• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 4988روز قبل
دانستنی های علمی

با سلام وخسته نباشید از تمام تبیانی های عزیز شهادت حضرت زینب(س) را به تمامی تبیانی های عزیز تسلیلت عرض می نمایم 

                                                                                                      با تشكر محمد حسین شعبانی 

چهارشنبه 17/4/1388 - 18:44
شعر و قطعات ادبی
نشاءه یابى زبلیغ سخنش 
طرز سرمست كه از شرب رحیق 
خوئیت نازكش و شارودى (248)  
بر تو لطف و كرمش افزون است 
نیست ذوالكفل اگر خلخالى 
كه دهد نقد ولى ذوالنون (249) است 
آنكه آواره نمودت روطن 
پسرت بود و كنون آدم شد 
دلخوشى چیست ترابا این مرز 
اول ما خلق آیا كم شد 
حاتمى كله شقى را بگذار 
پند لقمان شنو از نصرالدین 
برهل (250) این ریگ روان سامرا 
جوى از ارض غرى (251) در ثمین 

سه شنبه 16/4/1388 - 11:15
شعر و قطعات ادبی
در همه قطر جهان یار شفیق 
كس چو آقاى كلانتر (245) نرسید 
شیكتر مدرسه اى (246) كرده بنا 
پایه اش جامع از هر نرسید 
گوشزد گشت همى هشت بهشت 
دلربا مدره آمد نهمین 
گویم و حمل بر اغراق مكن 
سینمائیست زفردوس برین 
آسمان است و كلانتر ماه است 
اختران هیئت علمیه او 
كس مقدم (247) بمقدم نشود 
همتش شاهد خیریت او 
آیة الله خمینى بنجف 
در شهوار كه اندر صدف است 
بربلاد است غرى شاهنشاه 
وان هما مرتبه تاج شرف است 
صحبت فقه چو آید بمیان 
اوست علامه و یحیى بن سعید 
در فن حكمت و در علم كلام 
تالى خواجه نصیر است و مفید 
برد از یاد بهنگام عطا 
حاتم طائى و معن اموى 
گر بخوانى زكرم چون دگران 
ذره اى فهم ندارى اخوى 
ناظما سعى نما چند صباح 
توشه برگیر از آن وجه منیر 
زبها و زكمال و زجمال 
همچو خورشید شده عالم گیر 
غرویها همه دلجوى تواءند 
دل بهواشان برجاست 
گو تو را در صفحات گیتى 
دوست چون فاضل بیدخت كجاست 
از خراسان رسد این فیروزه 
گر زملك یمن آرند عقیق 

سه شنبه 16/4/1388 - 11:10
دعا و زیارت
روى نهاده به سینما و به تآتر 
پشت فكنده صلوات و... 
مسلك داروین یگانه درس مكاتب 
حضرت بوزینه گشته جدك الاعلى 
تاج ملائك زسر ربوده تمدن 
در عوضش واژگونه قصرى ...(241)  
نغمه كلثوم مصر و دلكش ایران 
مجمره نار كرده سر سویدا 
امر به معروف شد به نجم سماكین 
نهى زمنكر پرید كوكب شعرى 
كیست نگوید سقط به شیخ محنك (242)  
وانكه خیو (243) نفكند بریش محنا(244)  
بند زبان ناظما ز شكوه گردون 
راه مده حزن و غم به بزم تولى 
دست دعا درگه مجیب برآور 
همدم توفیق ساز بارالها 
مادر دوران نزاد همچو خمینى 
هم بتوان گفت تا قیامت كبرى 
كعبه اسلامیان و ركن شریعت 
حامى دین مبین و آیت عظما 
خلق نكویش تراث ختم رسولان 
مفرد آن مهر از این مه است مثنى 
تالى علامه است و خواجه طوسى 
گوى سبق زبن فهد برده بتقوى 
من بشگفتم كه زنده گشت محقق 
نامده رجعت چگونه آمده دنیا 
ران ملخ را كند قبول سلیمان 
حاتمى ار نشمرند نظم تو شیوا 

