مدرسه خانه دوم نیست. یکجورهایی خانه اول محسوب میشود. ساعتهای زیادی را توی کلاس پشت نیمکت و روی زمین حیاط میشینیم و وقتمان را میگذاریم برای حرف زدن با دوست و رفیق و معلم. همین بزرگمان میکند. بزرگی البته به سن نیست ولی مدرسه انگار فقط همین بخشش را گردن میگیرد. همین که آموزش بدهد و دانش آموز را برساند به چهارم دبیرستان و تمام. همین که آموزش بدهد آن هم بدون پرورش.

اسرار کتاب جادو
همانطور سفید سفید انداختیمش سطل زباله. اگر هم ما جدی اش می گرفتیم، مدرسه جدی اش نمی گرفت. این حرفی است که در گپ و گفت، بچه ها درباره کتاب «مدیریت خانواده و سبک زندگی» می زنند. از آن کتابهایی است که نثرش هیچ به یک نوجوان متوسطه دومی نمی خورد. ته تهش نوجوان دوره اول و اواخر دوران کودکی. تازه بگذریم از اینکه زمان کلاسهایش را میدادند به درسهایی مثل ریاضی و... جای خالی مسئله و الزام ازدواج در کتابهای درسی و طرح درس مدارس حسابی حس میشود. جایی و زمانی که باید اتفاقا نوجوان برای زندگی و مسیر آینده زناشویی و خانوادگی درست آماده شود و رفتار صحیح و مدیریت شده را یاد بگیرد اما این درس و مسیر در نظر آموزش و پرورش بیاهمیت ترین عمل تلقی میشود. سازمان پژوهش و تالیف کتب درسی چند سالی هست کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی را به دروس متوسطه اضافه کرده، اما مدارس دلشان نمیخواهد به این درس توجه کنند و بعدتر از دانش آموز پسر و دخترمان توقع مادر و پدر خوب بودن دارند. باید اضافه کنیم که در این کتابها اساسا به جای تمرکز به بحث سبک زندگی و ارتباط متقابل صرفا کتاب با جنسیت فرد کار دارد و به زوجیت او می پردازد. این را هم من نمیگویم، بچهها میگویند کتاب به طرز اغراق شدهای نقش فردی را به پدری و مادری خلاصه می کند درحالیکه در ابعاد دیگر پرورش کسی در سطح کلانتر جایگاه اجتماعی درستش را یادش نمیدهد.
آموزش و...
اساسا مدارس عادت کردهاند به آموزش بدون پرورش مگر اینکه از قضا شما به لحاظ مالی متمکن و پولدار باشید و مدرسهتان برای خانواده مهم باشد و بروید یک مدرسه ای که نه تنها درس بلکه سبک زندگی و ارتباطاتتان هم دغدغهشان باشد. پرورش، زنگ پرورشی و حتی معلم پرورشی اگر میدانستند چقدر در دوران بلوغ و بعد از آن اهمیت دارند هیچوقت مدرسه از آن غافل نمیشد. جای جذابیت در این زنگها خالی ست یا مثل کتاب مدیریت خانواده نادیده گرفته میشود یا عملا به بطالت و دوست نداشتن میگذرد. قاعدتا در این زنگ باید از نقش اعضا خانواده حرف زد و نوجوان را برای نقش آفرینیهای آیندهاش به درستی و با ادبیات صحیح آماده کرد اما تا آنجا که ما خبر داریم این زنگ بیش از این که بدون سوگیری به صورت غلو شده و جنسیت زده زمانش می گذرد.
اسیر تناقضات
دانش آموز طفلکی همیشه باید به چند ساز برقصد. یکی ساز مدرسه و دیگری ساز خانواده و وای اگر این دو باهم دیگر از لحاظ ساختاری تناقض داشته باشند. یعنی خانواده یک چیز را ارزش بداند و مدرسه چیز دیگر را و معلوم است که خانواده در این کشمکش ببرد. اگر نقش همسری و پدر و مادری در خانواده ارزش نباشد مدرسه خودش را تکه تکه هم بکند این مسئولیت برای نوجوان فهم نمیشود و در آینده مشکل ساز میشود.