• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد هـفتم - صفحه 367 -  آزادي ، بهترين نعمت خداوند
صفحه : 367
آزادي ، بهترين نعمت خداوند
اين معنا كه جمعيتها بيايند و بگويند كه ما [زندگي ] نداريم ، اين ، ناچار يك دستهايي از پشت پرده اينها را بعث مي كنند؛ همانهايي كه مي خواهند اين گرفتاري تا آخر باشد.اينهايي كه مي روند مي گويند كه "خوب ، حالا چه شد؟" باز هم دولت اسلامي شد و براي شما الان نه اسفالتي هست ، نه چيزي "! مثل اينكه همچو كه مهر دولت اسلامي خوردروي يك جايي ، همان مهر همه كارها [را] يكدفعه بايد درست بكند!
البته اينكه عرض مي كنم ، نه اين است كه عرضه اش نباشد؛ هست ، ان شاءالله درست هم مي شود؛ اما اين يك همتي ملي و الهي مي خواهد. از ملت صبر و كار، از دولت صبر وكار؛ هر دو بايد هم صبر داشته باشند، هم كار بكنند. دولت ، صبر بر اين هجومهايي كه ازاطراف به او مي شود بكند، ملت ، صبر كند در اينكه خوب ، اين ناداري و اين گرفتاري ،همه مي دانيم كه از سابق بوده ، حالا پيدا نشده ؛ اين چيزي كه از سابق بوده ، يك قدري ديگر تامل كنند، يك قدري ديگر صبر كنند؛ تا اينكه بتواند دولت ، اقتصاد خودش رادرست كند، كارخانه ها را راه بيندازد، كشاورزي راه بيفتد، تا اينكه اين امور اصلاح بشود.
ملت ما بايد بداند كه اين [حرفي ] كه اينها مي آيند مي گويند: چه شد و دولت اسلام هم آمد و كاري نكرد، اينها آنهايند كه مي خواهند هيچ كار نشود؛ نه آنهايي كه مي خواهند يك كاري بشود؛ براي اينكه اينها اشخاصي نيستند كه بي اطلاع باشند. اينهااشخاصي هستند كه مطالعه كرده اند؛ عمال يك دولتهايي هستند كه در اين امور مطالعه كرده اند. اينها بنايشان بر اين است كه به هر جوري كه هست ناراضي درست كنند؛ بروندتوي دهات بگويند كه خوب ، چه شد، حالا چه شد. اين دهاتي بيچاره هم نمي داند به اوبگويد كه اين شد كه ما الان نمي ترسيم از دولت ، نمي ترسيم از . . . نمي ترسيم كه يكي بيايد با شلاق توي سر ما بزند و ما را اذيت بكند. چه بهتر از اين مي خواهد بشود؟ حالا مافرض مي كنيم هيچ [كاري ] هم نشد؛ خوب ، اين يك چيزي است . آزادي ، بهترين نعمتي