• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـشتم - صفحه 224 -  قواي روحاني و قواي مادي در كنار يكديگر
صفحه : 224
رسانديم . و با بعضي كه از امريكا مي آمدند مصاحبه هاي تلويزيوني انجام مي شد. و درتمام امريكا - آنطور كه مي گفتند - و در بسياري از مناطق مثل كانادا پخش و مطالب ما درامريكا هم پخش مي شد. آنهايي كه خودشان را منتسب به اسلام مي دانستند و هم آنهايي كه از اسلام خارج بودند به پشتيباني طاغوت پرداختند اما ملت ما با قدرت پيش رفت . آيادر آن وقت ملت تفنگ داشت ؟ مسلسل داشت ؟ تانك داشت ؟ توپ داشت ؟ هيچ نداشت لكن يك چيز ديگر بود؛ و آن معنويت و ايمان به خدا بود. و ايمان آنچنان قدرت به ملت داد كه افرادي كه قبلا از صداي تفنگ مي ترسيدند ديگر از تانك هم هراسي در دل راه ندادند! آنكه در دو سال قبل ، از سايه يك پاسبان مي ترسيد حالا ازسپهبد هم نمي ترسد! يكي از دوستان ما گفت چند تا بچه در شيراز دور يك صاحب منصبي جمع شدند و به او گفتند كه بگو زنده باد فلاني و مرده باد فلاني . صاحب منصب همين طور كه ايستاده بود و مي گفت برويد، وقتي مرا ديد گفت آقا بيا و مرا از دست اينهانجات بده و بعد ايستاد و همان را كه بچه ها به او مي گفتند با فرياد بلند گفت !
قواي روحاني و قواي مادي در كنار يكديگر
ملت ما همه با هم يك مطلب مي گفتند؛ و اين باعث شد كه قواي روحاني و قواي مادي با هم جمع شوند. اين كار از غير خدا بر نمي آمد. اين قدرت يك قدرت الهي بود.در پاريس شخصي پيش من آمد از دهات اطراف خود كه رفته بود تعريف كرد ومي گفت صبح كه مي شود، آن عالم ده جلو مي افتد و مردم دنبال او تظاهرات مي كنند.گفت همه دهات اينطور شده است ؛ و يكي را اسم برد كه من به يكي از دهات آنجا رفتم .يك قلعه اي است در بيابان در نزديك كوه . [گفت ] ديدم اينها هم همان معنا را مي گويند.من در همان جا اعتقادم اين شد كه يك دست غيبي در كار است . و الا كارهاي بشري يك شعاع خاصي دارد. اين همان عقيده و ايمان است كه در صدر اسلام هم بوده است .در آن وقت مسلمانان ده تا پانزده نفرشان يك شتر داشتند؛ لشكرهاي رسول الله و لشكرمسلمين هر چند نفرشان يك شمشير داشتند؛ آن هم يك شمشير كهنه اما با اين حال بر