• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1233
تعداد نظرات : 369
زمان آخرین مطلب : 4566روز قبل
سياست

ترور در آسمان

 

ملت پر صلابت ایران، پس از پیروزی انقلاب، همواره به دلیل استقامت و ایستادگی خود در مقابل استکبار جهانی، هدف کینه توزی شدید و مداوم آمریکا بوده است. از جمله این کینه توزی ها، جنایت بی سابقه و دَدمنشیِ ناو وینْسِنْس ایالات متحده آمریکا در آب های خلیج فارس بود که وحشیانه، هواپیمای مسافربری و غیر نظامی ایرباس ایران را هدف دو موشک قرار داد و همه مسافران و شانزده خدمه هواپیما را به شهادت رساند. بی گمان ترور 290 انسان بی گناه در آسمان کشورمان، هیچ گاه از حافظه تاریخ محو نخواهد شد.

  

شنود شیطانی

 

صبحگاه دوازدهم تیرماه سال 1367 بود. هواپیمای مسافربری ایرباس، متعلق به خطوط هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، همچون پرنده ای سبک بال، در حال اوج گرفتن بود؛ اوج گرفتنی شایسته عظمت و اقتدار ملت ایران. همان وقت، بر روی آب های نیلگون خلیج فارس، سایه متجاوزی به صورت یک رزم ناو جنگی، نمایان گردید. اتاق فرماندهی این ناو را زمزمه هایی شوم و شیطانی در برگرفته بود. ناگهان در حالی که تصویر هواپیمای ایرانی بر روی صفحه رادار رزم ناو بود، متجاوزان بدون اخطار قبلی، تیرهای زهرآگین خود را به سوی این پرنده سبک بال و مسافران مظلومش روانه کردند و هواپیما در یک لحظه در آتش فتنه سوخت و تکه تکه شد.

  

پرنده به آشیان نرسید

 

در ساعت ده و ده دقیقه بامداد تیرماه 1367 در هواپیمای ایرباس، پرواز شماره 655 خلبان برای آخرین بار خطاب به 274 مسافر آن می گوید: «با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و درود بی کران به روان پاک شهدای اسلام و آرزوی سلامت شما مسافران عزیز، از طرف هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران ورود شما را به هواپیمای ایرباس خوش آمد می گوییم» و این گونه بود که خلبان شهید این هواپیما، دقایقی قبل از شهادت، ورود مسافران را خوش آمد گفت و برایشان آرزو کرد که به سلامت به مقصد برسند؛ غافل از این که آمریکای به اصطلاح حامی حقوق بشر، در کمین انجام جنایتی هولناک است. پس از لحظاتی، پیکرهای پاک مردان و زنان و کودکان و حتی نوزادان بی گناه، به جای رسیدن به آشیانه ای گرم، در اعماق آب هایی سرد جای گرفتند.

  

کادر پرواز

 

خلبان شهید محسن رضاییان، 38 سال داشت و پس از سال ها خدمت، آخرین پرواز خویش را تیرماه سال 67 انجام داد؛ پروازی که به شهادتش انجامید. وی آموزش دیده آمریکا و از نظر فنی و تخصصی بسیار کارآزموده و مجرّب بود. شهیدان کامران تیموری (کمک خلبان) و محمد رضا امینی (مهندس پرواز)، شهید رضاییان را در این پرواز همراهی می کردند. اینان در شرایطی شربت شهادت نوشیدند که هیچ اخطاری و پیامی از رزم ناو آمریکایی دریافت نکرده بودند و تنها هفت دقیقه از پروازشان گذشته بود، که برفراز دریای سرزمین خود، هدف رزم ناو آمریکایی قرار گرفتند.

 پرندگان مهاجر ز شهر ما رفتند           دریغ و درد ندانیم تا کجا رفتند 

کادر سقوط

 

ناخدا «ویل راجرز» فرمانده ناو وینسنس، پس از انجام خیانت هولناک حمله به هواپیمای ایرباس ایران گفت: «سنگینی این بار را تا پایان عمر به دوش خواهم کشید». این نشان می دهد ابعاد فاجعه آن قدر عمیق و وحشتناک بوده که حتی بر دوش این انسان جنایتکار نیز سنگینی می کرد. با این وجود و به رغم این که فاجعه ایرباس مهمترین مورد نقض حقوق بین الملل هوایی و قواعد اساسی تضمین امنیت و سلامت هواپیمایی بین المللی کشوری به شمار می رود، دولتمردان آمریکا به فرمانده این رزم ناو نشان لیاقت دادند. اگرچه ویل راجرز ماشه را چکاند و نشان لیاقت گرفت، امّا خود او روانه تیمارستان شد؛ همان گونه که خلبان آمریکایی که بر سر هیروشیما بمب اتم فرو ریخته بود، سال ها پیش روانه تیمارستان شده بود.

  

دروغ بزرگ

 

مقامات آمریکایی بلافاصله پس از وقوع فاجعه سقوط ایرباس ایران، اعلام کردند که یک فروند هواپیمای نظامی اف ـ 14 ایران را مورد هدف قرار داده اند. آنها پس از روشن شدن هویت هواپیما، آن را یک اشتباه خواندند و گفتند: این یک اشتباه بود؛ چون پروازشماره 655 ایران، بیرون از راه های هواپیماهای غیر نظامی حرکت می کرد و هواپیما با حالت خصمانه مستقیم به سمت ناو می آمده و علایم الکترونیک هم وجود یک فروند شکاری اف ـ 14 را نشان می داده و این کار ما، یک دفاع بوده است. امّا حقیقت آن است که قطعات متلاشی شده هواپیما و اجساد پاک مسافران، نشان داد که هواپیما در مسیر هوایی خویش و در آسمان سرزمین خویش حرکت می کرد، دوم آن که هواپیما در حال اوج گیری بود، نه حرکت مستقیم به سمت رزم ناو آخر این که، این رزم ناو با سیستم های پیشرفته الکترونیک، تمام مکالمات خلبان با برج مراقبت را در اختیار داشته و از غیر نظامی بودن آن کاملاً مطلع بوده است؛ حتی اگر این سیستم های پیشرفته نمی بود، تشخیص هواپیمای نظامی از غیر نظامی، با توجه به شکل و سرعت حرکت و سطح و جهت پرواز، کاملاً امکان پذیر است.

  

افشاگری مسؤولان نظام

 

مسؤولان نظام جمهوری اسلامی ایران، در رد اشتباه بودن انهدام هواپیمای مسافری ایران، به تبیین حقایق پرداختند. فرمانده نیروی هوایی ایران اعلام کرد: «حمله ناو دریایی آمریکا به هواپیمای مسافری ایران، عمدی بوده است. [این] اولین و آخرین پرواز نبوده که هواپیما از یک فرودگاه بین المللی بلند شده تا در دالان هوایی بین المللی پرواز کند. حق بیمه گذاران بین المللی نیز منطقه تنگه هرمز و بندرعباس را غیر جنگی می دانند و لاشه هواپیما نیز که در داخل دالان پروازی بوده، در آب های متعلق به ایران سقوط کرده است». یک مقام مسؤول نیز اعلام کرد: «قبل از این فاجعه هم، آمریکایی ها ناامنی های هوایی و تجاوزاتی را به کرّات داشته اند که همه آنها به مجامع بین المللی گزارش شده بود، ولی این مجامع، واکنش مناسبی نشان ندادند».

  

تبعیض بین المللی

 

ملت مسلمان ایران پس از انقلاب شکوهمند خود، و به ویژه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، همواره آماج کینه توزی های آمریکای جهانخوار بوده است. فاجعه هوایی سقوط هواپیمای ایرباس ایران توسط ناو آمریکایی، موردی مشخص از رویارویی مستقیم آمریکا بر ضد ایران اسلامی به شمار می آید. در این میان، سکوت بزدلانه و سوگیری های جانبدارانه سازمان های بین المللی، پیوسته موجب گستاخی و جسور شدن آمریکا شده است تا آنجا که آشکارا در آب هایی که متعلق به آنها نیست، هواپیمایی غیر نظامی را که در مسیر خویش و در حریم آسمان کشورش پرواز می کرده، هدف قرار می دهد و پس از آن، به جای عذرخواهی و پذیرفتن مسؤولیت این جنایت، به فرمانده جنایتکار آن مدال شجاعت می دهد؛ مدالی که به منزله تمسخر درک و شعور جامعه جهانی و بی حرمتی آشکار به وجدان بشری محسوب می شود.

  

آمریکا روح دوگانگی

 

دولت جنایت پیشه آمریکا، همیشه در قبال حوادث و فجایع، برخوردی دوگانه و مزوّرانه در پیش گرفته و می گیرد. هیچ کس نحوه برخورد آمریکا با سرنگون ساختن هواپیمای مسافری کره جنوبی توسط روس ها، در شهریور سال 1362 را فراموش نکرده است. در آن ماجرا، این هواپیما با 269 سرنشین از مسیر عادی خود منحرف شد و 500 کیلومتر داخل خاک شوروی رفت که توسط سیستم دفاعی موشکی روس ها سرنگون شد. به دنبال وقوع این حادثه، کاخ سفید موضع بسیار شدیدی اتخاذ کرد و از آن، به عنوان یک جنایت و یک عمل شنیع ضد انسانی یاد کرد و دست کم شش ماه هیاهوی تبلیغاتی وسیعی بر ضد شوروی سابق به راه انداخت؛ در حالی که خود، از آن سوی کره زمین آمد و هواپیمایی را که به قلمرو هیچ کشوری وارد نشده و در آب های بین المللی به حرکت خود ادامه می داد، مورد هدف قرار داد و به هیچ وجه مسؤولیت این عمل ننگین را هم برعهده نگرفت.

  

غرامت

 

بحث پرداخت غرامت به بازماندگان قربانیان حادثه، از نخستین روزهای وقوع آن از سوی جمهوری اسلامی ایران مطرح بود. سرانجام یکی از اعضای هیأت نمایندگی آمریکا در اجلاس شورای «ایکائو» که سازمانی تخصصی و وابسته به سازمان ملل و سازمان هواپیمایی کشوری است، اظهار داشت که آمریکا خود را مسؤول حادثه نمی داند، امّا حاضر است به عنوان کمک انسانی، مبلغی به بازماندگان حادثه و نه به دولت ایران، بپردازد. از این رو، دولت آمریکا مبلغ 55 میلیون دلار برای خانواده های قربانیان و نیز مبلغ 40 میلیون دلار برای غرامت ناشی از سقوط هواپیمای مسافربری پرداخت و به این ترتیب، ضمن ختم غائله، از زیربار مسؤولیت این حادثه شانه خالی کرد.

  

پرونده های مفتوح

 

پس از وقوع حادثه دلخراش هواپیمای ایرباس ایران، دولت جمهوری اسلامی ایران از راه شکایت به مجامع مختلف، سعی در احقاق حق خویش داشت که با اعمال نفوذ آمریکا در مراجع جهانی، در نهایت، این کشور تنها به پرداخت غرامت به بازماندگان قربانیان محکوم گشت. سؤال اینجاست که آیا صرف پرداخت چنین غرامتی، جبران کننده تمامی آثار زیانبار مادّی و معنوی وارده به حیثیت حقوقی نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران از یک سو، و التیام بخش عواطف جریحه دار شده ملت ایران از سوی دیگر بود؟ آن چه پیداست، این است که گرچه از نظر مجامع بین المللی این پرونده بسته شده، امّا بی شک پرونده این جنایت هولناک، هرگز در دادگاه وجدان انسان های آزاده جهان بسته نشده و نمی شود و بی گمان این پرونده نزد آزادگان جهان، همیشه گشوده خواهد ماند؛ همان گونه که دیگر پرونده های جنایت آمریکا همیشه باز خواهد بود.

 
پنج شنبه 17/4/1389 - 7:23
آموزش و تحقيقات

غربی ها به ویژه استعمار پیرانگلیس برای گسترش سلطه و نفوذ فرهنگی خود در کشورهای هدف، همواره از عنصر نافذی به نام «زبان» و ادبیات وابسته به آن استفاده کرده اند. 

 

 غربی ها به ویژه استعمار پیرانگلیس برای گسترش سلطه و نفوذ فرهنگی خود در کشورهای هدف، همواره از عنصر نافذی به نام «زبان» و ادبیات وابسته به آن استفاده کرده اند. بررسی سیاست های استعماری دول مهاجم در قاره سیاه و شبه قاره، طی دو سه قرن اخیر مؤید این حقیقت تلخ است که آنان در زدودن زبان و فرهنگ ملتها و اقوام تحت سلطه و ترویج زبان و ادبیات خود در این مناطق کاملا موفق بوده اند که از آن جمله می توان به ترکیه، هند، پاکستان و اکثر کشورهای آفریقایی اشاره کرد. ملت ایران نیز تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از گزش زبان و فرهنگ بیگانه در امان نبود و با تاسف باید اذعان کنیم که بخش اعظمی از گنجینه فرهنگی سرزمین مان به اشغال فرهنگ مهاجم غربی و از جمله زبان انگلیسی درآمد، که نتیجه آن استحاله فرهنگی و غارت سرمایه های گران سنگ آن بود. استعمارگران راه های متنوعی را برای گسترش و نفوذ فرهنگی علیه کشورهای هدف آزموده اند که شرح آن از حوصله نوشتار حاضر خارج است.

 

اما به همین نکته بسنده کنم که دولتهای استعماری، حتی از فرصتی به نام مبادلات اقتصادی برای نفوذ فرهنگی نیز غفلت نکرده و نمی کنند. این قبیل کشورها قبل از انتقال دانش و تکنولوژی، فرهنگ مبتنی بر اندیشه های دنیا محور و معنا ستیز خود را، به ملتها هدیه می کنند و اساسا طراحی صنایع و مدیریت تکنولوژی آنان به گونه ای است که جز در چهارچوب همان فرهنگ، برای دیگران قابل استفاده نیست. سینما، فن آوری ارتباطات و غالب صنایع فرهنگی و غذایی از این جمله اند. امروز نیز جهان سلطه به ویژه در کشورهای افغانستان و عراق و جمهوری های برآمده از انقلابهای رنگین، سرگرم ترویج زبان استعمار و فرهنگ مبتنی بر آن است و زبان استعمار چیزی جز زبان انگلیسی و اشکال مختلف گفتاری و نوشتاری آن در دنیای غرب نیست. این مقدمه از آن روی نوشته آمد تا از پی آن بپرسیم: ما که داعیه جهان شمولی انقلاب اسلامی و بیداری مظلومان عالم را داریم، برای گسترش زبان و ادبیات آن که الزاما می بایست حامل پیام رهایی بخش ملتهای جهان از کید و قید استعمارگران باشد، چه کرده ایم؟

 

تردیدی نیست که دستگاه دیپلماسی کشور در کنار رایزنی های فرهنگی و نیز برخی دانشگاه های معتبر جمهوری اسلامی، به کار مبادلات فرهنگی و علمی با جهان خارج مشغولند و سازمانهایی مانند میراث فرهنگی و گردشگری نیز در راستای این مبادلات، گامهایی برداشته و همچنان در تلاشند. اما این پرسش همچنان باقی است که آیا مجموعه این تلاشها همسنگ رسالت جهانی انقلاب اسلامی است، یا بارهای برزمین مانده و کارهای نکرده بسیار است؟ ارزیابی این جانب به عنوان یک خادم کوچک در عرصه فرهنگ این است که هنوز راه های نرفته زیادی هست و اگر جایی پیام انقلاب اسلامی- یعنی زبان و ادبیات حامل آن- نرسیده و یا رسیده و موثر نیفتاده به دلیل همین راه های نرفته و کارهای نکرده ماست.

 

چه این غفلت و کوتاهی، خواسته بوده و چه ناخواسته، درهر دو صورت نتیجه یکی است و آن به مقصد نرسیدن پیام انقلاب اسلامی است. یکی از این غفلتها در اخبار چند روز قبل بازتاب داشت و آن این که مسئولین وزارت آموزش و پرورش درصدد تصویب طرحی هستند تا آموزش زبان انگلیسی را به دانش آموزان پایه اول ابتدایی نیز سرایت دهند. غافل از این که سیاستمداران بریتانیا با صرف میلیونها پوند و با تزویر و ترفند در تلاشند تا چنین میلی را در مزاج حاکمان کشورهای هدف ایجاد کنند. آن وقت مدیران ما، برای یافتن علت ناکارآمدی آموزش زبان انگلیسی در دوره های راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه، به این نتیجه می رسند که؛ آموزش این زبان را از پایه ابتدایی آغاز کنند. در حالی که علاج این نقصان را باید در جایی دیگر جستجو کرد و شیوه های مندرس آموزش زبان انگلیسی و هر زبان بیگانه دیگر را، با جایگزینی مدلهای مؤثر آموزشی اصلاح نمود. نمی خواهم وارد این مقوله شوم که اساساً با بحث ما مناسبتی ندارد.

 

اما برای راهنمایی عزیزان همین قدر بگویم که با اصولی ترین روش یادگیری زبان خارجی، شیوه مادری است. همان شیوه ای که همه ما، بدون ثبت نام در هیچ آموزشگاه زبان یا طی کردن ترمهای تحصیلی در دانشگاه، زبان فارسی یا لهجه های وابسته به آن را، از دامن پرمهر مادرانمان آموختیم و بعد اگر خواستیم وارد حوزه های تخصصی زبان و ادبیات فارسی بشویم، دست به دامان دانشگاه شدیم، همین. از سوی دیگر سوق دادن نونهالان این کشور به سوی زبان انگلیسی، در واقع نوعی فرهنگ سازی در راستای اهداف غربی است. چرا که بهترین دوره زندگی انسان برای پذیرش یک جریان فرهنگی، سنین پایین کودکی است و یقیناً آموزش زبان انگلیسی- با توجه به متون آموزشی ممیزی نشده این زبان - برای کودکان خردسال که به سن تمیز نرسیده اند، دارای مفاسدی است. ما با این مفاسد پنهان و پیدا در دوره راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه روبرو شده ایم که ذکر مثال و مصداقی باعث اطناب این مطلب خواهد شد.

 

و اما در خصوص گسترش زبان و ادبیات فارسی در بین سایر ملل به نکته دیگری اشاره کنم و نوشته را به انتها ببرم. راجع به این موضوع بین طرفداران انقلاب اسلامی چه در داخل - که ملت ایران را شامل می شود- و چه در خارج، هیچ تردیدی وجود ندارد. اما متأسفانه گاه دیده می شود که علی رغم وجود تمایل در طرف خارجی، ما نسبت به انتقال و آموزش زبان فارسی و ادبیات برآمده از آن کوتاهی می کنیم. چند شب پیش بعد از سفری طولانی که نیمه های شب - نزدیک صبح- به منزل رسیده بودم، از روی اتفاق یکی از شبکه های تلویزیون را باز کردم. برنامه مستندی بود که جاذبه ها و ظرفیتهای فرهنگی کشور ترکیه را معرفی می کرد.

 

حسب علاقه کنجکاو شدم که این مستند را ببینم. دوربین پس از چند دقیقه وارد دانشگاه آنکارا شد و از آن مجموعه عریض و طویل، دانشکده زبان و ادبیات فارسی را برای معرفی انتخاب کرد. رئیس این دانشکده پروفسور «ماسل اوز» بود که می گفت: - این دپارتمان در دهه سی میلادی به دستور مستقیم «آتاتورک» تأسیس شده و بیشتر از بیست هزار جلد کتاب با موضوع زبان و ادبیات فارسی در کتابخانه اش موجود است. البته در این برنامه مراکز دیگری را نیز معرفی می کرد که هر یک به فراخور وظایفی که داشتند، مشغول انتقال زبان و ادبیات سرزمین مادری مان به علاقمندان غیردانشگاهی و مردم ترکیه از زن و مرد و پیر و جوان بودند. آموزشگاه و آزمایشگاه زبان از آن جمله بود. در صحبت های پروفسور «اوز» و یکی دیگر از استادان این دانشکده به نام آقای دکتر «دریا اورس» نکات تأمل برانگیزی بود که بر همان راه های نرفته ای که پیشتر عرض کردم صحه می گذاشت.

 

پروفسور «اوز» می گفت: «با یکی از دانشگاه های(۱) خوب ایرانی، تفاهمنامه ای امضا کرده ایم که بند دو آن برای ما بسیار حیاتی و اساساً ارتقاء کیفیت آموزشی این دانشکده در گرو اجرای همین بند است. طبق این بند، باید بین دانشگاه ایرانی و دانشکده ما، تبادل استاد و دانشجو در رشته زبان و ادبیات فارسی صورت می گرفت، لیکن به دلیل عدم همکاری طرف ایرانی، این تفاهمنامه معطل مانده است. در حرف های این پروفسور اهل کشور ترکیه که اخیراً مناسبات اقتصادی و سیاسی سازنده ای را با ایران ازسرگرفته اند، تمنایی توأم با گلایه موج می زد و در مصاحبه پنج شش دقیقه ای خود با گزارشگر ایرانی، چندبار از ما طلب یاری کرد ولی ما چه کرده و می کنیم؟ ما به جای اجابت چنین خواسته هایی که در سطح جهان اندک هم نیست و یقیناً گسترش زبان و ادبیات فارسی و مآلاً انتقال پیام انقلاب اسلامی را- البته به شرطها و شروط ها- به دنبال خواهد داشت.

 

درصدد تسری زبان و ادبیات اجنبی آن هم از نوع اجنبی مخالف جمهوری اسلامی، در سطح اطفال دبستانی این سرزمینیم! این که عدویی مثل «آتاتورک» سبب خیر شده و به هر دلیلی- چه به خاطر مناسباتی که با رضاشاه قلدر داشته و یا به علت علائق تاریخی دو ملت ایران و ترکیه- دانشکده زبان و ادبیات فارسی را، آن هم در بخش اروپایی کشورش یعنی آنکارا تأسیس کرده و همان راهی را رفته است که مقدر بود؛ بعد از هفتاد و چند سال و پس از پیدایش انقلاب اسلامی در جهان معاصر، سفیران فرهنگی شایسته آن به عنوان مقدمه لشکریان مهدوی(عج) بپیمایند، حال رواست که بندهای دو تفاهمنامه هایی از این دست معطل بماند؟ داعی در اینجا درپی ارزیابی عملکرد دستگاه دیپلماسی خارجی یا مراودات فرهنگی سایر بخش های دولتی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای جهان نیست.

 

این غصه، آیینه دلمشغولی های همه کسانی است که دل در گرو فرهنگ این سرزمین و گوشه چشمی به رسالت جهانی انقلاب اسلامی دارند، که نیمه یکی از همین شب های بهاری، حادثه او را در مقابل جعبه جادویی تلویزیون نشاند و امواج رسانه ای، نگاهش را به آن سوی مرزها یعنی به همسایه غربی مان- ترکیه- کشاند و تردیدی ندارد که برای گوهری چون زبان و ادبیات فارسی، از این مشتری های مشتاق در غرب و شرق عالم بسیار است. مگر از شیخ اجل نخوانده ایم که؛ ملاحان چینی پاروزنان شعر سعدی از بر می خواندند و بر دریا می راندند؟ و آیا مگر از خواجه به یاد نداریم که می گوید:

 

به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند

 

سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

 

دو نکته نیز در گفتگوی دکتر «دریا اورس» با گزارشگر این برنامه مستند بود که تا حدودی تکانم داد. دریا دکترای زبان و ادبیات فارسی داشت و به گفته خودش، برای تکمیل دانش ادبی اش در این حوزه، چهار بار به ایران سفر کرده است. این شهروند فرهیخته ترک، فارسی را مانند من و شما به راحتی صحبت می کرد و اطلاعات تحلیلی قابل توجه ای از متون ادبی ما کسب کرده بود. او براساس همین شناخت ادبیات ما را تنها در چهره صادق هدایت، بزرگ علوی، احمد شاملو، سیمین دانشور و جلال آل احمد می دید. این نظر ناقص از یک واقعیت پرده برمی دارد و آن این که؛ همگان از مراکز علمی و فرهنگی گرفته تا پدیدآورندگان و منتقدان ادبیات معاصر، در معرفی نمایندگان واقعی و ارکان اصلی ادبیات روزگار خود، به دیگر قلمروهای فرهنگی جهان و علاقمندان زبان و ادبیات فارسی، حتی در همسایگی دیوار به دیوار خود یعنی ترکیه هم موفق نبوده ایم.

 

آن سخن دکتر «دریا اورس» درباره بی اعتنایی به بند دو توافقنامه، همان قدر برایم قابل تأمل بود که از وی شنیدم: «زبان فارسی آن نیروی قدیمی اش را کم کم از دست می دهد و علت آن ورود زبان گفتاری ]محاوره[ به قلمرو فارسی نوشتاری ]رسمی و کلاسیک[ است» به احتمال قریب به یقین منظور دکتر اورس از فارسی نوشتاری، متون نظم و اشعار فاخر عرفانی است و حضور زبان محاوره در این گونه ادبی را، سبب ضعف تألیف می داند که به اعتقاد راقم سخن حقی است. در غیر این صورت زبان محاوره جزء جدایی ناپذیر ادبیات داستانی واشعار سیاسی- اجتماعی است و نه تنها خدشه ای به این گونه ادبیات وارد نمی کند، بلکه مایه وزانت آن نیز خواهد شد.

 

با این توصیف، اگر حضور ادبیات محاوره در متون رسمی و کلاسیک را به تمامی ضعف ادبیات معاصر ندانیم و آن را برای متون داستانی و سیاسی- اجتماعی امری ضروری تلقی نماییم، سخن دکتر اورس به منزله تلنگری است تا از خود بپرسیم: آیا ما به واقع در تولید ادبیات معاصر دچار کاهلی نشده ایم؟ این غریبه آشنا، غالباً به کمک متون گذشتگان با گنجینه ادب فارسی آشنا شده است و امروز وقتی آن میراث گرانبها را با ادبیات معاصر مقایسه می کند، به این نتیجه می رسد که؛ «زبان فارسی آن نیروی قدیمی اش را کم کم از دست می دهد». داوری در خصوص سخن دکتر دریا را به خوانندگان و آن که خالق ادبیات است می سپارم. اما خود در مقابل آن درنگ خواهم کرد و مشقی از ادبیات معاصر را به عنوان نمونه، برخواهم گزید تا با تأمل در آن، صحت یا سقم سخن دکتر دریا اورس را دریابم. آنچه یافتم، با شما نیز در میان خواهم نهاد.

 
پنج شنبه 17/4/1389 - 7:19
سياست

دید کلی

 

در دوره زمامداری ناصرالدین شاه قاجار بر ایران ،امتیازات زیادی به بیگانگان داده شد که همه آنها نتیجه شومی برای ایران داشته است. از جمله امتیازات شوم، امتیاز تنباکو بود که به سرگرد «جرالد تالبوت» «Gerald Talbot» تبعه بریتانیا داده شد. اعتای این امتیاز واکنش‌های داخلی و خارجی زیادی در پی داشت و اعتراض مردم، علنا و تجار نهایتاً منجر به الغای آن گردید.

  

مفاد امتیاز تنباکو

 

بر اساس این امتیاز که در 8 مارس 1890 .م برابر با 1307 هجری قمری بین ناصرالدین شاه و میجر تالبوت امضا گردید، امتیاز انحصار خرید و فروش توتون و تنباکو در سراسر قلمرو شاهنشاهی ایران به مدت پنجاه سال به تالبوت واگذار گردید و در عوض صاحب امتیاز تعهد نمود که سالانه 15000 لیره انگلیسی به خزانه شاهنشاهی بپردازد،به علاوه 25 درصد سود ویژه. به موجب ماده 5 «حمل و نقل توتون و تنباکو در ممالک ایران بدون اجازه صاحبان این امتیاز ممنوع است مگر آنچه مسافرین برای استعمال یومیّه خودشان همراه داشته باشند.»

  

واکنش مردم، علما و تجار

 

امتیاز تنباکو زیان بخشترین امتیازی بود که از طرف ناصرالدین‌شاه اعطا گردیده بود. امتیاز تالبوت به هر شهر و شهرکی که در آنجا تنباکو کاشت و برداشت می‌شد گزند می‌رساند. با اعطای این امتیاز در واقع هزاران بازرگان و خرده فروش تنباکو به یک کمپانی بیگانه فروخته می‌شدند. این مسئله باعث شد تا اعتراضات زیادی علیه این امتیاز صورت گیرد. تاجران منافع خود را در خطر می‌دیدند و روحانیون اجرای این امتیاز را به منزله استیلای بیگانگان بركشور می‌دانستند و این مورد باعث شد تا این دو طبقه قدرتمند وجه اشتراکی داشته باشند و به هم نزدیک گردند.

 

احساسات مردم تبریز در مورد این امتیاز به خصوص تندتر بود. تبریز شبیه بود به جنگی نفت آلوده که کمترین جرقه‌ای آن را به آتش می‌کشید .حتی جان مظفر‌الدین میرزا ولیعهد ایران در تبریز را خطری جدی تهدید می‌کرد. علمای تبریز علیه کمپانی وعظ می‌کردند و در ماه محرم دسته‌های عظیم عزاداران حتی در صدد قتل عام مسیحیان درآمدند.

 

در شیراز نیز شایع کرده بودند که امتیاز تنباکو صدها تاجر را ورشکسته و بیکار خواهد کرد و بهای تنباکو افزایش خواهد یافت و بیگانگان به ایران خواهند تافت. شبیه چنین اعتراض هایی در پایتخت نیز در جریان بود و مجموعه این عوامل ناصرالدین‌شاه و صدراعظمش امین السلطان را در تنگنا قرار داده بود.

  

واکنش دولت روسیه

 

پس از چند روز از امضای امتیازنامه وزیر مختار روس در ایران اعتراض رسمی کتبی خود علیه امتیاز تالبوت را تسلیم وزیر امور خارجه کرد و تقاضای الغای امتیاز نامه را نمود. از نظر روسیه امتیاز تالبوت به تاجرین روس ضرر و زیان فراوان وارد می كرد. از طرفی دیگر سفارت روسیه استدلال می‌کرد که امتیازنامه تالبوت ناقض عهدنامه ترکمنچای است زیرا برخلاف تعهدات ایران در آن عهدنامه به یک کمپانی خارجی امتیاز انحصاری واگذار گردیده که این باعث می شود تا رعایای روسیه از تجارات آزاد در ایران محروم گردند. وزیر مختار روس در ادامه تمام رعایای روسیه را آگاه کرد که می‌توانند وجود امتیازنامه تنباکو را نادیده بگیرند و بی‌هیچ مانعی به خرید و فروش تنباکو بپردازند.

  

فتوای میرزای شیرازی

 

در سراسر پاییز و زمستان هر روز در شهرها و پایتخت آشوب و فتنه بر پا می‌شد. علمای سرشناس به شاه عرض حال دادند و گفتند از آنجا که قرآن ،مسلمانان را از قبول نفوذ کافران منع کرده است لذا شاه ایران باید از قبول این بدعت امتناع ورزد. به دنبال این تهدید حاج میرزا حسن شیرازی فتوایی صادر کرد تحت عنوان «الیوم استعمال توتون و تنباکو در حکم محاربه با امام زمان است» این فتوا اثر فوق‌العاده‌ای داشت و در سراسر ایران،مردم این فتوا را با انضباطی قابل ملاحظه گردن نهادند.

  

الغای امتیاز

 

در میان موج تظاهرات و شورش های مردم ایران، فتوای میرزای شیرازی مبارزه علیه امتیاز تنباکو را تکمیل کرد. مردم در سراسر ایران دستور میرزای شیرازی مبنی بر عدم استعمال توتون و تنباکو را پذیرفتند حتی در قصر ناصرالدین‌شاه زنان حرم از آماده ساختن تنباکو برای شاه استنکاف ورزیدند. علاوه بر فشارهای داخلی، دولت روسیه هم شدیداً به امتیاز تالبوت اعتراض می‌کرد و این در حالی بود که دولت انگلیس برای حمایت از کمپانی برنامه مشخص نداشت. مجموعه این عوامل باعث شد تا ناصرالدین‌شاه در 28 دسامبر 1891 .م رسماً امتیاز نامه را الغا نماید و این مطلب را رسما به روحانیون، تجار و مردم اعلام نمود.