سه شنبه 16/4/1388 - 11:9
دعا و زیارت
(( فهوا ورا نشر كل ضیم وجور 
یملاء وجه الارض قسطا و عدلا )) 
قرت عین رسول احمد محمود 
دره تاج ملیكه حضرت زهرا 
بیت حزن را بساط عیش بگسترد 
مقدم آن پر شكوه ناقم اعلا 
مژده زداود وصفنیا(231) بكف آور 
ملحمه (232) از دانیال بشنو و شعیا 
آنكه در آخر زمان به یهوه (233) گراید 
چار (234) نژاد بشر چه پیر چه برنا 
عدل ازو برستد سراسر گیتى 
فخر بدو آورد ثرى به ثریا 
میش ستاند امان زچنگل گرگان 
صعود بخسبد از آشیانه عنقا 
وارهد ار تركتاز و حمله عدوان 
قاره آسیا و قطر اروپا 
زژدر(235) غواصه و زدان (236) شربنیل 
هم سرخشكى سلیم و هم دل دریا 
كهنه شود داستان هتلر و هملر 
یا درود و یتنام و شورش و غوغا 
دم نزند كس زمونت گرى وردمل 
رستم و اسفندیار عرصه هیجا 
حزب كمونیست برگوازى و فاشیست 
بر سرشان لا ولم در آید و لما 
قومى و بعثى زعرو تیز برافتند 
كر نشود از میتینگ گوش من و ما(237)  
از پس آن لاله پیش كمونیست 
بركشد الله را به حیز الا(238)  
مهر نهان بر گشاى برقع غیبت 
صبح منیرش نماى لیله و هما 
قبط زمان رابه ذوالفقار ادب ده 
كایت ثعبان تو راست در ید و بیضا 
پهلوى خیر النساء و تارك حیدر 
كام حسن یاد رفته حاشا و كلا 
بخت نصر دستخوش نمود جهودان 
سیم و رز اور شلیم برد به یغما 
واقعه جان گداز طف نه برابر 
گر توبه سنجى به سر بریدن یحیى 
حاشا رسد پایه سلاله احمد 
در شرف و مجد زاده زكریا 
از افق باختر درآى و نشان ده 
مهر رخت كان زمهر انور و ابهى 
سر و قدا شرمسار ساز به كشمر 
سرو روان را فداى آن قد و بالا 
سوق شریعت كساد خلق زمان بین 
یكسره ملحد تهى زدین و زتقوى 
مرد علن گر خورد شراب چه ترسى 
زن كه ستاند زرخ نقاب چه پروا 
حكم ((و قرن فى بیوتكن )) فراموش 
خانم عصرى گزیده راءى حمیرا(239)  
جرگه رندان چه باك گرهمه وامق 
ژیگولوان (240) را چه شرم گز همه عذرا 

