• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 344
تعداد نظرات : 34
زمان آخرین مطلب : 4460روز قبل
دعا و زیارت
فاطمه (س) عطیه خداوند عسكرى اسلامپور فاطمه اطهر(س) بانوى بانوان دو جهان، عطاى خداوند سبحان، كفو و یگانه همتاى امیرمؤمنان(ع)، و یكى از علل آفرینش عالم امكان است. معنویت قدسى آن بانوى بى همتا در قرآن كریم، جلوه اى ویژه یافته، جمال معنوى و اوج طهارت و عصمتش، در آیه تطهیر (احزاب/33)، درخشش انسان كامل را متجلى ساخت، آیه مباهله (آل عمران/61) شاهدى بر شكوهمندى و قدر و جلالتش گردید. و سوره «هل أتی» (دهر/1) جلوه اى از مروت و ایثار آن بزرگوار را همراه با عارفانه ترین زمزمه هستى «على حبه»، تجسمى زیبا بخشید. این جویبارهاى فضیلت به هم پیوند خورد و در سوره «كوثر» مجموعه اى دل انگیز از زیبایى ها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیه و عطیه اى الهى تقدیم رسول خاتم الأنبیاء، محمد مصطفی(ص)، كرد؛ زیرا، فاطمه(س) یكى از مظاهر فیض مداوم و جریان پربركت حركت محمدى است كه استمرار آن را با ذریه خویش تضمین كرد. در این راستا نگاهى گذرا به سوره كوثر داریم: این سوره كه كوتاه ترین سوره قرآن كریم است، در مكه معظمه بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است. هنگامى كه دو پسر رسول خدا(ص) به نام های: «عبدالله و قاسم» در مكه از دنیا رفتند و حضرت فاقد فرزند پسر شد،(1) این موضوع موجب شد كه مشركان فرصت طلب مكه كه به شدت تحت تأثیر فرهنگ منحط دوره جاهلیت قرار داشتند و ارزش انسان را تنها در داشتن فرزند ذكور مى پنداشتند، با شادى و هیجان، لب به تمسخر و طعن و شماتت بگشایند؛ و افرادى چون عاص بن وائل، رسول خدا را «ابتر» بخوانند.(2) واژه ابتر در لغت عرب به «مقطوع الذنب»؛ یعنی، دم بریده و «الذى لا عقب له»؛ یعنی، شخصى كه نسلش قطع شده باشد، اطلاق مى شود. اعراب جاهلیت، طبق سنت دیرینه خود براى فرزند پسر اهمیت فوق العاده اى قائل بودند و او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند؛ از این رو، بدخواهان قریش چنین مى گفتند: كه دیگر محمد(ص) فرزند پسر ندارد تا راه او را پیش بگیرد و دین و آیینش را ترویج كند؛ بنابراین، وقتى از دنیا رفت، از جهت دین و آیینش آسوده خاطر خواهیم ماند.(3) این تبلیغات شوم و برخوردهاى ناهنجار، سخت قلب پاك رسول خدا(ص) را غمگین و مكدر نمود و همچنان ادامه پیدا كرد؛ چنان كه نزدیكان و علاقه مندان آن حضرت به شدت در تنگنا قرار گرفتند تا این كه قرآن مجید نازل شد و با طرز اعجازآمیزى «در سوره كوثر» به آنها پاسخ گفت و خبر داد: كه دشمنان آن حضرت «ابتر» خواهند بود و برنامه هاى حیاتبخش اسلام و قرآن كریم هرگز قطع نخواهد شد. ناگفته نماند بشارتى كه در این سوره به رسول خدا(ص) داده شد، از یك سو ضربه اى محكم بر امیدهاى دشمنان اسلام بود و از سوى دیگر تسلى خاطرى براى آن حضرت بود كه بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان فرصت طلب، قلب نازنینش را غمگین كرده بودند. خداى متعال بدین وسیله با (نزول سوره كوثر) پیامبرش را خشنود نمود و فرمود: «ما به تو «كوثر» (خیر و بركت فراوان) عطا كردیم؛ پس، به شكرانه این نعمت، براى پروردگارت نماز بخوان» و شتر قربانى كن. همانا، دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است.» به بیان روشن تر، یعنی: اى پیامبر! هرگز غمگین و محزون مباش! گرچه پسرانت را از دست داده ای؛ اما فقط فرزند پسر نیست كه همواره مایه افتخار باشد و به عنوان سرمایه ماندگار مطرح شود؛ بلكه چیز دیگرى نیز مى تواند جایگزین آن