 
پنج شنبه 17/4/1389 - 7:16
دانستنی های علمی

با احتساب برندگان جوایز نوبل 2008، جوایز نوبل تاكنون به 808 برنده اعطاء شده كه شامل 788 نفر از دانشمندان و شخصیت‌های برجسته و 20 سازمان مختلف بوده‌اند.

 

نكته جالب توجه این كه در بین برگزیدگان نوبل تنها نام 35 زن به چشم می‌خورد كه اولین آنها ماری كوری است كه در سال 1903 نوبل فیزیك و در سال 1911 جایزه نوبل شیمی را دریافت كرد. آخرین آنها هم Françoise Barré-Sinoussi فرانسوی است كه به طور مشترك با دو دانشمند دیگر جایزه نوبل پزشكی امسال را دریافت كرد.

 

مسن‌ترین برنده جایزه نوبل هم لئونید هارویكز، استاد فقید دانشگاه مینوسیتای آمریكاست است كه سال گذشته در 90 سالگی جایزه نوبل اقتصاد را دریافت كرد و امسال درگذشت؛ در مقابل، جوانترین برگزیده جایزه نوبل نیز «لاورنس براگ» (Lawrence Bragg) است كه در 25 سالگی به همراه پدرش جایزه نوبل فیزیك سال 1915 را دریافت كرد.

 

جایزه نوبل امروزه صرف نظر از ارزش نقدی آن به عنوان یكی از بزرگترین و افتخار آمیزترین جوایز جهانی مطرح است با این حال دو نفر از برگزیدگان جایزه نوبل از دریافت این جایزه خودداری كرده‌اند.

 یكی از آنها «ژان پل سارتر» است كه در سال 1964 از دریافت جایزه نوبل ادبیات خودداری كرد. وی اصولا از دریافت چنین عناوین رسمی امتناع داشت.

Le Duc Tho نیز كه در سال 1973 به همراه «هنری كسینجر» به دلیل تلاش برای برقراری صلح برنده جایزه ویتنام نوبل صلح شد، از دریافت این جایزه خودداری كرد.

 

این دو نفر به دلیل نقشی كه در مذاكره برای برقراری صلح در ویتنام داشتند به عنوان برنده جایزه صلح نوبل معرفی شدند كه Le Duc Tho گفت به دلیل وضعیت خاص ویتنام در شرایطی نیست كه بتواند این جایزه را بپذیرد.

 

 علاوه بر دو نفری كه به خواست خود از پذیرفتن جایزه نوبل سرباز زدند چهار برنده نگون بخت جایزه نوبل هم با فشار دولت‌های خود ناچار به رد این جایزه شدند.

 

«ریچارد كوهن»، «آدولف باتنانت» و «گرهارد دومگ» سه برنده آلمانی جایزه نوبل بودند كه از سوی هیلتر از دریافت جوایز خود منع شدند؛ البته هر سه آنها بعدها دیپلم و مدال نوبل را دریافت كردند كه ارزش آنها به هر حال به اندازه جایزه نوبل نیست.

 

«بوریس پاسترناك» برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1958 هم ابتدا جایزه را پذیرفت اما با فشار دولتمردان شوروی از دریافت آن خودداری كرد.

 

 در مقابل شش نفری كه جایزه نوبل خود را دریافت نكردند شش برنده نوبل بیش از یك جایزه دریافت كرده‌اند.

 

كمیته جهانی صلیب سرخ سه بار در سال‌های 1917، 1944 و 1963 به عنوان برنده جایزه صلح نوبل معرفی شد. البته پیش از آن، بنیانگذار صلیب سرخ جهانی ـ هنری دونانت ـ هم در سال 1901 جایزه صلح نوبل را دریافت كرده بود .

 

كمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هم در سال‌های 1954 و 1981 دوبار برنده جایزه صلح نوبل شد.

 

«جی باردین» فیزیكدان برجسته در سال‌های 1956 و 1972 دوبار برنده جایزه نوبل فیزیك شد و «اف. سنگر» نیز دوبار در سال‌های 1958 و 1980 موفق به دریافت جایزه نوبل شیمی شد.

 

«ماری كوری» دانشمند برجسته هم یك بار در سال 1903 در رشته فیزیك و بار دیگر در سال 1911 در رشته شیمی جایزه نوبل را دریافت كرد. البته «لوییس پائولینگ» تنها فردی است كه تاكنون در دو زمینه كاملا متفاوت برنده جایزه نوبل شناخته شده است. وی در سال 1954 جایزه نوبل شیمی و در 1962 جایزه نوبل صلح را دریافت كرد.

  

نكته دیگری كه شاید درباره برندگان جایزه نوبل خالی از لطف نباشد، برندگان خانوادگی این جایزه است كه نمونه شاخص این خانواده‌ها كوری‌ها هستند؛ علاوه بر «ماری كوری» كه دوبار برنده جایزه نوبل شد، همسرش ـ پیركوری‌ ـ، دختر آنها «ایرن» و دامادشان «فردریك بولیوت» هم موفق به دریافت این جایزه شدند. آلوا و گونار «میردال» و گرتن و كارل « كری» دو زوج دیگری بودند كه هر دو همسر برنده جایزه نوبل شده‌اند.

 

ویلیام و لورنس «برگ»، Niels و Aage.n «بوهر»، هانس و چیپین اولف «ون ایولر»، مان و كی. ام «سیگباهن»، آرتور و راجر دی «كورنبرگ» و جی.جی و جرج پگت «تامسون» نیز شش پدر و پسری هستند كه تاكنون موفق به دریافت جایزه نوبل شده‌اند.

 

علاوه بر آنها جین و نیكولاس «تینبرگن» هم تنها برادران برنده جایزه نوبل هستند.

منتظر نظرات سازنده دوستان عزیز هستم.

پنج شنبه 17/4/1389 - 7:11
كودك

اگر انتظارات والدین از کودکان منطقی باشد و وظایف ساده و آسانی برای آنها تعیین کنند، آنان نیز همکاری می‌کنند و رفتاری مطلوب نشان می‌دهند. کودکان برای کنار آمدن با دیگران به قوانین ساده و روشن نیازمند هستند. نباید از کودکان بخواهیم که هر آن‌چه ما می‌گوئیم انجام دهند. کودکان در سنین پیش‌دبستانی دوست دارند خودشان تصمیم بگیرند، انتخاب کنند و در کارهای مربوط به خود مستقل باشند. بنابر این تنها در مواردی کودک لجباز به‌شمار می‌آید که بیش از نیمی از دستورات را اطاعت نکند.

 

چرا کودکان لجباز می‌شوند؟

 

وقتی کودکان درخواستی دارند و یا والدین آن‌ها را مجبور به انجام عملی برخلاف میلشان می‌کنند لجباز می‌شوند.گاهی توجه زیاد والدین به رفتارهای نامناسب کودکان سبب می‌شود که رفتارهای نادرست آنان تقویت شود،به‌طوری که کودکان به: دلیل آوردن، جر و بحث کردن، نق زدن، مجادله کردن و درخواست‌های مکرر متوسل می‌شوند. گاهی نیز علت لجبازی کودکان آن است که والدین در برابر لجبازی‌های آنان رفتار ثابتی ندارند مثلاً یک روز هیچ عکس‌العملی در برابر لجبازی نشان نمی‌دهند و روز دیگر از آنان می‌خواهند مطابق با خواسته والدینشان رفتار کنند. اگر همیشه با کودکان رفتار ثابتی داشته باشیم کمتر لجبازی می‌کنند. نحوه دستور دادن والدین نیز بسیار مو?ثر است. اگر والدین زیاد دستور بدهند کودکان زیاد دستور می‌دهند و از انجام دستورات خودداری می‌کنند. گاه، کودکان دستور را اجرا نمی‌کنند چون کسی به آنان یاد نداده است چگونه آن کار را انجام دهند مثلاً کودک طرز استفاده از قاشق و چنگال را نیاموخته است اما والدین توقع دارند آداب صحیح غذا خوردن را رعایت کند.

 

در مورد دستوراتی که به کودک می‌دهید فکر کنید؟

 

قوانین را مستقیم و واضح بیان کنید و به آنان در زمینه رعایت این قوانین کمک کنید. با کودک صمیمی شوید و به او توجه کنید، در کنارش بنشینید، به چشمهایش نگاه کنید، نامش را به زبان آورید و به انجام کار تشویقش کنید.

 

کارهائی را که از کودک انتظار دارید به او بگوئید؟

 

درخواست‌های خود را به طور واضح و روشن بیان کنید، مثلاً “لیلا موقع خواب است، برو لباس خوابت را بپوش”. اگر می‌خواهید کودکتان از انجام کار خاصی خودداری نکند باید قبلاً یک بار مسئله را به او گفته باشید مثلاً “علی روی مبل نپر روی صندلی بنشین و تلویزیون نگاه کن”.

 

به کودک خود برای همکاری فرصت کافی بدهید؟

 

در صورت انجام دستور از او تشکر کنید. اگر می‌خواهید کار جدیدی مثل آماده شدن برای خواب را به کودکتان یاد دهید، یک ‌بار توضیح دهید، پنج دقیقه صبر کنید سپس خواسته خود را یک بار دیگر تکرار کنید اگر می‌خواهید کودک از انجام کار خاصی خودداری کند باید از تکرار مرتب آن اجتناب کنید.

 

دلایل منطقی بیاورید؟

 

اگر کودک ظرف پنج دقیقه کار مورد نظر را انجام نداد از دلایل متناسب با موقعیت استفاده کنید. درصورتی که کودک باز هم دستور شما را انجام نداد و در همان موقع مشغول فعالیت خاصی مانند تماشای تلویزیون و یا بازی بود فعالیت او را قطع کنید (تلویزیون را خاموش کنید و یا اسباب بازی را بردارید) و به کودک در مورد دلیل انجام این کار توضیح دهید. برای مثال کاری را که از تو خواستم انجام ندادی به‌همین دلیل تلویزیون تا ده دقیقه خاموش خواهد بود. برای حذف یک فعالیت (ندیدن تلویزیون) پنج تا ده دقیقه کافی است. از شکایت و اعتراض و بحث با کودک خودداری کنید.

 

کودک را به فعالیت قبلی باز گردانید؟

 

در صورتی که زمان مورد نظر برای اصلاح رفتار کودک به اتمام رسید اجازه فعالیت دوباره را داده و یا اسباب‌بازی را به کودک بدهید. اگر بعد از شروع دوباره فعالیت یا برگرداندن اسباب‌بازی، لجبازی ادامه داشت دلایل منطقی خود را تکرار کنید و به او فرصت طولانی‌تری بدهید، مثلاً بقیه روز را و یا در صورت لزوم از روش ساکت کردن و یا محروم کردن استفاده کنید.

 

گاهی اوقات می‌خواهید کودک کار جدیدی را شروع کند درحالی که او به‌راحتی آن را نمی‌پذیرد مثلاً می‌خواهید کودک در ساعت معینی بخوابد در حالی که دیگر افراد خانواده بیدار هستند. در صورت ادامه مشکل رفتاری کودک به او توجه نکنید. او را روی صندلی دور از دیگر افراد خانواده بنشانید و به او بگوئید برای دو دقیقه باید ساکت بیشینی و دیگر به او توجه نکنید. اگر کودک ساکت ننشست از محروم کردن استفاده کنید و به او بگوئید چون دو دقیقه ساکت ننشستی به همین دلیل تو را از... محروم می‌کنم. محروم کردن یعنی حذف کردن فعالیت خاصی که در آن‌زمان کودک انجام می‌دهد مثلاً بازی کردن با اسباب‌بازی و یا تماشای تلویزیون. او را به اتاق دیگر (غیر از اتاق خودش) بفرستید و با در نظر گرفتن سن کودک بین سه الی هشت دقیقه اجازه ندهید از اتاق خارج شود. اگر در این مدت کودک ناراحت یا عصبانی شد به او توجهی نکنید و در صورتی که از اتاق خارج شد او را به جای قبلی برگردانید. در صورتی که بعد از اتمام زمان مورد نظر، کودک دستورات شما را انجام داد او را تشویق کنید و در صورت سرپیچی از “روش ساکت کردن و یا محروم کردن” استفاده نمائید و تا زمانی که کودک به رفتار جدید عمل نکرده است روش‌های قبلی را مرتباً تکرار کنید.

 

- برای آن‌که کودک مستقل شود به او حق انتخاب دهید.

 

- لازم نیست تمام قوانین و دستورات را برای کودک توضیح دهید زیرا منجربه بحث کردن کودک با شما می‌شود.

 

- با کودک صمیمی باشید، به او توجه کنید و به‌طور مستقیم و آشکار از او درخواست کنید.

 

- کودک را به‌دلیل رفتار خوب تشویق کنید.

 

- زمانی که کودک لجبازی می‌کند سریع عکس‌العمل نشان دهید.

 

- از راهکارهای مختلف مانند ارائه دلایل منطقی و روش “ساکت کردن و محروم کردن استفاده کنید”

 
پنج شنبه 17/4/1389 - 7:5
کامپیوتر و اینترنت

فناوری كامپیوتر بطور وسیع در جامعه گسترش پیدا كرده است و با تمامی جنبه های زندگی از مدرسه تا محل كار، خدمات بانكی، خرید و فروش، پرداخت مالیات و حتی رای گیری تلفیق شده است. امروزه این فناوری نقش مهمی در زندگی كودكان ایفاء می كند واین نقش بسرعت در حال افزایش است. بطوریكه تعداد كودكان 17-2 سال كه كامپیوتر را در منزل استفاده می كنند از 48% در سال 1996 به 70% در سال 2000 صعود كرده است. استفاده از اینترنت نیز از 15% به 52% دراین دور‌ه 5 ساله افزایش پیدا كرده است. اما آیا این فناوری زندگی كودكان را بهبود می بخشد.

 

علی رغم جنبه های مثبت از قبیل جنبه های آموزشی و ارائه خدمات ارتباطی و ... رایانه و اینترنت جنبه های منفی نیز دارد. استفاده كنترل نشده كامپیوتر بویژه وقتی با دیگر فناوری ها از قبیل تلویزیون همراه باشد كودك را در معرض خطر اثرات مضر آن بر تكامل فیزیكی، اجتماعی و روانی قرار می دهد. كه از آنها می توان به مشكلات بینایی، صدمات سیستم اسكلتی، چاقی، اثر بر مهارتهای اجتماعی، مشكلات ارتباطی در خانواده و اعتیاد الكترونیكی اشاره كرد.در صورتیكه كامپیوتر صحیح استفاده شود اثرات مثبتی دارد . با رعایت نكاتی هنگام استفاده از كامپیوتر می توان مطمئن شد كه استفاده از كامپیوتر زندگی كودكان را در حال و آینده بهبود می بخشد.از آنجائیكه كامپیوتر در همه جای زندگی حاضر است، مهم است كه بفهمیم چگونه این تكنووژی می تواند رشد و تكامل كودكان را بهبود ببخشد یا منحرف كند.

 

كلیدواژه‌ها: كامپیوتر- اینترنت- كودكاننوجوانان

 

مقدمه:


          فناوری كامپیوتر بطور وسیع در جامعه گسترش پیدا كرده است و با تمامی جنبه های زندگی از مدرسه تا محل كار، خدمات بانكی، خرید و فروش، پرداخت مالیات و حتی رای گیری تلفیق شده است(1). مهمترین تغییراتی كه این فن آوری بوجود آورده بوسیله مارشال مك لوهان در یك عبارت خلاصه شده است و آن تبدیل جهان به یك دهكده جهانی است. بدین معنا كه مردم نقاط مختلف در كشورهای سراسر كره زمین به مثابه یك دهكده امكان برقراری ارتباط با یكدیگر و اطلاع از اخبار و رویدادهای جهانی را دارند(2). امروزه این فناوری نقش مهمی در زندگی كودكان ایفاء می كند واین نقش بسرعت در حال افزایش است(3). بطوریكه تعداد كودكان 17-2 سال كه كامپیوتر را در منزل استفاده می كنند از 48% در سال 1996 به 70% در سال 2000 صعود كرده است. استفاده از اینترنت نیز از 15% به 52% دراین دور‌ه 5 ساله افزایش پیدا كرده است. سرعت انتشار اینترنت 9 برابر سریعتر از رادیو، 4 برابر سریعتر از كامپیوترهای شخصی و سه برابر سریعتر از تلویزیون بوده است(1). تحقیقات دلالت دارد كه 149 میلیون نفر در سراسر دنیا به شبكه اینترنت مرتبط هستند كه به میزان 12% در هر ماه افزایش پیدا می كند(4). بررسی های آماری در سال 2000 بیانگر این مطلب است كه كودكان سن 7-2 سال بطور متوسط 34 دقیقه در روز از كامپیوتر استفاده می كنند كه این زمان با افزایش سن طولانی تر می شود(5-2 سالگی 27 دقیقه در روز، 11-6 سالگی 49 دقیقه در روزو 17-12 سالگی 63 دقیقه در روز) (1).

 

بطور متوسط كودكان آمریكایی 3-1 ساعت درروز از كامپیوتر برای انجام تكالیف مدرسه، صحبت با دوستان بطور آن لاین و بازی كردن استفاده می كنند.90% كودكان سن مدرسه در این كشور به كامپیوتر دسترسی دارند(5).

 

          كشور ما از نظر بهره مندی از اینترنت در بین 178 كشور جهان رتبه 87 را دارد كه بر اساس طبقه بندی اتحادیه جهانی مخابرات جزء كشورهای متوسطبشمار می رود. 35% استفاده كنندگان اینترنت را قشر جوان تشكیل می دهند و میانگین صرف شده برای اینترنت 52 دقیقه در هفته بوده است(2).

 

اما آیا فناوری كامپیوتر زندگی كودكان را بهبود می بخشد؟ از آنجائیكه كامپیوتر در همه جای زندگی حاضر است، مهم است كه بفهمیم چگونه این تكنووژی می تواند رشد و تكامل كودكان را بهبود ببخشد یا منحرف كند.

 

محتوی:


          علی رغم جنبه های مثبت از قبیل جنبه های آموزشی و ارائه خدمات ارتباطی...رایانه و اینترنت جنبه های منفی نیز دارند(6). استفاده كنترل نشده از كامپیوتر بویژه وقتی با دیگر فناوری ها از قبیل تلویزیون همراه باشد كودك را در معرض خطر اثرات مضر آن بر تكامل فیزیكی، اجتماعی و روانی قرار می دهد. فعالیت فیزیكی و تعاملات اجتماعی برای سلامت و خلاقیت كودك ضروری است در حالیكه اگر كودك مدت زمان زیادی را در مقابل صفحه كامپیوتر بگذراند او را از ورزش و دیگر فعالیتهای كه برای تكامل وی مفید می باشد بی بهره می كند. بعلاوه كودكان ممكن است در معرض محتویات خشن و جنسی كه در حد سن آنها نیست قرار گیرند(1). دسترسی به چنین مطالبی ممكن است كاملا تصادفی یا عمدی باشد. هر دو این طریق دستیابی مورد توجه متخصصان بوده است و هشدارهای مكرر داده شده كه صدمات بهداشت روانی از طریق این گونه برنامه ها به كودكان و نوجوانان بویژه در ایجاد مسائلی مانند انحرافات جنسی، خشونت، اعتیاد، رفتارهای ضد اجتماعی، سست شدن مبانی خانواده، اشاعه جرم و جنایت در طیف وسیع در بسیاری موارد جبران ناپذیر است(6).این مشكلات را می توان در سه گروه فیزیكی، اجتماعی و روانی طبقه بندی نمود كه در ذیل به شرح آنها می پردازیم.


مشكلات جسمی:

 

مشكلات بینایی:

 

به اعتقاد پزشكان كودكانی كه به مدت طولانی از كامپیوتر استفاده می كنند در معرض خطر نزدیك بینی قرار می گیرند(7). اگرچه 70% بزرگسالانی كه به دلیل نگاه ممتد به صفحه مانیتور و كار طولانی مدت با كامپیوتر به علائم سندرم بینایی كامپیوتر مبتلا هستند(8) تحقیقات نشان داده است كه كودكان بدلایل ذیل برای ابتلا به این سندرم مستعدتر هستند:

 

- عدم توجه به مسائل بهداشتی و سلامت خود. ممكن است ساعتها در مقابل صفحه كامپیوتر بنشینند و بر آن تمركز كنند.

 

- عدم بیان مشكلات بینایی توسط كودكان و نادیده گرفتن آنها.

 

- ایستگاههای كاری كامپیوتر اغلب متناسب با وضیعت بالغین طراحی می شود و برای كودكان مناسب نمی باشد.

 

برای پیشیگری از سندرم بینایی كامپیوتر در كودكان باید:

 

- قبل از شروع مدرسه معاینه كاملی از چشم كودكان از نظر دید نقاط دور و نزدیك صورت گیرد.

 

- ایستگاههای كاری كامپیوتر متناسب با وضیعت كودكان طراحی شود.

 

- فاصله بین مانیتور و چشم كودك 28-18 اینچ توصیه می شود. فاصله كمتر از 18 اینچ برای كودكان مضر است.

 

- والدین باید از رفتارهای كه بر مشكلات چشمی دلالت می كند آگاه باشند از قبیل قرمزی چشم، مالش مكرر چشمها، سردرد، پوزیشن های غیر معمول، شكایت از تاری دید و خستگی چشم (5).


- استفاده از پوششهای مخصوص صفحه كامپیوتر (7)

 
پنج شنبه 17/4/1389 - 7:1
دانستنی های علمی

خانواده و پدیده فرزند سالاری



امروزه شیوه های تربیتی فرزندان نسبت به گذشته تغییر زیادی کرده است. در حال حاضر، والدین انتظار ندارند فرزندشان چشم و گوش بسته از دستورهای آنان اطاعت کنند و برای به کرسی نشاندن عقاید و نظرات خود، دیگر به تنبیه و توبیخ متوسل نمی‌شوند، بلکه از ترس اینکه بچه ها عقده ای نشوند، آنان را در انجام بسیاری از کارها آزاد می‌گذارند و گاهی در این راه به حدی دچار افراط می‌شوند که فرزندان از نرمش و ملاطفت آنان سوء استفاده می‌کنند و فرزند محوری بر خانواده حاکم می‌شود.


به نقل از articles دکتر افشنگ، روان شناس معتقد است: فرزند سالاری حاصل تربیت غلط و روابط نادرست والدین با یکدیگر است. به گفته وی بچه های این دوره بسیار وابسته به والدین هستند و چون هر چه را می‌خواهند پدر و مادر بدون چون و را برای آنان فراهم می‌کنند، به خاطر رفع نیازهای خود هیچ تلاشی نمی‌کنند و در نتیجه فرزند محوری بر خانواده حاکم می‌شود.


به اعتقاد این استاد دانشگاه، ما اگر می‌خواهیم نسل سالمی‌را پرورش دهیم باید منطقی فکر کردن را به فرزندانمان بیاموزیم و آنها را مستقل و مسؤول بار بیاوریم.


محمد محمدی نژاد، عضو هیأت علمی‌دانشگاه نیز در خصوص فرزندسالاری می‌گوید: بسیاری از والدین می‌خواهند ناکامی‌های دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل می‌شوند که اصلاً لزومی‌ندارد. فرزندان هم که می‌بینند تمام خواسته های آنان بدون زحمت و به راحتی برآورده می‌شود طبیعی است وقتی به سن بالاتر می‌رسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شود. به بیانی دیگر ناآگاهی والدین از روشهای تربیتی، فرزندسالاری را بر خانواده حاکم می‌کند.


● همه تقصیر را به گردن بچه ها نیندازید


دکتر شمس الدین ناظمی، عضو هیأت علمی‌دانشگاه فردوسی در مورد پدیده فرزندسالاری در وهله اول والدین را مقصر می‌داند و می‌افزاید: متأسفانه بعضی از پدر و مادرها وظیفه اصلی خود را که تعلیم و تربیت است فراموش کرده و فقط به فکر پول درآوردن هستند چون فکر می‌کنند اگر بچه ها هر چه را که می‌خواهند برایشان فراهم کنند وظیفه اصلی خود را انجام داده اند. حال آنکه فرزندان بیشتر به صحبت و توجه والین نیاز دارند.


به گفته وی، وقتی در ذهن بچه ها مادیات به عنوان یک عامل اساسی خوشبختی نقش می‌بندد، در این صورت توقع به وجود می‌آورد و فرزند هر چه بزرگتر می‌شود سطح توقعش بالاتر می‌رود تا جایی که برای رسیدن به خواسته هایش به پدر و مادر امر و نهی می‌کند و انتظار دارد همه امور با توجه به تقاضا و خواسته های او انجام شود.


● تغییر جایگاهها در خانواده پدیده ای جهانی است


حمزه علی مسعودی نژاد، کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی نیز در این مورد به گزارشگر ما می‌گوید: یکی از دلایل مهمی‌که پدیده فرزند سالاری را به وجود آورده این است که با توجه به تغییر نسلها، جایگاهها نیز در خانواده عوض شده است.


یعنی فرزندان جای والدین را گرفته اند. به تعبیر دیگر وضعیتی به وجود آمده که فرزندان دستور می‌دهند و والدین اطاعت می‌کنند.


وی با بیان اینکه ما در گذشته این وضعیت را نداشتیم، می‌افزاید: فرزند سالاری در بسیاری از کشورها و قاره ها وجود داشته است. به عنوان مثال بعد از قرن ۱۶ و پس از رنسانس در اروپا می‌بینیم وقتی جایگاههای تربیتی مطرح می‌شود، والدین اختیارات زیادی به فرزندان می‌دهند اما اختیارات کاملاً کنترل شده و در حالی که به نظرات آنان اهمیت می‌دهند سعی می‌کنند جایگاه والدین و فرزندان حفظ شود. ولی این فرهنگ وقتی به کشورهای جهان سوم مثل شمال آفریقا و شرق آسیا رسوخ می‌کند، والدین به علت ناآشنایی به حدود مسایل تربیتی، فرصتهای زیادی در اختیار فرزندانشان می‌گذارند اما نمی‌توانند آنان را کنترل کنند و در نتیجه خودمحور و متمرد بار می‌آیند.


مسعودی نژاد در ادامه می‌افزاید: نسلها با توجه به اینکه با یکدیگر متفاوتند هر نسلی شرایط خاص خود را دارد. نسل گذشته، نسل تحکم پدر و مادر بخصوص پدران بود و باعث شد فرزندان با شرایط تربیتی و شاخصهای خاص آن زمان تربیت شوند. اما نسل که عوض شد بنا به دلایلی چون نتوانستند جلوی بعضی از مسایل را بگیرند به بعضی از رفتارهای کودکان توجه نشد و آنها را به حال خود رها کردند به همین خاطر بعد از مدتی این رفتارها به حدی رسید که در جامعه به صورت نمودی غیراخلاقی مطرح شد به طوری که دیگر نتوانستند جلوی آن را بگیرند. به عنوان مثال احترام گذاشتن به والدین که در گذشته یکی از واجبات به شمار می‌رفت ولی نسل جدید کمتر به آن اهمیت می‌دهند.


● چه کسی مسؤول است؟


همین کارشناس در ادامه می‌گوید: به هر حال بچه ها بزرگ می‌شوند و پله های ترقی را طی می‌کنند، ما که نمی‌توانیم جلوی رشد بچه ها را بگیریم ولی یکی از کارهایی را که می‌توانیم انجام دهیم این است که باید شرایطی را فراهم کنیم که فرزندان ما درست رشد کنند و درست تربیت شوند.


این مسأله خیلی مهم است. باید دید چه کسی مسؤول است. خانواده، مدرسه، یا جامعه؟ به هر صورت نقش همه افرادی که با بچه ها سروکار دارند اهمیت دارد. این نقشها باید به قدری دقیق و درست عمل شود که بچه ها جایگاه خود را بشناسند و بدانند چه وظایفی دارند و در چه مقامی‌باید قرار بگیرند. والدین نیز لازم است با توجه به رشد و نیازهای فرزندان خود به آنها سرویس بدهند.


به گفته این کارشناس مشاوره، اگر نیازهای فرزندان در صدر امور خانواده قرار بگیرد سبب می‌شود فرزندان حاکم مطلق خانواده شوند و همه امور با توجه به خواست و دستورات آنان انجام پذیرد. بنابراین اطلاع نداشتن والدین از نحوه صحیح تربیت یکی از مهمترین دلایلی است که فرزندسالاری را به وجود می‌آورد.


همین کارشناس در ادامه می‌گوید: مسأله دیگر بحث اعتماد به نفس پایین والدین است.


به اعتقاد وی بعضی اوقات زن سالاری یا مردسالاری نیز ممکن است فرزندسالاری را به وجود آورد. به عنوان مثال اگر مرد خواسته باشد به تنهایی تحکم کند و فرزندش را در قالب دستورات خود بدون در نظر گرفتن نظر همسرش تربیت نماید، فرزند بر مادر حاکم می‌شود، در این صورت وقتی بزرگتر شد و قدرت پیدا کرد بر پدر نیز حاکم خواهد شد. عکس این هم صادق است یعنی اگر زن سالاری بر خانواده حاکم باشد، فرزند به همین نسبت در مقابل پدر خواهد ایستاد و در آینده که قدرت گرفت در مقابل مادر نیز می‌ایستد.


مسعودی نژاد یکی دیگر از عوامل فرزندسالاری را حضور نداشتن به موقع والدین در منزل می‌داند و می‌افزاید: وقتی حضور پدر در منزل کمرنگ باشد، چون فرزند پسر نمی‌تواند به راحتی از مادر اطاعت کند بر او حاکم می‌شود. فرزند دختر نیز آن احساساتی را که باید به پدرش داشته باشد در صورت حضور نداشتن به موقع او، در بیرون از منزل به مرد دیگری ابراز می‌کند و این امر باعث می‌شود برخی رفتارهای خارج از اصول خانواده به وجود بیاید و در نهایت موجب بروز پدیده فرزندسالاری می‌شود.


● رفتار نادرست، تبعات ناخوشایند


وی در پایان یادآور می‌شود: اگر ما نتوانیم در کودکی درست با فرزندانمان رفتار کنیم و نیازهای آنان را با آگاهی از مراحل رشدشان در نظر بگیریم به طور حتم در جوانی بر ما حکومت خواهند کرد و طبیعتاً چون هنوز به درجه رشد تکمیلی نرسیده اند و نمی‌توانند از تدبیر و عقلشان کمک بگیرند دچار مشکل خواهند شد و ما را نیز درگیر خواهند کرد.

چهارشنبه 16/4/1389 - 13:46
دانستنی های علمی

اکنون عواملی را که گرایش به مواد مخدر را ایجاد کرده و تشدید می‌کند می‌توان به شرح زیر فهرست کرد و به بحث گذاشت.

 

یکی از معضلات خانمان سوز در کشور ما اعتیاد است. در این نوشتار سعی شده که ریشه ها و دلائل گرایش به این مواد افیونی بویژه از سوی جوانان، مورد کنکاش قرار گیرد. بی شک آگاهی یافتن از ریشه ها و دلائل گرفتاری به این بلای معاصر، می‌تواند جامعه را نسبت به لغزیدن در ورطه هولناک اعتیاد مصونیت بخشد.

 

اکنون عواملی را که گرایش به مواد مخدر را ایجاد کرده و تشدید می‌کند می‌توان به شرح زیر فهرست کرد و به بحث گذاشت.

 

۱) فساد خانوادگی- هرگاه والدین و یا یکی از اعضای خانواده معتاد باشد یا اختلاف و کج سلیقگی بر کانون خانواده حاکم شود، پدر و مادر یا فرزندان و یا زن و شوهر با همدیگر، نزاع و کشمکش داشته باشند، و در فضای خانواده جاذبه مثبت وجود نداشته باشد، بدون تردید اعضای خانواده به دنبال جاذبه های کاذب و منفی خواهند رفت که خطر اعتیاد از آن جمله می‌باشد.

