• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 4977روز قبل
دعا و زیارت
(( قال على علیه السلام : التصوف ثلاثة احرف : الصاد صبر و صدق و صفاء، و الواو: ود و ودود، وفاء و الفاء: فرد و فقر و فناء.(189) ))
حضرت على علیه السلام فرمود: تصور از سه حرف تشكیل شده است
1- صاد(ص ) علامت صبر و شكیبائى ، صدق و راستى ، صفا و صمیمیت است
2- و او (و) نشانه ودوودودو وفاء است كه همان دوستى و محبت و وفاء باشد
3- فاء (ف ) علامت فرد و تنهائى ، فقر و ندارى ، فناء و نیستى است .
مؤ لف گوید: كه تصوف از صوف بمعنى پشم گرفته شده است چونكه فقراء در آن زمان از لباس پشمین استفاده مى كردند كه ارزانتر از پنبه و ابریشم و لباسهاى تجملاتى بود و براى بدن هم زبر و خشن بود یعنى از همان پشم حیوانات اهلى براى خودشان لباسى ساده مى بافتند و مى پوشیدند لذا كم كم به درویشها و كسانى كه چنین لباسى بر تن داشته متصوفه اطلاق شد و به مسلك و مذهب آنان كه مذهب خاصى است تصوف گفته شد و آنها را متصوفه یا صوفى مى نامند كه گویند:
مائیم گلیم و نمد و كهنه و كنجى 
بر سر هوس جبه و دستار نداریم 

پنج شنبه 18/4/1388 - 12:4
دعا و زیارت
عن على قال قال رسول الله صلى الله علیه و آله : لاتزول قدم عبد یوم القیامة ، حتى یسال عن اربع ، عن عمره فیها افناه ، و شبابه فیها ابلاه ، و عن ماله من این اكتسبه و فیها انفقه ، و عن حبنا اهل البیت ،)) از على علیه السلام نقل است كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در روز قیامت هیچ بنده اى قدم بر ندارد تا از چهار چیز از او پرسش شود، عمر خود را در چه گذرانیده ، جوانى خود را صرف چه چیز نموده ، دارائى خود را از كجا آورده و در چه راه خرج كرده ، و دوستى ، خاندان را در دل داشته یا نه 
پنج شنبه 18/4/1388 - 12:3
دعا و زیارت
از جمله روایاتى كه اهل سنت از پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل كرده اند این است كه آن حضرت فرمود: (( ثلاثه تقسى القلب : استماع اللهو، و طلب الصید، و اتیان باب السلطان . ))
سه چیز موجب قساوت قلب و سنگ دلى مى شود: 1- شنیدن لهو و لعب و حرفهاى بیهوده ، 2- دنبال صید و شكار رفتن ، 3- به دربار سلطان و حاكم وقت رفتن (و عرض حلجت نمودن در پیش سلطان )
و در روایتى از حضرت رسول (ص ) نقل شده كه فرمود: (( من لم یتورع فى دین الله ، ابتلاه الله بثلاث خصال : اما ان یمیته شابا او یوقعه فى خدمة السلطان ، او یسكنه فى الرساتیق .))
كسى كه در دین خدا تقوا نداشته باشد، خداوند او را به سه خصلت مبتلا مى كند، یا او را جوانمرگ مى كند، یا او را در روستاها و دهكده ها ساكن مى كند و یا او را به خدمت سلطان و حاكم وقت مى گمارد
پنج شنبه 18/4/1388 - 12:3
دعا و زیارت
(( عن ابیعبدالله علیه السلام عن ابیه قال : ان الامامة لا تصلح الا لرجل فیه ثلاث خصال : ورع یحجزه عن المحارم ، و حلم یملك به غضبه ، و حسن الخلافة على من ولى . ))
امام صادق از پدرش حضرت امام باقر علیه السلام روایت كرده كه آن حضرت فرمود: همانا امامت و رهبرى شایسته كسى است كه داراى این سه خصلت باشد 1- ورع و تقوائى داشته باشید كه او را از هرگونه حرام باز دارد.
2- داراى حلمى باشد كه او را از خشم و غضب باز دارد.
3- بر مردم ، خوب رهبرى و حكومت نماید، به طورى كه براى آنان مانند پدرى دلسوز و مهربان باشد.

پنج شنبه 18/4/1388 - 12:2
دانستنی های علمی
قضیه میرزاى قمى (186) در ذهنم هست و نمیدانم كه از كسى شنیدم یا در جایى دیدم كه ایشان در دهى براى تبلیغ و ارشاد مردم رفته بود در حالى كه از علماء بنام آن روز بود، ولى در آن ده كه مردمش بى سواد بودند شیادى آمده بود و از بس پرحرف بود مردم كلام او را پسندیده و همیشه از او تعریف مى كردند، به طورى كه هر چه مرحوم میرزاى قمى مى گفت از او نمى پذیرفتند، تا این كه بنا شد هر دو را امتحان كنند
و قرار شد مارى بنویسند، آن شیاد كه بى سواد بود عكس یك مار كشید و میرزاى قمى لفظ مار را نوشت (یعنى م ار) مردم به میرزا گفتند: تو سواد ندارى و مار اینست كه این شخص كشیده ، ولذا میرزاى قمى در آخر این شعر را گفت و از ده خارج شد
ده مرو ده مرد را احمق كند 
مرد حق را كافر مطلق كند 

پنج شنبه 18/4/1388 - 12:2
دانستنی های علمی
خدا رحمت كند آیة الله ایزدى نجف آبادى امام جمعه محترم نجف آباد را كه پاى درسش بودیم داستانى را تعریف كردند، كه یكى از علماء داراى معلومات زیادى بود ولى پول نداشت و به سختى امرار معاش ‍ مى نمود، كه روزى فهمید علماء در فلان مكان جلسه دارند، او خود را به آن جلسه رسانید، ودم در نشست ، و بحثهاى علمى را گوش داد، ولى آخر كار نظر خود را بیان كرد و نظرش از همه بهتر بود ولى چون لباس ‍ ژنده اى دربر داشت هیچكس به حرفش گوش نداد او رفت ، ولى فرداشب كه این جلسه برقرار شد، قبا و عباى زیبایى را از كسى عاریه نظرى پیش پا افتاده را گفت ، ولى همه به او احترام نمودند و احسنت احسنت آنها بلند شد، در آخر كه سفره پهن شد او آستین خود را در میان غذاها میكرد و مى گفت بخور، به او گفتند چرا این كار را مى كنى ، او گفت : رفقا، من همان فرد دیشبى هستم ولى لباسم را عوض كردم ، و آن شب چون لباسم بى ارزش بود نظریه ام را كه بهترین نظریه ها بود گفتم و شما نپذیرفتید، ولى الان كه لباس خوب در تن دارم نظرم را كه بى ارزش ‍ بود گفتم و همه شما آفرین گفتید پس این آستین سزاوار است كه غذا بخورد و بعد این شعر را خواند:
مرا به تجربه معلوم شد در آخر كار 
كه قدر مرد به علم است و قدر علم به مال 

پنج شنبه 18/4/1388 - 12:1
دعا و زیارت
(( عن الصادق علیه السلام : انى لارحم ثلاثه و حق لهم ان یرحموا: عزیزا اصابته مذلة بعد العز، و غنى اصابته حاجة بعد الغنى ، و عالم یستخف به اهله و الجهلة (184) ))
از امام صادق نقل شده كه آن حضرت فرمود: من به سه كس رحم مى كنم و سزاوار است كه آنها رحم شود:
1- به عزیزى كه پس از عزت و احترام خوار و ذلیل شده باشد
2- به ثروتمندى كه پس از ثروت و دارا بودنش محتاج شده باشد
3- به دانشمند و عالمى كه خانواده اش و نادانان او را پست و خوار شمارند.
و در حدیث دیگرى آمده كه آنحضرت فرمود: (( ((اكرموا عزیز اذل و غنیا افتقر و عالما ضاع فى زمان جهال )) ))
یعنى : اكرم و احترام كنید عزیزى را كه ذلیل شده ، و توانگرى را كه فقیر گشته و دانشمندى كه در میان نادانان قرار گرفته و ضایع شده است
پنج شنبه 18/4/1388 - 11:58
دانستنی های علمی
گویند خطیب دانشمندى بعنوان ارشاد و تبلیغ عازم سرزمینهاى عشایر نشین شد وقتیكه بر آنها وارد شد، مقدمش را گرامى داشتند وبا كمال احترام از او استقبال نمودند ولى خیلى نادان بودند، تا آنكه بدستور خطیب ، منبرى در مكانى گذاشته شد خطیب روى منبر رفت و گفت : بسم الله الرحمن الرحیم همه شنوندگان با هم گفتند بسم الله الرحمن الرحیم ، خطیب گفت : آنچه را من مى گویم نگویید، آنان هم گفتند ((آنچه را من میگویم نگویید)) خطیب گفت : شما فقط مستمع هستید گوش دهید، آنان هم گفتند: شما فقط مستمع هستید گوش دهید خطیب بنظر تند بآنها نگاه كرد، آنها هم به نظر تند به خطیب نگاه كردند.
در این پشه اى به گردن خطیب نشست ، فورى با سرعت بوسیله دستش ‍ به گردنش زد تا پشه بلند شود، دید مستمعین هم ، همین كار را كردند، خطیب دید عجیب گرفتار شده ، سر افكنده شد و از منبر پائین آمد، ولى بى آنكه با آنان حرفى بزند رفت .

پنج شنبه 18/4/1388 - 11:58
دانستنی های علمی
جوانى با اصطلاح روشنفكر كه فارغ التحصیل شده بود، پدرى داشت كه بر اثر شكسته و نابینا شده بود و بدون راهنما از راه رفتن عاجز بود، جوان عار داشت كه دست پدرش را بگیرد و او را ئر خیابانها و كوچه ها عبور دهد، پدر پیر نابینا همواره فریاد مى زد كه شخصى خیر اندیش و مؤ من بیاید دستم را گرفته از خیابان عبور دهد.
روزى پدر هرچه تقاضاى كمك كرد كسى را نیافت به پسر تحصیل كرده اش گفت دستم به دامانت ، ستم را بگیر و مرا به مقصدم برسان پسر امتناع ورزید پدر بیچاره خیلى اصرار كرد تا پسر پذیرفت دست پدرش ‍ را با هزار ناراحتى گرفته و با زور كشان كشان از راهى عبور داد، در این میان یكى از دوستانش او را به این حال دید، و پرسید این كورى را كه اینطور مى كشانى كیست ؟ او دید برایش ننگ و عار است كه بگوید پدرم هست ؛ ناگزیر گفت : این كور، نوكر ماست 
پنج شنبه 18/4/1388 - 11:58
دانستنی های علمی
در بعضى از كتابهاى خطى قدیمى از شیخ بهائى نقل شده كه فرمود:
هر كسى این حروف را بنویسد و بگذارد در زیر سرش ، دزد را در خواب خواهد دید:
ح لا ح ى حلا ا ملح لز ناح سلح مسح 
پنج شنبه 18/4/1388 - 11:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته