• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد یازدهم - صفحه 455 -  محمدرضا شاه و خيانتهاي او
صفحه : 455
همراهي نمي توانست بكند شكسته مي شد. از آذربايجان قيام كردند. از خراسان قيام كردند. از همه ايران ، يكوقت در قم جمع شدند و نهضت كردند لكن شكسته مي شد. اين براي اين بود كه آنها مي ديدند اگر بخواهند همه چيز ما را ببرند و صدا درنيايد بايد اينهارا از بين ببرند، تا اينكه ملت نتواند ديگر يك جايي باشد كه به [وسيله ] آن ، [آنان ] رارهبري كنند و متمركز بشود قوا در آنجا. اين مقصد اينها بود. روحانيت در همه اين مواردو قبل از آن مدافع اسلام و مدافع قوانين اسلام بوده است . لكن به حسب موارد البته ،گاهي پيش مي بردند، مثل قضيه ميرزاي شيرازي كه همه ايران هم تبعيت كردند و گاهي هم شكست مي خوردند. غالبا شكست مي خوردند.
محمدرضا شاه و خيانتهاي او
اين آخر كه محمدرضا شروع كرد، شيطنتهايي كردند اين هم با حربه اسلام . اين هم شروع كرد، ابتدا به همان حرفهاي كارهاي پدرش كردن . قرآن مثلا طبع كرد. سالي هم يك دفعه - دو دفعه به مشهد مي رفت و نمازي مي خواند و از اين مسائل مي خواست مردم را گول بزند. و گاهي هم يك دسته اي را گول مي زد. كم كم ديگر خودش را محتاج به گول زدن نمي ديد شروع كرد به اعمال قدرت كردن . از آن طرف مردم را از همه مواهب محروم كرد و شما مي دانيد كه در ايران نفس نمي شد بكشي . و تمام روزنامه ها ومجلات و قلمها و راديو و تلويزيون در خدمت او بودند به ضد ملت . همه اينها در خدمت او بود. مردم در اختناق و در حبس بودند و همه مخازن هم از دست مردم گرفته شد.هياهو، به اينكه من مامور خدمت به وطنم هستم و كتاب "ماموريت براي وطنم " را نوشت و آنهمه هياهو راجع به ترقيات ملت و ترقيات اينها، خوب ، مردم هم مي ديدند كه همه آن غلط است . همه جاي ايران فقر است . همه جاي ايران بيچارگي است . مردم خانه ندارند. مردم هيچي ندارند. آنجايي كه معدن نفت است ، روي اين معادن همان مردم آنجا نشسته اند و گرسنگي مي خورند. سر و پاي برهنه راه مي روند. گاهي من از آنجا كه يك دفعه كه عبور كردم از همان طرف اهواز اينها، از اين دهات اطراف ، از اين راهي كه