• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 143 -  قرآن و نهج البلاغه ، دستاويزي براي نفاق و نفوذ
صفحه : 143
از خوانين آنجا بود؛ يكي از شاهزاده ها بود - اين تكليفش معلوم است ، دشمني اش معلوم ، دوستي اش هم معلوم . اما فلان آدم - گفته بود - امان از اين آدم كه بظاهر دوست است ، لكن كمر آدم را مي شكند! اين بظاهر "دوست "ها كارشان مشكلتر از آن غيردوستها هستند. آنها تكليفشان معلوم است ، ما مي دانيم چه بكنيم . . . . حالا من نمي گويم كه كي اينطور است . من اينها را الان درست نمي توانم بگويم . اما اينهايي كه سرخود هرچه دلشان مي خواهد گردن قرآن مي گذارند! اينها كارشان مشكلتر از آنهاست . هر كي دلش هر طوري ! اينكه در صدر اسلام اين كلمه مكرر وارد شده است كه اگر كسي قرآن را به راي خودش تفسير كند فليتبو مقعده من النار(6) اين جايش توي آتش است ، اين پيش بيني يك همچو مطالبي است كه يكوقتي هر كسي به راي خودش يك چيزي درست مي كند.برخلاف آنچه مي گويد قرآن مي خواهند درست كنند، اينها كارشان يك قدري مشكلتراست ؛ براي اينكه - اينها - تشبث به قرآن مي كنند.
من نجف كه بودم ، يك نفر از همين افراد(7) آمد پيش من . قبل از اين بود كه آن منافقين پيدا بشوند. پيش من ، شايد بيست روز - بعضيها مي گفتند 24 روز - مدتي بود پيش من . هر روز [مي ]آمد آنجا، و روزي شايد دو ساعت آمد صحبت كرد از نهج البلاغه ، ازقرآن . همه حرفهايش را زد. من يك قدري به نظرم آمد كه اين وسيله است . نهج البلاغه وقرآن وسيله براي مطلب ديگري است . و شايد، بايد يادم بياورم آن مطلبي كه مرحوم آسيد عبدالمجيد همداني به آن يهودي گفته بود. مي گويند يك يهودي در همدان مسلمان شده بود. بعد خيلي به آداب اسلام پايبند شده بود؛ خيلي زياد! اين موجب سوظن مرحوم آسيد عبدالمجيد كه يكي از علماي همدان بود شده بود كه اين قضيه چيست . يكوقت خواسته بودش ، گفته بود كه تو مرا مي شناسي ؟ گفت : بله . گفت : من
قرآن و نهج البلاغه ، دستاويزي براي نفاق و نفوذ