاکرات را بهطور کامل به گردن ایران میاندازد و خود را طرف صلحطلب ماجرا معرفی میکند.
پیام شما به ما