
مردی می خواست به خانه برود، اما راننده تاکسی خیلی آرام می رفت.
مرد گفت: داریم می رسیم. لطفا دوشنبه هفته بعد بپیچید سمت راست.
لاغری:
آقایی پیش دکتر رفت و گفت: من خیلی لاغرم. دارویی به من بدهید که پله پله چاق شوم.
دکتر گفت: برای شما یک نردبان می نویسم.
اولین:
در رستوران، خانمی می خواست سوپ بخورد. پیشخدمت را صدا زد و گفت: رستوان شما در جهان اولین است.
پیش خدمت گفت: شما لطف کنید.
خانم گفت: یعنی اولین رستورانی است که به مگس ها شنا آموزش می دهند.
سفر:
بابک: سفر شمال خیلی خوش گذشت. پدر و مادرم هم خیلی از من راضی بودند.
کیوان: مگر تو چی کار کردی که این قدر خوش گذشت؟
بایک: هیچی، من پیش مادربزرگ موندم.
کله پاچه:
در کله پارچه فروشی، فروشنده به گفت: برایتان زبان بگذارم؟
مشتری گفت: نه زبان نمی خورم. دهنی است...
ریاضی:
معلم گفت: مامان ده تا کلوچه می پزد. بعد 11 تا کلوچه دیگر می پزد. حالا چند تا کوچه داریم؟
کیوان گفت: هیچی، چون مامان همیشه کلوچه ها را قایم می کند.
مطالب مرتبط:
آی خنده، خنده، خنده
خنده بازار
لطیفه
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- نویسنده: شهرام شفیعی