• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 430 -  سيره حضرت علي در حكومت
صفحه : 430
آمدند در سرحدات ، به مجرد اينكه اينها(3) حمله كردند آنها(4) فرار كردند . . . اين راديگر من خودم شاهد بودم ، سرحد را ما شاهد نبوديم . اما از سر حد كه حمله كردندتهران خالي شد. تمام صاحب منصبان از تهران رفتند طرف اصفهان . چمدانشان را پركردند و فرار كردند. رضاخان گفته بود آخر اين ارتش و اين بساط چطور سه ساعت طول كشيد. گفته بودند سه ساعت طول نكشيد، آنها آمدند و ما رفتيم . ما براي اينكه اظهارقدرت بكنيم مي گوييم سه ساعت ، كي سه ساعت طول كشيد؟ مسئله اينطور بود. در سرحد اينطور شد. من تهران بودم ، در سر حد اين قضيه واقع شده بود. سربازها در تهران ازسربازخانه ها بيرون ريخته بودند و فرار كرده بودند. تو خيابانها راه مي رفتند، فرارمي كردند. به هم ريخت . آنها در سر حد آمدند، تهران به هم ريخت . فرار كردندصاحب منصب هاي ارشد، ارتشبدها و نمي دانم فرض كنيد كه سپهبدها؛ چمدان ها رابرداشتند و سوار اتومبيل شدند رفتند طرف اصفهان كه از يك طرفي مثلا پناهگاه پيداكنند.
ارتش براي اين نبود كه مقابل يك قدرت خارجي باشد، ارتش براي اين بود كه ماهارا سركوب كنند تا ديگران بيايند بخورند و ما نتوانيم حرف بزنيم . براي اين بود. يك همچو ارتشي نمي تواند مقاومت كند در مقابل يك قدرت ، بلكه نتوانست مقابله كند درمقابل شماها. البته پيوند هم شدند به ما، آنهايي كه روح انساني شان باقي بود متصل شدندبه ملت ، آن هم براي اينكه ، مي ديدند كه حق با اينهاست . آنها را هم چاپيده بودند. آنها راهم خود آنها چاپيده بودند. شايد از حقوق آنها هم باز دربار يك چيزي مي برد.مي گويند از پاسبانها هم مي بردند. من اطلاعي ندارم .
سيره حضرت علي در حكومت
اسلام اگر ان شاءالله با خواست خدا در خارج تحقق پيدا كند، ولو به يك وجودكوچكي نازلي ، غير از اين مسائل است كه اينها خيال مي كنند. غير از اين مطالبي است كه