باشد و حتى بهتر از فرزند پسر، خلاها را پر كند و كاستى ها را جبران نماید و آن، «كوثر» است كه ما به تو عطا كردیم. به یقین دشمنان تو، با این كه داراى پسران زیاد و نیرومندند، منقطع النسل و بى پیرو خواهند ماند و نسلشان منقرض خواهد شد. منزلت و معناى سوره در عظمت و اهمیت این سوره همین بس كه: ا ولاً: كوتاه ترین، و در عین حال یكى از پرمحتواترین سوره هاى قرآن كریم به شمار مى آید. ثانیاً: تركیبات و مفردات این سوره مانند :«انا اعطینك» ، «الكوثر»، «فصل»، «لربك»، «وانحر»، «ان شانئك» و «هوالابتر»؛ فقط در همین سوره آمده و در هیچ جاى قرآن كریم تكرار نشده است. واژه «كوثر» از ریشه «كثرت» است و بر چیزى اطلاق مى شود كه شانیت كثرت در او باشد. علامه طبرسى در معناى لغوى «كوثر» مى نویسد:«الكوثر، فوعل من الكثره و هوالشى الذى من شانه الكثره و الكوثر، الخیر الكثیر»؛ كوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از كثرت است و آن عبارت از چیزى است كه شایستگى زیادى را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است. (4) براى كلمه «الكوثر» در این سوره بیش از بیست و پنج معنا و احتمال مطرح كرده اند(5) كه از جمله آنها مى توان به «چشمه اى در بهشت»، «خیر كثیر» كه در منابع شیعه و سنى به چشم مى خورد، اشاره كرد. قرطبى مفسر بنام اهل سنت، با وجود آن كه بین این دو معنا و آیات دیگر سوره، تناسبى نمى بیند و بدان اعتراف دارد؛ اما به جهت این كه براى معانى دیگر «كوثر» مویدى از روایات نیافته، همین دو معنا و احتمال را برگزیده است. (6) بیضاوی، از دیگر مفسرین اهل سنت، مى گوید مراد از كوثر، زیادى فرزندان و پیروان است. خیر فراوان در این آیه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوت، چشمه اى در بهشت، علما، زیادى فرزندان، حوضى در بهشت، حكمت و شفاعت تفسیر شده است. هیچ كدام از معانى یاد شده با یكدیگر منافات ندارد؛ زیرا همه بیانگر همان مضمون متعالى كوثر و خیر فراوانند. نكته شایان توجه این است كه این زیادى فرزندان و نسل پیامبر«ص» كه از چشمه سار فاطمه«س» جوشیده است، در میان دیگر معانى از درخشش و جلوه بیشترى برخوردار است. چنان كه شواهد و قرائن زیر موید آن است: 1- شان نزول سوره: مفسران شیعه و اهل سنت در شان نزول این سوره این گونه نگاشته اند كه، عاص بن وائل در مقابل یكى از درهاى مسجدالحرام بنام «باب بنى السهم» با رسول خدا«ص» ملاقات كرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قریشى ها كه شاهد این منظره بودند از او پرسیدند: با چه شخصى سخن مى گفتی؟ او با عبارات بى شرمانه و گستاخانه گفت با «ابتر». این پاسخ به آن جهت بود كه عبدالله، آخرین فرزند پسر پیامبر«ص»، زندگى را بدرود گفته بود. و عرب جاهلى كسانى را كه داراى فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد مى كردند؛ زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مى دانستند. در نتیجه، این شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود. فخر رازی، از علماى اهل سنت، در این باره در تفسیر خود مى نویسد:«سومین نظر در معناى «كوثر» این است كه منظور از آن، فرزندان آن حضرت است و این به آن جهت است كه، این سوره در رد كسانى نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویى مى كردند كه در این صورت معناى آن این است كه: خداوند به تو فرزندان و نسلى عطا مى كند كه در طول تاریخ برقرار خواهند ماند؛ سپس مى گوید:ببین كه چقدر انسان ها از اهل بیت پیامبر(ص) به شهادت رسیده اند، اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است، آن گاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا(ع) و محمد نفس زكیه در میان آنها جلوه گر شده است. (7) بیضاوی، ازدیگر مفسران اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى كوثر ذكر مى كند. درمیان مفسران شیعه، علامه طبرسی(ره) درمجمع البیان و علامه طباطبایى در تفسیر گرانسنگ «المیزان» مخاطبان خود را به این معنا توجه داده اند. در تفسیر المیزان دراین باره به خوبى استدلال شده است. 2- دومین شاهد براین كه در «كوثر» معناى فرزندان فراوان منظورشده، ذیل سوره شریفه است كه مى فرماید: «ان شانئك هو الابتر» به تحقیق دشمن تو بى دنباله است، زیرا كه ظاهر كلمه «ابتر» عبارت از قطع نسل و بى فرزندى است؛ چنان كه شان نزول سوره آن را تأیید مى كند و یا دلیلى بر انحصار به یكى از موارد آن مثل جداشدن ازخیرات... است. درهرصورت بدون دنباله بودن ازنظر فرزند، درمعناى «ابتر» ملاحظه شده است كه خود دلیلى بر این است كه در «كوثر» معنایى مقابل آن ارائه شده است؛ یكى وجود فرزندان بسیار است كه به پیامبر(ص) اعلام مى دارد كه : اى پیامبر! ما به تو خیر فراوان، از جمله فرزندان بسیار دادیم و دشمن تو براى همیشه تاریخ از تمامى نیكى ها و ازنسل و فرزندان منقطع و جدا خواهدبود و از آنجا كه بستر كوثر و جریان پرفیض ومداوم، در وجود مقدس حضرت فاطمه(س) قراردارد، به عظمت این سرچشمه خیرات و وجود با بركت بیشتر مى توان پى برد. وجود مقدسى كه نعمت بزرگ الهى و استمرار فرزندان پیامبراسلام(ص) به وسیله او تحقق یافت، تا شخصیت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بیشترى بخشیده و هیچ فردى به خود اجازه ندهد كه فرزندش را تنها به خاطر جنسیت مورد تحقیر قراردهد، زیرا، یگانه الگو و اسوه زن مسلمان، فاطمه(س) است. مكتب فاطمه(س) مجموعه اى از فضایل انسانى و منظومه اى از گلواژه هاى نیك زیستن است كه در هسته مركزى آن پیامبر قرارگرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومه اند. جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهاى فاطمى است، كه جامعه دیروز جاهلی. سوره كوثر، خود گواه خوبى براین مطلب است كه تبار و ذریه پیامبر(ص) از دختر گرانمایه اش فاطمه (س) استمرار میبابد، چنان كه علامه طباطبایی(8) به آن توجه داده است. البته این معنا را از آیات دیگر به صورت آشكارترى مى توان دریافت. همچنین به دونمونه آن درمناظره امام كاظم(ع) با هارون الرشید تصریح شده است، زمانى هارون الرشید از حضرت پرسید: چگونه شما مى گویید ما از فرزندان پیامبریم، با این كه به جا ماندن نسل، ازپسر است نه دختر و شما فرزندان دختر اویید؟ حضرت درپاسخ او، آیه اى از سوره «انعام» را قرائت كرد« و هدایت نمودیم، از فرزندان او، نوح یا ابراهیم، داود و سلیمان وایوب و یوسف و موسى وهارون و این گونه نیكوكاران را جزا میدهیم و زكریا و یحیى و عیسى و الیاس را كه همه از شایستگان بودند.» (انعام/84) آن گاه حضرت از هارون الرشید پرسید: «پدر عیسى كیست، كه به وسیله آن از فرزندان نوح یا ابراهیم بشمار آمده است؟ هارون گفت: عیسى پدرى نداشت. امام بى درنگ فرمود: همان گونه كه خداوند عیسى را به وسیله مریم از فرزندان انبیاء محسوب داشته است، ما نیز به پیامبراسلام(ص) از طریق مادرمان فاطمه(س) انتساب پیدا كرده ایم و از فرزندان آن حضرتیم. آن گاه حضرت آیه شریفه «مباهله» را تلاوت كرد: «فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم» و فرمود: هیچ كس ادعا نكرده است كه پیامبر(ص) غیر از على ابن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین، در زیركساء (عبا) داخل كرده باشد، بدین ترتیب معلوم مى شود، منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسین اند كه خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است.(9) رسول مكرم اسلام(ص) مأمور مى شود كه به شكرانه این نعمت بزرگ، درپیشگاه باعظمت پروردگار سر تعظیم و كرنش فرود آورد، نماز بجاى آورد و قربانى كند. براى «وانحر» معناى دیگرى نیز در روایات شیعه و سنى به چشم مى خورد و آن عبارت است از بلندكردن دستها تا مقابل گوشها به هنگام تكبیرگفتن درنماز. «فصل لربك وانحر» پس براى پروردگارت نمازگزار و نحر كن. سپاسگزارى و كرنش به آستان الهى از وظایف مهمى است كه عقل هر انسان برایش مقرر مى دارد. سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است كه به او نیكى كرده است و از آنجا كه تمامى نعمت ها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزارى از او جلوه دیگرى به خود مى گیرد كه دراین سوره مباركه در نماز و «نحر» تجسم یافته است. هرمعنایى كه در «نحر» منظور باشد، چه قربانى كردن شتر و چه بالابردن دو دست تا روبروى گلوگاه و یا جلو آوردن روى سینه به هنگام تكبیرهاى نماز. همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مى تواند اعلام سپاس باشد كه فقط براى خدا و درجهت پروردگار جهان باشد. «ان شانئك هوالابتر» به یقین دشمن تو بى دنبال و بى خیر است. یكى از جلوه هاى اعجاز قرآن، كه در این سوره نیز محقق شده است، خبرهاى غیبى و پیشگویى هاى قاطع و انطباق آن با واقعیت هاست كه به روشنى موارد زیادى را در آیات قرآن مى توان یافت؛ ازجمله ،داستان پیشگویى پیروزى رومیان بر ایرانیان، پس ازآن كه آنها مغلوب ایرانیان گشتند و آن را نه سال قبل پیش بینى كرد و به همان گونه نیز تحقق یافت. (روم/3) پیش بینى دیگر مربوط به آیه شریفه «ان شانئك هوالابتر» است. دشمن كه ازسر غرور و نخوت به زیادى تعداد و فرزندان خویش مى بالید و مسلمین را ناچیز مى انگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول خدا(ص) كار را تمام شده تلقى كرد و گمان برد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشى سپرده خواهدشد، دراین هنگام قرآن كریم پیش گویى كرد كه دین تو جهانگیر خواهدشد و كار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهدكشید و امروزه كه پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مى كنیم درخشش اعجاز این سوره را هرچه بیشتر حس كرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگرى بر رسالت پیامبر اسلام(ص) اعلام مى داریم. پى نوشت ها 1- ناگفته نماند كه پیامبر(ص) در سال هشتم هجرت در مدینه نیز صاحب فرزند دیگرى به نام «ابراهیم» از ماریه قبطیه شد، كه قبل از اینكه به دو سالگى برسد، از دنیا رفت و وفات او قلب پاك پیامبر(ص) را آزرد. 2- ابوالحسن على بن احمد الواحدى النیشابوری، اسباب النزول، ص307؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج6، ص402، طبع دارالمعرفه. 3- حاشیه محیى الدین شیخ زاده على تفسیر القاضى البیضاوی، ج8، ص700؛ الفتوحات الالهیه، سلیمان بن عمر شافعی، ج8، ص.418 4- مجمع البیان، ج 5، ص .548 5- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 6، ص 403، علامه طباطبایی، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص .370 6- ابوعبدالله محمد بن احمد الانصارى القرطبی، الجامع لاحكام القرآن، ج 20، ص 218، طبع موسسه التاریخ العربی. 7- تفسیر فخر رازی، ج32، ص.124 8- المیزان، ج20، ص.371 9- بحارالانوار، ج48، ص.128.
