در سوی دیگر، آمریکا نیز با رویکرد فشار حداکثری در ادوار مختلف، نشان داده که تمایل دارد از مذاکره مستقیم بهعنوان ابزاری برای القای شکست یا عقبنشینی راهبردی ایران استفاده کند.
در مذاکرات مستقیم، دوربینهای رسانههای بینالمللی متمرکز بر چهرههای دو طرف هستند. هر حرکت یا حتی زبان بدن مذاکرهکنندگان، میتواند بهشدت تفسیر شود. در مذاکره غیرمستقیم، بخش مهمی از فرایند گفتوگو «پشت درهای بسته» و از طریق واسطهها صورت میگیرد. از منظر روانی و رسانهای، ایران میتواند روایت اصلی را مدیریت کند و اجازه ندهد که ایالات متحده، تصویر شکست یا عقبنشینی ایران را القا کند.
بر اساس نظریههای مذاکره، از جمله تئوری «بازی دو سطحی»، مذاکرهکنندگان همزمان در دو میدان بازی میکنند: عرصه بینالمللی و عرصه داخلی. در مذاکره غیرمستقیم، ایران میتواند مواضع آمریکا را بهصورت «پیشنهادهای آزمونگر» دریافت و ارزیابی کند و در عین حال، بدون پذیرش تعهد رسمی، پیشنهاد متقابل ارائه کند. این رویکرد آزمایشی، ریسک مذاکرات را کاهش میدهد، زیرا در صورت شکست، هزینه سیاسی و رسانهای آن را بهراحتی میتوان محدود کرد.
کشورهای نظیر عمان، قطر یا عراق، از جایگاه ژئوپلیتیک و نقش تاریخی خود در تعامل با ایران و آمریکا استفاده میکنند تا کانال انتقال پیام باشند. این میانجیها، نقش «تعدیلکننده» تنش و شکلدهنده به توافقات گامبهگام را دارند. در این مدل، اگر یکی از طرفین درخواست یا شرطی حداکثری داشته باشد، میانجی وارد فرایند چانهزنی و متقاعدسازی میشود و به هر دو طرف کمک میکند تا نقطه تعادلی بیابند. بدون حضور واسطه، مذاکره مستقیم ممکن است به دلیل انباشت بدبینی و عدم اعتماد متقابل، سریعاً به شکست بیانجامد.
ایران ضمن حفظ مواضع هویتی و ایدئولوژیک خود، نشان میدهد که از «چماق تحریم و فشار حداکثری» نمیهراسد و برای کاهش تحریمها، لزوماً وارد مذاکره رسمی نمیشود. این خود به شکلدهی یک قدرت چانهزنی بالاتر منجر میگردد.
در مذاکره غیرمستقیم، روند توافق میتواند پلهپله و گامبهگام باشد. بهعنوان مثال، ابتدا امکان آزادسازی بخشی از منابع بلوکهشده بررسی شود، یا محدودیتهایی از تحریمهای بانکی کاهش یابد، و در مقابل، ایران نیز گامهای فنی یا راستیآزمایی محدود بردارد. این دینامیک تدریجی، حساسیت افکار عمومی داخل ایران را کنترل میکند.
پیام شما به ما