«اون روز توی راهروی سونوگرافی منتظر بودم که اسمم رو صدا بزنن، سعی می‌کردم به مادرهای دیگه نگاه نکنم، دچار شرم و خجالت می‌شدم… اما سقط تنها راه‌حلم بود.»

نگین روزبهانی
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۹
ماجرای واقعی از یک سقط!

«اون روز توی راهروی سونوگرافی منتظر بودم که اسمم رو صدا بزنن، سعی می‌کردم به مادرهای دیگه نگاه نکنم، دچار شرم و خجالت می‌شدم… اما سقط تنها راه‌حلم بود.» روایتی که در ادامه می‌شنوید، ماجرای واقعی‌ و تجربه حقیقی یک زن از سقط جنین است. داستان با رضایت راوی و با صدای گوینده منتشر شده است.

  • [placeholder]

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha
  • [placeholder]

پربازدیدها

پربحث‌ها