کمک به دشمنان

  • کافه‌ی خیابانِ تروکادرو

    کافه‌ی خیابانِ تروکادرو

    من و «ایتوئِل» ماه‌ها بود که در دانشکده، روی پروژه‌ای مشترک کار می‌کردیم. چند باری هم مرا به خانه شخصی‌اش دعوت کرده بود. اما هر بار طفره می‌رفتم. روزی ناراحت شد و علت را پرسید. ناچار گفتم: «ببخش…