• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 4967روز قبل
شعر و قطعات ادبی
(( هل خبر الواحد حجة ترى 
اثبتها بعض و بعض انكرا 
حجتة على مقدمات 
خذها الیك فى الكلام الاتى 
اولها صدوره عن حجة 
حتى یكون لك ذاك حجة 
ثانیها صدوره مبینا 
لحكم شرع الله یقضى معلنا 
ثالثها یكون ما ادعاه 
دال على الحكم الذى اقتضاه (170) )) 

جمعه 19/4/1388 - 20:56
شعر و قطعات ادبی
همت پاك تو شد مایه امید ما 
روح بیان تو داد روح و روانى بما 
زپایدارى و علم مثال عالم شدى 
میان دانشوران فرد معالم شدى 
از كتب قیمت گشته همه مستفیض 
وز جلساتت برند هیئت طلاب فیض 
فضل ((بشارات )) تو گشته به افواه عام 
خلیل و دشمن كنند مدح و رامستدام 
كرده عجم افتخار به آن بشارات تو 
گشته عرب مستفید ز ((البشارات ))(169) تو 
خصم بگشته ذلیل زاحتجاجات تو 
نور حقیقت گرفت به وى مقالات تو 
دانش و علمت شود بهر عدو آشكار 
گرچه نظر هم كند رؤ س اسفار تو 
حوزه درست زند تیر به چشم حسود 
لیك چه سازد حسود كان نبرد هیچ سود 
ستارگان تو شد حاوى هیئت همى 
دلیل آورده اى زآى قرآن بسى 
((صادقى ))اى مفخر وفد جوانان ما 
اى بتو روشن شده فكر و خیالات ما 
بیم و هراسى بخود راه از عدو 
بر روش و فعل خود باش تو ثابت چو كو 

جمعه 19/4/1388 - 20:55
شعر و قطعات ادبی
این شعر به در خواست هیئتى از اصفهان سروده شد كه متاءسفانه ناتمام ماند
در مشهد شاه رضا با آه و افغان آمدیم 
با دوستان زارى كنان ما از صفاهان آمدیم 
با آه و نالان آمدیم
شاهنشه آئین توئى ثامن امام دین توئى 
از بهر دیدارت همه با چشم گریان آمدیم 
با آه و نالان آمدیم
(( اغتنم شبابك قبل هرمك ))
شادى و عشق و جوانى مى رود 
این نشاط زندگانى مى رود 
این جوانى چند روزى بیش نیست 
بهر انسان روز شادى مى رود 
این بهار زندگى باشد شباب 
بهر عقبایت بسى كن تو شتاب 
رو نظر كن بر خداوندان ملك 
مرگ آنها را ربوده همچو گرگ 
عمر شیرینت غنیمت دان پسر 
تا كه از عمرت نبینى تو ضرر 

جمعه 19/4/1388 - 20:54
شعر و قطعات ادبی
یارب آن شمس هدى فخر بشر كى خواهد آمد 
حامى قرآن و آیین از سفر كى خواهد آمد 
از فراتش عالمى باشد به غرقاب مذلت 
آشكارا كن تو او را از نظر كى خواهد آمد 
صاحب این دین اسلامست و آیین شرافت 
حامى و حافظ بر این از خطر كى خواهد آمد 
آن امام مسلمین از علم غیب و شهود 
بر خلایق آن ملیك تاجور كى خواهد آمد 
حب او در قلب مردم گشته لبریز از مودت 
پیشواى شیعیان ثانى عشر كى خواهد آمد 
بارالها شد زكف هم صبر و هم آئین ما 
حافظ دین دشمن كاج شرر كى خواهد آمد 
آن عدالت پرور و كوبنده كاخ ستم 
پادشاه انس و جان و بحر و بركى خواهد آمد 
لوحه دین از قدوم او همى گردد منظم 
گسترد آن سفره عدل و برركى خواهد آمد 
عالم و آدم زرویش جمله محرومند اكنون 
تلخ شد كامم زهجران لب شكر كى خواهد آمد 
صابران را شد برون صبرو شكیبائى زتن 
آنكه بشكافد زظالم فرق و سر كى خوامهد آمد 
روز و شب از دوریش گریان و دلخوان احمدى 
رافع آن بیرق فتح و ظفر كى خواهد آمد 

جمعه 19/4/1388 - 20:53
شعر و قطعات ادبی
بیا به طرف چمن كه صبح گلشن رسید 
لاله و سنبل شده ز روز روشن پدید 
نور خداى جهان كرده طلوع از افق 
دین الهى عیان چو مبعث حق رسید 
جمله كروبیان خرم و شادان شده 
زبعثت حضرتش عرش مزین شده 
باش تو خندان همى كه روز شادى زسید 
زلطف حق بر جهان رسول هادى رسید 

جمعه 19/4/1388 - 20:53
شعر و قطعات ادبی
تاج امامت شد عیان 
بر راءس شاه مؤ منان 
اندر هواى سوزناك 
در زیر شمس تابناك 
گرد پیمبر همچو شمع 
جمله صحابه گشته جمع 
در نزد آن خم غدیر 
بر مخبر رب قدیر 
آمد ندا از جبرئیل 
از گفته رب جلیل 
كى هادى امت رسان 
امر مرا بر مؤ منان 
باید نمائى جانشین 
بعد خودت آن شاه دین 

جمعه 19/4/1388 - 20:53
شعر و قطعات ادبی
نیمه شب درد خود را باخدا آغاز كن 
سر برآور تو زخواب آنگه ندارا ساز كن 
گر ترا باشد غم و اندوه و گریان از گناه 
درد خود را در سحر باآن طبیب راز كن 
گر بخواهى حاجت دنیا و عقبى را از او 
یك نوائى نیمه شب با محروم آن راز كن 
گو خدایا بنده مسكینم و عبد ذلیل 
بهر من اى بار الها چاره اى را ساز كن 
احمدى دارد امید عفو و رحمت را زتو 
از براى او در امید و رحمت باز كن 

جمعه 19/4/1388 - 20:52
شعر و قطعات ادبی
روزگارى در پى كسب كمال 
عمر خود كردم تلف با صد ملال 
روز و شب فكر هواى دل كنم 
خویش را از حق همى غافل كنم 
نور قلبم شد مبدل بر سیاه 
در معاصى عمر خود كردم تباه 
مى كنم هردم بسوى خود خطاب 
احمدى تاكى تو باشى غرق خواب 
روح خود را كن مصفا از گناه 
تا كه برنارى زخود آخر تو آه 
در جوار شاه دین مولى على 
تابكى ماندن تو خود را كند قوى 
از خداى خود چرا خائف نه اى 
از گناهانت چرا صارف نه اى 
گركه مى خوانى تو عملى اى دغل 
پس مزین كن تو آن را با عمل 

جمعه 19/4/1388 - 20:51
شعر و قطعات ادبی
گر در سفر و غربت و تنها باشم 
یا در وطنم بروز شبها باشم 
از یاد شما دلم نباشد خالى 
گرچه بنجف در بر طاها باشم 
اكنون كه نجف در بر مولى باشم 
در نزد رخ گوهر والا باشم 
بهتر بود از براى من علم م عمل 
تا خادم آن على اعلا باشم 
رفتم زبر تو ماه سیمین پیكر 
عشق از تن من برفت و شوقم زسر 
احمد كه وفا بعهد خود كرد ولى 
از عهد گسستنت بشد غم پرور 
دل دیوانه من در قفس عشق بسوخت 
اندرین ارض نجف بین چه شررها دارم 
روحم آزرده و چشمم زسرشگ است پرآب 
مى ندانم به كجا مى كشد آخر كارم 

جمعه 19/4/1388 - 20:50
شعر و قطعات ادبی
حالا كه جوان هستم و حالى دارم 
اندر سر خود شور و نوائى دارم 
بهتر بودم كه فكر عقبى باشم 
زیرا كه پس از موت جزائى دارم 
روز و شب خود همى به حسرت دادى 
از بهر هوى همى تو ثروت دادى 
كردى تلف عمر خود تو در غفلت و نوم 
از بهر هوس تو گوهر از دست دادى 

جمعه 19/4/1388 - 20:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته