در میان دود و آتش بیامان غزه، جایی که هر پناهگاهی میتواند در لحظهای به قتلگاه بدل شود، جنایتی دیگر بر تارک تاریخ ثبت شد؛ جنایتی که نه فقط جان، که نماد حقیقتجویی را هدف گرفت. چادر خبرنگاران، آن سنگر کوچکِ ثبتِ واقعیت در قلب فاجعه، در آتش کینهتوزی اسرائیل سوخت و «احمد منصور»، خبرنگار فلسطینی، به خیلِ شهدای راهِ روشنگری پیوست.
تصور کنید: خیمهای کوچک، پناهگاهی موقت برای آنان که سلاحشان دوربین و قلم است. مردانی و زنانی که با جلیقههای آبیرنگِ «PRESS»، آخرین بارقههای امید برای رساندن صدای مظلومیتِ یک ملت به گوش جهاناند. احمد منصور یکی از آنان بود؛ چشمی بینا در میان تاریکی، صدایی رسا در هیاهوی بمب و موشک. صدایی که میکوشید پژواک آیههای صبر و مقاومت ملتی باشد که جز خدا پناهی ندارد.
اما اشغالگر، بیش از هر سلاحی، از حقیقت میهراسد. از تصویری که نقابِ مظلومنماییاش را کنار میزند، از کلمهای که فریادِ «هل من ناصر» ملتی را منعکس میکند. و اینگونه بود که چادرِ احمد و همکارانش، هدفِ آتشِ مستقیم قرار گرفت. شعلهها نه فقط پارچههای برزنتی، که امیدِ ثبتِ بیواسطه حقیقت را بلعیدند. احمد منصور، در میان شعلهها، به شهادت رسید و جسمِ خاکیاش سوخت تا سندی دیگر باشد بر توحشِ بیحد و مرزِ اشغالگر و حجتی باشد بر قساوتِ قلبهای مدعیان حقوق بشری که از انسانیت بویی نبردهاند؛ آنها که «میخواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند، ولی خدا کاملکننده نور خویش است، هرچند کافران را ناخوش آید» (صف:۸)
این جنایت، خطای سهوی نبود؛ حلقهای شوم بود از زنجیرۀ هدفگیریِ آگاهانۀ حاملانِ پیام. دهها خبرنگار پیش از احمد، تنها به جرمِ انجامِ وظیفهشان، به جرمِ تلاش برای شکستنِ دیوارِ سکوت و سانسور، جان باختهاند. هر خبرنگاری که کشته میشود، پنجرهای به روی حقیقت بسته میشود. هر دوربینی که میشکند، چشمی از چشمهای بشریت کور میشود.
سوزاندن چادر خبرنگاران و شهادت احمد منصور، اوجِ استیصالِ رژیمی است که میداند روایتِ واقعی، بزرگترین دشمنِ اوست و میگوید: «صدایی جز صدای ما نباید شنیده شود.»
قلبهایمان مالامالِ اندوه است برای احمدِ شهید، برای خانواده صبورش، و برای تمامِ مجاهدانِ عرصۀ رسانه که در خطِ مقدمِ جهادِ تبیین، جان بر کف ایستادهاند. اشکهایمان با خاکسترِ خیمههای سوخته درهم میآمیزد، اما این اشک، بذرِ خشمِ مقدسی است که در جانِ آزادگانِ جهان ریشه میدواند. خونِ پاکِ احمد و یارانش، امانتی است بر دوشِ ما تا فریادِ مظلومیتشان باشیم.
جهان باید بیدار شود. سازمانهای بینالمللی، وجدانهای خفته، دولتهای مدعی حقوق بشر؛ تا کی نظارهگرِ این جنایاتِ آشکار خواهند بود؟ کشتنِ خبرنگار، کشتنِ حقیقت است و تاریخ، این سکوتِ مرگبار را قضاوت خواهد کرد.
احمد منصور رفت، اما دوربینش، قلمش، و تعهدش به حقیقت، زنده خواهد ماند. روایتِ او و دیگر شهیدانِ راهِ آگاهی، در سینهها و بر زبانها جاری خواهد بود. آتش نمیتواند حقیقت را بسوزاند؛ شاید برای لحظهای آن را در دود و خاکستر پنهان کند، اما سرانجام، نورِ حقیقت از میانِ ویرانهها سر بر خواهد آورد و عاملانِ این جنایات، رسوای تاریخ خواهند شد. یادِ احمد منصور و تمامِ شهدای خبرنگار گرامی باد.
پیام شما به ما