متن پیشرو ترجمه گزارشی از وبگاه آمریکایی foreign affair است که با اشاره و توضیح عواملی مثل افزایش قدرت رقبای اصلی، ضعیف شدن وجهه بینالمللی این کشور، از بین رفتن اعتماد داخلی، ناکارآمدی احزاب در سیاستهای داخلی و خارجی و ضعف اساسی دیپلماسی عمومی، به ناتوانی این کشور در بازدارندگی موثر در مقابل روسیه، چین و متحدان آنها صحه میگذارد.

در حال حاضر ایالات متحده تهدیدات امنیتی جدیتری نسبت به تمام تاریخ خود مواجه است. آمریکا تا قبل از این هرگز با چهار مخالف متحد همزمان مواجه نشده بود. روسیه، چین، کره شمالی و ایران این چهار کشور هستند که زرادخانههای هستهای آنها(به غیر از ایران) جمعا ظرف چند سال میتواند تقریباً دو برابر شود. از زمان جنگ کره، ایالات متحده مجبور به مبارزه با رقبای نظامی قدرتمند در اروپا و آسیا نبود و هیچکس نمیتواند زمانی را به خاطر بیاورد که دشمنی به اندازه چین امروز از قدرت اقتصادی، علمی، فنی و نظامی برخوردار باشد. اما مشکل این است که درست در لحظهای که رویدادهای جهانی پاسخی قوی و منسجم از ایالات متحده میطلبد، این کشور توانایی ارائه پاسخ ندارد. رهبری سیاسی از هم پاشیده در دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، در کاخ سفید و کنگره - نتوانسته آمریکاییها را آنچنان که باید متقاعد کند. رهبران سیاسی نتوانستهاند توضیح دهند که چگونه تهدیدات ناشی از این کشورها به یکدیگر مرتبط هستند. آنها نتوانستهاند یک استراتژی بلندمدت برای اطمینان از اینکه ایالات متحده و ارزشهای دموکراتیک به طور گستردهتر پیروز خواهند شد، بیان کنند. رهبران سیاسی نتوانستهاند به شهروندان خود توضیح دهند که چگونه تهدیدات ناشی از این کشورها به یکدیگر مرتبط هستند. آنها نتوانستهاند یک استراتژی بلندمدت برای اطمینان از اینکه ایالات متحده و ارزشهای دموکراتیک به طور گستردهتر پیروز خواهند شد، بیان کنند. شی جین پینگ، رئیس جمهور چین و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، اشتراکات زیادی دارند، اما دو عقیده مشترک آنها برجسته است. اول، هر یک فهمیدهاند که ماموریت آنها جان بخشیدن به روزهای باشکوه امپراتوریهایی است که در گذشته داشتند. برای شی جین پینگ، این به معنای بازپسگیری نقش مسلط امپراتوری چین در آسیا و در عین حال داشتن جاه طلبیهای بیشتر برای نفوذ جهانی است. برای پوتین، این به معنای احیای امپراتوری روسیه و بازپس گیری احترامی است که اتحاد جماهیر شوروی داشت. دوم، هر دو رهبر متقاعد شدهاند که دموکراسیهای توسعهیافته و در راس آنها ایالات متحده - دوران اوج خود را پشت سر گذاشتهاند و وارد یک افول غیرقابل برگشت شدهاند. آنها معتقدند این کاهش در انزواگرایی فزاینده، قطبی شدن سیاسی و آشفتگی داخلی این دموکراسیها مشهود است. در مجموع، اعتقادات شی و پوتین دوره خطرناکی را پیشروی ایالات متحده گذاشته است و این مشکل فقط قدرت نظامی و تهاجمی چین و روسیه نیست. همچنین این که هر دو رهبر قبلاً اشتباهات محاسباتی بزرگی در داخل و خارج انجام دادهاند و به نظر میرسد در آینده محاسبات بزرگتری نیز انجام خواهند داد. تصمیمات آنها میتواند به عواقب فاجعه باری برای آمریکا و خودشان منجر شود. بنابراین، واشنگتن باید محاسبات شی و پوتین را تغییر و احتمال وقوع فاجعه را کاهش دهد، تلاشی که مستلزم دید استراتژیک و اقدام جسورانه است. ایالات متحده در جنگ سرد به لطف یک استراتژی ثابت که توسط هر دو حزب سیاسی از طریق ۹ رییس جمهور متوالی دنبال گشت، پیروز شد. آمریکا امروزهم نیاز به رویکرد دو حزبی مشابهی دارد. ایالات متحده خود را در موقعیتی منحصر به فرد خائنانه میبیند: مواجهه با دشمنانی که تمایل به محاسبات اشتباه دارند(محاسبات مخاطره آمیز برای آمریکا) که در عین حال قادر به جمعآوری اتحاد و قدرت لازم برای منصرف کردن آنها نیست. بازدارندگی موفقیت آمیز رهبرانی مانند شی و پوتین به اطمینان از تعهدات و پایداری پاسخ آنها بستگی دارد. با این حال، ناکارآمدی قدرت آمریکا را نامنظم و غیرقابل اعتماد کرده و عملاً این کشورها را به شرط بندی خطرناک دعوت میکند. بلندپروازیهای چین فراخوان شی برای «جوانسازی بزرگ ملت چین» مسیری برای تبدیل شدن چین به قدرت برتر جهانی تا سال 2049 است. این هدف شامل بازگرداندن تایوان به کنترل پکن است و به قول شی جین پینگ «اتحاد کامل میهن باید محقق شود و محقق خواهد شد». به همین منظور، شی به ارتش چین دستور داده است که تا سال 2027 برای یک حمله موفقیت آمیز به تایوان آماده باشند و او متعهد شده که ارتش را تا سال 2035 مدرن کرده و آن را به یک نیروی تراز جهانی تبدیل کند. به نظر میرسد شی معتقد است که تنها با گرفتن تایوان میتواند موقعیتی را برای خود تضمین کند که با مائوتسه تونگ در میان افسانههای حزب کمونیست چین قابل مقایسه باشد. آرزوها و احساس شخصی شی جینپینگ خطر جنگ بزرگی را به همراه دارد. همانطور که پوتین در اوکراین دچار اشتباه محاسباتی شده و تکرار چنین اشتباهی برای چین در مقابل تایوان وجود دارد. اگر حفظ قدرت حزب اولویت اول شی است، گرفتن تایوان دومین اولویت اوست. اگر چین برای تحت فشار قرار دادن تایوان برای تسلیم پیشگیرانه به اقداماتی غیر جنگ متکی باشد، احتمالاً شکست خواهد خورد. بنابراین شی میتواند با ایجاد یک محاصره دریایی تمام عیار و یا حتی انجام یک تهاجم همه جانبه برای فتح جزیره، اقدام کند اما جدا از برد یا باخت، هزینههای اقتصادی و نظامی ناشی از جنگ بر سر تایوان برای چین فاجعهبار خواهد بود. اما علیرغم تمام این مسائل چین همچنان یک مشکل بزرگ برای آمریکا به حساب میآید چرا که ارتش آن قویتر از همیشه است و تعداد کشتی های جنگی بیشتری نسبت به ایالات متحده دارد (اگرچه آنها از کیفیت پایین تری برخوردار هستند). این کشور هم نیروهای متعارف و هم نیروهای هستهای خود را مدرن و بازسازی کرده و در حال دو برابر کردن نیروهای هستهای خود است همچنین سیستم فرماندهی و کنترل خود را ارتقا داده و در حال تقویت توانمندیهای خود در فضای حقیقی و مجازی است. چین علاوه بر تحرکات نظامی خود، استراتژی جامعی را با هدف افزایش قدرت و نفوذ خود در سطح جهانی دنبال کرده و اکنون بزرگترین شریک تجاری بیش از 120 کشور دنیا است. بیش از 140 کشور به عنوان شرکت کننده در طرح کمربند و جاده، برنامه توسعه زیرساخت گسترده چین، ثبت نام کردهاند، و چین اکنون مالک، مدیریت یا سرمایهگذاری در بیش از 100 بندر در حدود 60 کشور است. یک شبکه تبلیغاتی و رسانهای فراگیر در تکمیل این روابط اقتصادی در حال گسترش است. هیچ کشوری در روی زمین دور از دسترس حداقل یک ایستگاه رادیویی چینی، کانال تلویزیونی یا سایت خبری آنلاین نیست. پکن از طریق این رسانهها به اقدامات و انگیزههای آمریکا حمله میکند، ایمان به نهادهای بینالمللی را که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرد، از بین میبرد، و برتری فرضی مدل توسعه و حکمرانی خود را به همه اعلام میکند - همه اینها در حالی است که موضوع زوال غرب را پیش میبرد. قمار پوتین زبیگنیو برژینسکی، دانشمند علوم سیاسی و مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده، یکبار گفت: «بدون اوکراین، روسیه دیگر امپراتوری نیست و پوتین قطعا با این دیدگاه موافق است. در تعقیب امپراتوری از دست رفته روسیه، او در سال 2014 و بار دیگر در سال 2022 به اوکراین حمله کرد - با این حال ماجراجویی دوم تبدیل به یک اشتباه محاسباتی فاجعهبار با پیامدهای ویرانگر بلندمدت برای کشورش شد. اقدامات روسیه به جای تقسیم و تضعیف ناتو، هدف جدیدی را به این ائتلاف داد (ورود اعضای جدید به ناتو). از نظر استراتژیک، وضعیت روسیه در حال حاضر بسیار بدتر از قبل حمله است. از نظر اقتصادی، فروش نفت به چین، هند و سایر کشورها بسیاری از تأثیرات مالی تحریمها را جبران کرده و کالاهای مصرفی و فناوری از چین، ترکیه و سایر کشورهای آسیای مرکزی و خاورمیانه تا حدی جایگزین کالاهایی شده که زمانی از این کشور وارد می شد. با این حال، روسیه تقریباً توسط همه دموکراسیهای توسعه یافته تحت تحریمهای فوقالعاده قرار گرفته است. شرکتهای غربی بیشماری سرمایهگذاریهای خود در این کشور را رها کردهاند، از جمله شرکتهای نفت و گاز که فناوریشان برای حفظ منبع درآمد روسیه ضروری است. هزاران متخصص و کارآفرین جوان فناوری فرار کردهاند. پوتین با حمله به اوکراین، آینده کشورش را به رهن گذاشته است. در مورد ارتش روسیه، حتی اگر جنگ به طور قابل توجهی نیروهای متعارف آن را تنزل داده اما مسکو همچنان بزرگترین زرادخانه هستهای جهان را دارد. به لطف توافقنامههای کنترل تسلیحات، این زرادخانه فقط چندین سلاح هستهای راهبردی بیشتر از ایالات متحده در اختیار دارد. اما روسیه ده برابر تسلیحات هستهای تاکتیکی دارد – چیزی در حدود 1900 سلاح. با وجود این زرادخانه هستهای بزرگ، چشم انداز پوتین تاریک به نظر میرسد. با از بین رفتن امیدهای او برای فتح سریع اوکراین، به نظر میرسد او روی یک بن بست نظامی سخت حساب میکند تا اوکراینیها را خسته کند و شرط میبندد تا بهار یا تابستان آینده، مردم اروپا و ایالات متحده از حفظ و حمایت آنها خسته شوند. به عنوان یک جایگزین موقت برای اوکراین فتح شده، او ممکن است به اوکراین فلج شده راضی شود- کشوری که در حال خراب شدن است، صادرات و کمکهای خارجی آن به طور چشمگیری کاهش یافته است. پوتین اوکراین را به عنوان بخشی از امپراتوری روسیه میبیند. او همچنین از اوکراین دموکراتیک، مدرن و مرفه به عنوان الگوی جایگزین برای روسهای همسایه میترسید. او ممکن است به خواسته اول خود نرسد اما امیدوار است که از دومی جلوگیری کند. تا زمانی که پوتین در قدرت است، روسیه دشمن ایالات متحده و ناتو باقی خواهد ماند. او از طریق فروش تسلیحات، کمکهای امنیتی و نفت و گاز با تخفیف، روابط جدیدی را در آفریقا، خاورمیانه و آسیا ایجاد میکند. او به استفاده از تمام ابزارهای موجود برای ایجاد تفرقه در ایالات متحده و اروپا و تضعیف نفوذ ایالات متحده در جهان جنوب(کشورهای کمتر توسعه یافته یا در حال توسعه) ادامه خواهد داد. او که از شراکتش با چین جسور شده و مطمئن است که زرادخانه هستهای مدرنشدهاش مانع از اقدام نظامی علیه روسیه میشود، به شدت به چالش با ایالات متحده ادامه خواهد داد. آمریکا آسیب دیده در حال حاضر، به نظر میرسد که ایالات متحده در برابر چین و روسیه در موقعیت قوی قرار دارد. مهمتر از همه، اقتصاد ایالات متحده در حال پیشرفت است. سرمایه گذاری تجاری در تأسیسات جدید تولیدی، که بخشی از آن توسط برنامههای زیرساختی و فناوری جدید دولت یارانه میشود، در حال رونق هستند. سرمایهگذاریهای جدید دولت و کسبوکار در زمینه هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، روباتیک و مهندسی زیستی نویدبخش افزایش شکاف فناوری و اقتصادی بین ایالات متحده و هر کشور دیگری در سالهای آینده است. از نظر دیپلماتیک، جنگ در اوکراین فرصتهای جدیدی را در اختیار ایالات متحده قرار داده است. هشدار اولیه که واشنگتن به دوستان و متحدان خود در مورد قصد روسیه برای حمله به اوکراین داد، ایمان آنها را به تواناییهای اطلاعاتی ایالات متحده بازگرداند. نگرانیهای مجدد از روسیه به ایالات متحده اجازه داده که ناتو را تقویت و گسترش دهد و کمکهای نظامی خود را به اوکراین ارسال کند. در همین حال، قلدری اقتصادی و دیپلماتیک چین در آسیا و اروپا نتیجه معکوس داشته و ایالات متحده را قادر میسازد تا روابط خود را در هر دو منطقه تقویت کند. ارتش ایالات متحده در سالهای اخیر بودجه زیادی دریافت کرده و برنامههای نوسازی را در هر سه بخش هستهای - موشکهای بالستیک قارهپیما، بمبافکنها و زیردریاییها اجرا میکند. پنتاگون در حال خرید هواپیماهای جنگی جدید (اف-35، اف-15های مدرن و یک جنگنده جدید نسل ششم) به همراه ناوگان جدیدی از هواپیماهای تانکر برای سوخت گیری در حین پرواز است. ارتش در حال تهیه حدود دوجین سکو و سلاح جدید است و نیروی دریایی در حال ساخت کشتیها و زیردریاییهای اضافی است. ارتش به توسعه انواع جدید تسلیحات مانند مهمات مافوق صوت و تقویت قابلیتهای تهاجمی و دفاعی سایبری خود ادامه میدهد. با این حال، متأسفانه، ناکارآمدی سیاسی و شکستهای سیاستی آمریکا موفقیت آن را تضعیف میکند. اقتصاد ایالات متحده توسط مخارج بیرویه دولت فدرال تهدید میشود. سیاستمداران هر دو حزب در پرداختن به هزینههای حقوقی مانند تامین اجتماعی و بهداشتی شکست خوردهاند. مخالفتهای همیشگی با افزایش سقف بدهی، اعتماد به اقتصاد را تضعیف کرده و باعث نگرانی سرمایهگذاران در مورد اینکه اگر واشنگتن واقعاً اشتباه کند، چه خواهد شد. (در آگوست 2023، آژانس رتبه بندی فیچ رتبه اعتباری ایالات متحده را کاهش داد و هزینه های استقراض را برای دولت افزایش داد.) روند تخصیص اعتبارات در کنگره سالهاست که با مشکل مواجه شده. قانونگذاران مکرراً در تصویب لوایح تخصیصی فردی شکست خوردهاند، آنها قوانین غولپیکری را تصویب کردهاند که هیچکس آنها را نخوانده است و اجبارا دولت را تعطیل کردند. از نظر دیپلماتیک، تحقیر متحدان ایالات متحده توسط ترامپ، علاقه او به رهبران مستبد، تمایل او برای ایجاد تردید در مورد تعهد ایالات متحده به متحدان خود در ناتو، و رفتار عموماً نامنظم او اعتبار و احترام ایالات متحده را در سراسر جهان تضعیف کرد. اما تنها هفت ماه پس از ریاست جمهوری جو بایدن، خروج ناگهانی و فاجعه آمیز ایالات متحده از افغانستان بیشتر به اعتماد بقیه جهان به واشنگتن آسیب زد. برای سالها، دیپلماسی ایالات متحده بخش زیادی از جهان جنوب را که جبهه مرکزی رقابت غیرنظامی با چین و روسیه است، نادیده گرفته است. سفارتهای ایالات متحده به طور نامتناسبی در این بخش از جهان خالی مانده است. از آغاز سال 2022 و پس از سالها غفلت، ایالات متحده برای احیای روابط خود با کشورهای جزیرهای اقیانوس آرام تلاش کرد - اما قبل از آن چین از غیبت واشنگتن برای امضای توافقنامههای امنیتی و اقتصادی با این کشورها استفاده کرد. رقابت با چین و حتی روسیه بر سر بازار و نفوذ جهانی است. ایالات متحده نمی تواند(نباید) در هیچ جایی غیبت کند. ارتش همچنین بهای ناکارآمدی سیاسی آمریکا و به ویژه کنگره را میپردازد. از سال 2010، کنگره هر سال در تصویب لوایح تخصیصی برای ارتش قبل از شروع سال مالی آینده شکست خورده است. در عوض، قانونگذاران «قطعنامهای مستمر» را تصویب کردهاند که به پنتاگون اجازه میدهد پول بیشتری نسبت به سال قبل خرج نکند و آن را از شروع هر برنامه جدید یا افزایش هزینههای برنامههای موجود منع میکند. این قطعنامههای مستمر بر هزینههای دفاعی تا زمانی که لایحه اعتبارات جدید تصویب شود، حاکم است و از چند هفته تا یک سال مالی کامل را سپری میکنند. در نتیجه، هر سال برنامهها و ابتکارات جدید تخیلی برای یک دوره غیرقابل پیشبینی به جایی نمیرسند. قانون کنترل بودجه در سال 2011 کاهش هزینهها را بهطور خودکار به اجرا گذاشت، که به عنوان یک «تصرف» شناخته میشود و بودجه فدرال را به میزان 1.2 تریلیون دلار طی ده سال کاهش داد. ارتش، که در آن زمان تنها حدود 15 درصد از هزینه های فدرال را تشکیل میداد، مجبور شد نیمی از این کاهش یعنی 600 میلیارد دلار را جذب کند. با معافیت از هزینههای پرسنل، بخش عمدهای از کاهشها باید از حسابهای نگهداری، عملیات، آموزش و سرمایه گذاری باشد. عواقب آن شدید و طولانی مدت بود. و با این حال، از سپتامبر 2023، کنگره به سمت انجام دوباره همان اشتباه پیش میرود. نمونه دیگری از اینکه کنگره اجازه میدهد سیاست آسیب واقعی به ارتش وارد کند این است که به یک سناتور اجازه میدهد تا از تایید صدها افسر ارشد برای ماهها ممانعت کند، نه تنها آمادگی و رهبری را به طور جدی تحقیر میکند، بلکه با برجسته کردن ناکارآمدی دولت آمریکا در چنین منطقه حساسی ایالات متحده را در بین دشمنان خود به مایه خنده تبدیل کند. نکته نهایی این است که ایالات متحده برای مقابله با تهدیداتی که با آن مواجه است به قدرت نظامی بیشتری نیاز دارد، اما کنگره و قوه مجریه برای دستیابی به این هدف مملو از موانع هستند. رقابت ابر قدرتها رقابت حماسی بین ایالات متحده و متحدانش از یک طرف و چین، روسیه و همسفرانشان از طرف دیگر به خوبی در جریان است. واشنگتن برای اطمینان از اینکه در قویترین موقعیت ممکن برای بازدارندگی دشمنانش قرار بگیرد باید ابتدا به شکست توافق دو حزبی چند دههای(دموکرات و جمهوریخواه) در رابطه با نقش ایالات متحده در جهان بپردازند. تعجب آور نیست که پس از 20 سال جنگ در افغانستان و عراق، بسیاری از آمریکاییها میخواستند به امور داخلی کشور خود بپردازند. اما وظیفه رهبران سیاسی این است که با این احساسات مقابله کنند و توضیح دهند که چگونه سرنوشت کشور به طور جدایی ناپذیری با آنچه در جاهای دیگر اتفاق میافتد، مرتبط است. رئیس جمهور فرانکلین روزولت یک بار مشاهده کرد که "بزرگترین وظیفه یک دولتمرد آموزش است." اما روسای جمهور اخیر، همراه با اکثر اعضای کنگره، در این مسئولیت اساسی شکست خوردهاند. آمریکاییها باید بدانند که چرا رهبری جهانی ایالات متحده، علی رغم هزینههایش، برای حفظ صلح و رفاه حیاتی است. آنها باید بدانند که چرا مقاومت موفق اوکراین در برابر تهاجم روسیه برای بازدارندگی چین