سه شنبه 16/4/1388 - 11:9
دعا و زیارت
صحبت اردى (226) گذشت سبزه و ریحان 
نوبت دى آمده و خزان ورقها 
لفظ ربیع آورم به رمز و لیكن 
مقصدم از وى بهار عالم معنى 
آسیه كف برزند زشادى مریم 
دلخوش و خندان به رقص آمده لعیا 
روى جهان خرمى گرفت چه نرجس 
نیمه شعبان بزاد سوسن طاها 
چون شب از آفتاب لمعه ستان شد 
شمس به نصف النهار خوانیش اولى 
نور ربوبى نخست بار عیان گشت 
مشعل تارى نمود نخله سینا 
تابش دیگر گرفت قله ساعیر 
نیز زفاران ستود مشرق و مجلى 
باز پسین سر من راى زفروغش 
پشت زمین شد بنام طارم اعلى (227)  
نور بتاریخ نور مولد پاكش 
مظهر اسرار حق و مظهر اسما 
مهدى آل رسول و هادى امت 
زاده ساسان و نسل سید بطحا 
عنصر سامى زباب احمد و حیدر 
جد گرامى زمام قیصر و كسرى 
اوست كه بخشد روان بملت اقوام 
دست كمى نبودش زحضرت عیسى 
اژدر صمصااش بتازى سركش (228)  
میرسد آنچه به قبط زژ در موسى 
عرصه آتش فشان عصر نماید 
همچه خلیلش بدل به جنت ماءوى 
دیدى اگر چهره عدیم مثالش 
دامن یوسف كجا درید زلیخا 
نام نیاكان او به لوحه كشتى 
ایمنى آرد زغرق نوح نجى را 
مسلم و كافر در انتظار قدرمش 
پیرو زرتشت و تابعان مسیحا 
كرده ((اوستا))(229) به سوشیانس ملقب 
یا كه به ((پاراكلیت )) رهبر ترسا 
حبر یهودان دهند مژده كه یا شیخ 
پركند از عدل و داد نسخه دنیا 
مصلح كل نزو سالكان طریقت 
پرده ستاند زسر وحدت اشیا 
توده غبرا برد بطارم اخضر 
عقل نخستین كشد به صقع هیولى 
نسل شه عسكریست هر چه بنامى 
وحدت (230) حسن و چه غم به كثرت آرا 
گر كند انكار ابن حزم و غزالى 
گرد به دامان كبریایش معاذا 
آدم و نوح و خلیل و خاتم مرسل 
مژده دهند از ظهور خسرو والا 
نام به تورات برده موسى عمران 
درج در انجیل كرده مرقس و متى 

سه شنبه 16/4/1388 - 11:8
دعا و زیارت
این اشعار از مرحوم آیة الله علامه حاج آقا مجتبى لنكرانى نجفى قدس ‍ سره است و تخلص شعریش حاتمى است كه ظاهرادر سال 1347 شمسى سروده و من در نجیف اشرف در همان سال دفتر اشعار را از یكى از شاگردان او به نام آقاى سید محمد رضا طباطبائى گرفتم و نوشتم و در آخر اشعار مدح و ستایش حضرت آیة الله العظمى مرحوم امام خمینى (ره ) را نموده است كه اینك این اشعار را كه ظاهرا براى اولین است كه چاپ مى شود به پاس احترام استاد عزیزم به شما خوانندگان عزیز تقدیم مى كنم .
نفحه اردى بهشت صفحه غبرا (218)  
نكهت مشكش فزود و عنبر و سارا(219)  
دیده نرگس خمار نزمى خلر 
سرخ رخ ارغوان ولى نه زمینا(220)  
شاخه نسرین زنافه ختن و چین 
گوى سبق بر گرفت و قدح معلا(221)  
ناله مرغان صباح گلشن قمصر(222)  
همینه (223) (باربد) (224) به برد و (نگیسا) 
طرف چمن همچو دلبران ختائى 
جامه دیبا به بر زلاله حمرا 
بلبل شوریده در برابر سنبل 
قیس روان باخته به طلعت لیلا 
هر طرفى بنگرى زساخت بستان 
بزم زفاف گل است و قمرى شیدا 
ابر بهارى سپند ریخت در آتش 
برق جهنده از آتش گشت شررزا 
قطره شبنم بروى شاخ زبرجد 
فرق عروسان نثار لؤ لؤ لالا 
رعد زند كف به تنبك از سر شادى 
سارچه را مشگران به نغمه و آوا 
ساغر مهوش بریز باده بساغر 
صبح صبوحى خوش است و چهره زیبا 
خمر طهورش فشان نه ام خبائث 
محفل قدس از چنین خطاست مبرا 
اهل ولا راست راى صوفى صافى 
دختر زر نشمرند اطیب و احلا 
طره دلبر ربوده هوش من از سر 
مستم و لیكن نه از تجرع صهبا 
قنطره (225) میدان مجاز سوى حقیقت 
سر حقیقت از آن كجاز هویدا 

سه شنبه 16/4/1388 - 11:7
دانستنی های علمی
یكى از فقهاى به نام و مشهور كه شب در خانه مشغول مطالعه بود، در حین مطالعه بنا كرد با صداى بلند گریه كند، به طورى كه خانواده اش ‍ فهمید از او پرسید چه شده ، او گفت : هیچ ، تا با اصرار گفت : اشتباه كردم و فتوا دادم ، درباره وضو و غسل دارد كه ((یجب رفع الحاجب )) من حاجب را به معنى ابرو گرفتم و حال آنكه به معناى مانع است و نوشتم در هنگام غسل و وضو باید ابرو را بالا ببرند و حال آنكه معناى صحیحش این است ، واجب است در وضو و غسل چیزهایى كه مانع وضو و غسل است بر طرف نمود.

سه شنبه 16/4/1388 - 11:5
دعا و زیارت
(( روى عن الامام امیر المؤ منین على علیه السلام انه قال ، قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم : اذا غضب الله على امة و لم ینزل بها العذاب ، غلت اسعارها، و قصرت اعمارها، و لم تربج تجارتها، ولم تزك اثمارها، و حبس عنها امطارها و لم تجر انهارها، و سلط علیها اشراها.))
روایت شده از حضرت امیر المؤ منین على علیه السلام كه آن حضرت فرمود: پیامبر اكرم (ص ) فرمود: وقتى خداوند برامتى خشم كرد عذاب را بر آنها نازل نكند (به جاى آن این هفت بلیه را بر آنان مسلط گرداند) 1- قیمت هاى اجناس گران شده و گرانى رواج گیرد 2- عمرها كوتاه گردد 3- تجار از تجارت خود سود نبرند 4- میوه جات خوب و پاكیزه نشوند 5- از آسمان باران نبارد و در نتیجه خشكسالى شود 6- جویبارها و نهرها از آب خالى شوند و در رودخانه آب جارى نشود 7- بر آن امت اشرار و بدان مسلط گردند
سه شنبه 16/4/1388 - 11:5
دعا و زیارت
یكى از بزرگان بغداد كه صدق و راستى از سخنش هویدا بود نقل كرد كه در بعضى از كتابها خواندم كه چون كسى را واقعه اى سهمناك پیش آید و بیم هلاكت باشد باید كه وضوء بگیرد و لباس پاك و تمیز بپوشد و به رختخواب برود و و در هنگام خوابیدن سوره والضحى و سوره واللیل را هفت بار بخواند پس بگوید (( ((اللهم اجعل لى مخرجا من امرى )) )) خدایا راه فرج و گشایشى از بلائى كه در آن هستم برایم قرار بده ، فورا درهاى فرج و رهائى از مشكلات به روى او گشوده شود.
او مى گفت پس از سالیان دراز حادثه اى براى من پیش آمد كه مرا به خاطر آن زندان كردند و حبس من به طول انجامید و این روایت از خاطرم محو شده بود تا روزى بیادم آمد شاد گشتم ، در همان شب این سوره رات خواندم تا شب چهارم به خواب دیدم كه گوینده اى به من گفت : كه رهائى تو بر دست على بن ابراهیم است بعد از آن روز جوانى به نزد من آمد كه او را نمى شناختم و گفت : كه من تو را كفایت كردم و ضامنت شدم و دست مرا گرفت و از زندان بیرون آورد از خویشاوندان پرسیدم كه این كیست ؟ و سبب احسان او در حق من چیست ؟
گفتند: جوانى است بزاز از اهل اهواز كه او را على بن ابراهیم گویند، و او با آن شخصى كه تو را به زندان انداخته دوست و رفیق بوده از او خواهش ‍ كردیم تا شفیع تو باشد وقتى به او گفتیم جوانمردى نمود و شفیع تو شد و من دراین مورد گفته ام :
(( و للرحمن فى كشف البلایا 
خفیات العواطف و اللطائف 
یزول بذكره همى و غمى 
لذاك جعلته خیر اللطائف )) 
زلطف ایزد و از فضل او طلب درمان 
بهر بلا و زهر رنج اگر تو درمانى 
اگر چه لطف خدا هست ظاهر و پیدا 
هزار چندان بیش است لطف پنهانى  

سه شنبه 16/4/1388 - 11:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته