• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد پنجم - صفحه 117 -  اداره مملكت به طريق صحيح
صفحه : 117
و اين كلمه را مكرر گفتم ولي باز هم عرض مي كنم كه - نوشته بود به من ، حالا در يك مجله اي بوده است كه يادم نيست اين را، نوشته بود كه من خواندم اين را يا در يك چيزي بود كه براي من خواندند اين را كه - يك ويلايي براي خواهر اين شاه "يك كدام از اين خواهرانش " يك ويلايي خريده اند به چه قيمت ، آن را من يادم نيست اما نوشته بود كه شش ميليون دلار يعني سي و پنج ميليون تومان خرج ، شش ميليون دلار خرج گلكاري آنجا شده ! يك همچو ويلايي از پول كي ؟ ما كه رضاخان را مي شناختيم وقتي كه آمداينجا يك آدم لختي بود؛ يك سرهنگي بود كه آمد اينجا. يك نفر از آقاياني كه نوارهايش را براي من فرستاده بود و من گوش كردم كه چه كردند در اين اسفالت كه قرارداد كردند، نوشته بود كه هر متري نمي دانم چقدر، چند صد دلار خرجش كردند!يعني خوردند و درست نكردند.
ما الان هيچ نداريم ؛ ما لختيم ؛ بيچاره ! اگر اين هم برود تا مدتهاي زياد بايد زحمت بكشند كه اين خرابيهايي كه اين كرده جبران بكنند؛ اگر بتوانند. اگر ايشان برود زمين وزمان به هم مي خورد! زمين و آسمان به هم مي خورد! اگر ايشان برود ثبات ناحيه به هم مي خورد! كدام ثبات ناحيه به هم مي خورد؟ بله اگر ايشان بروند ژاندارم نيستند براي
اداره مملكت به طريق صحيح
دهات ديگر برويد، آنجا چه خبر است ! خدا مي داند چه خبر است ! آب ندارند؛ بهداري نيست . در خود روزنامه ها مي نويسند بيست تا ده هست كه يك بهداري در آن نيست ،يك طبيب ندارد؛ آب ندارند. در روزنامه اطلاعات يا كيهان يكوقتي بود - در چند سال پيش از اين - كه اينها از بي آبي ، آنقدر بي آب هستند كه صبح وقتي اين بچه از خواب بيدار مي شود تراخم دارد، چشمش بسته است و . . . كرده است كه به هم بسته است ،مي خواهند چشمش را باز كنند، مادرش با بول اين را [شستشو] مي كند! مي مالد تا اين چشمش باز بشود! يك همچو زندگي ملت ما در دست اين آدم دارد. پولها را مي برند ودر خارج براي خودشان ويلا درست مي كنند.