از حمله به تایوان بسیار مهم است. آنها باید بدانند چرا تسلط چین بر غرب اقیانوس آرام منافع ایالات متحده را به خطر میاندازد. آنها باید بدانند که چرا نفوذ چین و روسیه در جهان جنوب برای جیبهای آمریکا مهم است. آنها باید بدانند که چرا اعتماد ایالات متحده به عنوان یک متحد برای حفظ صلح بسیار مهم است. آنها باید بدانند چرا اتحاد چین و روسیه آمریکا را تهدید میکند. اینها انواع ارتباطاتی است که رهبران سیاسی آمریکا باید هر روز ایجاد کنند. این مسئله فقط با یک سخنرانی در کنگره حل نمیشود. رئیس جمهور باید علاوه بر برقراری ارتباط مستقیم با مردم آمریکا، و نه از طریق سخنگویان، زمانی را صرف نوشیدنی و شام و در جلسات کوچک با اعضای کنگره و رسانهها کرده و از نقش رهبری ایالات متحده دفاع کند. سپس، با توجه به ماهیت پراکنده ارتباطات امروزی، اعضای کنگره باید پیام را به رای دهندگان خود در سراسر کشور برسانند. آن پیام چیست؟ این است که رهبری جهانی آمریکا 75 سال صلح را در بین قدرتهای بزرگ فراهم کرده است - طولانی ترین دوره صلح. هیچ چیز در زندگی یک ملت گرانتر از جنگ نیست و هیچ تهدید دیگری برای امنیت و رفاه کشور از آن بزرگتر نیست. قدرت نظامی که ایالات متحده دارد، اتحادهایی که ایجاد کرده و نهادهای بینالمللی که طراحی کرده است، همگی برای جلوگیری از تجاوز علیه این کشور و شرکای آن ضروری هستند. همانطور که شواهد یک قرن باید روشن کند، شکست در برخورد با متجاوزان تنها باعث تشویق بیشتر پرخاشگری میشود. سادهلوحانه است که باور کنیم موفقیت روسیه در اوکراین منجر به تجاوز بیشتر روسیه در اروپا و احتمالاً جنگ بین ناتو و روسیه نخواهد شد. و به همان اندازه ساده لوحانه است که باور کنیم موفقیت روسیه در اوکراین به طور قابل توجهی احتمال تهاجم چین به تایوان و در نتیجه جنگ بالقوه بین ایالات متحده و چین را افزایش نخواهد داد. جهانی بدون رهبری قابل اعتماد ایالات متحده، دنیای شکارچیان اقتدارگرا خواهد بود، با طعمه شدن بالقوه سایر کشورها. اگر آمریکا میخواهد از مردم، امنیت و آزادی خود محافظت کند، باید به نقش رهبری جهانی خود ادامه دهد. همانطور که وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا در سال 1943 درباره ایالات متحده گفت: " مسئولیت، بهای بزرگی است." بازسازی حمایت در داخل از این مسئولیت برای بازسازی اعتماد در میان متحدان و آگاهی دادن به دشمنان مبنی بر اینکه ایالات متحده به تعهدات خود عمل خواهد کرد، ضروری است. به دلیل اختلافات داخلی، پیامهای متناقض، و دوگانگی رهبران سیاسی در مورد نقش ایالات متحده در جهان، تردید قابل توجهی در خارج از کشور در مورد اعتماد آمریکا وجود دارد. دوستان و مخالفان نمیدانند که آیا تعامل و اتحاد بایدن برای بازگشت به حالت عادی یا بیاعتنایی ترامپ به متحدان «اول آمریکا»، موضوع اصلی سیاست آمریکا در آینده خواهد بود. در دنیایی که روسیه و چین در حال حرکت هستند حتی نزدیکترین متحدان نیز در حال مقابله با آمریکا هستند و این امر به ویژه خطرناک است. بازگرداندن حمایت عمومی از رهبری جهانی ایالات متحده بالاترین اولویت است، اما ایالات متحده باید گامهای دیگری برای اجرای واقعی این نقش بردارد.