خاطرات
-
رقابت فرزندان دوقلویم در جبهه رفتن با هم
برای شناسایی پیکر احمد به معراج شهدا رفتم. پیکر پسرم را به سختی شناسایی کردم. پیکر احمد سوخته بود سمت چپ بدنش خراشهای بزرگ و ناجوری برداشته و کمی متلاشی شده بود.
-
زنی تنها در آستانه فصلی سرد
فروغ فرخزاد چهرهای است که با گذشت بیش از نیم قرن از مرگش همچنان در کانون توجه مجامع هنری و فرهنگی است، در این گزارش، روایتی آزاد از شخصیت فروغ میخوانید.
-
روایت توجیه فرماندهان گارد شاهنشاهی توسط آمریکا
من و شهید نورعلی شوشتری با هم در گارد خدمت کرده بودیم؛ یعنی اواخر خدمت ایشان، من وارد لشکر گارد شدم. فکر میکنم ۶ ماه از خدمتش مانده بود که من وارد خدمت شدم.
-
دشمن هر اسیری را میکشت برایش پرونده خودکشی درست میکرد
وقتی که ما اسیر شدیم، هر کسی مجروحیت شدیدی داشت یک پانسمان یا درمان اولیه انجام میدادند. بعد دیگر کاری با تعویض پانسمان و رسیدگی به زخمها نداشتند و این زخمها عفونی میشد. تعداد زیادی از…
-
پیراهن حسن لباس عقدم شد
یکی از دوستان شهید حسن یزدانی گفت: حسن به اجبار پیراهنش را به من قرض داد و وقتی خواستم آن را برگردانم که قبول نکرد و همان پیراهن لباس عقدم شد.
-
آتش دقیق گردان ادوات فرشته نجات گردانهای پیاده شد
برای موفقیت در یک عملیات باید همه نیروها به اهدافشان دست پیدا کنند. متأسفانه در جریان کربلای 4 عبور رزمندگان از جناح چپ و راست حاصل نشد و نیروها نتوانستند خودشان را به جناحین برسانند، چون جناح…
-
یک موزائیک و ۴ انگشت جا برای خواب!
هر کداممان یک موزائیک و ۴ انگشت جای خواب داشتیم، بهسختی میتوانستیم هنگام خواب روی دوشمان بچرخیم، از ابتدا فضای کمپ را پلیسی کردند، چند ماه اول تا زخمهایمان خوب نشده بود، کمتر به مسائل…
-
شروع فصل تازه فعالیتهای رضا یزدانی
رضا یزدانی خواننده کشورمان، در صفحه اینستاگرام خود از شروع فصل جدید فعالیتهای هنری اش خبر داد.
-
جنگ و گریز بالگرد ایرانی با جنگنده عراقی در سوسنگرد
دو تا جنگنده عراقی سمت ما آمدند. سمت ماچپ کوه بود و سمت راست هم کابل فشار قوی قرار داشت. ما کابلها را رد کردیم و رفتیم توی شیارها نشستیم تا از خطر جنگندهها در امان بمانیم. داد میزدیم و…
-
سوسنگرد تجلی مقاومت و پایمردی ایرانزمین
جنگ تحمیلی در 31شهریور سال 1359 بهوسیله رژیم بعث عراق با هجوم همهجانبه نیروهای نظامی صدام به مرزهای زمینی در جادهها و محورهای مختلف آغاز گردید.دراینبین یکی از اهداف راهبردی عراق شهر سوسنگرد…
-
مردی که چندبار خرمشهر را از سقوط حتمی نجات داد
زهرا لک، معروف به «زهرا شره»، از زنان مدافع خرمشهر، درباره آن روزها میگوید: خانوادههایی که میآمدند جنازه کس و کارشان را شناسایی میکردند، کفن میکردیم، میدادیم به صاحبانشان.
-
همسرم تا آخرین لحظات عمرش به فکر نجات همرزمانش بود
بعد از والفجر مقدماتی وقتی همسرم به مرخصی آمد، دیدم یک عالمه لباس خونی آورده است. از او پرسیدم: «لباسهایت چرا اینقدر خونی است؟» گفت: «جایی بودیم که آب نبود و فقط از هلیکوپتر قمقمه میانداختند…
-
تلخترین خبری که به کیهان مخابره شد
این خبر تلخ را گریه کنان ارسال کردم. بچهها از ته دل فریاد میزدند خرمشهر خرمشهر گرچه امروز در دست دشمن هستی، اما به زودی آزادت خواهیم کرد. مردم خرمشهر و رزمندگان اسلام با وجود نداشتن تجهبزات…
-
ماجرای اسارت ۷۶۰ رزمنده و سرباز پس از آتشبس
در آن زمان فرماندهان هم مدام میگفتند که خطری نیست و آتش بس اعلام شده. از سویی حق تیراندازی هم نداشتیم ولی با حرکت گازانبری دشمن که از پشت سر و اطراف ما را محاصره کرده بودند همه ما را اسیر…
-
قولی که یک رزمنده در شب عملیات «والفجر۸» گرفت
برای آخرین بار خیلی جدی گفت: «مواظب من باشید تا اونور آب بیاییم.» این بار از سید پرسیدیم:«سید حتما یک چیزی هست که این همه اصرار میکنی؟!» سید گفت: «میدونی دلیلش چیه؟ فقط خودتون بدونید،نمیخواهم…
-
عاقبت یک جاسوس
یکی از حربههای دشمن جهت تسلیم کردن بچهها آوردن ۱۰ نفر جاسوس گردن کلفت در اردوگاه بود. این افراد که همگی از جاسوسان خبره و کار کشته بودند با حضورشان در اردوگاه سعی کردند که جو ترس و وحشت را…
-
«قدمهای عاشقی»؛ روایت دلدادگان حسینی در راه کربلا
مدیر مسئول موسسه سیب سرخ نیکان گفت:کتاب «قدمهای عاشقی» درباره خاطرات افراد مختلف از پیاده روی روز اربعین منتشر شده است.
-
پسرم و ۱۱ نفر از دوستانش با هم مفقود شدند
علی ارتباط خوب و دوستانهای با دانشآموزانش داشت. مشکلات شاگردانش را تا آنجا که میتوانست حل میکرد. پیگیر احوال بچهها و خانوادهشان میشد. آنقدر روی بچهها تأثیر خوبی گذاشت که بعد از شهادتش…
-
مقاومت تا مرز شهادت در جنگ نابرابر
نبرد تاریخی دو برادر در کسوت فرماندهان نیروی دریایی با تجاوز دشمن خارجی