• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد یازدهم - صفحه 275 -  جريان رويارويي با حكومت نظامي بختيار
صفحه : 275
چيز داشتند. قبلا هم كه ايشان گفته بود كه اگر من بروم ايران را خرابش مي كنم . خراب هم كرده . آن وقتي كه اينجا بود خراب كرده . حالا كه رفته . ما بتوانيم آيا آباد كنيم اين خرابي را يا نه ، نمي دانم . اين معنا كه توي دل آنها را خدا خالي كرد، و از آن طرف سربازها ودرجه دارهاي پايين از آنها ديگر اطاعت نكردند. اينها كارهايي بود كه خدا كرد. من وشما نمي توانستيم بكنيم . اينها كارهايي بود كه جز آن رده اول كه آنها ديگر منقلب شده بودند به يك آدم فاسد؛ به يك حيوان ، رده هاي بعد از آن ، هم افسرهايشان ، و هم درجه دارهايشان ، و هم سربازهايشان ، اينها از آنها برگشته بودند. اگر امر هم مي كردند،اطاعت نمي كردند. حتي من ، آنطور كه شنيدم بختيار وقتي كه مي خواسته برود، در همين راهي كه داشته مي رفته كه برود، امر كرده است كه به عنوان اينكه خوب ، نخست وزيرهستم ، امر كرده است كه آن را بمباران كنيد، گوش به او ندادند. اين تخلف اين جمعيت از آنها يك چيزي بود كه خدا درست كرد براي آنها. اگر اين جمعيت ، اين سرباز مجهز وكذا تبعيت كرده بودند از اين درجه اولي ها، از شاه و از بختيار، و از آن بالاترها و بالاها،اگر اطاعت كرده بودند، حالا نه من اينجا نشسته بودم و نه آقا و نه جمع شما. نبوديم ، يا دربيغوله ها بوديم و در حبسها بوديم يا قتل عام . ما را هم كشته بودند.
جريان رويارويي با حكومت نظامي بختيار
اما غفلت نبايد بشود از اين نصري كه خداي تبارك و تعالي ، نصرتي كه خداي تبارك و تعالي نصيب ما كرد. از اينكه آني كه بايد مقابل ما بايستد، به ما ملحق شد. آن شبي كه مي خواستند اينها كودتا بكنند، ما تهران بوديم . و يك شب بنا بود كودتا بكنند. به ما هم اطلاع دادند. حتي آمدند اصرار هم بعضي كردند كه شما از اين خانه بياييد بيرون . گفتم نه ، من همين جا هستم . آن شبي كه اينها مي خواستند كودتا بكنند . . . بعدها ما فهميديم كه بناي آنها بر اين بوده است كه هر كس احتمال بدهند كه [موثر] باشد بكشند او را. از بين ببرند. و اعلام كردند حكومت نظامي روز را؛ كه روز هم نبايد بيرون بياييد. خدا خواست كه شكسته شد اين . من هيچ فكر نمي كردم كه اين روي چيست . بعد به من گفتند