اول، روابط باید از آسیا فراتر برود. تقویت روابط با استرالیا، ژاپن، فیلیپین، کرهجنوبی و سایر کشورهای منطقه ضروری است اما کافی نیست. چین و روسیه با هم علیه منافع ایالات متحده در هر قارهای همکاری میکنند. واشنگتن برای برخورد با کل جهان به یک استراتژی نیاز دارد، به ویژه در آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه، جایی که از نظر توسعه روابط امنیتی و اقتصادی روسها و چینیها به سرعت در حال پیشی گرفتن از ایالات متحده هستند. این استراتژی نباید جهان را به دو دسته دموکراسی و اقتدارگرا تقسیم کند. ایالات متحده باید همیشه از دموکراسی و حقوق بشر در همه جا دفاع کند، اما این تعهد نباید واشنگتن را نسبت به این واقعیت که منافع ملی ایالات متحده گاهی اوقات ایجاب میکند که با دولتهای سرکوبگر و فاقد نمایندگی کار کند، کور کند. دوم، استراتژی ایالات متحده باید همه ابزارهای قدرت ملی خود را در بر گیرد. هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها نسبت به توافقنامههای تجاری دشمنی کردهاند و احساسات حمایتگرایانه در کنگره قوی است. این مسئله زمینه را برای چینیها در جهان جنوب باز گذاشته است که دارای بازارها و فرصتهای سرمایه گذاری عظیمی است. علیرغم نقصهای طرح کمربند و جاده، مانند بدهیهای هنگفتی که بر کشورهای دریافتکننده آن انباشته میشود، پکن با موفقیت از آن برای القای نفوذ، شرکتها و شاخکهای اقتصادی چین در بسیاری از کشورها استفاده کرده است. در قانون اساسی چین در سال 2017 تصریح شده است، از بین نمی رود. دیپلماسی عمومی برای ارتقای منافع ایالات متحده ضروری است، اما واشنگتن اجازه داده که این ابزار مهم قدرت پس از پایان جنگ سرد پژمرده شود. در همین حال، چین میلیاردها دلار در سراسر جهان برای پیشبرد روایت خود هزینه میکند. روسیه همچنین تلاش تهاجمی برای گسترش تبلیغات و اطلاعات نادرست خود و همچنین دامن زدن به اختلاف در بین دموکراسیها دنیا دارد. ایالات متحده به یک استراتژی برای نفوذ بر رهبران و مردم خارجی - به ویژه در جهان جنوب نیاز دارد. برای موفقیت، این استراتژی از دولت ایالات متحده نیاز دارد که نه تنها پول بیشتری خرج کند، بلکه بسیاری از فعالیتهای ارتباطی متفاوت خود را یکپارچه و هماهنگ کند. کمکهای امنیتی به دولتهای خارجی حوزه دیگری است که نیاز به تغییرات اساسی دارد. اگرچه ارتش ایالات متحده کار آموزش نیروهای خارجی را به خوبی انجام میدهد، اما تصمیمات مقطعی در مورد مکان و چگونگی انجام این کار را بدون در نظر گرفتن استراتژیهای منطقهای یا مشارکت بهتر با متحدان اتخاذ میکند. روسیه به طور فزایندهای به دولتهای آفریقا و به ویژه به دولتهایی که تمایلات اقتدارگرایانه دارند کمکهای امنیتی ارائه کرده، اما ایالات متحده هیچ استراتژی موثری برای مقابله با این تلاشها ندارد. واشنگتن همچنین باید راهی برای تسریع در تحویل تجهیزات نظامی به کشورهای دریافت کننده بیابد. در حال حاضر تقریباً 19 میلیارد دلار فروش تسلیحات به تایوان با تاخیرهای بین 4 تا 10 سال وجود دارد. اگرچه این توقف نتیجه عوامل بسیاری است، اما دلیل مهم آن ظرفیت تولید محدود صنایع دفاعی ایالات متحده است. سوم، ایالات متحده باید استراتژی هستهای خود را در مواجهه با اتحاد چین و روسیه بازنگری کند. همکاری بین روسیه و چین که در حال مدرنیزه کردن نیروی هستهای استراتژیک خود هستند اعتبار بازدارندگی هستهای ایالات متحده را آزمایش میکند - همانطور که تواناییهای هستهای در حال گسترش کره شمالی و پتانسیل تسلیحاتی ایران این کار را میکند. ایالات متحده برای تقویت بازدارندگی خود، تقریباً به یقین نیاز به تطبیق استراتژی خود