تبیان، دستیار زندگی

یا الله یا محمد یا علی  یا فاطمه

  یا صاحب الزمان ادرکنی

 و لا تهلکنی

 ترجمه بخشی از دعای امام زمان در روز جمعه

ای مولای من ای صاحب الزمان
درود خدا بر تو و بر خاندان تو این روز جمعه است و آن روز تو است که در آن
توقع ظهورت می رود و فرج و گشایش برای مؤمنان به دو دست توست و کشتار کافران به شمشیرت است

 و من ای آقایم در آن مهمان تو هستم و پناهنده تو و تو ای مولای من کریم و کریم زاده ای و مأمور پذیرایی و نگهداری پس مرا مهمان کن و پناه ده
درود خدا بر تو و بر خاندان پاکت

آقا جان...

 به خاطر دل من که بدم، نه

به خاطر دل زهرا بیا.......   

هنوز شقایق نشدی

پیداست هنوز شقایق نشدی ... زندانی زندان دقایق نشدی ...

وقتی که مرا از دل خود میرانی ... یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی ...

زرد است که لبریز حقایق شده است ... تلخ است که با درد موافق شده است ...

عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی ... پاییز بهاریست که عاشق شده است

باز کن پنجرهها را که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن میگیرد

و بهار

روی هر شاخه کنار هر برگ

شمع روشن کرده است

همه چلچله ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند

کوچه یکپارچه آواز شده است ...

تو چرا سنگ شدی

تو چرا اینهمه دل تنگ شدی

باز کن پنجره ها را

و بهاران را

باور کن

یاد تمامی بزرگ مردانی که برای پیروزی فتح خرمشهر پرواز کردند گرامی باد. 

بهانه

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند

من  ندانستم و کس نیز مرا هیچ نگفت

زندگی بازی نیست، زندگی فکر به خود بودن و غافل ز جهان بودن

 نیست.

با خدا باش و پادشاهی کن

بی خدا با ش و هر چه خواهی کن

زبان حال دل حضرت علی(ع)

چه زود ای باغ شادابم فسردی

چرا در خون و در بستر بخفتی 

نگویم از چه رفتی، لیک پرسم 

چرا رفتی مرا با خود نبردی ؟!    

خدایا...........