برداشتهای قرآنی حضرت امام خمینی (قدس سره)
در بیان آیة الله العظمی سبحانی
- امام، تجسم اعمال را در درس اخلاق و مباحث علمی، علاوه بر جنبه برهانی، بیشتر از قرآن استفاده میکرد. حاصل این بحث این است که اعمال ما در خارج، در نفس ما تأثیر میگذارد. طاعات ما ملکهای را در ما ایجاد میکند و این ملکات، در قالب صور مثالی، در برزخ و در عالم آخرت قرین انسان است. این صور، گاهی بهیّه بوده و لذت بخش است، و گاهی نیز زجرآور بوده و موجب رنج عاصیان و گنه کاران می شود. آیات را تلاوت میکرد: «یَوُمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» (سوره آل عمران / 30) «یَوْمَ یُحْمیعَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لأنْفُسِکُمْ» (سوره توبه / 35).

به گزارش تبیان، روزنامه افق حوزه در یادداشتی نوشت:قال الله الحکیم فی محکم کتابه الکریم: «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم: ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات بإذن الله ذلک هو الفضل الکبیر.» (فاطر/32)
برای حقیر، کمال افتخار است که در این همایش که بهعنوان تبیین اندیشههای قرآنی حضرت امام؛ منعقد شده است و من هم یکی از خوشهچینان خرمن علم آن حضرت بودم، دیدگاههای قرآنی ایشان را بهصورت موجز مطرح کنم. ابتدا باید این مسئله را مطرح کرد که آیا قرآن نیاز به تفسیر دارد یا خیر؟ گروهی معتقدند: قرآن نیاز به تفسیر و تبیین ندارد و بر آیاتی تکیه میکنند که قرآن را به لسان عربی مبین توصیف میکند. در آیات مختلف، قرآن، چنین توصیف شده است: «نزل به الروح الأمین ٭ علی قلبک لتکون من المنذرین ٭ بلسان عربی مبین» (شعراء/193 195) حالا که عربی مبین است دیگر چه نیازی به تفسیر دارد؟
گروه دیگر معتقدند: قرآن بینیاز از تفسیر نیست؛ زیرا قرآن، خود پیامبر گرامی را بهعنوان مبین معرفی میکند؛ یعنی علاوه بر اینکه پیغمبر باید قرآن را بخواند، باید مبین هم باشد: «و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم و لعلهم یتفکرون.» (نحل/44) «لتقرأ علیهم» نفرمود، بلکه «لتبین» فرمود.
و آیه «بلسان عربی مبین» در مقابل سخنان کَهَنه است. سخنان کاهنان در کتابهای سیره آمده است که عبارت بود از الفاظ نامفهوم، مسجع؛ سجعهای پیش پا افتاده و گیجکننده. در حالیکه قرآن میگوید، با اینکه آیات الهی در عداد سخنان کاهنان نیست، ولی در عین حال به تبیین و تفسیر نیاز دارد؛ مثلاً: الآن، برای دانشگاه یا حوزه، کتابهای علمی به زبان فارسی مبین مینویسند، اما آیا میشود از یک کتاب فیزیک، بدون استاد بهره گرفت؟ «بلسان عربی مبین»؛ یعنی سخن کهنه نیست و دارای بیانی آشکار، فصیح و بلیغ است. در عین حالی که حقایقی را میرساند، ولی باید آنها را تشریح کرد.
پس از این مقدمه کوتاه که خود در خور تفسیر و تفصیل است، به اندیشههای قرآنی حضرت امام میرسیم. برداشتهای قرآنی ایشان را در 12 محور یادآور میشوم که برخی از اینها را شخصاً در مجالس خصوصی شنیدهام و قسمتی را نیز، در درس مطرح نمودهاند.
محور اول: ایشان نزول قرآن را، واقع قرآن را، الفاظ موزون آن نمیدانستند؛ بلکه بر این مسئله تأکید داشتند که نزول قرآن و حقیقت آن، تنزل وجود است. قرآن، وجود عقلانی بسیطی دارد که در سیر نزولی خود، به وجود برزخی تنزل مییابد و در مرحله سوم هنگامی که به وسیله جبرئیل تنزل میکند، این حقایق، در صورت الفاظ فصیح و بلیغ، بر قلب پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم وارد میشود. این، حقیقت وحی است. اما پس از نزول، وجود برزخی پیدا میکند و در مرحله نازلتر، وجود حسی مییابد. البته این یک نظریهای است که قبل از ایشان هم در اسفار آمده است.
محور دوم: ایشان نظریه معتزله درباره متکلم بودن خدا را که یکی از صفات خدا است، رد میکرد. معتزله معتقدند: متکلم بودن خدا به این است که این اصوات و الفاظ قرآنی را در حجری یا شجری، نسبت به تورات بر قلب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل میکند. اما امام میفرماید: این مسئله تدرج که در قرآن نازل است، نمیتواند محور متکلم بودن خدا باشد؛ چون متکلم بودن، صفت ذات است (ر.ک: مصباحالهدایه/73) و تدرج، در عالم حس است و شیء متدرج نمیتواند، مباشرتاً، فعل الهی باشد. خدا از حرکت و تدرج و مسایل مشابه، منزه است. این طبعاً بهوسیله جنود الهی که همان جبرئیل امین است، بر قلب مبارک پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل میشود و این ملاک تکلم نیست. ملاک تکلم چیز دیگری است. (ر.ک: همان/78)
محور سوم: ایشان معتقد بودند: قرآن، بطونی دارد. هر کسی لایهای را درک کرده و پردهای را عقب زده است. اما اینکه فردی بتواند همه لایهها و پردهها را کنار بزند، محیط بر واقع قرآن بشود، تاکنون نیامده است و شاید هم امکانپذیر نباشد؛ چون این فعل خداست و فعل خدا، دریایی ناپیدا کرانه است. احاطه بر این دریا، کار یک فرد غیر معصوم نیست، حتماً معصوم لازم دارد که همه پردهها و بطنها را درک کند. ایشان، آن روایاتی را که راجع به بطن قرآن است و اینها را تصحیح میکرد، واقعنما میدانست.
محور چهارم: در حالی که مکتب ایشان، جزمی بود و مسایل اصولی را به صورت جزمی مطرح میکرد، حتی در معارف برهانی نیز، جازم بود ولی در تفسیر هیچگاه از مکتب جزم، پیروی نمیکرد. عباراتی چون «احتمال است» «شاید این باشد»، فراوان بر زبان امام جاری بود. در اینجا مسئله شک و تردید نیست. درکش را قبول داشت اما در نهایت، نسبت به مراد واقعی آیات، تردید داشت و لذا کلمه «شاید» و «لعل» را به کار میبرد. در تفسیر سوره حمد نیز این مسئله را مؤکداً بیان مینمود.
محور پنجم: حضرت امام، در اخلاقیات، بر روایات تکیه میکرد، ولی در عقاید و معارف، بر قرآن و ادعیه. از خودشان شنیدم که فرمود: هنگامی که جلسه اخلاقی در فیضیه شروع کردم، خواستم کتاب احیاء العلوم غزالی را محور قرار دهم، یکی دو جلسه نگاه کردم، نپسندیدم. لذا به سراغ روایات ائمه معصومین علیهمالسلام رفتم و اخلاقیات را از روی روایات، بیان کردم. کتاب چهل حدیث ایشان خلاصه این درسهای اخلاقی است که در سال 1358 قمری به اتمام رسید. ایشان، ابتدا حدیثی را مطرح کرده، سپس آنرا شرح میکرد. اما در مسایل اعتقادی، بیشتر بر قرآن و ادعیهای که از آقا علیبن الحسین علیهالسلام در اختیار است، تکیه مینمود.
ایشان، کراراً در مجلس درس، این حدیث را بیان میفرمود که: رُوی عن علیبن الحسین علیهالسلام : «إن الله عزوجل علم أنه یکون فی آخر الزمان أقوام متعمقون، فأنزل الله تعالی: قل هو الله أحد و آیات من سورة حدید إلی قوله: وهو علیم بذات الصدور». و دعوت به تحقیق و تفصیل و تأمل در سوره اخلاص و حدید میکرد. در حقیقت عقاید و معارف، در 6 آیه سوره حدید به صورت واضح بیان شده است. و این آیه را فراوان میخواندند: «هو الأول والآخر والظاهر والباطن وهو بکل شیء علیم»؛ (حدید/3) و آنرا تشریح میکردند.
حضرت امام، در مباحث اخلاقی، آنچنان سخن میگفت که انسان، از دنیا سیر میشد. امام، در باب حضور اعمال در روز رستاخیز، این دو آیه را کراراً میخواندند: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوء تود لو أن بینها و بینه أمداً بعیداً.» (آلعمران/30)
محور ششم: امام میفرمودند: تسبیحات جهان، تسبیحات موجودات، جنبه رمزی ندارد، تشبیه نیست. واقعاً سراسر جهان، خدا را تسبیح گو است. (ر.ک: شرح چهل حدیث/654 655)
ایشان معتقد بودند: در سراسر جهان؛ از عالم عقول گرفته تا عالم هیولا، سراسر علم و دانش و آگاهی است. (ر.ک: شرح دعای سحر/90)
امام، بر این حقیقت، از دو راه استدلال میکرد: عقلی و قرآنی. بر اساس دلیل عقلی، میفرمود: اگر در یک مرحلهای از مراحل وجود، کمالی پیدا شد، این کمال باید در تمام مراحل باشد؛ مثلاً آگاهی انسان باید در تمام مراحل وجود باشد؛ چراکه بر اثر وحدت حقیقت وجود، این آگاهی سیلان دارد. این کمال یا مربوط به وجود است یا عدم و یا ماهیت؛ عدم که چیزی نیست. ماهیت نیز کمال خود را از وجود میگیرد، پس این شعور مربوط به وجود است و وجود، حقیقت واحده است و باید با حفظ حقیقت واحده، اثر ویژه وجود حتی در مرحله خاک و جماد و درخت تجلی داشته باشد. (ر.ک: شرح چهل حدیث/655 656) بنابراین، تسبیح اینها آگاهانه است.
بر اساس دلیل قرآنی، امام، برخی آیات را بیشتر میخواند از جمله: «تسبح له السماوات السبع والأرض ومن فیهن وإن من شیء إلا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم إنه کان حلیماً غفوراً.» (اسراء/44)
بنابراین، از این آیه، سیلان علم را در تمام مراحل وجود؛ حتی مرحله جماد، استنباط و استفاده میکرد و برای همه موجودات نوعی شعور، درک و آگاهی البته در حد وجودیشان، قائل بود؛ هرچه وجود کاملتر، آگاهی بیشتر و هرچه ناقصتر، آگاهی کمتر میشود.
محور هفتم: امام، تجسم اعمال را در درس اخلاق و مباحث علمی، علاوه بر جنبه برهانی، بیشتر از قرآن استفاده میکرد. حاصل این بحث این است که اعمال ما در خارج، در نفس ما تأثیر میگذارد. طاعات ما ملکهای را در ما ایجاد میکند و این ملکات، در قالب صور مثالی، در برزخ و در عالم آخرت قرین انسان است. این صور، گاهی بهیه بوده و لذتبخش است و گاهی نیز زجرآور بوده و موجب رنج عاصیان و گنهکاران میشود. آیات را تلاوت میکرد: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً»؛ (آلعمران/30) «یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لأنفسکم.» (توبه/35)
این طلا و نقره، تابع محیط خود، دو نوع واقعیت دارند: در این جهان، به صورت طلاهای عقلبر و در جهان دیگر، به صورت آتش.
حضرت امام، در مباحث اخلاقی، آنچنان سخن میگفت که انسان، از دنیا سیر میشد. امام، در باب حضور اعمال در روز رستاخیز، این دو آیه را کراراً میخواندند: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوء تود لو أن بینها و بینه أمداً بعیداً.» (آلعمران/30)
عمل، دو وجود دارد؛ یک وجود دنیوی که به صورت نماز و روزه یا کارهای خلاف دیده میشود و وجود اخروی که انسان با دیدن آن یا خوشحال میشود یا بدحال.
آیه دوم که آنرا بیشتر میخواند: «و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک أحداً.» (کهف/49)
ایشان، حضور را از راه تجسم اعمال مطرح میکرد. بخشی از این مطالب را در تهذیب الاصول در بحث ثواب و عقاب که آیا مقدمه ثواب، عقاب دارد؟ آوردهام. تجسم عمل نیز منحصر در کیفر و پاداش نیست. کیفر و پاداش، بخشی از تجسم اعمال است.
محور هشتم: اصولیها درباره قصدالامر بحثهای مفصلی دارند و میگویند آیا قصد الامر میتواند در متعلق امر اخذ شود یا نه؟ مثلاً بگوید: صَلِّ صلوةَ الظهر بقصد الامر. امام معتقد بود که: ما قصد الامر لازم نداریم. روح عبادت، قصد الامر نیست؛ روح عبادت، کار برای خدا است. (ر.ک: صحیفه امام/18/126) مدرک این مطلب را نیز، این آیه میدانست: «قل إنما أعظکم بواحدة أن تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا ما بصاحبکم من جنة.» (سبأ/46) «قیام برای خدا و عمل برای خدا»؛ حقیقت عبادت، قصدالامر نیست؛ بلکه کار برای خدا ولو اینکه از امر خدا هم غفلت کند.
محور نهم: ایشان، در مسایل حرجی، برخلاف فقهای دیگر که معتقدند: اعمال حرجی، لزوم و وجوب را برمیدارد، اما مشروعیتش باقی است، معتقد بودند: عبادت حرجی، حرام است. (ر.ک: کتاب الطهارة/2/124) مستند این دلیل، یک آیه و یک روایت است. آیهاش این است: «وما جعل علیکم فی الدین من حرج»، (حج/78) نفی جعل میکند، نفی تشریع میکند. میگوید من چنین چیزی را تشریع نکردهام. ولی شما بر خدا تحمیل میکنید. مانند کسانی که وقتی پیامبر روزه را در سفر خورد، آنها نخوردند و گفتند: «أفضل الأعمال أحمزها» و پیامبر نیز آنها را گناهکار نامید «سماهم رسول الله عصاة». (ر.ک: صحیح ابنحبان/8/320)
محور دهم: امام، در مسئله تحریف قرآن، فوقالعاده حساس بود و حتی کوچکترین حدس و گمانی را در این زمینه نمیپذیرفت و معتقد بود، غیرت مسلمانان مانع از آن است که کسی بتواند در کیان مسلمین یعنی قرآن کریم کوچکترین خدشهای وارد کند و یا دست ببرد.
محور یازدهم: امام، تعدد قرائات را مجعول میدانست. در باب مسئله قرائتهای قرآن، عدهای معتقدند: ما هفت قرائت مشهور و سه قرائت شاذ داریم و هر قاری نیز، دو راوی دارد (که موسوم به قراء سبعه یا عشره هستند. بنابراین با احتساب راویان آنها، بیست روایت از قرآن وجود دارد).
ایشان میفرماید: قرآن یک روایت بیش نیست، آن هم همین است که میلیاردها مسلمان، در طول قرنهای متمادی تلاوت کرده و میکنند. در روایت نیز آمده است که: «کتاب واحد نزل من عند واحد» قرائت واحده است. کثرت قرائات، نظر قراء و اجتهاد قاریان است. استدلال امام این بود که بر این قرائتها، حجت و دلیل میتراشند. در حالیکه اگر واقعاً این قرائتها منتسب به پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم باشد، احتجاج و اقامه دلیل نمیخواهد. اقامه دلیل، بدین جهت است که اینها دور از مبدأ فیض بودند، صحابه متفرق شدند، خطوط قرآنی، رسمالخط قرآنی، رسمالخطی بود که قابلیت قرائتهای مختلف را داشت. لذا هر کسی به نحوی خوانده است. ولی آن قرائتی که به روایت حفص است و از طریق عاصم از علیبن ابیطالب علیهالسلام به ما رسیده است، حقیقت قرآنی است و بس. (ر.ک: آداب الصلوة/267 269)
محور دوازدهم: امام، زمان و مکان را یکی از عوامل اجتهاد در استنباط مسایل فقهی میدانست. (ر.ک: صحیفه امام/21/217) عدهای نیز تصور کردند که مراد امام این است که زمان و مکان در صلب احکام تصرف میکند. حاشا و کلا که نظر امام، این باشد؛ بلکه زمان و مکان، در مصادیق تصرف میکند. مصداق را عوض میکند یا سبب میشود که حکمی بر حکمی دیگر، بر اثر اولویت مقدم شود. این زمان و مکان، در تفسیر قرآن هم مؤثر است. ابنعباس میگوید: «القرآن یفسره الزمان» این آیه را ملاحظه بفرمایید: «ومن کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون.» (ذاریات/49)
درباره این آیه، تفاسیر بحثها دارند که این زوجین چیست؟ قدما میگفتند: مراد، صورت و هیولا است. برخی میگفتند: منظور، جوهر و عرض است. اما دانش هستهای این حقیقت را برای ما کشف کرد. اگر «کل شئ» را به اتم که ریشه اشیا است، برگردانیم، در آن صورت، هر چیزی مزدوج است. در عین حال، این بیان علمی هم لایهای از لایههای قرآن است، باید صبر کنیم و ببینیم در آینده هم لایه دیگری کشف میشود یا نمیشود؟
باید عرض کنم خسارتی که از قطع تفسیر ایشان عارض شد، نمیتوان جبران کرد. ایشان لایه خاصی از قرآن را مطرح میکردند و بحثهای عرفانی را با حفظ حدود شرعی، بیان میکردند که فقط اشخاص مطلع، توان بهرهگیری داشتند. وسلام علیه یوم ولد ویوم یموت ویوم یبعث حیاً. (مریم/15)
بیانات آیةاللهالعظمی سبحانی
در همایش اندیشههای قرآنی امام خمینی قدسسرهمنبع: پایگاه اطلاعرسانی
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدسسره
افق حوزه/ شماره 511