دارد و احتمالاً باید اندازه نیروهای هستهای خود را نیز افزایش دهد. نیروی دریایی چین و روسیه به طور فزایندهای با هم تمرین میکنند، و اگر آنها نیروهای هستهای راهبردی مستقر خود را از نزدیک هماهنگ نکنند، تعجب آور است. توافق گستردهای در واشنگتن وجود دارد که نیروی دریایی ایالات متحده به کشتیهای جنگی و زیردریاییهای بیشتری نیاز دارد. باز هم، تضاد بین لفاظی و عمل سیاستمداران فاحش است. برای چندین سال، بودجه ساخت کشتی اساساً ثابت بود، اما در سالهای اخیر، با وجود افزایش چشمگیر بودجه، ادامه تصمیمگیریها و مشکلات اجرایی مانع از گسترش نیروی دریایی شده است. موانع اصلی بر سر راه یک نیروی دریایی بزرگتر بودجه است: فقدان بودجه بیشتر برای خود نیروی دریایی و به طور گسترده تر، سرمایهگذاری ناکافی در کارخانههای کشتی سازی و صنایعی که از کشتی سازی و نگهداری کشتی حمایت میکنند. با این حال، تشخیص هرگونه احساس فوریت در میان سیاستمداران برای رفع این مشکلات به این زودی دشوار است که این مسئله قابل قبول نیست. در نهایت، کنگره باید نحوه تخصیص پول برای وزارت دفاع را تغییر و وزارت دفاع هم باید نحوه خرج کردن آن پول را تغییر دهد. کنگره باید در مورد تصویب بودجه دفاعی سریعتر و کارآمدتر عمل کند. این به معنای تصویب لوایح تخصیص نظامی قبل از شروع سال مالی است، تغییری که وزارت دفاع را به شدت قابل پیشبینی میکند. پنتاگون به نوبه خود، باید فرآیندهای محلی، و بوروکراتیک خود را اصلاح کند، چرا که در عصر حاضر چابکی و انعطافپذیری جزو مهمترین مسائل هستند. رهبران وزارت دفاع در مورد این نقایص حرفهای درستی زدهاند و ابتکارات زیادی هم برای اصلاح آنها اعلام کردهاند، اما چالش اصلی اجرای موثر و به موقع آنها است. صحبت کمتر، اقدام بیشتر چین و روسیه فکر میکنند آینده متعلق به آنهاست. با وجود تمام لفاظیهای سخت کنگره ایالات متحده و قوه مجریه در مورد عقب نشینی علیه این دشمنان، به طور شگفت انگیزی اقدامات کمی وجود دارد. خیلی اوقات، ابتکارات فقط برای اینکه بودجه و اجرای واقعی به کندی پیش برود یا به طور کلی محقق نشود اعلام میشوند.در واقع گفتگو ارزان است و به نظر میرسد هیچ کس در واشنگتن آماده ایجاد تغییرات فوری مورد نیاز نیست. این امر به طور ویژهای گیج کننده است چون در زمان دوقطبی شدن شدید در واشنگتن، شی و پوتین موفق شدند حمایت دوحزبی چشمگیر و البته شکنندهای را در میان سیاست گذاران برای پاسخ قوی ایالات متحده به تجاوزات خود ایجاد کنند. قوه مجریه و کنگره فرصت نادری برای همکاری با یکدیگر برای حمایت از لفاظیهای خود در مورد مقابله با چین و روسیه دارند که ممکن است به جلوگیری از جنگ کمک کند. شی و پوتین همچنان خطری هستند که ایالات متحده باید با آنها مقابله کند. حتی در بهترین حالت ودر جایی که دولت ایالات متحده مردمی حامی، رهبران پرانرژی و استراتژی منسجمی داشته باشد این دشمنان چالش بزرگی را به وجود خواهند آورد. اما صحنه داخلی امروز چندان منظم نیست. کنگره درگیر مشاجره، بی ادبی، و حاشیه نشینی شده است. و روسای جمهور متوالی یا انکار کردهاند یا در توضیح نقش جهانی آمریکا ضعیف عمل کردهاند. برای مقابله با چنین دشمنان قدرتمند و مستعد خطر، ایالات متحده باید بازی خود را در هر بعد ارتقا دهد. تنها در این صورت است که میتواند امیدوار باشد که شی و پوتین را از شرط بندیهای بد بیشتر باز دارد که این خطر واقعی است.
-
[placeholder]