• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 4966روز قبل
آموزش و تحقيقات
اهرام مصر – قدمت ، چگونگی ساخت و دلیل پیدایش باستانشناسان قدمت آنها را در حدود 5000 سال تخمین می زنند اما در یافته هایی در خردهای باستانی و با توجه به برخی شواهد قدمت آنها به بیش از 27000 سال می رسد. یکی از دلایل این تخمین وجود نام فرعون و همزمان دانستن تمامی فراعنه با دوره پیامبری حضرت موسی است. فراعنه ی واقعی که در عهد آتلانتیس و کمی بعد از آن می زیسته اند کاملا با فراعنه زمان حضرت موسی متفاوت بوده و آنان از 124 هزار پیامبر خداوند محسوب می شدند. از این دسته می توان به هرمس مثلث العظمه که متون بسیاری را بر روی الواح سنگی به خط باستانی هیروگلیف بیادگار گزارده نام برد. شآیان ذکر است که برخی از این الواح ترجمه شده و در کتابی به زبان فارسی به نام هرمتیکا به چاپ رسیده که حاوی مطالب بسیار ارزشمندی از این الواح است. در این کتاب حدسیات و گمانهایی مبنی بر یکتا دانستن هرمس با برخی پیامبران قدیمی منجمله ادریس پیامبر آمده است. انسانهای آن عهد از درصد بیشتری از توانایی مغز خود (نه فقط مغز فیزیکی) استفاده می کردند و دارای قدرتهایی بودند که در حال حاضر از آنها به عنوان قدرتهای ماورایی یاد می شود در صورتی که برای افراد آن زمان امری بدیهی و عادی بوده است از قبیل روشن بینی، طی الارض و ... .لازم به ذکر است که ابر انسانهایی که در دورانهای قبل از آتلانتیس یعنی "لموریا" و "مو" زندگی می کردند نیز به مراتب از آتلانتین ها قویتر بوده اند. همانطور که می دانید انسانهای کنونی از 3 الی 7 درصد توانایی مغز خود استفاده می کنند که این عدد در زمان آتلانتین ها بسیار بیشتر بوده است. اساتید بزرگ در خردهای باستانی دلیل از بین رفتن و ناپدید شدن آتلانتیس را غرور بیش از حد مردم آن زمان دانسته و این غرور موجب برانگیختن قهر خداوندی و از بین رفتن آنها شده است. مصر سرزمین مقدسی بوده و پیامبران زیادی یا در آنجا بوده اند یا بدانجا سفر کرده اند. حالا باید معنای واقعی هرم را بررسی نماییم: هرم در انگلیسی Pyramid نامیده می شود که لغتی با ریشه یونانی است: Pyramid = Pyr-a-mid = Fire-in the-Middle که به معنی "آتشی در میانه" است. این شبه جمله نمادی است از نیروی عظیم الهی موجود در قلب که به آن "نقطه ای در قلب" یا "بذر جاودان" نیز می گویند. کلمه هرم در خطوط هیروگلیف: همانطور که مشاهده می شود این نمادها نیز کاملا قابل تشریح هستند. نماد اول از سمت چپ نماد انسانی است که با بزرگتر نشان دادن سر آن می خواستند تجمع انرژی بیشتر را در ناحیه چاکرای تاج نمایش دهند. نماد وسط که یک پرنده (عقاب) است همواره سمبل انرژی الهی است - از نمونه های دیگر می توان به کبوتر سفید یا سیمرغ در افسانه های پارسی اشاره کرد. و نماد آخر هم که بس بدیهی است و سازه هرم را نمایش می دهد. در اصل در این 3 نماد راز هرم را فاش نموده اند. ابعاد هرم : ارتفاع :280 رویال کوبیت (Royal Cubits واحد سنجش طول در آن زمان که معادل 0.524 متر است) 138.8 (146.6 متر قبل از خرابی) هر ضلع : 440 رویال کوبیت یا 230 متر کل وزن تخمینی: 5.9 میلیون تن برش گرافیکی اهرام با این دیدگاه می توان به مواردی ارزشمند در بحث هرم دست یافت. هرم دارای ابعاد مشخصی در تمامی جهات است از قاعده تا طول اضلاع و ارتفاع که این ابعاد از قانون خاصی بر اساس نسبت الهی 1.618 تبعیت می کنند که به آن عدد فی می گویند. اگر هرمی مطابق شکل زیر و رعایت نسبت الهی ساخته شود خاصیت بسیار جالبی پیدا می کند و آنهم تجمع حجم بسیار بالای انرژی در نقطه مشخص شده در تصویر است. از این طریق انجام مدیتیشن ها و تمرکزها و همچنین دریافت انرژی مضاعف برای انجام کارهای خاص (به اصطلاح غلط "ماورایی") بسیار آسانتر و نتیجه بخش تر است. در مورد عدد فی در آینده ممکن است مطلبی بنویسم ولی حلوای نقد: اطلاعات جامع نسبت طلایی فی همانطور که در شکل زیر می بینید در دیوارهای هرم سوراخهایی وجود داشته (خطوط g) که در زمانهای خاص با ستارگان خاصی در صور فلکی مشخص در ارتباط بوده و فراعنه و اساتید مدیتیشن های مربوطه را انجام می دادند. درضمن دقیقا مانند خود هرم به طور برعکس در زیر آن ساخته شده که برخی از بخش های آن در تصویر دیده می شود.(ناحیه C) گفته می‌شود كه اگر دو خط عمود بر هم از دو منتها الیه شرقی – غربی و شمالی- جنوبی زمین رسم كنیم، محل تلاقی آن دو در محل ساخت اهرام مصر خواهد بود و دیگر اینكه ابعاد و اندازه‌های اهرام مصر به لحاظ هندسی با بعضی فواصل و نسبت‌های نجومی متناسب است. در تصاویر زیر به وضوح خرد باستانی مصر مشاهده می شود.