تبیان، دستیار زندگی

دنیات نداده ام نه از خوارى تست 
كونین مرا رشك وفادارى تست 
هر چند دعا كنى اجابت نكنم 
زیرا كه مرا محبت زارى تست 

دنیا طلبا تو خسته و رنجورى 
عقباطلبا تو از حقیقت دورى 
گر حق طلبى و با حقیقت باشى 
در هر دو جهان مظفر و منصورى 

دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم 
تا خود چه باشد حاصلى از گریه بى حاصلم 
چون سایه دور از روى تو افتاده ام در كوى تو 
چشم امیدم سوى تو، و اى از امید باطلم 
از بسكه با جان و دلم ، اى جان و دل آمیختى 
چون نكهت از آغوش گل ، بوى تو خیزد از گلم 
لبریز اشكم جام كو؟ آن آب آتش فام كو؟ 
وان مایه آرام كو تا چاره سازد مشكلم 
در كار عشقم یار دل ، آگاهم از اسرار دل 
غافل نیم از كار دل ، وز كار دنیا غافلم 
در عشق و مستى داده ام ، بود و نبود خویشتن 
اى ساقى مستان بگو، دیوانه ام یا عاقلم 
چون اشك مى لرزد دلم ، از موج گیسوئى ، رهى 
یا آنكه در طوفان غم ، دریا دلم ، دریا دلم 

(( اطرست للعمرة اجعل نهج 
اوور نحط رسطر مرلحج )) 
توضیح : اطرست براى عمره قرار بده ((ا)) یعنى احرام و ((ط)) یعنى طواف ((ر)) یعنى ركعتى الطواف ، دو ركعت نماز طواف ((س )) سعى بین صفا و مروه ((ت )) تقصیر یا كوتاه كردن مو و ناخن كه این اعمال مخصوص عمره است .
اما حج تمتع : ((ا)) یعنى احرام ((و)) وقوف به عرفات ((و)) وقوف به مشعر ((ر)) رمى جمره ((ن )) نحر كه همان قربانى كردن است ((ح )) حلق یعنى تراشیدن سر ((ط)) طواف زیارت ((ر)) ركعتى الطواف همان دو ركعت نماز طواف است ((س )) سعى بین صفا و مروه ((ط)) طواف نساء ((ر)) دو ركعت نماز طواف نساء ((م )) مبیت و بیتوته كردن و ماندن در منى كه ماندن در منى از اعمال حج است ((ر)) رمى جمرات سه گانه كه این اعمال حج تمتع بجا آور.(و یا قرار بده ).

یعنى قطع و یقین حجیتش ذاتى است و نیازى به جعل شارع ندارد و اصلا قطع و یقین جهل شارع را نمى پذیرد كه بگوید قطع و یقین تو را حجت قرار دادم و یا بگوید قطع تو را حجت شرعى برایت قرار ندادم چون اگر بگوید قطعت را حجت برایت قرار دادم تحصیل حاصل مى شود

توضیح : یعنى خداوند بر چهره و صورت هر كس دو نام على را به زیبائى نوشته است كه یك لام و دو عین و دو یا عكس از حاجب كه همان ابرو است و دو عین كه همان دو چشم است و انف كه همان بینى است كه آشكارا بر صورت همه نقش بسته است .

بر صفحه چهره كاتب لم یزلى 
معكوس نكو نوشته نام دو على 
یك لام و دوعین و دویاء معكوس 
از حاجب و عین و انف باخط جلى 

على یابى زهر لفظ معین 
به شش كن ضرب اعدادش در این فن 
بیفزا یك بكن بر عشر مضروب 
بیفكن بیست بیست بر یازده زن 
و یا اینكه
عدد اسم جمله موجودات 
ضرب در شش نماى اى ستاد 
یك بیفزا و جمله را در ده 
ضرب كن حاصل آنچه روى بداد 
تاتوانى از آن بیفكن بیست 
هان نگر تا از آن چه ماند بیاد 
آن عدد را بیازده كن ضرب 
این بنام على درست افتاد 

عمر پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله : س به حروف ابجد 60و ج به حروف ابجد 3است پس عمر شریف آن حضرت 63 سال است . نبوتش 23 سال (ك : 20، ج : 3) در مكه (یا) یعنى 11 سال و در مدینه (ط) یعنى 9 و (ج ) یعنى 3 سال كه جمع آنها 12 سال مى شود یعنى در مدینه 12 سال البته در هنگام رسالتش زندگى كرده است .

(( عمر نبى سج 
نبوتش كج 
فى مكة یا 
مدینة طج ))