خواب! چارهاش این است هروقت حس کردیم دیگر نمی دانیم چه گلی به سرمان بزنیم بخوابیم و روز را به شب برسانیم. وقتی هم که بلند شدیم کمی استراحت کنیم و با گوشی چرخ بزنیم و تا وقت خواب شب برسد. آن وقت است که تازه هوش و حواسمان سرجایش می آید و می نشینیم پای کارهایی که دوست داریم. باز تابستان شد و اولین چیزی که به ذهنمان می رسد این است که چطور این زمانهایی که صرف مدرسه میشد را حالا تلف کنیم. میگوییم تلف چون واقعا گاهی تلف کردن است.
فراغت یعنی از کارهایی که روی دوشمان سنگینی می کند و وظیفهمان است و برای هدفمان چیدهایم خود را رها کنیم و به خودمان استراحت بدهیم. اما می خواهیم ببینیم این فراغت را هر کس با چه مدل برنامه ریزی پر می کند.
فرار
بعضی ها در این ایام از خانه فراریاند. همان هایی که شب به شب برنامه می کنند فردا آفتاب نزده بزنند بیرون و تا پاسی از شب با دوستان شان بین خیابان ها و سینما و پارک پرسه بزنند و حاضرند داغی هوای تابستان که آسفالت را هم آب می کند تحمل کنند ولی یک لحظه توی خانه نمانند. خانه انگار برایشان قفس است. دلشان می گیرد، غرغرو می شوند و خلاصه هیچ جوره عادت به خانه نشینی ندارند.
فجازیبازی
گونه بزرگی از نوجوانان امروز دست شان مدام به دامان گوشی تلفن همراه شان است تا حوصله سررفته و اوقات فراغتشان را سرجایش بیاورد. اصطلاحا یک جورهایی به اسکرول کردن اعتیاد پیدا کردهاند و هرروز ریلزهای مختلف اینستاگرام را حتما چک می کنند. این دسته همانهایی هستند که زیرکولر پاهایشان را دراز میکنند و وقت شان را احتمالا هدر میدهند. گرچه طبق مقاله که جدیدا از سایت گاردین خوانده بودم این عادت استفاده کردن فضای مجازی و رد کردن پست ها آنقدر ها هم که فکر میکنید همیشه بد نیست و بستگی به نحوه استفاده دارد
چی ببینیم
لنگ میمانند امشب کدام سریال را تا صبح تمام کنند و کدام فیلم را ببینند. از این هاردهای چند ترابایتی دارند که پر از فیلم و انیمیشن و سریال است و فیلم هایی که خود کارگردانش هم ندیده را دیده اند. از همان هایی هستند که روی تخت از صبح تا شب می نشینند و به صفحه لپ تاپ خیره می شوند و یکهو داد می زنند: اه چرااینجوری تموم شد!
سفرمون نشه؟!
ایام تابستان جان می دهد برای مسافرت. خصوصا آن مناطق ایران که هوا خنکتر است و بعضی از خانوادهها هم دائم السفرند. اصلا یکجا بند نمیشوند هر سال از تعطیلی مدارس استفاده میکنند و شرق ایران را به غرب و شمال را به جنوب میدوزند و البته که بچهها هم بخاطر پدر و مادر خوش سفرشان مجبور به همراهیاند.
چیکار میکنی؟ هیچ کاری!
چراییش را نمیدانم ولی بعضی ها اصلا توی تابستان هیچ کاری نمیکنند. انگار درون مایههای افسردگی درآنها حلول کرده باشد مینشینند به یکجا حوالی تلویزیون نگاه میکنند یا توی اتاق به دیوار زل میزنند و گاهی بین هیچ کاری نکردنشان خانواده شان را هم میبینند. این دسته گاهی البته بخاطر فرار از تنهایی به کتاب هم ممکن است پناه ببرند اما نه همیشه...
کلاس کجا برم؟
کلاسهای آموزشی بازارش توی تابستان تازه داغ میشود. خصوصا از نوع ورزشیاش. همه به فکر این می افتیم که یک هنری چیزی یاد بگیریم و چشم فامیل را دربیاوریم. بعضی هاهم به این فکر میافتند اگر بشود از چیزی که یادگرفتهاند پول هم دربیاورند و یک پیج متشکل از خانواده بزنند و محصولاتشان را در آنجا بزل و بخشش کنند
به یک نیروی پاره وقت نیازمندیم
چشمشان دنبال این تابلو می گردد تا بی معطلی بروند داخل فروشگاه و ببینند کار پاره وقت شان شرایطش از چه قرار است. نان درآوردن و دست توی جیب خود بردن از همان سن کم یکی از دغدغه های بزرگ شان است البته همه شان کف خیابان دنبال کار نمی گردند. این سایت های کاری همه چیز را راحت کرده است و کافی است یک حرفه ای چیزی بلد باشی تا حتی حضوری هم سر کار نروی و زمان و مکان کار دست خودتت باشد. تابستان حتی زمان را برای تریدر ها هم خالی می کند تا بهتر بازار را توی مشتشان بگیرند.
خلاصه هرکس در تابستان شیوه زندگی اش یکجور تغییر می کند ولی این سوال به ذهن آدم می رسد که آیا مدرسه هیچ سودی ندارد؟ حتما برای کسانی که وقتشان فقط با درس غنی می شود و کار دیگری جز درس برای پر کردن ساعت های زندگی شان ندارند چرا...
هستند کسانی که فکر می کنند یک اوقات فراغت خوب زمانی رقم میخورد که برایش کلی هزینه بتراشی اما اگر ذهنمان را باز کنیم میتوانیم تنوع وقت گذرانیمان را بالا ببریم.
پیام شما به ما