زمستان از راه رسید. فصلی که اکثر مردم دنیا آن را به دلایل مختلف دوست دارند. برای کشورهای مسیحی زمستان یعنی آغاز یک سال جدید... ولادت حضرت عیسی علیهالسلام... کریسمس... بابانوئل... تعطیلات و... برای غیرمسیحیها نیز فصل برف و برفبازی و تعطیلات و تفریحات زمستانی... خلاصه که زمستان برای اکثر مردم دنیا فصلی است که با سرمای خود، گرما هم میآورد. اما برای مردم غزه داستان متفاوت است.
زمستان دیروز
تا همین چندسال پیش مردم غزه هم جزو همین اکثریت بودند. برای غزه زمستان فصلی همراه با خیر و برکت بود. شاید مردم غزه باران را دلیل خیر و برکت این فصل میدانستند. چرا که کودکان این باریکه پس از بارش باران به خیابانها میدویدند و شعر «شتی یا دنیا شتی، واروی کل الاراضی واملی الدنیا می علشان یزرع الفلاح خوخ ورمان وتفاح» که تقریبا بدین معنی بود: باران رسید و آب زمین را فرا گرفت تا دهقان بتواند هلو، انار و سیب بکارد.
با مشکلات آب غزه باران واقعاً یک موهبت بود. با بارش باران کشاورزان خود را برای فصل زراعی جدید آماده میکردند و سبزیجات و میوههای تازه از اسفناج و کاهو و خیار گرفته تا پرتغال و کیوی و توتفرنگی بازارهای غزه را خوش آب و رنگ میکردند.
زمستان امسال نه از مغازه ابو ال سعود خبری هست و نه از آن دورهمیهای گرما بخش... دیگر نه کسی سهلب میخورد و نه تلویزیون تماشا میکند. در دنیای امروز غزه، هیچ کودکی رمق خواندن شتی یا دنیا شتی را ندارد.
زمستان امروز
امروز برای 1.9 میلیون نفر آواره غزه، زمستان به فصلی غیرقابل تحمل تبدیل شده و دیگر خیر و برکتی ندارد. برعکس دیروز، مردم غزه امروز دعا میکنند که هوا سرد و خشک بماند و بارانی نبارد، چرا که مشخص نیست آب و سیلاب چه بلایی بر سر اردوگاههای آوارگان بیاورد.
شاید کمی اغراق آمیز باشد... اما مردم غزه امروز از صدای رعد و برق میترسند... همانطور که از صدای جنگندههای اسرائیلی میترسند. بسیاری از فلسطینیها جایی برای پناه گرفتن در برابر طوفان ندارند. گروههای امدادی میگویند که حداقل یک میلیون نفر هیچ گونه حفاظت اولیه در برابر هوای زمستانی ندارند.
چادرها و سرپناههای آنها از پارچه، برزنت، پتو، مقوا و حتی گونیهای برنج قدیمی ساخته شده که خیلی سخت میتوانند(اگر بتوانند) در برابر باد و باران دوام بیاورند. از خواب شبانه هم که خبری نیست... آنها باید بیدار بمانند و با هر بادی چادرهایشان به پرواز درنیاید. بگذریم که حتی اگر پروازی هم در کار نباشد آنها روی آب شناور میشوند، چرا که آب از زیر آنها نفوذ میکند و همان تکه پتو و تشک را هم خیس میکند.
اکثریت آوارگان از نظر مالی آنقدر ضعیف هستند که اگر باران سرپناه آنها را از بین ببرد کاملا بیدفاع میشوند. قیمت خرید چادر جدید(1000 دلار) و مصالح مورد نیاز ساخت سرپناه(چوب و پلاستیک و پتوی جدید) به قدری زیاد است که تقریبا هیچکس در اردوگاهها توان خرید آن را ندارد و بعضیها از شدت استیصال مجبور میشوند به خانههای نیمهویران خود برگردند و خطر زیر آوار ماندن را به جان میخرند چرا که چاره دیگری ندارند.
گرانی فقط به چوب و چادر ختم نمیشود و قیمت لباس گرم نیز سر به فلک کشیده است. این روزها خرید یک لباس گرم ساده در غزه 95 دلار ، کت 100 دلار و یک جفت کفش تا 75 دلار آب میخورد. اگرچه بازارهای خرید و فروش پوشاک دست دوم در سرتاسر غزه برپا میشود اما قیمتها آنجا هم بسیار بالاست و در نتیجه این گرانی پناهگاهها مملو از کسانی است که در لباسهای تابستانی از سرما میلرزند و بچهها رد پای برهنه خود را در گل و لای و گودالها جا میگذراند.
سوخت گرمایشی برای اکثر خانوادهها یا در دسترس و یا مقرون به صرفه نیست. قیمت یک کپسول گاز 8 کیلوگرمی به 72 دلار میرسد و بهای چوب کمی کمتر (کیلویی 9 دلار) و برای اکثریت غیر قابل خرید است و در نتیجه گرم ماندن نیز تقریبا غیرممکن است. البته کسانی که پول ندارند ممکن است با تحمل سختی و مشقت بسیار بتوانند چوب تهیه کنند، اما معمولاً هرچقدر هم جمعآوری کنند پاسخگوی سرمای شبهای یخبندان نیست.
به دنبال کمبود لباس و سوخت، خطر ابتلا به بیماریهای فصول سرد افزایش پیدا میکند که با توجه به کمبود پزشک، دارو و بیمارستان خود یک معضل اساسی محسوب میشود. اوضاع زمانی بدتر میشود که بدانیم غزه از نظر بهداشتی در شرایط بسیار بدی به سر میبرد و در معرض انواع بیماریهاست و سختی دسترسی به آب گرم برای استحمام و صابون 5 دلاری و شامپوی 23 دلاری و عدم دسترسی به غذای کافی، بدن مردم غزه را به حدی ضعیف کرده که سیستم ایمنی آنها دیگر پاسخگوی یک سرماخوردگی ساده هم نیست.
قحطی؛ معضل اساسی
اگرچه تمام شرایط یاد شده سخت و به نوعی غیرقابل تحمل است اما درد اصلی امروز غزه «قحطی» است که هیچ راه فراری از آن نیست. شب سرد بالاخره با طلوع خورشید تا حدی گرم میشود، باران قطع میشود، اما با قحطی چه باید کرد؟
با کاهش ورود کمکهای بشردوستانه، قحطی سراسر غزه را فراگرفته است. قیمت غذا فوقالعاده بالا است. آوارگان باید برای خرید یک کیسه آرد 200 تا 300 دلار و برای یک کیلو عدس یا برنج 7 دلار پرداخت کنند. سبزیجات به سختی و با قیمت بسیار بالایی پیدا میشوند. قیمت هر کیلوگرم گوجه به 14 دلار و یک عدد پیاز به 2 دلار رسیده و از گوشت قرمز و مرغ هم که اصلا خبری نیست.
نانواییهایی به دلیل نبود آرد بسته شدهاند و تمام امید مردم برای تهیه غذا به آشپزخانههای خیریهای(تکیه)هایی است صف آنها بسیار طولانی است و معمولا چیزی به غیر از نان توزیع نمیکند. «آنروا» و برنامه جهانی غذا از پس تقاضای بالای مردم برنمیآیند و سهم هر خانواده از سوپپزخانههایی که وعدههای غذایی نخود، عدس و برنج را توزیع میکنند تنها یک بشقاب است که پاسخگوی یک نفر هم نیست.
گرسنگی علاوه بر تاثیر جسمی، تاثیر روانی غیرقابل تحملی هم دارد، رنج والدینی که مجبورند در شبهای سرد و طولانی زمستان گریه کودکان خود را که غذا میخواند تماشا کنند قابل توصیف نیست. بسیاری از آنها چارهای ندارند جز اینکه مرگ فرزندان خود را به تماشا بنشینند.
اگرچه به نظر می رسد رنج مردم فلسطین پایانی ندارد. اما در همین لحظات بسیاری از آنها با امید پایان این دوران سرپا ایستادهاند و بد به حال دنیایی که در سکوت به تماشای مرگ آنها نشسته است.
منابع:
https://www.aljazeera.com/opinions/2024/12/18/this-festive-season-gaza-is-starving
https://www.aljazeera.com/opinions/2024/12/20/this-winter-there-are-no-blessings-and-no-goodness-in-gaza
پیام شما به ما