قلهنشین فقاهت
حضرت اباالفضل (علیهالسلام) نهتنها پهلوان میدان نبرد، بلکه دانشآموختۀ مکتب سه امام معصوم بود. او در محضر پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و برادرانش امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) زانو زد و از چشمهسار زلال دانش آنان سیراب شد.
از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده است: «إنّ ولدی العباس زُقَّ العلم زقًا»؛ «فرزندم عباس، علم را در جان خویش چنان جذب کرد که جوجه کبوتر از مادرش غذا میگیرد.» (ثمرات الأعواد، ج۱، ص۱۰۵)
این تعبیر، عمق و گستردگی دانش حضرت را نشان میدهد؛ دانشی که از سر اخلاص و ایمان، در جانش نهادینه شده بود.
داستانی شنیدنی از درک و معرفت
کودکی حضرت عباس (علیهالسلام) لبریز از نشانههای نبوغ و بصیرت بود. نوشتهاند که روزی، وقتی بیش از پنج سال نداشت، امیرالمومنین علی (علیهالسلام) به او فرمود: «پسرم، بگو یک.» عباس (علیهالسلام) گفت: «یک.» امام فرمود: «حالا بگو دو.»
کودکِ بافطرت پاسخ داد: «پدر! شرم دارم با زبانی که خداوند یکتا را ستودهام، عدد دو را بر زبان بیاورم!»
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که این درک ژرف را در کودکی عباس میدید، او را در آغوش گرفت، دستانش را بر سر او کشید و چشمانش را بوسید. (مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۱۵) این ماجرا نشان از روح توحیدی و بینش یکتاپرستانهای دارد که از همان کودکی در جان او ریشه دوانده بود.
شیر بیشۀ بنیهاشم
حضرت عباس (علیهالسلام) مجسمۀ شجاعت و رشادت بود. تربیت در دامان پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) او را به پهلوانی بیهمتا بدل کرده بود. قامت رشیدش، هیبتش، و مهارتش در میدان نبرد، زبانزد خاص و عام بود.
در روز عاشورا، دشمنان، بارها از رویارویی مستقیم با او گریختند. امام حسین (علیهالسلام) پس از شهادت او فرمود: «چشمهایی که دیشب از ترس تو نخوابیدند، امشب به خواب خواهند رفت.»
گویند زمانی که یزید در میان غنائم کربلا، پرچم حضرت عباس (علیهالسلام) را دید، متوجه شد که تمام بخشهای آن آسیب دیده جز دستگیرهاش. با تعجب پرسید: «حامل این پرچم چه کسی بود؟» گفتند: «عباس.» یزید که دشمن خاندان وحی بود، ناچار به تحسین شد و گفت: «ای عباس! ناسزا بر تو زیبنده نیست؛ این است معنای وفاداری.»
عابدی سجادهنشین
حضرت عباس (علیهالسلام) در کنار دلاوری بینظیرش، بندهای خاشع و عابدی عاشق بود. او نهتنها در میدان نبرد سربلند بود، بلکه بر سجاده نیز، عاشقانه سر بر خاک عبودیت میسایید.
قرآن کریم میفرماید: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ»؛ «نشان ایمانشان بر چهرههایشان از اثر سجود نمایان است.» (فتح: ۲۹)
مورخان نوشتهاند که بر پیشانی حضرت اباالفضل (علیهالسلام)، جای سجدههای طولانی نمایان بود. حتی قاتلش نیز اعتراف کرد: «او نیکوچهره و رشید بود و در پیشانیاش، اثر سجده میدرخشید.» (مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص۳۲)
عباس (علیهالسلام) نمونۀ کاملی از جنگاوری و بندگی بود؛ دست در شمشیر، دل در عبادت.
میراثدار ادب و متانت
ادب و تواضع، ویژگی جدانشدنی حضرت عباس (علیهالسلام) بود. او هرگز بدون اجازه در برابر برادرانش نمینشست و هنگامی که مینشست، مانند عبدی در مقابل مولای خود، در نهایت ادب، زانو به زمین میزد. (معالی السبطین، ج۱، ص۴۴۳)
او هیچگاه سیدالشهدا (علیهالسلام) را با نام کوچک صدا نزد. همواره از القابی همچون «یا أباعبدالله»، «یابن رسول الله»، «یا سیدی» استفاده میکرد.
این ادب بیمانند، جلوهای از تربیت علوی و یادگار مادر بزرگوارش، حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) بود که به فرزندانش آموخته بود احترام به حسین (علیهالسلام) را نه از سر خویشاوندی، بلکه از سر معرفت بدانند.
میراثدار ادب و متانت
ادب و تواضع، ویژگی جدانشدنی حضرت عباس (علیهالسلام) بود. او هرگز بدون اجازه در برابر برادرانش نمینشست و هنگامی که مینشست، مانند عبدی در مقابل مولای خود، در نهایت ادب، زانو به زمین میزد. (معالی السبطین، ج۱، ص۴۴۳)
او هیچگاه سیدالشهدا (علیهالسلام) را با نام کوچک صدا نزد. همواره از القابی همچون «یا أباعبدالله»، «یابن رسول الله»، «یا سیدی» استفاده میکرد.
این ادب بیمانند، جلوهای از تربیت علوی و یادگار مادر بزرگوارش، حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) بود که به فرزندانش آموخته بود احترام به حسین (علیهالسلام) را نه از سر خویشاوندی، بلکه از سر معرفت بدانند.
پیام شما به ما