«بصیرت» از جمله واژه هایی است که در سال های اخیر بیشتر به گوش خورده و مفهوم اصطلاحی آن با عنایت به اقتضاء خود جلوه نمایی خاصی دارد. در این نوشتار قصد داریم مقداری در مورد شاخصه های بصیرت و ویژگی افرادی که در تاریخ با این عنوان شناخته شده اند با تأمل بیشتر

پنجشنبه ۹ دی ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۰
شاخصه های بصیرت در عملکرد حضرت ابوالفضل و مسلم علیهماالسلام
شاخصه های بصیرت در عملکرد حضرت ابوالفضل و مسلم علیهماالسلام «بصیرت» از جمله واژه هایی است که در سال های اخیر بیشتر به گوش خورده و مفهوم اصطلاحی آن با عنایت به اقتضاء خود جلوه نمایی خاصی دارد. در این نوشتار قصد داریم مقداری در مورد شاخصه های بصیرت و ویژگی افرادی که در تاریخ با این عنوان شناخته شده اند با تأمل بیشتر نگاه کنیم. داود رئیسی خیرآبادی - کارشناس ارشد علوم و حدیث/ بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان آن چه مسلّم است «بصیرت»، مفهومی است که داشتن آن با داشتن «بصَر» متفاوت است. چرا که منظور از «بصر»، دیدنی است ظاهری و حسّی که با چشم انسان صورت می گیرد. ولی منظور از «بصیرت»، استفاده بردن از چشم باطن و نوع خاصی از نگاه کردن است. به قُوَّةِ درک کننده قلب گفته می شود. دیدنی است فراتر از احساس که لازمه آن مقابله با جهل و غرایز نفسانی و مادیات است. چنان چه یکی از ویژگی های روز قیامت همین است که پرده از چشم انسان کنار زده می شود و چشمش تیزبین می شود؛ «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ؛ یعنی [ما پرده ات را ] از جلوی چشمانت برداشتیم و دیده ات امروز تیز است.» [ق: 22] معلوم می شود که این چشم، چشم باطن است نه چشم ظاهر؛ چون چشم ظاهر پرده ای ندارد. آیه «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی» [نجم: 17]، نیز به همان معنی چشم بصیرتی استفاده شده که پیامبر در معراج، عظمت جبرییل و مخلوقات معنوی و سدرة المنتهی را دید. همواره در مباحث اخلاقی و مدیریتی دو رفتار «نتیجه گرایی» و «وظیفه گرایی» هر کدام طرفداران خویش را داشته و برای اثبات نظر خود استدلالاتی هم آورده اند. اگر در آیات قرآن نظر کنیم، خواهیم دید که در جاهای مختلف خداوند به پیامبران فرموده که شما فقط موظف به انجام تبلیغ هستید و نتیجه به دست شما نیست مقام معظم رهبری از افرادی هستند که در یکی دو دهه اخیر از تعبیر «بصیرت» در تبیین لزوم ژرف نگری به مسائل و تشخیص جبهه حق و باطل زیاد استفاده کردند و آن را عمدتاً متوجه خواص سیاسی جامعه دانستند و آنان را از در افتادن در دام تحلیل های سطحی و گرفتار آمدن در بازی دشمنان برحذر داشتند. با بررسی چندی از فرمایشات ایشان چنین جملاتی برداشت می شود: « بصیرت این است که شما بدانید با چه کسی طرفید، بدانید که او درباره ی شما چه فکری دارد، بدانید که اگر چشم خودتان را بستید و فکر نکردید، ضربه خواهید خورد ... یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت ها؛ بصیرت است». همواره در مباحث اخلاقی و مدیریتی دو رفتار «نتیجه گرایی» و «وظیفه گرایی» هر کدام طرفداران خویش را داشته و برای اثبات نظر خود استدلالاتی هم آورده اند. اگر در آیات قرآن نظر کنیم، خواهیم دید که در جاهای مختلف خداوند به پیامبران فرموده که شما فقط موظف به انجام تبلیغ هستید و نتیجه به دست شما نیست. اگر بخواهیم معیارهایی که از دید مقام معظم رهبری و دیگران در باب شاخص های بصیرت ذکر کرده اند، شاید بتوان این معیارها را در همین واژه «وظیفه گرایی» خلاصه کرد. این دیدگاه با بررسی و شناخت بیشتر چهره های شاخص و الگوهای بصیرت نظیر عمار بن یاسر، سلمان فارسی، مقداد و مالک اشتر قابل اثبات است.آنان که در فتنه ها، حق و ولایت امام معصوم را محور قرار دادند و متزلزل و دچار ارتداد معنوی نشدند. در نقطه مقابل شاید بشود گفت: شخصیتی مثل «مختار ثقفی» است که هرچند با انتقام گیری باعث دل آرامی اهل بیت شد ولی هنوز تاریخ با تردید در مورد عاقبت او و تحلیل تصمیماتش صحبت می کند. چرا که این احتمال وجود دارد که مختار عامدانه و به علت اینکه قیام امام حسین علیه السلام را شکست پذیر می دانست زندان را بهانه ای برای حضور نیافتن در میدان کربلا می دانست. از بین چهره های شاخص، عمار و مالک و سلمان زبانزد هستند و کتب ها و مقالاتی از وفاداری عمار به امام و روشنگری های او در جنگ صفین و جمل گرفته تا فریب نخوردن مالک از تقدس مآبی خوارج گفته و نوشته شده است. در این جا قصد داریم دو چهره دیگر را معرفی کنیم که شاید کمتر با این عنوان گره خورده و معرفی شده باشند. الف: حضرت ابالفضل العباس علیه السلام؛ ایشان از جمله جوانمردانی است که فداکاری خویش را در واقعه عاشورا به اتمام رساندند. شاید ویژگی ای که نام ایشان را در زمره افراد با بصیرت ثبت کرده همان «وظیفه گرایی» ایشان و تبعیت محض ایشان از امام خویش باشد. چرا که در مقاتل شهادت ایشان را در زمان آب آوری برای حرم بر شمرده اند، یعنی در شرایطی که ایشان مهیای رزم نبودند و به قصد نبرد از حرم خارج نشده بودند و این در حالی است که همه به شجاعت و جنگ آوری ایشان اذعان دارند ولی شجاعت ایشان بهانه ای برای نرفتن به فرات و دست کم گرفتن این مأموریت نشد و با کمال میل فرمان امام را متابعت کردند. أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ وَ أَعْطَیْتَ غَایَةَ الْمَجْهُودِ حَتَّى بَعَثَكَ اللَّهُ فِی الشُّهَدَاءِ» [شهادت مى دهم كه تو در خیرخواهى مبالغه نمودى، و نهایت كوشش را عطا كردى، تا خدا تو را در میان شهیدان برانگیخت].ایشان سعادت را فقط برای خود نمی خواستند و همواره به خیرخواهی و نصیحت دیگران می پرداختند. و از تلاش و کوشش در این راه پشیمان نشدند تا در نهایت به مقام شهادت نائل گردیدند ب: حضرت مسلم بن عقیل؛ پس از شهادت امام حسن علیه السلام همراه امام حسین علیه السلام رهسپار مکه شد. و به عنوان نائب خاص و وکیل امام به کوفه اعزام شد و امام این اعتماد خاص را به ایشان داشت که او را به عنوان سفیر و کارشناس امور سیاسی و نظامی به کوفه فرستادند. امانت داری و تعهد مسلم و سابقه درخشان و بصیرت بالای او در تبعیت از ولایت و جامعیت علمی و عملی، همه و همه سبب شد که امام (علیه السلام) او را به عنوان نماینده خود برگزیدند. یکی از پیشامدهایی که از آن برای اثبات بصیرت مسلم استفاده می شود به زمانی برمی گردد که وی در منزل هانی بن عروة بود و پیشنهاد ترور عبید الله ابن زیاد با وجود مهیا بودن همه شرایط برای از بین بردن ابن زیاد، به او داده شد ولی مسلم از این کار امتناع نمود، و زمانی که علت را جویا شدند فرمود: سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را به یاد آوردم که فرمود: «مومن غافلگیرانه نمی کُشد و این عمل خود را مستند کرد به سیره نبوی و این نشان از آگاهی و دانش او نسبت به سیره نبوی و پایبندی و تقوای بالای او در التزام به اصول می باشد. در حادثه عاشورا مسلم، پیشتاز حماسه عاشورا بود و حضور او در کوفه موجب آشکار شدن تزویر و ریاکاری امویان شد و غربت او در کوفه یاد آور غربت و مظلومیت خاندان پیامبر در کربلا است. یکی از نکات قابل توجه این است که قسمتی از زیارت نامه این دو بزرگوار همسان است و این روش خواندن زیارت ایشان به سند شیخ جعفر قمی و شیخ طوسی منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام می باشد. قسمتی از این زیارت نامه به بصیرت ایشان اشاره دارد و خطاب به آنان می فرماید: «أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْكُلْ وَ أَنَّكَ قَدْ مَضَیْتَ عَلَى بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیِّینَ»؛ شهادت مى دهم كه تو سستى نكردى، و كندى ننمودى و با بصیرت از كارت درگذشتى، درحالى كه به شایستگان اقتدا كردى، و از پیامبران متابعت نمودى. اگر سیاق این عبارت را بررسی کنیم ویژگی هایی که منتهی به این عبارت شده کمک بهتری به شناختن شاخصه های بصیرت می کند. 1. « أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ»؛ ایشان هم به مقام والای بندگی رسیده بودند و از بندگی شیطان رهیده بودند و هم نام خود را در زمره صالحین و شایستگان ثبت کرده بودند. 2. «الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُوْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ» ایشان در راستای عبودیت و بندگی خدا تکلیف خود را ناتمام نگذاشته و با جان و دل فرامین فرستادگان خداوند را نیز پذیرفتند. 3. «أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَیْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْمُبَالِغُونَ فِی جِهَادِ أَعْدَائِهِ وَ نُصْرَةِ أَوْلِیَائِهِ » جنگ بدر اولین جنگ مسلمانان است که طبق آیات 45 و 46 و 47 سوره انفال با رعایت شش دستور پیروزی نهایی نصیب مسلمین شد و دشمن را مفتضحانه تار و مار كردند. الف): ثابت قدم بودند. ب): خدا را فراوان یاد می کردند. ج) از فرمان خدا و پیامبرش اطاعت كردند. د): نزاع و كشمكش نكرده و اتحاد خود را حفظ كردند تا سست نشده و شوكتشان بر باد نرود. ه ): استقامت ورزیدند. و): اهل غرور و هواپرستی و خودنمایی نبودند. 4. « أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ وَ أَعْطَیْتَ غَایَةَ الْمَجْهُودِ حَتَّى بَعَثَكَ اللَّهُ فِی الشُّهَدَاءِ» [شهادت مى دهم كه تو در خیرخواهى مبالغه نمودى، و نهایت كوشش را عطا كردى، تا خدا تو را در میان شهیدان برانگیخت].ایشان سعادت را فقط برای خود نمی خواستند و همواره به خیرخواهی و نصیحت دیگران می پرداختند. و از تلاش و کوشش در این راه پشیمان نشدند تا در نهایت به مقام شهادت نائل گردیدند.

برچسب‌ها