اسد به طور مخفیانه از سوریه خارج شد و تقریبا هیچکس را از تصمیم خود مبنی بر ترک سوریه و رها کردن کشتیای که در حال غرق شدن بود، مطلع نکرد.
هیئت تحریر الشام(HTS) ، در ائتلاف با دیگر جناحهای شبه نظامی مخالف، به سرعت کنترل کشور را به دست گرفت. ابومحمد الجولانی؛ رئیس این گروه مسلح، خود را رئیس جمهور غیرمنتخب (بدون فرآیند رایگیری) معرفی کرد و «دولت نجات» را برای هدایت کشور در مرحله انتقالی تشکیل داد. ترکیه در کنار و پشت سر او ایستاده و مصمم به اعمال نفوذ راهبردی و فراگیر بر مسیر سوریه جدید است.
در دوران تحولات گسترده نقشه سیاسی غرب آسیا، اسرائیل از این موقعیت برای دستیابی به اهداف دیرینهاش بهرهبرداری کرد. این رژیم کارزار نظامی خود علیه بقایای ارتش سوریه را در قالب «عملیات پیکان باشان» که از کتاب مقدس اقتباس شده، آغاز کرد. در این حملات اسرائیل با حملات هوایی مداوم زیرساختهای حیاتی سوریه را هدف قرار میدهد و این اقدامات نقطه آغاز دخالت عمیقتر رژیم اسرائیل در آینده سوریه به شمار میرود.
مداخله نظامی رژیم اسرائیل (نشانهای از) اوج سالها آمادگی بود. در سال 2018، اسرائیل به دنبال ایجاد یک منطقه حائل در جنوب سوریه بود، اما نیروهای سوری و متحدانش توانستند که منطقه مورد نظر اسرائیل و کوههای غربی اطراف آن را که هم مرز با لبنان بود پس گرفته و نقشه رژیم صهیونیستی را خنثی کنند.
اما در شرایط حال حاضر که دولت سوریه از هم پاشیده است، تل آویو فرصتی نادر و تکرار نشدنی برای رفتن به این شاهرگ حیاتی بدست آورد و سالها پیشبینی و برنامهریزی استراتژیک آن که با هدف خنثی کردن تهدیدات پیشرو و تضمین مزایای بلندمت برای بقای آن طراحی شده بود، در یک کارزار سریع تحقق یافت.
نبرد بین جنگها
فروپاشی سوریه در هرج و مرج پس از جنگ داخلی سال 2011 که با ورود تکفیریهای خارجی و تکثیر گروههای افراطی مسلح همراه شد، شرایطی را برای اسرائیل فراهم کرد تا منافع استراتژیک خود را بی سر و صدا تأمین کند.
اولین حمله قابل توجه اسرائیل به خاک سوریه در اوایل سال 2013 در جمرایا رخ داد(حملهای به یک کاروان نظامی در منطقه ریف دمشق که رژیم اسرائیل مدعی بود در حال انتقال سلاح برای حزبالله هستند) . این آغاز چیزی بود که اسرائیل از آن به عنوان «نبرد بین جنگ» یاد کرد، تلاشی حساب شده برای دستیابی به اهداف بلندمدت متعدد.
جلوگیری از انتقال تسلیحات پیشرفته از ایران به حزبالله لبنان از راه سوریه یکی از اولویتهای اصلی تلآویو در طول این کارزار و عاملی مهم برای تغییر توازن قوا بود.
جلوگیری از ایجاد پایگاههای دائمی و مراکز لجستیکی توسط ایران و متحدانش در داخل خاک سوریه یکی دیگر از اهداف مهم اسرائیل این بود، چراکه که آنها را یک تهدید مستقیم علیه خود میدانست.
هدف دیگر رژیم صهیونیستی تضعیف زیرساختهای نظامی سوریه برای جلوگیری از بازسازی قابلیتهای استراتژیک، ظهور مجدد به عنوان یک قدرت منطقهای و ایجاد یک منطقه حائل در مجاورت بلندیهای جولان بود.
