در واگن ایستادهام. قطار که راه میافتد، صدای زنی در میان همهمه بالا میزند: «خانما، خانم گلها، بدلیجات دارم، زنجیر، دستبند، پابند، همه ژوپینگ و رنگ ثابت. یه نگاه بندازید ضرر نداره!» نگاهها میچرخد، بعضیها بیتفاوت، بعضی با لبخند، و بعضی با اخم. زن کناریم پچپچکنان میگوید: «هر روز یکی... دیروز عطر میفروختن، امروز بدلیجات. مکان عمومی مگه جای این کاراست آخه.»
روایت هزار چهره از دستفروشی در متروی تهران
براساس آمار رسمی شهرداری تهران، حدود ۴۵۰۰ دستفروش بهطور روزانه در متروی پایتخت فعالیت میکنند. هرچند بخش عمدهای از آنها به صورت انفرادی و برای تأمین معیشت روزانه فعالیت میکنند، اما گزارشها نشان از وجود شبکههایی سازمانیافته دارد که از طریق اجاره فضای فعالیت در مترو، کالاهای قاچاق یا بیکیفیت، و حتی اعمال زور، سودجویی میکنند.
دستفروشی مترو، به ظاهر ساده است؛ اما پشت آن، یک شبکه پیچیده از تأمین جنس، تقسیم واگنها و حتی روابط درونی میان دستفروشها وجود دارد. برخی از کالاها از عمدهفروشیهای خاص حوالی مولوی و عبدلآباد تأمین میشوند. گاهی حتی دستفروشها، اجناسشان را از طریق گروههای تلگرامی با هم مبادله میکنند.
میزان درآمد؟ متغیر. بسته به فصل، محل، نوع کالا، و توانایی فروش. برخی بهراحتی روزی پانصد تا یک میلیون درآمد دارند. اما این رقم برای همه نیست. بعضی روزها با کمتر از صد هزار تومان واگن را ترک میکنند.
در برخی ایستگاهها مانند تئاتر شهر و امام خمینی (ره)، مواردی از حضور باندهایی گزارش شده که با تهدید سایر فروشندگان، انحصار فروش را در اختیار داشتهاند. اقدامات اخیر شرکت بهرهبرداری مترو با همکاری نیروهای انتظامی، به شناسایی و برخورد با این گروهها منجر شده، اما ریشهکن شدن این ساختارها نیازمند سیاستگذاری جامع و بلندمدت است.
دستفروشان مترو؛ نه پنهان، نه پذیرفتهشده
متروی تهران با بیش از ۲۵۰ کیلومتر خطوط فعال و روزانه بیش از یک میلیون مسافر، تبدیل به بستری برای شکلگیری یک زیست اجتماعی متفاوت شده است. از نیمههای دهه ۸۰، حضور دستفروشان در واگنها، ابتدا با چمدانهای کوچک و زمزمههایی آهسته آغاز شد. اما امروز، حضور آنها دیگر بخش جداییناپذیر تجربهی سفر با متروست.
براساس آخرین گزارشهای رسمی، دستکم ۴ تا ۵ هزار نفر بهصورت فعال در متروی تهران مشغول به دستفروشی هستند. این عدد اما فقط تخمینیست. بسیاری از دستفروشها روزانه محل فعالیتشان را عوض میکنند تا از ماموران مترو در امان بمانند.
تنوع کالاهایی که عرضه میشود، از خوراکیهای خانگی تا لوازم آرایشی و بهداشتی، اسباببازی و لوازم تحریر، چنان گسترده است که گاه حس بازارهای محلی را تداعی میکند. از نگاه مسئولان شهری، این مشاغل جزو اشتغال غیررسمی محسوب میشود؛ یعنی نه بیمه دارند، نه امنیت شغلی، نه درآمد ثابت. اما همهشان هم آنطور که به نظر میرسد از سر ناچاری مشغول به این کار نیستند. در بینشان افرادی با درآمدهای چند میلیونی در روز هم پیدا میشود.
در مقابل، مسئولان شرکت بهرهبرداری مترو معتقدند فعالیت غیرمجاز در واگنها هم از منظر ایمنی و هم از منظر آسایش عمومی مسافران، مشکلساز است. در سال ۱۴۰۲، مترو به صورت رسمی اعلام کرد هرگونه دستفروشی در داخل واگنها ممنوع است و با آن برخورد خواهد شد.
با پول دستفروشی بچههایم را فرستادم خارج!
او را میتوان همیشه در میان مسافران شلوغ قطارهای کرج دید. سالهاست که در این فضا زندگی میکند، اما از دید بسیاری، او تنها یک دستفروش معمولی است. اما داستان زندگی او فراتر از اینهاست. یک زن ۶۵ ساله که به گفته خودش با پول دستفروشی سه خانه خریده و دوتا از بچههایش را خارج فرستاده. او ماجرا را برای خبرنگار تبیان اینطور تعریف میکند: «هیچکس باور نمیکنه، ولی من از همین فروش دونات و کشمو تو مترو، برای خودم و دوتا بچهم خونه خریدم. دو تای دیگهشونم فرستادم خارج که درس بخونن، با هزینه خودم. نه کسی کمکم کرد، نه از کسی خواستم.»
خودش میگوید سالها دونات میفروخت؛ از همان دوناتهای ساده برند رضوی. توی خانه فقط بعضیهایشان را خودش شکلاتی میکرد. دو مدل داشت: ساده و شکلاتی. همیشه میدانست کدام قطارها بیشتر فروش دارند، کدام ساعتها بهتر جواب میدهند.
مسیر اصلیاش خط کرج بود. میدانست در واگنهای این مسیر چطور نگاهها را بخرد، چطور لبخند بزند که از فروش دست پر بیرون بیاید. حالا چند سالیست در خط ۲ دیده میشود. کشمو، دستمال، خوردهریزهای خانگی. کالاهایی که نیاز به اعتماد دارند. و او بلد است اعتماد بسازد.
میگوید اوایل دهه ۹۰، درست همان وقتی که بیشتر ما تازه با کارت مترو آشنا شده بودیم، او تصمیم گرفت دو فرزندش را با هزینه خودش برای ادامه تحصیل بفرستد خارج از کشور. با هزینه شخصی و بدون وام یا بورسیه. فقط با درآمد همین کار. خانهای برای خودش خرید، بعد برای یکی از دخترها، و برای پسرش.
میگوید: «یک طبقه برای خودم و یک طبقه برای دخترم. برای پسرم هم خونهای گرفتم. هیچ کمکی از کسی نخواستم. از همون درآمد دستفروشی بود که این کارها رو کردم. شاید خیلیها فکر کنن که من یه کار معمولی دارم، اما برای من همین کار، تبدیل به یک سرمایه بزرگ شد.»
وقتی از او درباره بچههایش میپرسم، میگوید: «همیشه آرزو داشتم بچههام بهترینها رو داشته باشن. دو تا از دخترامو فرستادم هند تا تحصیل کنن. از جیب خودم، هیچ کمکی از دولت یا کسی دیگه نگرفتم. هر روز برای آیندهاشون تلاش کردم. این کارو بهخاطر خودم شروع نکردم. برای بچههام این کارو کردم. میخواستم بتونم کاری کنم که هیچوقت با مشکل مالی مواجه نشن. حتی وقتی دخترهام رفتن هند، هرچند از نظر مالی سخت بود، اما مطمئن بودم که این قدم درستیه.»
کودکان در میدان تجارت سیاه
در مقابل اما یکی از تلخترین تصاویر مترو، کودکان دستفروشی هستند که بجای حضور در مدرسه، شارژر، آدامس یا جوراب میفروشند. طبق گزارش دیدهبان حقوق کودک، بخش قابلتوجهی از این کودکان از خانوادههای مهاجرند؛ اغلب فاقد شناسنامه، محروم از خدمات دولتی و آسیبپذیر در مقابل انواع خشونت.
بنا به گزارشهای فعالان اجتماعی، در برخی موارد این کودکان تحت نظارت باندهایی سازمانیافته فعالیت میکنند و سود حاصل از فروش مستقیم به بزرگترهای پنهان پشت پرده میرسد. در نبود حمایتهای کافی از سوی سازمانهای حمایتی، این چرخه همچنان ادامه دارد.
کالاهای تقلبی و سلامت مردم
یکی دیگر از ابعاد پنهان اما پرخطر دستفروشی در مترو، عرضهی گستردهی محصولات غیربهداشتی، تاریخ گذشته و گاه تقلبی است. محصولات آرایشی با برندهای جعلی، خوراکیهایی با بستهبندی خانگی بدون مجوز بهداشت، و حتی داروهای گیاهی مشکوک، تنها بخشی از کالاهاییاند که روزانه در مترو به فروش میرسند.
این موضوع، بهویژه در مورد سلامت زنان و کودکان که بیشترین مصرفکنندگان این محصولاتاند، جای نگرانی دارد. گزارشهایی مردمی از مسمومیتهای خفیف تا آلرژیهای پوستی در پی مصرف برخی محصولات مترو وجود دارد که این روند را نگرانکنندهتر از پیش میکند.
ساماندهی یا حذف؟ مسئله این است
شهرداری تهران در سالهای اخیر با راهاندازی سامانه ثبتنام و طرح ساماندهی دستفروشان، تلاش کرده تا این فعالیتها را به ایستگاهها و مکانهای مشخصی محدود کند. اما تنها حدود ۱۰ درصد از دستفروشان حاضر به ثبتنام در این سامانه شدهاند. بسیاری از فروشندگان، این طرحها را فاقد امنیت شغلی، محدودکننده و بدون سود کافی میدانند. برخی از آنها گزارش دادهاند که در مکانهای رسمی اجازه تبلیغ صوتی یا تعامل با مسافران را ندارند و همین مسئله به کاهش چشمگیر فروششان منجر شده است. پیشنهادهایی مانند ایجاد بازارچههای روز، یا حتی صدور کارت فعالیت موقت هم هنوز به مرحلهی اجرا نرسیدهاند یا بهصورت جزیرهای و ناکارآمد پیاده شدهاند.
پیام شما به ما