این روزها آمار استفاده از دخانیت و اعتیاد به اون رو که بالا و پایین میکنیم، چشممون به آمار بالای مصرف نوجوونها و مخصوصا دخترها میافته، یه جورایی همه میدونیم و میشنویم، اما خودمون هم نمیدونیم باید چیکار کنیم.

«بعد مدرسه بریم سیگار بکشیم،، ادکلن آوردم بریم یه سیگار بکشیم، بعد امتحان میچسبه یه سیگار بکشیم!» این جملاتیه که این روزها بین بچه مدرسهایها زیاد میشنویم، اصلا این سیگار شده جز جداییناپذیر زندگیهامون! چند روز پیش وقتی داشتم از کنار یه گروه نوجوون دختر رد می شدم دیدم همه سیگار دارن و اگه سیگار نیست، دیگه ویپ گوشه لبشون هست، معلوم بود تازه سیگار دست نگرفتن و رفتارشون یه جور استمرار استفاده ازش رو نشون میداد. این روزها آمار استفاده از دخانیت و اعتیاد به اون رو که بالا و پایین میکنیم، چشممون به آمار بالای مصرف نوجوونها و مخصوصا دخترها میافته، یه جورایی همه میدونیم و میشنویم، اما خودمون هم نمیدونیم باید چیکار کنیم. درگیر شدن نوجوونها به سیگار و کلا انواع مواد مخدر چندتا دلیل داره که توی هرکدوم برای اینکه این اتفاق نیفته، اول از همه خودمون باید به نقطهای برسیم که بتونیم جلوی خودمون رو بگیریم و سمتشون نریم. یه بخشیش برمیگرده به ارتباط با همسن و سال و آدمای اطراف و همرنگ جماعت شدن که ما اصلا به این فکر نمیکنیم پس فردا که بزرگتر شدیم، احتمالا بیشتر این رفاقتها کمرنگ میشه و ما میمونیم و اعتیاد به سیگار و گل و ... یه بخشیش هم برمیگرده به بحثهای تخصصی که مهمترین و اصلیترینش عزت نفسه. احساس اعتماد به نفسی که فکر میکنیم سیگار کشیدن به آدم میده توی این سن خیلی زیاده و این اعتقاد باعث میشه ما به تجربه مواد دیگه هم رو بیاریم. طبیعیه که عامل بعدی سیگار کشیدن توی سن نوجوونی کنجکاوی و تجربه باشه. اینم یه راه برای کسب هویت و خودشناسی محسوب میشه ولی از نوع مخربش. استرس و اضطرابی که ناشی از تغییرات توی جسم و روانمونه هم یکی از علتهاییه که مسیر سلامت ما رو به سمت تجربه سیگار کشیدن و گرفتاری توش کج میکنه. توی بحث کنجکاویهایی مثل تجربه سیگار فکر نکنید همه چیز به تفننی زدن و با دوست و رفیق کشیدن متوقف میشه. چشم باز میکنیم و میبینیم خیلی چیزها رو از دست دادیم. از سلامت و خانواده تا پولتوجیبی!