تخریب سوریه با حمله
اگرچه جاهطلبیهای گستردهتر اسرائیل در آن دوره(2011 تا 2024) محقق نشد، اما دستاوردهای تاکتیکی آن در طول سالهای میانی قابل توجه بود. حملات هوایی مکرر تواناییهای نیروهای مقاومت را کاهش داد و اسرائیل از چالشهای داخلی سوریه - فروپاشی اقتصادی، آشفتگی اجتماعی و منابع بیش از حد ارتش سوریه - برای تثبیت تسلط خود استفاده کرد. مجموع این عوامل زمینه را برای حمله گستردهتری که پس از سقوط اسد انجام شد، فراهم کرد.
همزمان با فروپاشی دولت سوریه گستردهترین عملیات نظامی اسرائیل در منطقه آغاز شد. رژیم صهیونیستی در عملیات « پیکان باشان» مجموعهای از حملات بیامان را علیه دولت سوریه و نیروهای دفاعی آن انجام داد.
رژیم صهیونیستی در این عملیات بیش از 500 حمله هوایی به زیرساختهای حیاتی سوریه (پایگاههای نظامی، سیستمهای راداری، تأسیسات نیروی هوایی، مقرهای اطلاعاتی و تأسیسات تحقیقات علمی) انجام داد. گستردگی این حملات به حدی بود که حتی دمشق هم در امان نبود.
بمبارانهای هوایی با تهاجم زمینی به مناطق مرزی نزدیک لبنان همراه بود. نیروهای اسرائیلی به سمت حومه جنوب غربی دمشق پیشروی کردند و قلههای استراتژیک کوه هرمون را هدف قرار دادند. در نهایت رژیم اسرائیل پس از 51 سال توانست مجددا کنترل کامل این منطقه (جولان) را بدست بگیرد.
حمایت آمریکا و سکوت منطقه
اقدامات اسرائیل در صحنه جهانی با واکنشهای خاموش(منفعلانه) مواجه شد. کشورهای عربی محکومیتهای معمولی را صادر کردند که اهمیت چندانی نداشت و سوء ظن تأیید ضمنی اقدامات یا همسویی آنها با برنامه عادیسازی روابط با اسرائیل را برانگیخت - حتی اگر این هدف آنها(دولتهای عرب) نبود.
اتحادیه عرب در بیانیهای «محکومیت کامل اسرائیل، قدرت اشغالگر، را به دلیل تلاشهای غیرقانونی برای بهرهبرداری از تحولات داخلی سوریه، چه از طریق تصرف اراضی اضافی در بلندیهای جولان و چه از طریق خروج از توافقنامه آتشبس سال 1974، اعلام کرد».
عربستان سعودی از اقدامات اسرائیل در بلندیهای جولان انتقاد کرد و هشدار داد که این اقدامات شانس بازگرداندن امنیت را از سوریه میگیرد، امارات متحده عربی به شدت گسترش اشغالگری را محکوم کرد و بر تعهد خود به وحدت، حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه تاکید کرد.
واکنشهای غرب نیز به همین ترتیب محدود بود و کشورهای اروپایی محتاطانه با اقدامات رژیم اسرائیل مخالفت کردند. در مقابل، ایالات متحده حمایت بیچون و چرایی ارائه کرد. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، اقدامات اسرائیل را به عنوان اعمال حق دفاع مشروع از خود توصیف کرد.
تایید اقدامات اسرائیل در سوریه همزمان با سفر ژنرال مایکل کوریلا؛ رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده به اسرائیل بود که هماهنگی عملیاتی بین واشنگتن و تل آویو را نشان میداد. در این مدت نیروهای آمریکایی هم بیکار نبودند و ظاهرا بیش از 70 حمله علیه داعش انجام دادند اما احتمالا هدف آنها کاهش تواناییهای نظامی سوریه بوده است.
اهداف استراتژیک اسرائیل در سوریه
اسرائیل چندین هدف استراتژیک در سوریه داشت که هدف همه آنها حفظ سلطه و خنثی کردن تهدیدهای احتمالی در آینده بود. یکی از آن اهداف اولیه، از بین بردن باقیمانده نیروهای نظامی و تاسیسات حیاتی سوریه بود که امکان داشت در آینده برای اسرائیل چالشزا باشند. تمرکز دیگر بر جلوگیری از دستیابی حزبالله به سلاحهای پیشرفته از طریق خاک سوریه بود.
چنین نقل و انتقالات تسلیحاتی به عنوان یک تهدید مهم برای محاسبات امنیتی اسرائیل تلقی میشد. اسرائیل همچنین به دنبال از بین بردن حضور مستشاران و گروههای مقاومت ایرانی بود که از سوریه به عنوان یک مرکز لجستیکی و عملیاتی استفاده میکردند.
تامین امنیت مناطق در جنوب سوریه به همان اندازه حیاتی بود، زیرا اسرائیل قصد ایجاد مناطق حائلی را دارد که از مرزهای شمالی و از مکانهای استراتژیکی مانند کوه هرمون محافظت کند. فراتر از نگرانیهای فوری نظامی، تلآویو سرزمینهای تازه اشغال شده را اهرمی بالقوه در مذاکرات آینده میداند.
اسرائیل همچنین امیدوار است با حفظ کنترل بر این مناطق، شرایط مساعد را در هر گونه مذاکرات صلح آتی اعمال کرده و به رسمیت شناختن حاکمیت بینالمللی خود بر بلندیهای جولان را تضمین کند. در عین حال، اسرائیل به دنبال کاهش تهدیدات جناحهای مخالف افراطی در سوریه است که برخی از آنها آشکارا از ایدئولوژیهای جهادی دشمن اسرائیل حمایت میکنند.
در حالی که این تلاشها دستاوردهای کوتاه مدت قابل توجهی داشته است، امنیت بلندمدت اسرائیل نامشخص است. دولت جدید سوریه تحت دولت موقت منصوب شده توسط HTS از نظر ایدئولوژیک – حداقل روی کاغذ – با رژیک اسرائیل مخالف است و از نزدیک با ترکیه همسو است. سران ترکیه که بعد از سقوط اسد جسور شدهاند، با نمایش نفوذ خود در منطقه نشان دادهاند که یک رقابت استراتژیک بالقوه با اسرائیل دارند.
پیامدهای منطقهای
اقدامات اسرائیل در سوریه پیامدهای گستردهای برای غرب آسیا داشته است. کشورهای عرب همسایه، به ویژه اردن و مصر، خود را در موقعیتی پرمخاطره میبینند. ظهور جنبشهای اسلامگرای افراطی همسو با آنکارا، همراه با نفوذ روزافزون اسرائیل، این کشورهای عادیساز را با نگرانیهای امنیتی و کاهش نفوذ منطقهای روبرو کرده است.
در عین حال، اقدامات اسرائیل باعث عمیقتر شدن شکافها در دنیای عرب شده است. تلاش برخی کشورهای عربی برای عادیسازی روابط با اسرائیل، اتحادها را بیشتر تکهتکه کرده و واکنش منطقه به بحران سوریه را دچار تفرقه کرده است. (در واقع اقدامات اسرائیل باعث ایجاد اختلافات و دو دستگی بیشتر در میان کشورهای عربی شده است. برخی از این کشورها به دنبال عادیسازی روابط خود با اسرائیل هستند و این موضوع باعث ایجاد تنش و شکاف در اتحادهای قبلی میان کشورهای عربی شده است.در نتیجه این وضعیت، کشورهای عربی نتوانستهاند به صورت یکپارچه و هماهنگ به بحران سوریه پاسخ دهند و این امر منجر به تفرقه و عدم توافق در مواضع آنها شده است.)
در پایان، بزرگترین تلفات این تغییر ژئوپلیتیک، خود مردم عرب هستند – که در تحولات سریع السیر نظم منطقهای به حاشیه رفتهاند.
نظرات بیان شده در این مقاله لزوماً مورد تائید موسسه تبیان نیست.
منبع:
https://thecradle.co/articles/israels-calculus-in-syria-exploit-anarchy-for-strategic-dominance
پیام شما به ما