(به تصاویر و رابطه آن با ستارگان، صور فلکی و راه شیری خوب دقت کنید). به راستی که ده ها کتاب در این باره باید نگاشت. ارتباط کلیه هرمهای موجود در مصر را با صور فلکی و ستارگان راه شیری در این نقشه به زیبایی پیداست. آنها چه می دانستند و ما هنوز نمی دانیم. به چه زیبایی صورت فلکی Orion بر روی اهرام نقش شده است. همانطور که می بینید مراکز A,B,C,D هرمهایی بودند تخریب شده اند ولی بقآیای آنها باقی مانده است. هفت شهر عشق را عطار گشت ---- ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. رابطه ستارگان و راه شیری با سلسله اهرام مصر به هر حال اهرام مصر بغیر از اینکه مقبره بوده جایگاهی برای انجام مراسم آیینی و مدیتیشنهای سنگین و بسیار قدرتمند آن زمان بوده است. برخی ستارگان مرتبط با این معبرها عبارتند از: Sirius – Alnitak – Kochab – Thuban در مورد برخی خواص هرم‌: غذاهایی كه در زیر اهرام نگه داشته شود ‌٢ تا ‌٣ برابر بیشتر غذاهایی كه در دماهای معمول نگه داشته می‌شوند؛ بدون فساد باقی خواهند ماند. مزه‌ی غذاها در زیر اهرام كمتر دچار تغییر می‌شود. اهرام منجر به آب گیری و مومیایی شدن هرچیزی می ‌شوند ولی مانع از فساد آنها شده و از رشد قارچ‌ها هم ممانعت می كنند. به علاوه آنها منجر به كاهش سرعت رشد و یا توقف كامل رشد میكرو اوگانیسم های مختلف می شوند. افرادی كه در خانه های هرمی زندگی می‌كنند؛ یا كسانی كه در ساختمان‌های هرمی كار می‌كنند، یا آنهایی كه در زیر ساختارهای هرمی می‌خوابند همگی نوعی واكنش فوری مثبت در برخوردها از خود نشان می دهند. موجودات به صورت مغناطیسی به نسخه‌های مشابه هرمی جذب می‌شوند. مشاهدات مختلف از نقاط مختلف نشان می‌دهند كه حیوانات اهلی از هر نوع تمایلی به باقی ماندن و نزدیك شدن به ساختارهای هرمی دارند و در زیر آنها سرعت رشد بیشتری دارند... [size="2"]در تصویر زیر رابطه برخی چاکراها با برخی سیارات و ستاره ها آمده است:[/ SIZE] در زیر مقایسه ای از ابعاد Sirius و برخی ستارگان دیگر مثل خورشید منظومه شمسی آمده است: خفو همان فرمانروایی است كه یونانی ها او را خئوپس می نامیدند و بزرگترین هرم از آن اوست و پس از مدتی پسر و نوه ی خفو نیز برای خود هرم هایی را ساختند البته در اطراف ودر مجاورت این سه هرم چند هرم كوچك نیز بنا شده اند كه این هرم ها متعلق به درباریان وملكه ها بوده است. اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشكیل شده است كه دركنار آنها هرم های كوچكی نیز وجود دارند. وقتی ما اهرام مصر را از نزدیك می بینیم هرم وسطی از همه بزرگتر به نظر می رسد ولی این اشتباه است زیرا كه هرم وسط چون روی زمین مرتفع تری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد. ولی در اصل هرم خفو كه که در تصویر زیر سمت راست هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است. هرم ها در گورستانی قدیمی در جیزه واقع شده اند. گروهی از باستان شناسان عقیده دارند كه 100/000 كارگر به مدت بیست وسه سال كار كردند. در این اهرام بیش از دو و نیم میلیون قطعه سنگ به كار رفته و وزن آن ها از ٥/ ٢ تن تا چهل تن است. یكی از طرقی كه احتمال دارد مصریان باستان سنگ های غول پیكر را حمل می كردند شیوه ی غلطاندن و بلند كردن است. یكی از دانشمندان اتریشی به نام آقای پروفسر دكتر اسكارریدل برای این معما راه حلی پیشنهاد كرده است. او می گوید كه مصریان برای حمل این سنگ ها دور هم جمع می شدند و با نیروی خود و به وسیله ی اهرم هایی این سنگ ها را می غلتاندند اما در این باره نظر های بسیاری وجود دارد بعضی از باستان شناسان عقیده دارند كه این سنگ ها را با استفاده از سطوح شیبدار ماسه ای به بالای هرم ها می بردند. در تصاویر زیر 2 روش برای بالا بردن سنگها ترسیم شده ولی من که متوجه نشدم سنگ 40 تنی را چند نفر می توانند حمل کنند (هل بدهند یا بکشند!؟) که در این باریکه راه همگی بتوانند راه بروند (به قول خودمون "جا بشن")؟ اصلا معقول نیست! عده ای از باستان شناسان عقیده دارند كه مصریان از داروهای نیروزای قوی استفاده می كردند و به وسیله ی آنها این سنگ ها را به بالا می بردند!!! (قافیه به تنگ آید --- شاعر به جفنگ آید) اما نظریه بسیار معتبرتر در میان اساتید متبحر در زمینه قدرتهای مغزی این است که این هرمها و جابه جایی سنگها با قدرت مغز و تمرکز تنی چند از اساتید آن زمان انجام می شده که البته این حرف در زمان بیشتر به لطیفه و توهم شباهت دارد تا واقعیت ولی ... اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماری وموقعیت جغرافیایی در محل مناسبی قرار دارد. نمای گرافیکی اهرام از بالا • هرم به گونه ای ساخته شده است كه به چهار جهت اصلی مشرف است. • خط مداری كه از روی جیزه می گذرد دقیقا خشكی ها وآب های روی كره ی زمین را دقیقا نصف می كند و هرم در چنین نقطه ای از نصف النهار ساخته شده است. • نوك هرم بزرگ دقیقا شمال و اطرافش نیز خط استوا را نشان می دهد. سنگ هایی كه در این هرم به كار رفته است از خود كشور مصر گرفته نشده اند و طبق نظر بعضی از كارشناسان و باستان شناسان سنگ ها به مدت ده سال توسط كارگران حمل می شده است و بعد از ده سال تازه به محل بنای اهرام مصر آورده شدند هنوز هیچ كس نمی داند كه این سنگ ها متعلق به چه كشوری است و یا مهندس یا معمار اهرام مصر چه كسی بوده است و از چه شیوه ای استفاده شده است. نكته ای كه باید در اینجا به آن اشاره كرد این است كه صد هزار كارگر برای ساخت اهرام مصر بر اساس یاداشت های هردوت درعرض بیست سال متمادی مشغول بودند. جالب اینكه اگر هر كارگر روزانه به اندازه ی یكصد گرم پیاز مصرف می كرده با این حساب هر روز برای تامین غذای یكصدهزار كارگر معادل ده هزار كیلو پیاز نیاز بوده است. این رقم در ده روز به یكصد هزار كیلو می رسد و مسلما در ماه نیز به سیصد تن می رسد. با این محاسبه مشخص است كه درعرض شش ماه كار متوالی حدود هزار و هشتصد تن پیاز مصرف شده است و این اصلا معقول نیست چرا که حمل و نقل – محل کاشت و زمان برداشت – تعداد کارگران – آمار بیماری و مرگ و میر و ... این محاسبات را صد چندان نموده و از قاعده عقل خارج می سازد. البته ما باید نیاز خود مردم مصر را نیز به این میزان بیفزاییم و اگر میزان گازهای حاصل از مصرف پیاز را كه مردمان آن زمان دفع می كردند حساب كنیم سبب از بین رفتن لایه ی ازن اطراف كره ی زمین خواهیم شد!!! این بدین معناست که ذهن انسان امروزی قادر به حل این معما نیست و جواب را در مسیر دیگری باید یافت. و در نهایت تصویری بسیار زیبا از اهرام ثلاثه مصر:
چهارشنبه 27/3/1388 - 12:14
دانستنی های علمی
خواندنی های جالب - هر تکه کاغذ را نمیتوان بیش از 9 بار تا کرد. - در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از میلاد ساخته شده است به اندازه ای سنگ بکار رفته که میتوان با آن دیواری اجری به ارتفاع 50 سانتی متر در دور دنیا ساخت. - هر سال از 600/557/31 ثانیه تشکیل شده است - بزرگترین گل جهان فلوزیا نام دارد - بیشترین ضربان قلب را قناریها با 1000 بار در دقیقه و کمترین را فیل با 27 بار در دقیقه دارد - اگر تمام رگهای خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا 97000 کیلو متر میشود - سرعت صوت در فولاد 14 بار سریعتر از سرعت آن در هواست - وقتی مگس بر روی یک میله فولادی مینشیند میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم میشود - نور خورشید فقط تا عمق 400متری آب دریا نفوذ میکند - امریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد - عدد 2520 را میتوان بر اعداد 1 تا10 تقسیم نمود بدون آنکه خارج قسمت کسری داشته باشد - فشار در مرکز خورشید تقریبا700میلیون تن بر452/6سانتی متر مربع است - طول عمر مردم سوئد و ژاپن از دیگر ملل جهان بیشتر است - شیشه در ظاهر جامد به نظر میرسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت میکند - داغ ترین نقطه کره زمین در دالول اتیوپی است. در این منطقه در یک روز عادی دمای هوا در سایه به 94 درجه فارنهایت میرسد - آبشار آنجل در ونزوئل 20 بار بلندتر از آبشار نیاگارا است - یک لیتر سرکه در زمستان سنگینتر از تابستان است - 30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی میکنند در زیر خاک مدفون شده اند - نزدیکترین ستاره به زمین بعد از خورشید آلفامنچوری است که فاصله آن تا زمین 3/4 سال نوری است - تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است - فلز اوسمیم سنگینترین ماده روی زمین است - آیا میدانید ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است - در هر ثانیه بیش از ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون بر خورد میکند و تصویری را که شما تماشا میکنید بوجود می آورد - بیل گیتس در هر ثانیه 250 دلار آمریکا درآمد دارد، یعنی 20 میلیون دلار در روز و 8/7 میلیارد دلار در سال - گزنه برای درمان رماتیسم، درد کمر در ناحیه دمبالچه، درد لگن خاصره ( درد اعصاب کمر ) و نیز درمان بیماریهای مثانه، مجاری ادراری و کلیه بسیار مفید است - آیا میدانید شانس شبیه بودن دو اثر انگشت یک به ‫64 میلیارد است‌.‏ - اگر امواج ماورای صوت را به قسمت محدودی از فضا که در آن گرد و غبار و یا ذرات دود سیگار موجود باشد بتابانیم این ذرات با سرعت رسوب میکنند - آیا میدانستید درجه حرارت بالاترین قسمت یک شعله به 1540 درجه میرسد در حالی که پایین ترین قسمت آن فقط 300 درجه حرارت دارد. - در تقسیمات لشگری به ده هزار سرباز، تومان گفته و فرمانده آنرا امیر تومان می نامند. - نماز مهمترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم گردد عبادتهای دیگر هم قبول میشود. - جاهایی که نماز خواندن مکروه است: حمام، زمین نمکزار، مقابل انسان، مقابل دربی که باز است، مقابل قبر، در قبرستان و روبروی آتش. - آیا میدانید سجده بر توتون جایز است - نماز مستحبی را میتوان در حال راه رفتن و سواری خواند گر چه رو به قبله هم نباشی. - آیا میدانید که تقریبا یازده ساعت و یک ربع بعد از ظهر شرعی آخر وقت نماز مغرب و عشا است.
چهارشنبه 27/3/1388 - 12:11
ادبی هنری
نامه ی ویکتور هوگو ! قبل از هر چیز برایت آرزو می کنم که عاشق شوی، و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد، و پس از تنهاییت، نفرت از کسی نیابی، آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ... اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی، برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناسازگار ... برخی نادوست و برخی دوستدار ... که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد و چون زندگی بدین گونه است، برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی ... نه کم و نه زیاد ... درست به اندازه، تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند، که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد ... تا که زیاده به خود غره نشوی و نیز آرزومندم مفید فایده باشی، نه خیلی غیر ضروری ... تا در لحظات سخت، وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است، همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد. همچنین برایت آرزومندم صبور باشی، نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند ... چون این کار ساده ای است، بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند ... و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی. و امیدوارم اگر جوان هستی، خیلی به تعجیل، رسیده نشوی ... و اگر رسیده ای، به جوان نمایی اصرار نورزی، و اگر پیری، تسلیم نا امیدی نشوی ... چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابد. امیدوارم سگی را نوازش کنی، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره گوش کنی، وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد ... چرا که به این طریق، احساس زیبایی خواهی یافت ... به رایگان ... امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی ... هر چند خرد بوده باشد ... و با روییدنش همراه شوی، تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد. به علاوه امیدوارم پول داشته باشی، زیرا در عمل به آن نیازمندی ... و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی : « این مال من است » فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است! و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی ... و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی، که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان، باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید ... اگر همه ی اینها که گفتم برایت فراهم شد، دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم ... ویکتور هوگو
چهارشنبه 27/3/1388 - 12:10
ادبی هنری
خواجوی کرمانی کمال‌الدین ابوالعطاء محمودبن علی‌بن محمود معروف به خواجوی کرمانی (زاده: ۶۸۹ - درگذشت: ۷۵۳ ه.ق.) یکی از شاعران بزرگ سدۀ هشتم است.مقبره او در تنگ‌الله اکبر شیراز است. او در قصیده، مثنوی، و غزل طبعی توانا داشته، به طوری که گرایش حافظ به شیوۀ سخن پردازی خواجو و شباهت شیوۀ سخنش با او مشهور است. استاد غزل سعدی ست نزد همه کس اما دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو در سال ٦٨٩ هجری قمری کمال‌الدین ابوالعطا محمد بن علی متخلص به خواجوی کرمانی شاعر برجسته‌ی ایرانی به دنیا آمد. وی فضایل مقدماتی را در کرمان کسب کرد و سپس راهی شیراز شد و از محضر پرفیض علمای آن دیار توشه‌ها اندوخت. او چندی نیز در اصفهان رحل اقامت افکند. خواجو در سال ٧٥٣ هجری وفات یافت و در شیراز مدفون گردید. وی را در جوار دروازه قرآن شیراز بر دامنه‌ی کوه الله‌اکبر دفن کرده‌اند. اشعار عارفانه‌ی خواجو بسیار زیبا و گاه حیرت‌انگیزند. او در اشعار خود معانی عرفانی زیبا را به همراه تصاویر ناب ارایه می‌کند. خواجوی کرمانی درمثنوی از نظامی پیروی می‌کند ولی روان‌تر از او می‌سراید. مثنوی همای و همایون، منظومه‌ی گل و نوروز، کمال نامه، روضة الانوار و گوهر نامه عناوین مهم‌ترین آثار اویند. برخی از آثار او حتی مورد اقبال شاعران بنامی چون حافظ قرار گرفته است، چنان‌که بیش از ١٢٠ غزل حافظ با استقبال از آثار خواجو سروده شده است. وی در سرودن غزل، قصیده و مثنوی توانایی داشته اما به جهت این ‌که در فاصله‌ زمانی زندگی دو شاعر گران‌قدر یعنی سعدی و حافظ، می‌زیسته تقریباً گمنام واقع شده و مقام شاعری وی چنان ‌که باید شناخته نشده است. درد محبت درد محبت، درمان ندارد راه مودت، پآیان ندارد از جان شیرین ممکن بود صبر اما ز جانان امکان ندارد آن را که در جان عشقی نباشد دل بر کن از وی کو جان ندارد ذوق فقیران خاقان نیابد عیش گدآیان سلطان ندارد ای دل ز دلبر پنهان چه داری دردی که جز او درمان ندارد باید که هر کو بیمار باشد درد از طبیبان پنهان ندارد در دین خواجو مؤمن نباشد هر کو به کفرش ایمان ندارد در عالم وحدت مرغ جان را هر دو عالم آشیانی بیش نیست حاصلم زین قرص زرین نیم نانی بیش نیست از نعیم روضه‌ی رضوان غرض دانی که چیست وصل جانان، ورنه جنت بوستانی بیش نیست گفتم از خاک درش سر بر ندارم بنده‌وار باز می‌گویم سری بر آستانی بیش نیست آن‌چنان در عالم وحدت نشان گم کرده‌ام کز وجودم این‌که می‌بینی نشانی بیش نیست چند گویم هر نفس کاهم ز گردون درگذشت کاسمان از آتش آهم دخانی بیش نیست گفتمش چشمت به مستی خون جانم ریخت گفت گر چه خون‌خوارست آخر ناتوانی بیش نیست گر به جان قانع شود در پایش افشانم روان کان‌چه در دستست حالی نیم جانی بیش نیست یک زمان خواجو حضور دوستان فرصت شمار زان‌که از دور زمان فرصت زمانی بیش نیست
چهارشنبه 27/3/1388 - 12:4
ادبی هنری
عطار نیشابوری زندگینامه فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبكر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، یكی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه كه تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق، می دانند. او در قریه كدكن یا شادیاخ كه در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. از دوران كودكی او اطلاعی در دست نیست جز اینكه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری كه همان دارو فروشی بود مشغول بوده كه بسیار هم در این كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فریدالدین كار پدر را ادامه می دهد و به شغل عطاری مشغول می شود. او در این هنگام نیز طبابت می كرده و اطلاعی در دست نمی باشد كه نزد چه كسی طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا زمانی كه آن انقلاب روحی در وی به وجود آمد و در این مورد داستانهای مختلفی بیان شده كه معروفترین آن این است كه: "روزی عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار كمك خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار گفت: بله، درویش كاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دكان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد." او بعد از مشاهده حال درویش دست از كسب و كار كشید و به خدمت شیخ الشیوخ عارف ركن الدین اكاف رفت كه در آن زمان عارف معروفی بود و به دست او توبه كرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت این عارف بود. عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالكان طریقت در سفر گذراند و از مكه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت كرد و در همین سفرها بود كه به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. گفته شده در هنگامی كه شیخ به سن پیری رسیده بود بهاءالدین محمد پدر جلال الدین بلخی با پسر خود به عراق سفر می كرد كه در مسیر خود به نیشابور رسید و توانست به زیارت شیخ عطار برود، شیخ نسخه ای از اسرار نامه خود را به جلال الدین كه در آن زمان كودكی خردسال بود داد. عطار مردی پر كار و فعال بوده چه در آن زمان كه به شغل عطاری و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پیری خود كه به گوشه گیری از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نیز گفته های مختلفی بیان شده و برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را 627 هجری .ق، دانسته اند و برخی دیگر سال وفات او را 632 و 616 دانسته اند ولی بنا بر تحقیقاتی كه انجام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را 627 هجری .ق دانسته اند و در مورد چگونگی مرگ او نیز گفته شده كه او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور توسط یك سرباز مغول به شهادت رسیده كه شیخ بهاءالدین در كتاب معروف خود كشكول این واقعه را چنین تعریف می كند كه وقتی لشكر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام كردند و ضربت شمشیری توسط یكی از مغولان بر دوش شیخ خورد كه شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل كرده اند كه چون خون از زخمش جاری شد شیخ بزرگ دانست كه مرگش نزدیك است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت: در كوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را كمینه بازی این است با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت شاید كه تو را بنده نوازی این است مقبره شیخ عطار در نزدیكی شهر نیشابور قرار دارد و چون در عهد تیموریان مقبره او خراب شده بود به فرمان امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا مرمت و تعمیر شد. ویژگی سخن عطار، یكی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را كه همان آوردن كلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب كرده است. او اگر چه در ظاهر كلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحكام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده كه از سوختگی دلی هم چون او باعث شده كه خواننده را مجذوب نماید و همچنین كمك گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حكایات مختلف یكی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند چنانكه مولوی گفته است: عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم معرفی آثار آثار شیخ به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود. آثار منظوم او عبارت است از: 1- دیوان اشعار كه شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است. 2- مثنویات او عبارت است از: الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بی سر نامه، منطق الطیر، جواهر الذات، حیدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر نامه و مظهر العجایب. از میان این مثنویهای عرفانی بهترین و شیواترین آنها كه به نام تاج مثنویهای او به شمار می آید منطق الطیر است كه موضوع آن بحث پرندگان از یك پرنده داستانی به نام سیمرغ است كه منظور از پرندگان سالكان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق است كه عطار در این منظومه با نیروی تخیل خود و به كار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه سخن می گوید كه این منظومه یكی از شاهكارهای زبان فارسی است و منظومه مظهر العجایب و لسان الغیب است كه برخی از ادبا آنها را به عطار نسبت داده اند و برخی دیگر معتقدند كه این دو كتاب منسوب به عطار نیست. آثار منثور: یكی از معروفترین اثر منثور عطار تذكرة الاولیاست كه در این كتاب عطار به معرفی 96 تن از اولیا و مشایخ و عرفای صوفیه پرداخته است. گزیده ای از اشعار ای هجر تو وصل جاودانی اندوه تو عیش و شادمانی در عشق تو نیم ذره حسرت خوشتر ز وصال جاودانی بی یاد حضور تو زمانی كفرست حدیث زندگانی صد جان و هزار دل نثارت آن لحظه كه از درم برانی كار دو جهان من برآید گر یك نفسم به خویش خوانی با خواندن و راندم چه كار است؟ خواه این كن خواه آن، تو دانی گر قهر كنی سزای آنم ور لطف كنی سزای آنی صد دل باید به هر زمانم تا تو ببری به دلستانی گر بر فكنی نقاب از روی جبریل شود به جان فشانی كس نتواند جمال تو دید زیرا كه ز دیده بس نهانی نه نه، كه به جز تو كس نبیند چون جمله تویی بدین عیانی در عشق تو گر بمرد عطار شد زنده دایم از معانی *** گم شدم در خود چنان كز خویش ناپیدا شدم شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم سایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار راست كان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم ز آمدن بس بی نشان و ز شدن بی خبر گو بیا یك دم برآمد كامدم من یا شدم نه، مپرس از من سخن زیرا كه چون پروانه ای در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشی لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم چون همه تن می بایست بود و كور گشت این عجایب بین كه چون بینای نابینا شدم خاك بر فرقم اگر یك ذره دارم آگهی تا كجاست آنجا كه من سرگشته دل آنجا شدم چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان من ز تأثیر دل او بیدل و شیدا شدم
چهارشنبه 27/3/1388 - 12:4
ادبی هنری
بابا طاهر عریان زندگینامه بابا طاهر عریان همدانی یكی از شاعران اواسط قرن 5 هجری قمری است كه ولادت او اواخر قرن 4 می باشد. درباره زندگانی این شاعر عارف اطلاعات دقیقی در دست نیست. تنها روایتها و داستانهایی از مقام علمی و عرفانی این شاعر وجود دارد و گفته اند كه به این دلیل به او عریان می گفتند چون از علایق دنیا دست كشیده بود و گفته شده كه او معاصر با پادشاهی طغرل بیك سلجوقی بوده و این پادشاه ملاقاتهایی با بابا طاهر داشته است. با دقت كردن در رباعیات او می توان به برخی از احوال او پی برد. به عنوان مثال او در این رباعی فرموده است: "نصیحت بشنو از پور فریدون كه شعله از تنور سرد نایو"، متوجه می شویم كه نام پدر او فریدون بوده است و همچنین گفته شده كه بابا طاهر فرزندی به نام فریدون داشته كه در زمان حیات او فوت شده كه در سوگواری او گفته: "فریدون عزیزم رفته از دست / بوره كز نو فریدونی بسازیم" كه معنای آن این است كه فریدون عزیزم از دست رفته و از خدا فرزندی دیگر بطلبیم و نكته دیگر از زندگانی بابا طاهر این است كه او روزها را بیشتر در كوه و بیابان می گذرانده و شبها را به عبادت و ریاضت مشغول بوده است و در مورد سال وفات این شاعر عارف نظریه های مختلفی بیان شده و به طور یقین نمی توان سال وفات او را مشخص كرد. مقبره بابا طاهر در شهر همدان قرار دارد و نزدیك بقعه امامزاده حارث بن علی واقع است. اینك چند مورد از روایتها و داستانهایی كه در مورد بابا طاهر عریان بیان شده است ذكر می كنیم. حكایت اول: گویند شاه سلجوقی (طغرل بیك) در دوران سفر و فتوحاتش به شهر همدان می رسد و به خدمت بابا طاهر، از او پند و اندرزی خواست. بابا طاهر به او گفت من با تو آن را می گویم كه خدای متعال در قرآن فرمود: "انّ اللهَ یَأمُرُكُم بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ" با بندگان خدا عدل و احسان كن و سپس بابا طاهر لوله ابریقی را كه با آن وضو می گرفت شكست و به جای انگشتر در انگشت طغرل كرد و گفت برو به یاری خدا پیروز خواهی شد و گویند تا زمانی كه آن انگشتر در دست او بود پیوسته در جنگها فاتح و پیروز بود چون آن شكست، او هم در جنگها شكست خورد. حكایت دوم: گویند طاهر در آغاز جوانی روزی با شوق و علاقه بسیار به مدرسه ای وارد شد و تصمیم به فراگیری علم و دانش گرفت اما هنگامی كه سخنان علمی طلاب را با شوق فراوان می شنید مطالب آنها را نمی فهمید لذا به یكی از طلاب گفت شما چه می كنید كه به این علوم آگاه می شوید آن شخص به شوخی به او گفت: بسیار رنج و زحمت می كشیم، در این حوض یخ را شكسته و در سرمای شب غسل كرده و چهل بار سر را در آب فرو می بریم چون بیرون می آییم اسرار این علوم بر ما معلوم و فراگیری آن بر ما آسان می شود. بابا طاهر ساده دل با عشق و شوق به معرفت الهی این سخنان به شوخی را حقیقت دانست و چون شب شد در هنگام خواب طلاب به مدرسه آمد و یخ حوض را شكست و در آب غسل كرد و چهل بار سر را در آب فرو برد و چون از این كار فارق شد شعله ای از آسمان فرود آمد و به قلب او وارد شد و پنهان گردید و توانست در راه عرفان و شناخت به مقام بالایی رسید. حكایت سوم: درویشی قصد دیدار بابا طاهر كرد و برای دیدن او به كوه همدان شتافت، مسافتی را پیمود تا به خدمت طاهر رسید. دید همه اطراف طاهر را برف گرفته و لیكن اطراف او تا حدی بر اثر حرارت بدن طاهر برفها آب شده و زمین خشك است چون نزدیك ظهر شد درویش گرسنه بود و با خود فكر كرد كه امروز گرسنه خواهم ماند زیرا نزد طاهر هیچ غذایی نیست. طاهر از فكر او آگاه شد و گفت ای درویش اكنون وقت ظهر است نماز را به جا آوریم و در فكر شكم مباش كه روزی را خدا می رساند چون از خواندن نماز فارق شدند درویش دید به دعای بابا طاهر جوی آبی پدید آمد و سفره ای كنار آن جوی پهن شد و غذاهای گوناگون و معطر در آن سفره چیده شد. طاهر گفت: درویش بسم الله. هم اینكه درویش دست به غذا برد غذا از نظرش پنهان شد او فكر كرد كه طاهر سحر می كند. ولی طاهر از فكر او آگاه شد و به او گفت: نه درویش سحر نیست تو بدون نام مولی دست به غذا بردی بسم الله بگو. چون درویش بسم الله گفت غذا ظاهر شد و درویش و طاهر از آن غذا میل نمودند. ویژگی سخن اشعاری كه از بابا طاهر باقی است رباعیاتی است كه به لهجه لری سروده شده است. با خواندن این اشعار متوجه می شویم كه او با سخن بسیار روان و ساده و بی پیرایه خود نیكو كاری، خیر خواهی و احسان و ترك ظلم و ستم به خلق را به خوبی بیان كرده، او عشق و ایمان و دلباختگی خود به مذهب شیعه و توسل به ائمه اطهار و تضرع به درگاه خدا را چنان با جاذبه بیان می كند كه خواننده از خواندن رباعیات خسته نمی شود و ناله جانسوز طاهر یكی از انوار عشق الهی است كه در كلمه به كلمه اشعار او این انوار را می بینیم و سوزش و آتش آن را حس می كنیم. معرفی آثار از بابا طاهر مجموعه ای از سخنان او به زبان عربی باقی مانده است كه در آن عقاید عرفانی را در علم و معرفت و عبادت بیان كرده است و همچنین مجموعه ای كه شامل سروده های او به زبان لری است از او به یادگار مانده است. گزیده ای از اشعار غزل كه صد دفتر ز كونین از برستم كه آذر در ته خاكسترستم جفای دوست را خواهان نزستم كه این نه آسمانها مجمرستم به چهره خوشتر از نیلوفرستم به داغ دل چو سوزان اخگرستم نه بهر دوستان سیم و زرستم ولی بی دوست، خونین ساغرستم كه مرغ خوگر باغ و برستم دلی لبریز خون اندر برستم دلا در عشق تو صد دفترستم منم آن بلبل گل ناشكفته دلم سوجه ز غصه ور بریجه مو آن عودم میان آتشستان شد از نیل غم و ماتم دلم خون درین آلاله در كویش چو گلخن نه زورستم كه با دشمن ستیزم ز دوران گر چه پر بی جام عیشم چرم دایم در این مرز و در این كشت منم طاهر كه از عشق نكویان *** قصیده به تن عود و به سینه مجمرستم به هفتاد و دو ملت كافرستم همی مشتاق بار دیگرستم وز ایشان در رگ جان نشترستم كه حسرت سایه و محنت برستم یكی بی سایه نخل بی برستم به پیكر هر سر مو خنجرستم اگر خرسند گردم كافرستم فروزنده تر روشن ترستم كه دوزخ جز وی از خاكسترستم پریشان مرغ بی بال و پر ستم چو طفل بی پدر بی مادرستم در ین عالم ز هركس كمترستم كه از سوز جگر خنیاگرستم همه خار و خسك در بسترستم چو مؤمن در میان كافرستم به گرمی چون فروزان اخگرستم و یا پژمان گل نیلوفرستم به شهر دل یكی صورت پرستم به خوبی آفتاب خاورستم كه مو تا جان ندادم وا نرستم ازین رو نام بابا طاهرستم بتا تاز ار چون تو دلبرستم اگر جز مهر تو اندر دلم بی اگر روزی دو صد بارت بوینم فراق لاله رویان سوته دیلم منم آن شاخ بر نخل محبت نه كار آخرت كردم نه دنیا نه خور نه خواب دیرم بی تو گویی جدا از تو به حور و خلد و طوبی چو شمعم گر سر اندازند صد بار مرا از آتش دوزخ چه غم بی سمندر وش میان آتش هجر درین دیرم چنان مظلوم و مغموم نمی گیرد كسم هرگز به چیزی به یك ناله بسوجم هر دو عالم به بالینم همه الماس سوده مثال كافرم در مؤمنستان همه سوجم همه سوجم همه سوج رخ تو آفتاب و مو چو حربا به ملك عشق روح بی نشانم رخش تا كرده در دل جلوه از مهر بمیرا دل كه آسایش بیابی من از روز ازل طاهر بزادم دو بیتی اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی وفا ای بی مروت گریبانم ز دستت چاك چاكو نخواهم دوخت تا روز قیامت *** فلك نه همسری دارد نه هم كف به خون ریزی دلش اصلاً نگفت اف همیشه شیوه كارش همینه چراغ دود مانیرا كند پف *** فلك! در قصد آزارم چرایی گلم گر نیستی خارم چرایی تو كه باری ز دوشم برنداری میان بار، سر بارم چرایی *** ز دل نقش جمالت در نشی یار خیال خط و خالت در نشی یار مژه سازم به دور دیده پر چین كه تاونیم در نشی یار *** اگر زرین كلاهی عاقبت هیچ اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ اگر ملك سلیمانت ببخشند در آخر خاك راهی عاقبت هیچ
چهارشنبه 27/3/1388 - 12:2
دانستنی های علمی
لودویک وان بتهوون لودویک وان بتهوون در شهر بُن از شهرهای آلمان . یوهان پدر بتهوون خواننده بود و در دربار کلن کار می کرد. یوهان بتهوون را از چهار سالگی به پیانو آشنا کرد وتا ۹ سالگی همه قواعد را که از موسیقی می دانست به وی آموخت. بتهوون در ۱۲ سالگی به عضویت ارکستر درابر کلن انتخاب شد. در سال ۱۷۸۷ میلادی در سن ۱۷ سالگی به وین رفت و در آنجا به حضور موتسارت رسید و از او چندین درس موسیقی فرا گرفت. چندی بعد مادرش مرد. لذا او تحصیل موسیقی را قطع کرد به بن برگشت ولی دفعه دوم که بتهوون توانست به وین برود، موتسارت مرده بود که بعد از موتسارت بزرگترین آهنگساز وین، هایدن بود که در نزد او مشغول به تحصیل موسیقی شد و به مجالس اشراف راه یافت. در سال ۱۷۹۴ پرنس لیخونسگی او را به قصرش برد، بتهوون دو سال نزد پرنس بود. بزرگترین حادثه عشقی بتهوون این بود که در سی سالگی به دکسترسی با نام جولیا خویجیاری دل باخت و سونات که بعدها به نام سونات مهتاب معروف شد برای او ساخت. بتهوون از آن مردانی بود که سعی میکرد احساسات و حب و بغض خود را تعدیل کند یا مخفی نگهدارد. محیط اشرافی و تشریفات معمول آن زمان به نظر بتهوون زاید بود، با اینکه از کلیه رسوم درباری آگاه بود ولی کمتر رعایت می کرد. یکی از مهمترین عامل بدبینیهای بتهوون سنگینی گوش او بود، وقتی که در سن ۳۳ سالگی احساس کرد که نمی شنود و نمی تواند ساخته های خود را بیان کننده احساسات او بودند درک کند، تحمل زندگی برایش مشکل شد. نخستین اثر بزرگ بتهوون سنفونی شماره ۳ بود. در سال ۱۸۰۴ نخستین اپرای بتهوون به نام فیدلیو با موفقیت روبرو شد، سنفونی چهارم و پنچم و ششم را در همین سالها به وجود آورد تا اینکه در سال ۱۸۱۹ به کلی کر شد و ارتباطش با دنیای اصوات قطع شد. در سال ۱۸۲۳ با همه بدبختیها و علیرغم کری، بتهوون سنفونی نهم (کورال) و میساسولمیسیس دو اثر بزرگ خود را در موسیقی سنفنیک و آوازی ایجاد کرد و این آهنگها یک افتخار ابدی برای او باقی گذاشتند. بتهوون از شدت تنگدستی می خواست سنفونی نهم را در ازای ۵۰ لیره به انجمن فیلارمونیک لندن بفرشد. در سال ۱۸۲۶ بتهوون بیمار شد، ناچار شدند او را تحت عمل جراحی قرار دهند ولی حال او بهتر نشد و بلاخره در ۲۶ مارس ۱۸۲۶ چشم از جهان فرو بست.
چهارشنبه 27/3/1388 - 12:1
دانستنی های علمی
خواندنی های جالب ركورد تماشای فیلم دو شهروند کانادایی و آلمانی با دیدن 57 فیلم در 123 ساعت، رکورد شکستند. هشت نفر از کشورهای مختلف در یک مکان ویژه جمع شدند تا با تماشای بدون وقفه فیلم، نام خود را پرآوازه کنند. در این مسابقه بیشتر افراد خسته شدند و کنار کشیدند، اما سرانجام «سورش جواشیم» از کانادا و «کلودیا واورا» از آلمان با تماشای 57 فیلم در 123 ساعت نام خود را به کتاب رکوردهای «گینس» ثبت كردند و به شهرت جهانی رسیدند. كمبود صفر! میزان بدهی های دولت آمریکا به قدری بالا رفته که تابلوی شمارشگر قروض ملی این کشور که در نیویورک نصب شده، فضای کافی برای ثبت رقم جدید ندارد. این شمارشگر، میزان بدهی کشور آمریکا را ثبت کرده و نمایش می‌دهد، اما ماه گذشته که میزان این بدهی از مرز 10 تریلیون دلار گذشت، این تابلو دیگر قادر نبود تمام ارقام را نشان دهد. این تابلو در سال 1989 نصب شد تا وام 7/2 تریلیون دلاری آن زمان این کشور را نشان دهد. صاحبان این شمارشگر می‌گویند؛ دو صفر دیگر به صفحه آن اضافه خواهند کرد که بتوانند رقم هزار تریلیون را ثبت کند. فضانوردی عرب‌ها شرکت تبلیغاتى «ویرژن مالاتیک» که در زمینه سفرهای فضایی کار می کند اعلام کرد؛ «شمارى از شهروندان عربستان سعودى در انتظار سفر به کهکشان نوبت گرفته‌‌اند» مسوول تبلغیات «ویرژن مالاتیک» می‌گوید: در میان علاقه‌مندان به فضاگردى با بلیت‌های 200 هزار دلاری، سعودى‌ها تعداد بیشتری را تشکیل می‌دهند. بعد از آنان هم به ترتیب، اتباع امارات متحده عربی و کویت بیشترین علاقه‌مندی را برای سفر به فضا از خود نشان داده‌اند. بیماری عجیب سرازیر شدن غیر عادی خون از چشم و پوست بدن دختر هندی، پزشکان این کشور را شگفت‌زده کرده است. «کوینکل دوودی» 13ساله درجولای 2007 ناگهان خونریزی کرد و پدر و مادرش وی را به درمانگاه بردند. تشخیص مقدماتی پزشک ، زخم معده بود اما چند روز بعد از منافذ پوست سر، چشم و کف پاهای «کوینکل» نیز بدون هیچ برش یا خارشی خون جوشید! گروهی از پزشکان هندی معتقدند؛ «کوینکل» به نوعی اختلال پلاکت‌های خونی مبتلاست، اما پزشكان تاکنون راهی برای درمان این مشکل نیافته‌اند.
چهارشنبه 27/3/1388 - 11:59
آموزش و تحقيقات
زندگینامه حافظ سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود. با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است. اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت. خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت. او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد. دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت. دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید. حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت. پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت. امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند: راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است. اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست. سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند. اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد. مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت. نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند. در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد: قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گر چه غرق گناه است می رود به بهشت حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود. وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت. نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد. شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست. ویژگی های شعر حافظ برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از: 1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است. چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها 2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید: ز شوق نرگس مست بلند بالایی چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم 3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین. بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم *** من و انکار شراب این چه حکابت باشد غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد *** ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش باید برون کشید از این ورطه رخت خویش 4- طنز زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است. پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند: فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که می حرام، ولی به ز مال او قافست باده با محتسب شهر ننوشی زنهار بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد 5- ایهام و ابهام شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است. نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد: اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است. دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت. سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد: دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان" دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی" عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر" تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است. جهان بینی حافظ از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند. حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟ من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست که از آن دست که او می کشدم می رویم 2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست. در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد 3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد. آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش 4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر که در کمینگه عمرند قاطعان طریق فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن 5- انتظار و طلب موعود، انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است: مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که از انفاس خوشش بوی کسی می آید *** ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی *** یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور *** رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
چهارشنبه 27/3/1388 - 11:58
آموزش و تحقيقات
زندگی نامه بیل گیتس ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتس (Bill Gates) رئیس و موسس شرکت مایکروسافت می باشد. در حال حاضر مایکروسافت با بیش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص 25.3 میلیارد دلار در پآیان سال مالی 2001 یکی از موفقترین شرکتهای آیالات متحده امریکا و یکی از راهبران صنعت کامپیوتر بوده است. بیل گیتس در 28 اکتبر سال 1955 در یک خانواده متوسط در شهر سیاتل امریکا متولد شد.پدر بیل ، ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشنآیان شهر سیاتل است و مادر او آموزگار مدرسه و یکی از اعضا هیئت مدیره United Way International بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت. بیل گیتس در این خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد.گیتس در کودکی بیشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ خود گذراند و از او تاثیر بسیار گرفت. او از همان دوران کودکی خود روحیه رقابت طلبی خود را نشان داد و سعی می کرد تا در هر زمینه ای از دوستان خود پیش باشد. گیتس تحصیلات ابتدای خود را در مدرسه عمومی Lakeside پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپیوتر آشنا شد. در آغاز یکی سالهای تحصیلی مسئولان مدرسه Lakeside تصمیم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان، یک ترمینال کامپیوتر اجاره کنند و در اختیار دانش آموزان قرار بدهند. در این هنگام بیل گیتس با کامپیوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سیزده سالگی اولین نرم فزار خود را که یک بازی ساده بود نوشت. گیتس به همراه دوست خود پل آلن (Paul Allen ) که دو سال از گیتس بزرگتر بود و در زمینه سخت افزار کامپیوتر هم مهارت داشت، بیشتر وقت خود را به برنامه نویسی در اطاق کامپیوتر Lakeside میگذراند. گیتس در سال 1973 وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استیو بالمر (Steve Ballmer) که در حال حاضر مدیر عامل مایکروسافت است آشنا شد. گیتس زمانی که در هاروارد بود یک نسخه از زبان BASIC را برای کامپیوتر MITS Altair طراحی کرد. بیل گیتس در سال 1975 به همراه دوست دوران کودکی خود پل آلن شرکت کوچکی بنام Microsoft با شعار "در هر خانه یک کامپیوتر" ایجاد کرد. مایکروسافت انواع زبانهای برنامه سازی را برای کامپیوترهای مختلف تولید میکرد. در آن زمان مایکروسافت فقط 40 کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار میکردند و کل فروش آن فقط 2.4 میلیون دلار در سال بود. در سال 1980 شرکت IBM برای اینکه از بازار کامپیوترهای شخصی عقب نماند تصمیم گرفت تا کامپیوتر خود را که PC نام گرفت و کامپیوترهای امروزی نیز مبتنی بر آن هستند، بسازد و وارد بازار کند. IBM تصمیم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت دیگری بگذارد. این بود که شاهین خوشبختی بر دوش مایکروسافت نشست و IBM قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای سازگار با کامپیوترهای شخصی IBM تولید کند. کامپیوتر های جدید IBM از پردازنده های 16 بیتی 8088 شرکت اینتل استفاده میکرد. بنابراین مایکروسافت برای فروش زبانهای برنامه سازی خود به یک سیستم عامل 16 بیتی نیاز داشت.در آن زمان شخصی بنام تیم پاترسون در کارگاه خانه خود یک کامپیوتر 16 بیتی کوچک ساخته بود و برای آن یک سیستم عامل ساده 16 بیتی نوشت که نام DOS 86 را برای آن انتخاب کرده بود. بیل گیتس کلیه حقوق سیستم عامل DOS 86 را با قیمت 75 هزار دلار بدست آورد. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS 86 را متناسب با کامپیوتر های شخصی IBM تغییر دادند و امکانات بیشتری را به آن افزودن و از آن یک سیستم عامل قوی16 بیتی ساختند. مایکروسافت این سیستم عامل را MS-DOS نامید. MS-DOS برروی کامپیوترهای شخصی IBM جای گرفتند و IBM درصدی از فروش کامپیوترهای PC خود را برای استفاده از MS-DOS به مایکروسافت می پرداخت. و رفته رفته امپراتوری آقای بیل گیتس بر روی MS-DOS بنیان نهاده شد. بعدها مایکروسافت با تولید سیستم عامل گرافیکی Windows و محصولات موفق دیگر گامهای بزرگتری بسوی موفقیت برداشت.طبق آخرین آمار بیش از 95 درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر جهان از محصولات مختلف مایکروسافت استفاده میکنند. درحال حاضر بیل گیتس با بیش از 50 میلیارد دلار، ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است. او این مقام را چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است. گیتس زمانی که فقط 19 سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد. او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد. گیتس در سال 1994 با ملیندا فرنج گیتس ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر (متولد سال 1996) و یک پسر (متولد سال 1999) بوده است.بیل گیتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندین موسسه خیره در سراسر دنیا تاسیس کرد. هم اکنون بیل گیتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سیاتل ساکن است.
چهارشنبه 27/3/1388 - 11:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته