روی دروغگو مثل، ته دیگ سیاه است.
سال ها پیش چوپانی داشت که یک گله بزرگ داشت. و هر روز صبح، گوسفندهایش را به چرامی برد.
غروب ها هم چوپان، گوسفند ها را به روستا بر می گرداند.
یک روز گول شیطان را خورد و تصمیم گرفت که مردم روستا را فریب بدهد.
او دروغکی داد زد: ای مردم، به دادم برسید که گرگ به گله گوسفندان حمله کرده است. مردم که صدای او را شنیدند برای کمک به او به طرف گله دویدند. وقتی به گله رسیدند دیدند که خبری نیست و فهمیدند که چوپان دروغ گفته است.
چوپان که حال و روز آن ها را دید خیلی به آن ها خندید. آن چوپان دروغ گو چند بار دیگر هم مردم را همین طوری گول زد. تا این که یک روز گرگی به گله او حمله کرد.
او این بار هرچه فریاد زد: که مردم به کمکش بیایند کسی به کمک او نرفت. مردم فکر کردند که او باز هم دروغ می گوید. چون خودش هم نتوانست گرگ را دور کند.
گرگ خیلی از گوسفند ها را خورد و چند تا از گوسفند ها را هم زخمی کرد.
عاقبت همه دروغ گو ها همین است.آدم دوغ گو بالاخره یک روزی دروغگویی اش معلوم می شود و آبرویش می رود.
برای همین است که قدیمی ها می گویند: روی دروغ گو مثل ته دیگ سیاه است. koodak@tebyan.comتهیه: شهرزاد فراهانی- منبع: شهر ضرب المثل