• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد پنجم - صفحه 162 -  تاسي به سيدالشهدا در مبارزه با ظلم
صفحه : 162
آوردند در شهرها و چه مي كنند. و اين همان كلمه اي است كه خود او هم گفته كه من اگربخواهم بروم ، ايران را به يك تل خاك درمي آورم و مي روم ! اين الان فهميده است كه بايد برود، الان دارد همان مطلب را عملي مي كند.
تاسي به سيدالشهدا در مبارزه با ظلم
در هر صورت ماها كه الان اينجا هستيم بايد خودمان را بسازيم . اگر يك ملتي بخواهد مقاومت كند براي يك حرف حقي ، بايد از تاريخ استفاده كند. از تاريخ اسلام استفاده كند ببيند كه در تاريخ اسلام چه گذشته ؛ و اينكه گذشته سرمشق هست از براي ما.حضرت سيدالشهدا عدد كمي ، با يك عدد كمي حركت كردند و مقابل يزيد كه خوب يك حكومت قلدري بود، يك حكومت مقتدري بود و اظهار اسلام هم مي كرد، اظهاراسلام هم مي كرد و از قوم و خويشهاي خود اينها هم بود؛ در عين حالي كه اظهار اسلام مي كرد و حكومتش - به خيال خودش - حكومت اسلامي بود و خليفه رسول الله - به خيال خودش - بود لكن اشكال اين بود كه يك آدم ظالمي است كه بر مقدرات يك مملكت ،بدون حق تسلط پيدا كرده است . اينكه حضرت ابي عبدالله - عليه السلام - نهضت كرد وقيام كرد با عدد كم در مقابل اين ، براي اين [بود] كه گفتند تكليف من اين است كه استنكار كنم از اين ، نهي از منكر كنم . اگر يك حاكم ظالمي بر مردم مسلط شد، علماي ملت ، دانشمندان ملت بايد استنكار كنند، بايد نهي از منكر كنند. در عين حالي كه مي دانست ، يعني به حسب قواعد هم معلوم بود، به حسب قواعد هم يك عده كمي كه آن وقتي كه همراهانشان همه با هم بودند مي گويند چهارهزار نفر بودند لكن شب آنهارفتند، يك عدد بسيار كم هفتاد - هشتاد نفري ، هفتاد و دو نفري ماند، در عين حال اوتكليف مي ديد براي خودش كه بايد او با اين قدرت مقاومت كند و كشته بشود تا به هم بخورد اين اوضاع ؛ تا رسوا بكند اين قدرت را با فداكاري خودش و اين عده اي كه همراه خودش بود. چون ديد كه يك حكومت جائري است كه بر مقدرات مملكت او سلطه پيدا كرده است تكليف خودش را - تكليف الهي خودش را - تشخيص داد كه بايد نهضت