فرض کنید یک گربه را در یک جعبه قرار دادهایم. داخل این جعبه یک ماده رادیواکتیو، یک گاز سمی و یک دستگاه وجود دارد که اگر ماده رادیواکتیو تجزیه شود، گاز سمی آزاد شده و گربه را میکشد. اگر هم ماده رادیواکتیو تجزیه نشود، گربه زنده میماند. طبق قوانین فیزیک کوانتومی، تا زمانی که ما جعبه را باز نکنیم و وضعیت گربه را مشاهده نکنیم، گربه در یک حالت «برهمنهی» یا «سوپرپوزیشن» قرار دارد. یعنی به طور همزمان هم زنده است و هم مرده....
اگر ما جعبه را باز کنیم و ببینیم که گربه زنده است، در این صورت واقعیت «زنده بودن» گربه را مشاهده کردهایم. اگر گربه مرده باشد، واقعیت «مرده بودن» او را دیدهایم. در واقع، با باز کردن جعبه، برهمنهی گربه «از بین میرود» و او فقط در یکی از دو حالت قرار زندگی یا مرگ قرار میگیرد و به عبارت دیگر همه چیز پنجاه-پنجاه و سرانجام آن نامشخص است.
به گزارش الجزیره به نقل از تبیان؛ از آغاز نسلکشی اسرائیل در سرزمینم غزه، درست مانند گربه معروف شرودینگر در یک جعبه محبوس شدهام. بسیاری میدانند که من در درون این جعبه هستم، اما هیچکس نمیتواند به طور قطع بگوید که زندهام یا مرده؟ اینطور که به نظر میرسد همه چیز در زندگی به یک سیستم دو دویی خاصی پایبند است؛ از الکترونها که در جهتی مشخص میچرخند تا انسانها که یا زندهان یا مرده. با این حال اینطور که به نظر میرسد این قاعده برای من صدق نمیکند، زیرا وضعیت زنده یا مردهام در هر لحظه مشخص نیست. گویی من دیگر بخشی از این سیستم دو دویی زندگی و هستی نیستم. پس من چه هستم؟
جعبه غزه
چیزی که فیزیک را جذاب میکند، این است که فرآیند حل بیشتر مسائل آن با مفهوم «تصور» آغاز میشود. پس بیایید نسخهای از آزمایش فکری شرودینگر را با هم تجسم کنیم. فرض کنید همهی انسانها بر روی زمین در یک جعبه قرار دارند که مسیر آن به یکی از دو خروجی «زندگی» یا «مرگ» منتهی میشود.
از زمان اشغال غزه توسط اسرائیل در سال 1967، مسیرهای منتهی به «زندگی» برای بسیاری از ما بسته شده است. اسرائیل با ایجاد محدودیتها، دسترسی ما به غذا و آب را تحت فشار قرار داده، به سمت ما تیراندازی کرده، ما را بمباران کرده و دسترسیمان به خدمات بهداشتی را محدود نموده است.
غزه مانند جعبهای است که هر مسیری در آن نهایتا به مرگ ختم میشود. مانند گربه شرودینگر، من در شرایطی قرار گرفتهام که به نظر میرسد سرنوشت تلخی انتظارم را میکشد. اما با وجود تمام این سختیها و تلاشهای مستمر برای بقا، خوشبختانه هنوز زندهام.
با این حال...
آیا واقعاً زندهام؟ بله، اما نمیتوانم از این جعبه بیرون بیایم. به نظر میرسد تنها سرانجام من مرگ است. بنابراین، میترسم نتوانم ادعا کنم که زنده هستم. به نظر میرسد که همزمان هم زنده هستم و هم مرده. من در یک زندگی که نشانی از زندگی در آن نیست، در شرایطی زندهام که تمامی راهها به مرگ ختم میشود.
بمب ساعتی
شرودینگر در آزمایش خود، گربهای را در جعبهای مهر و موم شده قرار داد که در آن دستگاهی بود که وقتی یک ذره رادیواکتیو به طور تصادفی از آن ساطع میشد گربه را میکشت.(زمان وقوع این اتفاق غیرقابل پیشبینی است)
من هم در وضعیت مشابهی قرار دارم. اسرائیل مرا در جعبهای قرار داده که پر از خانههایی است که میتوانم در آنها پناه بگیرم. خانههایی مانند بمبهای ساعتی که امکان انفجار آنها هر لحظه وجود دارد.
اواخر اکتبر 2023، اسرائیل به دو نفر از همسایگان ما در خان یونس هشدار داد که خانههایشان بمباران خواهد شد. یکی از آن خانهها درست در کنار خانه ما قرار داشت. بنابراین خانوادهام تصمیم گرفتند به خانه عمهام فرار کنند تا ببینند چه اتفاقی رخ میدهد.
در ابتدا تصور میکردیم که بازگشت ما در عرض چند ساعت یا حداکثر چند روز امکانپذیر خواهد بود. اما چند ماه گذشت و نتوانستیم برگردیم.
در 5 دسامبر 2023، زمانی که اسرائیل منطقه خانه عمهام را گلولهباران کرد، دوباره مجبور به فرار شدیم و برای امنیت نصف و نیمی به رفح نقل مکان کردیم.
در اوایل ماه مه 2024، هنگامی که اسرائیل به سمت رفح پیشروی کرد، مجبور شدیم به محله قدیمی خود برگردیم. وقتی برگشتیم دیدیم دو خانهای که اسرائیلیها در ابتدا تهدید به تخریب آنها کرده بودند، تقریباً دست نخورده باقی مانده بودند، اما بقیه محلهمان در آوار و ویرانی فرو رفته بود. خانه ما هم به شدت آسیب دیده بود و همچنان ایستاده بود.
دوباره به نقطه آغازین خود بازگشته بودیم؛ خانه همسایهمان همچنان در خطر بود و اسرائیل میتوانست هر لحظه بدون هیچگونه هشداری آن را بمباران کند، همانطور که سال گذشته نیز این تهدید را بهعمل درآورده بود. اما این بار، خانه عمهام دیگر گزینهای برای ما نبود؛ چرا که در یک حمله بیرحمانه به کلی با خاک یکسان شده بود.
بین 1 ژوئیه تا 31 اوت ما بارها مجبور به فرار از خانه شدیم اما همیشه برمیگشتیم. شرایط زندگی در غزه طوری است که باید 24 ساعت و 7 روز هفته هوشیار و گوش به زنگ باشیم.
آنچه عذاب زندگی در خانه نیمه ویران ما را عمیقتر میکند، مجاورت تنها دستشویی باقیمانده با دیوار خانه همسایهمان است. چرا که آن خانه هرلحظه ممکن است بمباران شود. در شرایطی هستیم که عدم استفاده از دستشویی بهداشتی از نظر بیولوژیکی خطرناک است و استفاده از آنهم خطر ایمنی دارد. در غزه امروز، این پارادوکس به عذاب ما افزوده و شرایط غیرقابل تحملی را به وجود آورده است.
به تازگی از چندین دوست خود مطلع شدم که تنها ما نیستیم که به دلیل تهدیدات موجود در اضطراب زندگی میکنیم. بسیاری ازخانههایی که پیش از حمله به خان یونس در معرض خطر قرار داشتند تا این لحظه پابرجا هستند. با این حال، صاحبان این خانهها و همسایگان نزدیک آنها به خانههایشان بازنگشتهاند. همه ما میدانیم که نابودی در راه است، تنها چیزی که نمیدانیم زمان آن است.
شاید اسرائیل از روی عمد این کار را انجام می دهد تا ما را در خطر نگه دارد، زیرا به وضوح از انجام بازیهای روانی عذاب آور با ما لذت میبرد. گربه شرودینگر خوش شانس بود، من شک دارم که هیچ وقت عذاب خودسرانهای را که در انتظارش بود درک کرده باشد.
نقطه تعادل
پس از گذشت 14 ماه از جنگ، صحنه غزه به شدت آشفته شده است. با این وجود، مسیرهای خاصی را می توان حتی در هرج و مرج دنبال کرد. اخیراً متوجه شدهام که حرکت من شبیه نوسانگر هماهنگ کوانتومی (QHO) است. بالا می روم، پایین می روم، جلو و عقب می روم و به نقطه تعادل برمی گردم. نوسانات من میتوانند زندگی یا مرگ را به ارمغان بیاورند.
هر بار که گالنهای آب را از طبقه همکف به پشت بام میبرم احساس میکنم که مانند یک فنر الاستیک بالا و پایین میروم. پلههای منتهی به پشتبام در حمله بولدوزر اسرائیلی به شدت آسیب دیده و در شرف فروریختن هستند.
در QHO، الکترونها میتوانند از نوعی پله نیز استفاده کنند. به این حالت این را عملگر نردبانی میگویند که نحوه حرکت الکترونها بین حالتهای انرژی را نمایش میدهد.
تصور کنید از یک نردبان بالا میروید، پلهها میتوانند شما را به سمت بالا سوق دهند یا بشکنند و شما را تا حد مرگ فرو ببرند(اشاره به عملگرهای خلق و فنا در مکانیک کوانتومی.)
با این حال، وقتی خودم را به عنوان یک الکترون تصور میکنم، پلههایی که از آنها بالا میروم عملگر خلق نیستند – آنها آب هستند. زیرا این آب است که توانایی حرکت از یک حالت انرژی پایینتر به یک حالت انرژی بالاتر را دارد. (حرکت از تشنگی شدید به تشنگی)
در چنین شرایط سختی، عملگرهای فنا چندگانه و غیرقابل پیشبینی هستند. هر وقت به بازار میروم، مسیر را منحرف میکنم. من این کار را برای دوری از اپراتورهای فنا انجام میدهم - پوشیدن دمپاییهای فرسوده در جادههای مخروبه کار آسانی نیست – امواجی که شلوغی جمعیت ایجاد میکند جای خود...
با این وجود در عملگر فنا هر لحظه ممکن است پدیدار شود. درست مانند وقتی که به سمت فروشگاهی میرفتم و پهپادی اسرائیلی یک مرد موتور سوار را هدف گرفت.
همانند نوسانگر هماهنگ کوانتومی، عملگرهای خلق و فنا میتوانند به طور همزمان در کنار یکدیگر حضور داشته باشند. به تازگی، بالگردهای اسرائیلی دامنه فعالیتهای خود را گسترش دادهاند و به اهدافی در شرق خان یونس، جایی که من زندگی میکنم، نزدیک شدهاند. من تا کنون دو بار شاهد این وضعیت بودهام.
با این حال، من به همان کارها ادامه میدهم، از همان مسیرها استفاده میکنم و امید دارم که ترکشهای باقی مانده از زندگیام را جمع کنم و از مرگ روزانه به زندگی روزمره صعود کنم.
میدانم که در این وضعیت تنها نیستم. دو میلیون جعبه در غزه وجود دارد که احتمالات یکسانی دارند و همه ما مشمول شرایط یکسانی هستیم.
علیرغم همه چیزهایی که در مورد عملگرهای نردبانی و افزایش وضعیت انرژی گفتهام، هیچ یک از ما نمیتوانیم به اوج برسیم تا جعبه را باز کنیم.
در آزمایش گربه شرودینگر، همه از خود میپرسیدند که گربه زنده است یا مرده، اما هیچکس واقعاً جعبه را باز نکرد تا ببیند. اگر آنها این کار را کرده بودند، برهمنهی (سوپرپوزیشن) از بین میرفت و مرگ و زندگی بسته به بازکردن به موقع جعبه پنجاه-پنجاه بود.
ما گربه نیستیم لطفا جعبه را باز کنید!
منبع:
https://www.aljazeera.com/opinions/2024/12/19/i-am-stuck-in-a-box-like-schrodingers-in-gaza
پیام شما به ما