• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1233
تعداد نظرات : 369
زمان آخرین مطلب : 4552روز قبل
داستان و حکایت

29: پرنده ذاكر
انس بن مالك مى گوید: همراه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به بیابان رفتیم. پرنده اى در آنجا دیدیم كه آواز مخصوص از آن شنیده مى شد.
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: آیا مى دانى این پرنده چه مى گوید؟!
عرض كردم: خدا و رسولش آگاه تر است.
فرمود: مى گوید:
یا رب! اذهبت بصرى و خلقتنى اعمى فارزقنى فانى جائع.
خداوندا! نور چشمم را از من گرفتى و مرا كور آفریدى، روزى مرا برسان كه من گرسنه ام.
ناگهان دیدم پرنده دیگرى كه ملخ بود، پرواز كنان آمد و در دهان او نشست و آن پرنده كور ملخ را بلعید.
در این هنگام آواز پرنده بلند شد، پیامبر به من فرمود: آیا مى دانى این پرنده چه مى گوید؟!
عرض كردم: خدا و رسولش آگاه تر است. فرمود:مى گوید:
الحمد لله الذى لم ینس من ذكره
حمد و سپاس خداوندى كه یادآورنده اش را فراموش نمى كند.
و به نقل دیگر فرمود:
من توكل على الله كفاه
كسى كه به خدا توكل كند، خدا او را كافى است.

داستان های خدا:تألیف میر خلف زاده

يکشنبه 28/6/1389 - 9:55
اهل بیت

7- تقسیم به نسبت شهود  
دو مرد هر كدام مدعى مالكیت اسبى بود، یكى از آنان دو شاهد داشت و دیگرى پنج شاهد. امیرالمومنین علیه السلام دو قسمت آن را براى نفر اول و پنج قسمت آن را براى نفر دوم قرار داد.

علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:54
اهل بیت

6- اقرار  
شخصى اقرار كرد هزار درهم به یكى از دو نفر بدهكار است ولى طلبكار را مشخص نكرد و به همان حال از دنیا درگذشت ، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اگر یكى از آن دو بخصوص گواه آورد كه وى طلبكار است درهمها به او داده مى شود وگرنه درهمها بالمناصفه بین آنان تقسیم مى شوند.

علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:53
داستان و حکایت

5- ودیعه  
مردى دو دینار و دیگرى یك دینار نزد شخصى به ودیعت نهادند، یك دینار آنها تلف شد. امیرالمومنین علیه السلام درباره آنان فرمود: یك دینار از دو دینار موجود به صاحب دو دینار اختصاص دارد و دینار دیگر نیز بالمناصفه بین آن دو تقسیم مى شود.
و نظیر این خبر است روایتى كه شیخ صدوق و شیخ طوسى به امام صادق علیه السلام نسبت داده اند كه دو نفر بر سر دو درهم با یكدیگر نزاع مى كردند، یكى از آنان هر دو درهم را از خود مى دانست و دیگرى یكى از آنها را.
آن حضرت علیه السلام فرمود: كسى كه مدعى یك درهم است اعتراف دارد كه از درهم دیگر حقى ندارد، و درهم دیگر كه مورد نزاع است بین آنان بالمناصفه تقسیم مى شود
.
و همچنین نظیر آن را شیخ كلینى و صدوق و طوسى به امام محمد باقر علیه السلام نسبت داده اند كه از آن حضرت پرسیدند، مردى غلامى از دیگرى خریده و فروشنده دو غلام به خریدار تسلیم نموده تا یكى از آنها را انتخاب كرده براى خود نگهدارد و دیگرى را به صاحبش رد نماید و فروشنده قیمت غلام را نیز از مشترى تحویل گرفته است .
خریدار هر دو غلام را به طرف منزل مى برده ، اتفاقا یكى از آن دو در بین راه گریخته است . آن حضرت فرمود: مشترى غلام موجود را به صاحبش رد مى كند و نصف قیمتى را كه به فروشنده داده پس مى گیرد و براى یافتن غلام جستجو مى كند، اگر آن را یافت باز اختیار دارد هر كدام از آن دو را كه مى خواهد نگهدارد و آن نصف قیمت را كه از فروشنده گرفته باز به وى رد نماید، و اگر غلام را پیدا نكرد از مال هر دو رفته ، نصفش از فروشنده و نصفش از خریدار.

علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:52
اهل بیت

4- نشگون  
و نیز در همان زمانى كه امیرالمومنین علیه السلام در یمن تشریف داشت به آن حضرت خبر رسید كه دخترى از روى بازیچه دختر دیگرى را بر دوش گرفته و دختر سومى از پایینى نشگون گرفته و او بناگاه پریده و دخترى را كه بر دوش داشته انداخته و منجر به مرگ او شده است .
امام علیه السلام فرمود: یك سوم دیه مقتول به عهده آن دخترى است كه او را بر روى شانه برداشته و یك سوم دیگر به عهده دخترى كه از او نشگون گرفته ، و یك سوم هم بر عهده خودش كه بطور بازیچه و عبث سوار شده است . این خبر به سمع مبارك رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده آن را تائید نموده بر صحتش گواهى داد.

علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:51
اهل بیت

3- طعمه شیر  
شیرى را در گودالى دستگیر كرده بودند، مردم براى تماشاى شیر ازدحام نمودند، یك نفر در نزدیكى گودال ایستاده بود، ناگهان قدمش لغزید و دست به دیگرى زد و دومى به سومى و سومى به چهارمى و همه در گودال افتاده طعمه شیر شدند. این ماجرا در یمن اتفاق افتاد، امیرالمومنین علیه السلام نیز آنجا تشریف داشت ، خبر به آن حضرت رسید، پس درباره آنان چنین قضاوت نمود، كه اولى طعمه شیر بوده و به علاوه باید یك سوم دیه به دومى بپردازد، و دومى نیز دو سوم دیه به سومى و سومى دیه كاملى به چهارمى باید بپردازد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله از این قضاوت خبردار گردیده فرمود: اباالحسن به حكم خدا داورى نموده است
.
مؤ لّف : علت این تفصیل این است كه نفر اول خودش افتاده ، به علاوه افراد دیگرى را با خود انداخته ، از این جهت دیه اى طلب ندارد؛ زیرا مرگش مستند به خودش بوده است . و سبب مرگ نفر دوم ممكن است یكى از سه چیز باشد، كشیدن نفر اول و یا افتادن نفر سوم و یا چهارم بر روى او كه خودش عامل آن بوده است بنابراین ، احتمال استناد قتلش به نفر اول 33/0 است و امام علیه السلام هم 33/0 دیه اش را به عهده نفر اول قرار داده است ، و اما نفر سوم ممكن است علت مرگش ‍ كشیدن و افتادن نفر چهارم بر روى او باشد كه خودش عامل آن بوده و یا افتادن نفر اول و یا دوم بر روى او كه عاملش نفر دوم بوده است و امام علیه السلام نیز دو سوم دیه او را بر عهده نفر دوم گذاشته است . و اما نفر چهارم تمام علت مرگش ‍ مستند به نفر سوم بوده ، بنابراین ، تمام دیه اش بر عهده نفر سوم مى باشد چنانچه امام علیه السلام حكم نموده است .

علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:50
اهل بیت

2- یك نفر در آب غرق شد  
شش نفر در آب فرات سرگرم بازى بودند، یكى از آنان غرق شد، نزاع را نزد امیرالمومنین علیه السلام بردند، دو نفر از آنان گواهى دادند كه آن سه نفر دیگر او را غرق كرده اند، و آن سه نفر گواهى دادند كه آن دو نفر دیگر او را غرق كرده اند، امیرالمومنین علیه السلام دیه او را به پنج قسمت مساوى تقسیم نمود، دو قسمت به عهده آن سه نفرى كه دو نفر بر علیه ایشان گواهى داده اند، و سه قسمت به عهده آن دو نفرى كه سه نفر بر علیه ایشان گواهى داده اند.
شیخ مفید در ارشاد پس از نقل این خبر مى گوید: در این قضیه هیچ قضاوتى تصور نمى شود كه از قضاوت آن حضرت به صواب نزدیكتر باشد.

علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:49
اهل بیت

1- زد و خورد در حال مستى  
در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام به آن حضرت گزارش رسید كه چهار نفر در حال مستى یكدیگر را با كارد مجروح نموده اند. امام علیه السلام دستور داد آنان را توقیف نموده تا پس از هشیارى به وضعشان رسیدگى كند، دو نفر از آنان در بازداشتگاه جان سپردند. اولیاى مقتولین نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و خواستار قصاص از زندگان شدند، آن حضرت علیه السلام به آنان فرمود: شما از كجا مى دانید كه این دو نفر زنده ایشان را كشته اند و شاید خودشان یكدیگر را مجروح نموده و مرده اند؟
گفتند: نمى دانیم ، پس شما خودتان با استفاده از دانش ‍ خدادادى تان بین آنان حكم كنید.
امام علیه السلام فرمود: دیه آن دو مقتول به عهده هر چهار قبیله است و بعد از اخراج خونبهاى زخمهاى دو نفر زخمى ، باقیمانده به اولیاى آن دو مقتول رد مى گردد.

 علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:48
داستان و حکایت

3- حد لواط  
روزى امیرالمومنین علیه السلام در میان گروهى از اصحاب خود نشسته و به گفتگو مشغول بود، در این هنگام مردى نزد آن حضرت آمده گفت : یا امیرالمومنین ! لواط كرده ام مرا پاك گردان .
آن حضرت علیه السلام به او فرمود: اى مرد! چنین سخنى مگو شاید اختلال به تو دست داده باشد.
فردا صبح نیز نزد آن حضرت آمده و گفت : یا امیرالمومنین ! لواط كرده ام مرا پاك كن .
باز امام علیه السلام به وى فرمود: اى مرد! به خانه ات برگرد، شاید حواس پرتى عارضت شده و تا سه بار بعد از دفعه اول نزد آن حضرت آمده و سخن خود را تكرار كرد، تا دفعه چهارم كه طبق قانون اسلام حد بر او ثابت شده بود، على علیه السلام به وى فرمود: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره مثل تو سه كیفر بیان فرموده و تو هر كدام را بخواهى اختیار كن . مرد گفت : آنها چیست ؟
فرمود: 1- یك ضربه شمشیر هر جا برسد.
2 بستن دست و پا و پرتاب از فراز كوه .
3 سوزاندن با آتش .
مرد گفت : یا امیرالمومنین ! كدامیك از اینها سخت تر است ؟
فرمود: سوزاندن با آتش .
مرد گفت : یا امیرالمومنین ! من همین را اختیار مى كنم . آن حضرت به او فرمود: پس خودت را براى آتش آماده كن .
مرد برخاست و دو ركعت نماز به جاى آورد و در تشهد نماز به درگاه خدا عرضه داشت : خداوندا! من از گناه خود به سوى تو بازگشت نموده و از كیفر اخروى آن ترسیده به نزد جانشین پیامبرت و پسر عمش آمدم و از او تقاضاى پاك كردن نمودم و او مرا بین سه عقوبت مخیر ساخت ، خدایا! من سخت ترینش را برگزیده از تو مى خواهم این عقوبت را كفاره گناهانم قرار دهى و مرا به آتش دوزخ نسوزانى و آنگاه برخاسته با چشم گریان به طرف گودالى كه برایش حفر كرده بودند رهسپار گردیده و شعله هاى فروزان آتش را نظاره مى كرد. در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام به وى فرمود: اى مرد برخیز! كه فرشتگان آسمان و زمین را به گریه آوردى و خداوند توبه ات را قبول كرد، برخیز و پس از این به چنین گناهى بازگشت مكن
.
مؤ لّف : در روایت هفتم از فصل هفتم خواهد آمده كه اگر مثبت حد، اقرار خود جانى باشد امام مى تواند آن را ببخشد، و اگر بینه باشد نمى تواند و البته این هم اختصاص به امام معصوم علیه السلام دارد چنانچه امام باقر علیه السلام مى فرماید: غیر از امام كسى نمى تواند حدودى را كه براى خداست عفو نماید.

علامه تستری

يکشنبه 28/6/1389 - 9:47
اهل بیت

2- زنى كه از عذاب آخرت مى ترسید  
زنى آبستن نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده گفت : زنا كرده ام مرا پاك كن ، خداوند تو را پاك كند؛ زیرا شكنجه و عذاب دنیا از عقوبت آخرت كه پایانى ندارد آسان ترست .
على علیه السلام فرمود: تو را از چه پاك كنم ؟
گفت : از زنا.
امیرالمومنین علیه السلام : آیا شوهر دارى ؟
زن : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : آیا موقعى كه مرتكب این عمل شدى شوهرت در سفر بود یا در حضر؟
زن : شوهرم در حضر بود.
على علیه السلام فعلا برگرد و پس از آن كه فرزندت را زاییدى بیا تا تو را پاك گردانم . و چون زن مقدارى از آن حضرت دور شد به طورى كه گفتار آن حضرت را نمى شنید فرمود: خدایا! این یك شهادت .
پس از چندى آن زن نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و گفت : فرزندم را زاییدم مرا پاك كن .
در این هنگام امام علیه السلام كه گویى اصلا سابقه او را نداشته فرمود: تو را از چه پاك كنم ؟
زن : زنا داده ام مرا پاك كن .
امیرالمومنین علیه السلام : آیا در موقع ارتكاب این عمل شوهر داشتى یا نه ؟
زن : شوهر داشتم .
آیا در آن هنگام شوهرت در سفر بود یا در حضر؟
در حضر بود.
برو فرزندت را طبق دستور خداوند دو سال تمام شیر بده . زن برگشت و چون مقدارى از آن حضرت دور شد به قدرى كه صدایش را نمى شنید، فرمود: خداوندا! این دو شهادت .
و پس از آن كه دو سال سپرى شد زن باز آمده و گفت : یا امیرالمومنین : فرزندم را دو سال تمام شیر دادم اكنون مرا پاك كن .
امام علیه السلام مانند شخص بى خبرى پرسشهاى سابق را از او جویا شد. و آنگاه به او فرمود: حالا برو و از فرزندت نگهدارى كن تا موقعى كه بتواند خودش غذا بخورد و از بامى پرت نشود و در چاهى نیفتد. زن گریان از نزد آن حضرت علیه السلام بازگشت ، و چون مقدارى دور گردید، به اندازه اى كه آواز آن حضرت علیه السلام را نمى شنید فرمود: خداوندا! این سه شهادت .
عمر و بن حریث مخزومى زن را در بین راه دید و به او گفت : اى بنده خدا! چرا گریه مى كنى ؟ من تو را دیده ام نزد على علیه السلام مى آیى و از او تقاضا مى كنى تو را پاك گرداند.
زن گفت : آرى ، نزد امیرالمومنین علیه السلام آمدم و از او خواستم مرا پاك كند و آن حضرت فرمود: برو و فرزندت را نگهدارى كن تا موقعى كه بتواند بخورد و بیاشامد و... و مى ترسم در این مدت بمیرم و مرا پاك نگرداند.
عمرو به او گفت : نزد امیرالمومنین علیه السلام برگرد و من از فرزندت كفالت مى كنم .
زن نزد آن حضرت برگشت و تعهد عمرو را عرضه داشت امیرالمومنین علیه السلام مانند شخص بى سابقه اى به وى فرمود: چرا عمرو از فرزندت كفالت كند؟
گفت : یا امیرالمومنین ! زنا كرده ام مرا پاك گردان .
آن حضرت فرمود: در آن هنگام شوهر داشتى یا نه ؟
زن : آرى شوهر داشتم .
آیا در آن وقت شوهرت در وطن بود یا در سفر؟
در وطن بود.
پس آن حضرت سر به سوى آسمان بلند كرده ، به درگاه الهى عرضه داشت :
خداوندا! با چهار دفعه اقرار، حد بر او ثابت گردید و تو به پیامبرت خبر داده اى كسى كه حدى از حدودم را تعطیل كند با من دشمنى نموده است ، پروردگارا! من هرگز حدودت را تعطیل نمى كنم و در پى دشمنى تو نیستم و احكام تو را ضایع نمى گردانم ، بلكه فرمانبردار تو و پیرو سنت پیامبرت مى باشم .
در این وقت ، عمرو بن حریث نگاهش به صورت آن حضرت افتاد دید رنگ رخسار مباركش از شدت غضب چنان قرمز شده كه گویى انار در صورتش پاشیده شده ، پس به آن حضرت عرضه داشت : یا امیرالمومنین ! من خیال مى كردم از این عمل من خوشحال مى شوید ولى حال كه مى بینیم ناراحتید هرگز فرزندش را بر نمى دارم .
امام (ع ) فرمود: آیا پس از آن كه آن زن چهار دفعه بر خود اقرار نموده فرزندش را كفالت مى كنى ؟ و تو كوچك هستى .
پس آن حضرت به منبر رفت و به قنبر فرمود: میان مردم بانگ برآور تا همه براى نماز جماعت حاضر شوند. قنبر دستور را اجرا كرد و مردم به طرف مسجد هجوم آوردند بطوریكه مسجد پر شد.
در این موقع امام علیه السلام بپاخاست و ثناى الهى بجاى آورد سپس فرمود: اى مردم ! پیشواى شما مى خواهد براى اقامه حد بر این زن به خارج كوفه رود و شما را به همراه خود ببرد و زمانى كه بیرون مى آیید باید سنگهاى خود را همراه داشته و یكدیگر را نشناسید تا به خانه هایتان برگردید و سپس ‍ از منبر فرود آمد و بامدادان خود آن حضرت به اتفاق زن بیرون شدند و مردم نیز در حالى كه یكدیگر را نمى شناختند و به صورتهاى خود نقاب بسته و سنگ در آستین داشتند از خانه ها بیرون شدند تا اینكه آن حضرت با زن و تمام مردم به پشت شهر كوفه رسیدند. آنگاه به حاضران خطاب كرده و فرمود: اى مردم ! خداوند با پیامبر، پیمانى بسته و پیامبر نیز با من همان پیمان را بسته است كه هر كس مستحق حدى باشد نباید به دیگرى حد زند، اكنون هر كس از شما كه مستحق همین حد است حد نزند، پس تمام مردم برگشتند و تنها خود آن حضرت با حسن و حسین علیه السلام زن را سنگسار نمودند.

علامه تستری

سه شنبه 23/6/1389 - 13:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته