لطیفه
بازرس
رئیس رستوران وارد آشپزخانه شد و به گارسون گفت: «بازرس بهداشت وارد رستوران شده و الان می آید این جا... اگر روپوش تو را ببیند، حتماً رستوران را به خاطر رعایت نکردن بهداشت، تعطیل می کند.» آشپز با ترس گفت: «حالا چه کار کنیم رئیس؟» رئیس گفت: «وقتی گفت چرا روپوشت این قدر سیاه است، بگو پدرم از دنیا رفته است!»


در یک رستوران جاده ای، مشتری پیش رئیس رستوران رفت و گفت: «من بسیار راضی و خوشحال هستم. غذا عالی بود. گوشتش تازه و برنجش هم بسیار خوش عطر بود. واقعاً همه چیز عالی بود. خیلی خوشحالم که غذایم را همراهم از خانه آورده بودم!»
مگس
تعارف کردن چیز بدی نیست اما اصرار کردن زیاد خوب نیست. یک روز آقا ناصر با رنگِ روی پریده و حال بد رفت خانه. همسرش با نگرانی پرسید: «چی شه آقا ناصر؟» آقا ناصر گفت: «هیچ چی ... یه پیرمردی اسپری تنفسی داشت. خیلی تعارف کرد که من هم چند پاف بزنم!»

koodak@tebyan.com
ماهنامه رشد دانش آموز