• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد پنجم - صفحه 367 -  عالم ملكوت و "يوم تبلي السرائر"
صفحه : 367
نمي تواند انسان ملكاتش را درك كند براي اينكه ملكات ظاهر نيست الا بعضي از آن .ماها تا در اين دنيا هستيم همه صورتها صورت انساني و كارها هم يك كارهايي است كه متعارف ؛ لكن وقتي كه اين ورق برگشت و آن صفحه باطن انسان ظاهر شد، يوم تبلي السرائر(4) آن سرائر(5) آدم ، آن ملكاتي كه انسان دارد، در يك محيطي كه جاي ظهور آن ملكات و سرائر است ، و آن محيط محيط ملكوت است ، محيط عالم غيب است ، وقتي وارد شد به آنجا، آن وقت معلوم مي شود چي هست . ما الان نمي توانيم ايشان رابشناسيم ، آن ملكاتي كه در باطن اين هست . نه او را، هيچ كس را نمي توانيم بشناسيم ؛ چه آنهايي كه در طرف خوبي ملكات فاضله دارند و چه آنهايي كه در طرف بدي ملكات غيرفاضله و خبيثه دارند؛ اينها را در اين عالم نمي شود. همه دارند توي اين محيط راه مي روند و همه دارند ياكلون و يمشون . (6) همه در اين محيط دارند زندگي مي كنند؛ همه مثل هم دوتا گوش دارند و يك سر دارند و باقي چيزها. در اينجا هيچ كس نمي تواند تمام حقيقت يك آدم را بشناسد. و از اين جهت كه ايشان مي گويد من را درك نكرده اند،صحيح مي گويد. و ما نمي توانيم شما را و پدر شما را بشناسيم و درك كنيم ، براي اينكه حالا سرائر ظاهر نشده است .
عالم ملكوت و "يوم تبلي السرائر"
آنهايي كه اهل باطن هستند و مطالب زايد بر آن ادراكات صوريه ما را مي گويند واز محيط وحي هم مطالبي ادراك كرده اند، آنها اينطور مي گويند كه ملكاتي كه انسان دارد و در اينجا ظاهر نيست ، در آن صفحه بعدي ، كه صفحه ظهور سرائر است ،به شكلهاي مناسب در مي آيد؛ يعني يك آدمي كه حالا به صورت انسان هست ، ممكن است كه باطن اين آدم ، ملكات اين آدم يك ملكاتي باشد كه مثلا ملكات بسيار بدي داشته باشد كه اين يك حيوان درنده است نه يك انسان - به حسب باطن ذات - به حسب