• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 94 -  دشمني رضا خان با حوزه و دانشگاه
صفحه : 94
هستند، قطب دانشگاه مامور آدمسازي هست و قطب روحانيت مامور آدمسازي ،كارشان شريفترين كارهاست براي اينكه همان كار انبياست ؛ و هم مسئوليتشان بالاتر ازهمه مسئوليتهاست ، براي اينكه در اينجا همه چيز درست مي شود تمام نظر اجانب به اين دو قطب دوخته شده بود. منتها هر جا را يكجور كوبيدند.
رضاخان كه آمد - شماها هيچ كدام يادتان نيست . من ديدم - از اول رضاخان كه آمد،بعد از چندي كه ابتدائا به صورت يك مسلمان و يك آدم مثلا ملي و اينها آمد، وقتي كه پايه هاي حكومتش محكم شد، اول حمله اي كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف از هر طرفي كوبيد. به طوري كه من در مدرسه فيضيه يك جلسه درس داشتم ؛ يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است ! گفتم چطور؟ گفت كه همه شان فرار كردند! قبل ازآفتاب از مدرسه و از حجره ها فرار مي كردند؛ و آخر شب برمي گشتند منزل ، براي اينكه نمي توانستند. پليس مي آمد و مي گرفت مي بردشان ، يا لباسشان را مي كند؛ يا التزام ازايشان مي گرفت ؛ حبسشان مي كرد و روحانيون سرتاسر كشور را در مضيقه گذاشتند و درفشار.
دشمني رضا خان با حوزه و دانشگاه
راجع به دانشگاه ، چون انعكاس دنيايي اش به نظرشان اين بود كه دانشگاه را نمي شودبست ، دانشگاه را باز گذاشتند. لكن نه دانشگاهي كه به درد يك ملتي بخورد و دردي رااز ملت دوا كند. دانشگاه را به يك صورتي درآوردند كه اشخاصي كه از آنجا خارج بشوند به درد همانها بخورند. آنقدر تبليغات كردند از غرب ، از جلو رفتن غرب ، آنقدرتبليغات كردند كه جوانهاي ما را از همان دانشگاه ، غربي بار آوردند. از همان دانشگاه روي تعليماتي كه اساتيد، بعضي از اساتيدي - را - كه اينها از خود آنها بودند، تبليغات كردند، جوري كه جوانهاي ما جوانهايي شدند كه به درد آنها مي خورند؛ نه به درد كشورما. مغزهاي اينها را شستند. به جاي مغزهاي انساني و ايراني ، غربي گذاشتند، به حيث [كه ] اعتقاد بچه ها و جوانان ما اين شد و حالا هم شايد خيلي شان اين باشد كه بايد همه