این خبر تلخ را گریه کنان ارسال کردم. بچهها از ته دل فریاد میزدند خرمشهر خرمشهر گرچه امروز در دست دشمن هستی، اما به زودی آزادت خواهیم کرد. مردم خرمشهر و رزمندگان اسلام با وجود نداشتن تجهبزات مردانه ایستاده بودند و تا تیر به پیشانی نمیخورد از پای نمینشستند

رضا خدری، خبرنگار و عکاس جنگ تحمیلی، در مطلبی از روزهای دردناک سقوط خرمشهر و تلخترین خبری نوشته است که برای روزنامه کیهان مخابره کرده است. متن کامل یادداشت خدری در ادامه ازنظر میگذرد: در روزهای اولیه جنگ به علت خیانت بنی صدر و نرسیدن نیروهای کمکی فشار ارتش بعث عراق بر مردم خرمشهر روز به روز بیشتر میشد و از ۲۴ مهر جنگ تن به تن بین مردم خرمشهر و عراقیها به اوج شد که در این روز حضرت امام خمبنی خرمشهر را خونین شهر نامبد. در ۳۰ مهرماه لحظه به لحظه فشار عراقیها بر خرمشهر سنگینتر میشد. خیلی از نفرات نیروی دربایی و سپاه پاسداران و مردم شهید و مجروح شدند. قسمت بالایی شهر و میدان راه آهن و اکثر نقاط کاملا در دست دشمن بود، کم کم مقاومت هت تحلیل میرفت. رزمندگان اسلام که تا آخرین فشنگ جنگیده بودند به طرف پل خرمشهر عقب نشستند. عدهای خود را به بخش شرقی به آن سوی رودخانه منطقه کوت شیخ رسانیدند. شعلههای دود و آتش زیادی از درون شهر به چشم میخورد، اداره بندر و گمرک در تصرف عراقیها بود. کمتر کسی امید به نجات خرمشهر داشت. بجههای آبادان هم سنگینی از دست دادن خرمشهر را بر روی قلبهای خود حس میکردند. آتش توپخانه دشمن یک لحظه آبادان را هم داحت نمیگذاشت شهر کاملا تخلیه شده بود حلقه محاصره روز به روز تنگتر میشد. پنجم آبان سقوط خرمشهر در غروب ۴ آبان ماه هنگامی که خورشید افق شط را خونین میساخت غم سنگینی بر دلها حکمفرما گشت. اشک غم از دیدگان جاری بود اندوه کشندهای روی دوش مردم و رزمندگان سنگینی میکرد، شهر در بخش غربی قسمت اعظم و اصلی خرمشهر بود به طور کامل سقوط کرده بود. آسمان بک کاسه خون بود کارون پر تلاطم هم از خبر سقوط خرمشهر پشتش خم شده بود. نخلستان سوخته هم میگریست. همه میگریستند، مجروحان و پبکر مطهر شهدا در کوچهها و خیابان خرمشهر افتاده بود، اما کسی جرات باور کردن ماجرا را نداشتد. بچههایی که سالم مانده بودند سراغ بقیه را از یکدیگر میگرفتند، عدهای از مجروحان هنوز در شهر مانده بودند و اسیر چنگال بعثیها شده بودند. همه گریه میکردند دیروز آنجا بودیم و امروز دیگر از درونش خبر نداریم. افق خرمشهر در کنار شط عزا گرفته بود. وای بر ما خرمشهر از دست مان رفت. خانه من، خانه تو، خانه او، خانه ما همه در دست دشمن است. عراق بر ویرانی دل ما و بر ویرانی خانههای مان جشن پیروزی گرفته بود. نمیدانستم چگونه و چطوری این خبر وحشتناک و تاسف بار را به تحریریه روزنامه کیهان مخابره کنم. با گریه و زاری غلامرضا رهبر گزارشگر صداوسیمای آبادان را در آغوش گرفتم هر دو شیون و زاری میکردیم (رهبر در عملیات کربلای ۵ شهید شد). این خبر تلخ را گریه کنان ارسال کردم. بچهها از ته دل فریاد میزدند خرمشهر خرمشهر گرچه امروز در دست دشمن هستی، اما به زودی آزادت خواهیم کرد. مردم خرمشهر و رزمندگان اسلام با وجود نداشتن تجهبزات مردانه ایستاده بودند و تا تیر به پیشانی نمیخورد از پای نمینشستند؛ حماسه مقاومتهای خونینی که در تاریخ دفاع مقدس جاودانه خواهد ماند. منبع: جوان آنلاین