
ماه روشن و زیبا از وسط آسمان به آن ها می خندید.
امام حسن (ع) به مادر خیره شد. صورت مهربان مادر رو به آسمان بود و لب هایش آرام آرام می جنبید. امام حسن(ع) فهمید که او مثل هرشب مشغول نماز شب و عبادت است. یک دعا را با خود تکرار می کرد.
راز و نیاز مادر تا اذان صبح ادامه داشت. امام حسن هم خوابش نبرد.
نماز صبح را که خواندند از مادر پرسید: مادر جان چرا حتی یک بار هم برای خودمان از خدا چیزی نخواستی؟ و دائم برای دیگران دعا کردید؟
حضرت زهرا (س) با مهربانی به ایشان نگاه کرد و جواب دادند: فرزندم اول همسایه و بعد خدا.
مطالب مرتبط:
دعا
همسایه کوچولو
همسایه ها
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- نویسنده: مجید ملا محمدی