• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد یازدهم - صفحه 89 -  بيماري خود بزرگ بيني شاه و كارتر
صفحه : 89
بيماري خود بزرگ بيني شاه و كارتر
اين ديد مستكبرين است كه ساير قشرهاي بزرگ ملتها را، آنهايي كه دريايي هستندكه كارتر و امثالش قطره است در مقابل آن درياها، آنها را اينها نمي بينند. يعني اين بيماري اسباب اين شده است كه آنها را نبينند. از اين جهت وقتي كه در اريكه رياست جمهور نشسته و با آن ديد بيمارگونه نگاه مي كند و مي بيند كه چند تا وزير در فلان جا وچند تا مثلا اشخاصي كه راجع به مجالس خودشان هست و اينها، يا در جاهاي ديگر،عددي از اين وابسته ها ممكن است كه اينها خشمشان [افزوده ] بشود. ايشان اينها را جهان حساب مي كند و مي گويد كه چنانچه اين ديپلماتها را [. . . ]. اينها را ديپلمات حساب مي كند اينهايي كه جاسوسيشان به حسب شواهد ثابت شده است ، اينها را ديپلمات حساب مي كند، و جهان را هم عبارت از همان كه خودش مي بيند حساب مي كند. اين بيماري تا يك اندازه اي هم در محمدرضا بود. و همين بيماري اسباب اين شد كه از بين رفت او. اين بيماري كه [شخص ] خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايي كه اطرافش هستند. و اين دلقكهايي كه دور و برش هستند. همينها را ببيند و ملت را اصلا به حساب نياورد [و] نفهمد كه هر مملكتي ملتش اساس هستند. دولتها اقليتي هستند كه بايدبراي خدمت اين ملت باشند. و اينها نمي فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت . اين بيماري در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مي دانست ، وخودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مي دانست . ديگر براي ديگران اصلا[ارزشي ] قائل نبود. و همين اسباب اين شد كه [به ] اين ملت آن خيانتها را كرد. همه آن خيانتها هم روي همين خيال بود كه نمي ديد كسي را كه بازخواست كند از ايشان . به
دولتهايي هستند كه ديگران را وادار به جور و تعدي مي كنند. اين ديد امثال ايشان اين است كه همه ملتها چيزي نيستند. آني كه جز جهان است عبارت است از يك عده معدودي امثال كارتر و دارودسته او. و آنهايي كه در ساير جاها هم مع الاسف جزدارودسته او شده اند، همه جهان را عبارت از اين مي دانند.