 

۲) همنشینی با معتادان و دوستان ناباب- چنانچه کسی اراده و آگاهی کافی نداشته و از تعهد ایمانی و اخلاقی برخوردار نباشد، همنشینی با افراد معتاد، برایش فوق العاده خطرناک و زیان بخش است و سرمنشأ مهم جاذبه اعتیاد نیز همین عامل است. بنابراین، جوانان عزیز در انتخاب دوستان و پدران و مادران آنان نیز در گزینش دوستان و مراقبت از فرزندان خود باید فوق العاده هوشیار باشند.

 

۳) شب نشینی ها و هوس رانی ها- تشکیل مجالس لهو و لعب، حضور در مکان های مفسده انگیز و انحرافات جنسی، از عوامل اعتیاد به مواد مخدر است.

 

۴) شکست در اهداف موردنظر- گاهی افرادی در اثر نرسیدن به اهداف مطلوب، و به اصطلاح سرشکستگی مثل انتخاب شغل و همسر، دست به اعتیاد می‌زنند.

 

۵) انحطاط اخلاقی- نداشتن تعهد دینی و اخلاقی زمینه ساز تمام فسادها و از جمله اعتیاد است. از این نظر، اسلام در تمام ابعاد به انسان جهت داده و خط و مشی او را مشخص ساخته تا از هرگونه انحرافی مصونیت یابد.

 

۶) شخصیت طلبی کاذب- برخی افراد بی تجربه و نادان، اعتیاد به مواد مخدر را ارزش می‌پندارند!! به همین جهت مشاهده می‌کنیم که جوانان کم سن و سال و بی تجربه در مجالس عمومی و یا خیابان ها دست به استعمال دخانیات می‌زنند و سیگار بر لب، حرکت نموده و خودنمایی می‌کنند.

 

۷) ناآگاهی از مضرات اعتیاد- بخش مهمی از معتادان از مضرات اعتیاد بی‌خبرند، و در اثر تبلیغات غلط تصور می‌کنند که این کار منافعی نیز به همراه دارد.

 

۸) اثر تقلیدی- گروهی از معتادان در اثر تقلید کورکورانه از دیگران به ویژه الگوهای مورد نظر خود و دیدن فیلم های نامناسب به اعتیاد کشیده شده اند.

 

۹) منفعت طلبی- عده ای از سودجویان مسخ شده، برای رسیدن به پول، هزاران و بلکه میلیون ها انسان شریف را به دام انداخته آنان از راه محبت های کاذب، و تبلیغ و تطمیع و نیرنگ های دیگر، به سراغ جوانان می روند و زمینه های منفی را در اشخاص شناسایی می‌کنند و بار اول و دوم مواد مخدر را به صورت رایگان در اختیارش می‌گذارند که افراد مزبور پس از مدتی کوتاه به سوی محفل شیطانی و اهریمنی کشیده می‌شوند.

 

۱۰) انتقام جویی از خوبان- همگان باید این حقیقت را دریابند که معتادان شکست خورده اند، تحقیر شده اند، به عقده های روانی گرفتار آمده اند و در میان جامعه و حتی خانواده های خود موقعیتی ندارند. از این رو، سعی می‌کنند خوبان را به دام اندازند تا حقارت اجتماعی را جبران کنند و به دیگران نشان دهند که اعتیاد اقدامی است شرافتمندانه، تا فشار تحقیر را نسبت به خود کم کنند؛ چنان که مولای متقیان حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «فسادگران، دوست می‌دارند که دیگران را معیوب سازند، و عیوب آنان را باز کنند، تا خود در پیش مردم شرمنده نباشند.» (غررالحکم- ص ۲۰۷)

 

۱۱) نقش استعمار- استعمارگران شکست خورده از فرهنگ اسلامی سعی دارند که جوانان را به اعتیاد بکشانند و ارزش های الهی را از بین ببرند. برای همین منظور افرادی را از داخل و خارج اجیر می‌کنند تا اهداف شوم خود را پیاده کنند. عوامل غیرایرانی که در امر قاچاق مواد مخدر اشتغال دارند، همواره پس از دستگیری این حقیقت را تایید کرده اند.

 

با توجه به این دلائل، می‌طلبد که صاحب نظران، کارشناسان و مسئولان برای رهایی از این معضلات راهکار ارائه دهند و تلاش کنند تا زمینه های گرایش به اعتیاد در جامعه هرچه بیشتر کاهش یابد.

 
چهارشنبه 16/4/1389 - 13:37
دانستنی های علمی

دوره نوجوانی در زندگی انسان از اهمیت خاصی برخوردار است. اهمیت آن مربوط به بحرانهایی است که در این زمان برای انسان به وجود می آید. کمبود اعتماد به نفس و کمرویی بیانگر ترس و اضطراب درونی است. به همین دلیل نوجوانان ناگهان درون گرا می شوند و در خود فرو می روند و احساس ترس از شکست و مسخره شدن در آنها شکل می گیرد و ممکن است تمام وجودشان را در بر گیرد. اینجاست که نوجوان به انزوا روی می آورد و تنهایی را بر می گزیند، لذا به دوری از جمع گرایش پیدا می کند و این چنین گرایشی به علت ترس و دلهره ای است که در فرد به وجود می آید.

 

تعریف کمرویی

 

کم رویی یعنی خود توجهی فوق العاده و ترس از مواجه شدن با دیگران. زیرا کمرویی، ترس یا اضطراب اجتماعی است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد نا آشنا و ارتباطات اجتماعی گریز دارد.

 

از دیدگاه روانشناسی، کمرویی برچسبی است که فرد به خود می زند. یعنی اگر شما معتقد با شید که کمرو هستید حتما همان گونه عمل خواهید کرد.

 

احتمالا افرادی که به کمرویی مبتلایند، دلایل رفتار خود را نمی دانند. کمبود اعتماد به نفس باعث رنجش افراد کمروست و این خود باعث می شود تا این گونه افراد در برخورد با دیگران به سهولت ناراحت و دستپاچه شوند.

 

کم رویی یعنی خود توجهی فوق العاده و ترس از مواجه شدن با دیگران. زیرا کمرویی، ترس یا اضطراب اجتماعی است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد نا آشنا و ارتباطات اجتماعی گریز دارد.

 

نشانه های کمرویی

 

در رفتار نوجوان علایمی مشاهده می شود که می تواند دلیلی برای کمرویی یا خجالت آنها باشد. این علایم به شرح زیر است:

 

1- نداشتن اراده: معمولا انسان در برخورد با مسایل مختلفی که نمی تواند با آنها برخوردی صحیحی و منطقی داشته باشد یا روش استفاده صحیح و به موقع را نیاموخته باشد، مردد است و برای انجام کار عزمی راسخ ندارد.

 

2- حقیر شمردن خود: افرادی که فکر می کنند نزدیکان و اطرافیان نسبت به آنها بی مهر و محبتند، این فکر را در سر می پرورانند که ممکن است مورد تمسخر قرار گرفته و در نتیجه هنگام اظهار نظر به لرزه افتاده و عرق سرد می ریزند.

 

3- حرف زدن در حضور جمع: این افراد سعی می کنند با دیگران شوخی نکنند، در مناظره و گفتگو معمولا ساکتند و یا همواره مدافع طرف قوی تر هستند. این افراد معمولا جرات شرکت در جلسات سخنرانی، سمینارها ، بحثهای گروهی و... را ندارند.

 

4- عدم احساس مسئولیت نسبت به زندگی: افراد کمرو برای  کسب آرامش خاطر در زندگی، حالت  بی تفاوتی مفرط نسبت به وظایف فردی و اجتماعی در پیش می گیرند.

 

موقعیتهایی که ایجاد کمرویی می کند

 

در صد قابل توجهی از نوجوانان هر جامعه دچار کمرویی و ناتوانی اجتماعی هستند. لذا باید موقعیتهایی که در این گونه افراد باعث کمرویی می شوند بشناسیم. این موقعیتها عبارتند از:

 

1- مورد توجه جمع زیادی قرار گرفتن مانند سخنرانی

 

2- عضو گروه بزرک شدن

 

3- واقع شدن در موقعیتهای اجتماعی

 

4- قرار گرفتن در موقعیتهای جدید

 

5- موقعیتهایی که مستلزم ابراز وجود باشد

 

6- موقعیتهایی که فرد مورد ارزیابی قرار می گیرد

 

7- تعامل با جنس مخالف و.....

 

درمان کمرویی

 

کمرویی به صورت رفتار در افراد نوجوان و جوان جلوه گر می شود. برای مقابله با این نوع رفتار باید برنامه ای جامع و مشخص، همراه با جدیت و پشتکار و همراه با خودباوری برای مبتلایان در نظر گرفته شود. بنابراین برای درمان کمرویی به این موارد توجه کنید:

 

الف) ایجاد تغییر و اصلاح در شناخت خود از خویشتن

 

باید شناخت خود از توانایی‏ها، استعدادها و ویژگی‏های شخصیتی خویش را اصلاح كنید و با واقعیت تطبیق دهید و برای این كار، امور زیر را انجام دهید:

 

1. سعی کنید در جمع دوستان و آشنایا حاضر شده و با آنها ارتباط برقرار کنید و خاطرات و تجربه‌های جالب خود را برای دوستان صمیمی تعریف كنید.

 

2. هرگز تصور كم‌رو بودن را به ذهن خود راه ندهید و واژه‏ها و عبارت‏هایی چون «من خجالتی هستم»، «من كم‌رو هستم» و «من جرأت بیان ندارم» را به زبان نیاورید؛ بلكه جرأت و شهامت را به خود تلقین كنید و با صدای بلند، در طول روز، چندین نوبت بگویید: من شهامت بیان این سخن، عمل و فعالیت را دارم و اجازه ندهید خاطره شكست‏های قبلی، به اندیشه شما راه یابد و همواره موفقیت‏های گذشته را به خاطر آورید.

 

هرگز تصور كم‌رو بودن را به ذهن خود راه ندهید و واژه‏ها و عبارت‏هایی چون «من خجالتی هستم»، «من كم‌رو هستم» و «من جرأت بیان ندارم» را به زبان نیاورید

 

3. شناخت خود از جنس مخالف را تصحیح كنید. او نیز شخصی مانند شما و همه انسان‏های دیگر است؛ البته رعایت حیا و عفت در مقابل نامحرم، امری مطلوب و شایسته است و هیچ‏گاه شرم و حیا در مقابل نامحرم را مساوی با كم‏رویی و خجالت نگیرید.

 

ب) اصلاح رفتار و تغییرات رفتاری‏

 

بكوشید در جهت مخالف كم‌رویی رفتار كنید و برای این كار، امور زیر را رعایت كنید.

 

1. هرگز خود را سرزنش نكنید.

 

2. بر اساس شناختی كه از خود دارید، برای خویش، هدفی در نظر بگیرید و برای رسیدن به آن، برنامه‏ریزی كنید؛ برای مثال، بر اساس شناخت از خود، ارائه یك گزارش را بر عهده بگیرید و برای تهیه و كیفیت ارائه آن، برنامه‏ریزی كنید و با تمرین در خلوت و نیز ارائه آن نزد دوستان صمیمی و گروه‏های كوچك، خود را برای ارائه در كلاس، آماده سازید.

 

3. هنگام سخن گفتن، خود را گرفتار آداب و رسوم و تكلّف‏های بی‏مورد نسازید و ساده، راحت و عاری از هرگونه آداب خاص، هدفتان را بیان كنید.

 

4. ارتباط بصری با مخاطب را حفظ كنید.

 

5. هنگام سخن گفتن، به دیگران و قضاوت و حركات و سكناتشان هرگز توجّه نكنید و گفتارتان را پی‏گیرید و با خونسردی، به هدف بیندیشید.

 

6. اجازه سوء استفاده به دیگران ندهید؛ كافی است به كار خود ادامه داده، در صورت روبه‏رو شدن با واكنش آنان، خود را در مقابل آنان احساس نكنید.

 

7. در انجام رفتارهای اجتماعی كوچك و در محیط‌های دیگر - كه بیشتر احساس راحتی می‏كنید - فعال باشید و این كار را از سلام كردن، احوال‏پرسی، جواب سلام دادن، نگاه كردن، تعارف كردن و تعارف شنیدن، آغاز كنید و با تمرین، به كارهای بزرگ‏تر و مهم‏تر گسترش دهید.

 

8. با افراد فعّال و پر تحركی كه احساس خجالت نمی‏كنند، بیشتر مأنوس باشید و از خجالتی‏ها فاصله بگیرید.

 

9. توجه داشته باشید كه تا زمین نخورید، راه رفتن نمی‏آموزید؛ پس باید نقد دیگران و تمسخر آنها باشد؛ تا شما مجال رشد بیابید. بنابراین، اگر با عكس العمل دیگران روبه‏رو شدید یا در فعالیت‏های آغازین، احساس ناتوانی كردید، از ادامه سخن یا عمل چشم بپوشید؛ هر چند می‏توانید آن را ارائه كنید و از این راه، برای ارائه بهتر و كامل‏تر مطالب، آماده شوید.

 
چهارشنبه 16/4/1389 - 13:35
دانستنی های علمی

شـخصی که به سمت قسمت روشن زندگی گرایش دارد،نـیمه پر لیوان را می بیند نه نیمه خالی آنرا، و باور دارد که چیزهـای غیــر ممکن را می توان ممکن ساخت، به عنوان یک فرد خوش بـیـن شنـاخـتـه می شود. لغت خوش بینی از کلمه خوش بین آمـده که ریشـه آن در لاتیـــن optimum میـباشد کـه معنای بهینه و آخرین حد مطلوب را می دهد.

 

خوش بینی صرفاً این معنا را القا نمیـکـند که برخی اهداف دسـت نـیـافتنی هسـتـند مـگر اینکه شما بیشترین میزان تلاش را از خودتان نشان دهید؛ بلکه خوش بینی یعنی تمام غیر ممکن ها، ممکن هستند، مگر اینکه خلافش ثابت شود. یک ضرب المثل فرانسوی می گوید: "اگر اعتقاد به غیر ممکن بودن چیزی داشته باشید،آنگاه آن مطلب غیر ممکن خواهد شد."

 

اما چگونه می توان غیر ممکن ها را از میان برداشت؟

 

اول، خیال پردازی. خودتان را جای کسی بگذارید که دلتان می خواهد، به عنوان مثال رجال با نفوذ سیاسی، یک خواننده و یا هنرپیشه معروف و ثروتمند، یک مخترع یا دانشمند، و یا سردمدار یک تجارت موفق. هیچ گاه از رویا پردازی دست نکشید، چراکه امروزه که در عصری زندگی می کنیم که صحبت از زندگی در کرات دیگر مطرح شده و می توان گفت که قیمت همه چیز بالا رفته؛ یکی از معدود چیزهایی که هنوز مجبور نیستید برای آن بهایی پرداخت کنید، همین خیال و رویا است.

 

چندین قرن پیش، اسب و کالسکه تنها وسائل حمل و نقل به شمار می رفتند. امکان قدم نهادن به ماه و یا سیارات دیگر، و یا اکتشاف اعماق اقیانوس ها برای تمام مردم دنیا تنها حالت یک معما داشت.

 

در آن زمان اکتشاف اعماق اقیانوس ها و همینطور فضا، تنها به صورت یک رویا بود، اما حالا تبدیل به واقعیت شده است.

 

ذهن بشر خلاق و وابسته به تجربه است. آیا می خواهید تمام ویژگی های زمین را در مریخ شبیه سازی کنید و آنرا تبدیل به یک سرزمین زنده نمایید؟ آیا می خواهید فکری به حال جمعیت رو به رشد کره زمین کنید؟ اگر شما جزء آن دسته از ساکنان وفادار کره زمین باشید، آنوقت تمایل ندارید که ساختار کره زمین را گسترده تر کرده و به نسل های آینده فضای بیشتری برای زندگی کردن بدهید؟ انواع و اقسام آلودگی ها را حذف کنید و تمام آلاینده ها و محصولات جانبی را تبدیل به موارد سودمند و مفید نمایید؟ آیا چنین چیزهایی امکان پذیر هستند؟ شاید به تصویر کشیدن غیر ممکن ها، کار مضحک و مسخره ای باشد، اما به خاطر داشته باشید که هر موفقیت بزرگی در ابتدا با یک رویا آغاز شده است. بنابراین شروع کنید به رویاپردازی، چه کسی می داند؟ شاید یک روز ثروتمند، مشهور، و موفق بشوید.

 

دوم، چیزهای جدید را امتحان کنید. به طور کلی ذات بشر به گونه ای سرشته شده است که از ریسک کردن بیزار بوده و با مسائل جدید قدری محتاطانه برخورد می کند. معمولاً همه عادت دارند که عقاید جدید را به تمسخر بگیرند و چیزهای جدید را غیر قابل قبول فرض کنند.

 

در دوره های نخستین، حالت طبیعی زندگی، زندگی کردن بدون نیروی برق بود. تا 1600 سال پس از تولد عیسی مسیح کسی از مفهوم الکتریسته چیزی نمی دانست تا اینکه دکتر "ویلیام گیلبرت" لغت کهربا (الکتریکی) را برای نخستین بار در تحقیقات خود پیرامون بحث خاصیت مغناطیسی به ثبت رساند. از زمان کشف الکتریسته، موارد مصرف آن به شدت افزایش پیدا کرد که این امر سبب بهبود وضعیت کلی زندگی بشر شد و به مثابه آن اختراعات تکنولوژیکی جدیدی نیز به بازار معرفی شدند.

 

عقاید جدید، تغییر ایجاد می کنند. اگر شغل فعلی شما یکنواخت و خسته کننده است، اگر بازدهی بالایی ندارید و خلاقیت خود را از دست رفته می بینید، منتظر چه چیزی هستید؟ به انجام کارهای جدید مبادرت ورزید. یک تجارت جدید را شروع کنید، شاید در آغاز کوچک باشد، اما اگر محصولات و خدمات شما نظر مردم را به خود جلب کند، بی شک رشد خواهید کرد. به چیزهای جدیدی فکر کنید که قبلاً وجود نداشته اند، چیزی که به نحوی زندگی انسانها را بهبود بخشد، و آنها را خوشحالتر و راضی تر کند. در شغل جدید خود پیروز خواهید شد و ممکن است که دیگران هم از شما دنباله روی کرده و جا پای شما بگذارند.

 

سوم، برنامه ریزی کنید. عقاید و رویاها دارای هیچ ارزشی نمی شوند مگر اینکه از خود درایت نشان داده و آنها را به حقیقت برسانید. اما پیش از اینکه عرق ریختن را شروع کنید باید برای خود برنامه ریزی کنید. برنامه قابل قبول آن است که اگر نقشه اولیه با شکست مواجه شد، برای یک برنامه دوم آمادگی داشته باشید. به مشکلاتی که ممکن است در میان راه با آنها مواجه شوید و راه حل های رفع آن دقت بیشتری مبذول دارید. اجازه دهید که رویاهایتان به عنوان سوختی برای به مقصد رسانیدن شما به کار آیند.

 

دانشمندان و مخترعین برای ابداعات خود طرح های خاصی پی ریزی می کنند. اگر هم به طور رسمی نشانه های این طرح ها از میان برود و یا در نسخه اصلی ثبت نشود، حداقل اصل طرح در ذهنشان شکل گرفته و در آنجا حک شده است. اغلب ممکن است که اولین طرح شما را به هدفتان نزدیک نکند. برادران رایت که اولین ماشین پرواز را اختراع کردند نه تنها اولین طرحشان جواب نداد بلکه پیش از به پرواز درآوردن اولین ماشین موفق خود، هزاران هزار نقشه دیگر را نیز آزمایش کردند.

 

نهایتاً، به خودتان ایمان داشته باشید و هیچ گاه تسلیم نشوید.انسان های افتخار آفرین، کارهای خود را با جدیت و سخت کوشی انجام میدهند و به کرات شکست می خورند، اما بازهم آنقدر به تلاش کردن ادامه می دهند که به نتیجه دلخواه دست پیدا می کنند. اگر شما می خواهید به چیزی برسید، باید اعتماد به نفس، انظباط، صبر، و اراده داشته باشید.

 

باید نظم و انضباط را طوری در وجود خود پرورش دهید که ذهنتان به طور خودکار تمام برنامه های ریخته شده را پیگیری نماید. ممکن است پیروی از طرح اولیه شما را تا حدودی به زحمت بیندازد چرا که باید قدری از لذات خود چشم پوشی کنید، اما فقط کافی است که اراده استواری داشته باشید و در عین حال شکیبا باشید.

 

از همه مهمتر، مثبت اندیشی را در وجود خود پرورش دهید و به خودتان اعتماد داشته باشید، چراکه منشا تمام کمالات بزرگ در دورن شما نهاده شده است. خودتان میتوانید پیشگویی کنید و پیشگویی هایتان را به تحقق برسانید. طرز تفکر شما به راحتی می تواند یک دنیا تفاوت ایجاد کند. ذهن انسان یک سیستم کاملاً پیچیده و قدرتمند است و همانطور که "ماری کی اش" گفته: "اگر فکر کنید که می توانید، پس می توانید، و اگر هم فکر کنید که نمی توانید، درست حدس زده اید." مثبت فکر کنید تا دنیای ناممکن ها را تحت سلطه خود در آورید!

 
چهارشنبه 16/4/1389 - 13:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته