قبلا هر وقت دلم تنگ مي شد.؛.به آسمون نگاه مي كردم.و با ستاره ها و ماه هم صحبت مي شدم و گاهي هم با عكسها...اما نمي دونم چرا امشب ديگه ستاره ها هم جوابم رو نميدند..؟.بهشون حق ميدم.!.اونا هم از دست من خسته شده اند...ديگه خودمم خجالت مي كشم.هم از ستاره ها هم از خودم كه هرگز دوست نداشتم مزاحم كسي بشم...در هيچ شرايطي دوست نداشتم كوچكترين آزردگي در دلِ كسي نسبت به خودم ايجاد كنم...منو ببخشيد اگه گاهي مزاحم ميشم...!
ولي اينو بدونيد كه دست خودم نيست...چاره اي جز اين ندارم...دلتنگي من امشب از اينها هم گذشته...
اينو باور كنيد...كه دلم خيلي تنگ شده.خيلي...به خدا...!***
وقتي مياي صداي پات از همه جاده ها مياد
انگار نه از يه شهر دور كه از همه دنيا مياد
تا وقتي كه در وا ميشه لحظه ي ديدن ميرسه
هر چي كه جاده است رو زمين به سينه ي من ميرسه
اي كه تويي همه كسم بي تو ميگيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هر چي مي خوام ميرسم
...
وقتي تو نيستي قلبمو واسه كي بيدار بكنم
گل هاي خواب آلوده رو واسه كي بيدار بكنم
دست كبوتراي عشق واسه كي دونه بريزه
مگه تن من مي تونه بدون تو زنده باشه
اي كه تويي همه كسم بي تو ميگيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هر چي مي خوام ميرسم
...
عزيزترين سوغاتيه دوباره پيراهن تو
عمر دوباره ي منه ديدن و بوييدن تو
نه من تو رو واسه خودم نه از سر هوس مي خوام
عمر دوباره ي مني تو رو واسه نفس مي خوام
اي كه تويي همه كسم بي تو ميگيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هر چي مي خوام ميرسم
ترجيح ميدم يه شعر بذارم
....
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت!!!
و لي آنقدر مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد
گلويم سوتكي باشد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش
و او يكريز و پي در پي دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد
و خواب خفته گان خفته را آشفته سازد
بدينسان بشكند دائم سكوت مرگبارم را
"موسوي اهري"
زندگي آرام است ، مثل آرامش يك خواب بلند...
زندگي شيرين است ، مثل شيريني يك روز قشنگ...
زندگي رويايي ست ، مثل روياي يكي كودك ناز...
زندگي زيبايي ست ، مثل زيبايي يك غنچه ي باز...
زندگي تك تك اين ساعت هاست....
زندگي چرخش اين عقربه هاست...
زندگي راز دل مادر من...
زندگي پينه ي دست پدر است...
زندگي مثل زمان در گذر است......!
............
وقتي خاطره هاي آدم زياد بشه ، ديوار پر از عكس ميشه...اما هميشه...،
دلت واسه كسي تنگ ميشه كه...،
كه نمي توني عكسش رو ، روي ديوار بزني.....!
شبي از شبهاي زمستاني،
مسافري به اميد گرماي نگاهت به تو پناه مي آورد،
تنهايش نگذار...
شايد در روزهاي گرم تابستاني،
به خنكي لبخندش محتاج شوي.....!