افزایش درآمد، همیشه منجر به رفاه نمیشود چرا که چون درست همانجایی که حقوق بیشتر میشود، خرجها هم پابهپای آن رشد میکنند. در واقع، فشار مالی فقط از گرانی کالاها نمیآید، بلکه از سبک زندگی گرانتر و خودخواستهای میآید که حالا به یک «استاندارد پنهان» تبدیل شده. استانداردی به نام Lifestyle Inflation یا همان «تورم سبک زندگی».
تورم سبک زندگی یعنی بالا رفتن سطح انتظارات ما از زندگی، متناسب با رشد درآمد؛ لباسهای بهتر، وسایل شیکتر و تجربههای گرانتر. در واقع بدون آنکه بفهمیم،خرجهایی که روزی لوکس بهنظر میرسیدند، به بخش جدانشدنی زندگیمان تبدیل میشود، حتی اگر از پسشان برنیاییم.
این روند معمولاً خزنده است؛ آهسته و بیسر و صدا. یکباره خودمان را در سبکی از زندگی میبینیم که نه بر اساس نیاز، بلکه بر اساس عادت و مقایسه شکل گرفته. آنچه میخریم و تجربه میکنیم، دیگر حاصل انتخاب نیست، واکنشی است به فشارهای بیرونی و ترس از عقبماندن.
شبکههای اجتماعی، معیارهای جدیدی برای کیفیت زندگی ساختهاند؛ معیارهایی که نه با رضایت، که با میزان جذابیت بصری و نمایش بیرونی سنجیده میشوند. حالا آدمها خرج میکنند، نه برای آسایش، بلکه برای گرفتن لایک، تأیید و دیدهشدن و این پرهزینهترین سبک ممکن برای زندگی است.
برای همراهی با این نمایش پرهزینه، بسیاری حتی سراغ وام، قسط و خریدهای اعتباری میروند. گوشی، سفر، مراسمها، حتی مبلمان خانه... تبدیل میشوند به ابزارهایی برای حفظ ظاهر. تصمیمهای مالی، دیگر بر پایه توان نیست، بلکه بر پایه مقایسه است و بدهی، بهای آن است که دیده شویم.
تورم سبک زندگی، تنها آینده مالی را تهدید نمیکند؛ بلکه ذهن را هم فرسوده میکند. چون تلاش برای حفظ یک تصویر، انرژی میبرد؛ آنهم در جهانی که دائم در حال تغییر است. شاید وقت آن رسیده که از خودمان بپرسیم: برای که زندگی میکنیم؟
پیام شما به ما