جمعه 22/9/1387 - 20:3
دعا و زیارت
شب تغسیل ماه سیدمهدى شجاعى «... و لها جلال لیس فوق جلالها الا جلال الله جلّ جلاله و لها نوال لیس فوق نوالها الا نوال الله عمّ نواله» و فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ را جلال و جبروت و عظمتى است كه در وراى او، هیچ جلالى نیست، مگر جلال خداوند ـ جل جلاله ـ و هم او را بخشش و عطا و كرمى است كه در وراى او هیچ نوال و كرامتى نیست، مگر نوال خداوند ـ عم نواله ـ آسمان، این‌ شبها كه می‌رسد، عجیب بی‌قرارى می‌كند و زمین، داغ دلش تازه می‌شود و زخم شرمش، سر باز می‌كند. ملكوتیان حق دارند سر بر دیوار عرش بگذارند و های‌هاى گریه كنند. و تنها خداست كه می‌تواند، تسلاى دل على باشد. ماه حق دارد كه گوشه اختفا را بر گریه اختیار كند و ستارگان چه كنند، اگر سر بر شانه یكدیگر نگذارند و مصیبت را زبان نگیرند. آن خانه نمی‌دانم آن شب به چه قدرتى بر پاى ایستاده بود، آن مدینه چه مدینه‌اى بود كه چنین مصیبتى را تاب آورد و در هم نشكست، آن چه قبرستانى بود كه سرچشمه عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد، آن چه خاكى بود كه به خود جرأت داد، فاطمه را از على جدا كند؟ چرا آن خانه بر جاى ماند؟ چرا مدینه ویران نشد؟ چرا آسمان در خود نپیچید؟ چرا بغض زمین نتركید؟ چرا عالم فرو نریخت؟ گفته‌اند در عاشورا وقتى زخم در جان خورشید نشست و زمین، پیكر مبارك حسین را بر خویش قطعه‌قطعه‌ دید، به لرزه درآمد و آسمان تیره و تار شد و غبار خشم خداوند از جاى جنبید. در آنجا سجاد ـ سلام‌الله‌علیه ـ دست بر زمین كوفت و زمین را به آرامش خواند، سر به آسمان برداشت و آسمان را دعوت به سكوت كرد. آسمان و زمین هر دو، تنها در اجابت فرمان امام خویش آرام گرفتند، دندان بر جگر نهادند، خون به لب آوردند، ولى دم نزدند. مویه كردند، ولى فغان نكردند. در خویش شكستند و گریستند، اما ضجه نزدند. چه رازى بود در شهادت زهرا كه خانه فرو نریخت، مدینه زیر و زبر نشد، عمود خیمه آسمان نشكست و زمین، متلاشى نگشت؟ آفرینش این تحمل را از كجا آورده بود؟ مگر نه زهرا، والاترین محبوبه خداوند بود و خدا به بهانه وصلتش فرموده بود: «احبّ النساء الی». مگر نه فاطمه، محور كسا بود و بقیه وابستگان او؟ پیامبر پدر او بود و علی، همسر او و حسنین فرزندان او؟ ـ سلام‌الله علیهم اجمعین ـ «هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها». مگر نه رضاى خداوند در گرو رضایت مرضیه بود و غضب خداوند در گرو خشم او؟ مگر نه صدیقه كبری، راز آفرینش زن بود، بهانه خلقت نسوان؟ مگر نه فاطمه شبیه‌ترین بود به رسول خدا؟ «ما رأیت احداً كان اشبه كلاماً و حدیثاً من فاطمة برسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم». مگر نه فاطمه، آخرین مشایع و اولین مستقبل پیامبر بود؟ مگر نه فاطمه راستگوترین موجودات بود پس از رسول خدا؟ مگر نه فاطمه، پاره جگر پیامبر بود و عزیز مسلم خداوند جل و علا؟ مگر نه... . چه رازى بود در شهادت زهرا كه خانه فرو نریخت، مدینه زیر و زبر نشد، عمود خیمه آسمان نشكست و زمین متلاشى نگشت؟ آفرینش این تحمل را از كجا آورده بود؟ كسى هست در خانه فاطمه پس از او كه شاید این راز سر به مهر، به دست‌هاى او گشوده شود؛ او اسماء، محرم اسرار فاطمه است. از او بپرسید، شاید پاسخ بگوید. بگوید كه: «آرى حسنین سر به پاى مادر نهاده بودند و پایه‌هاى عرش را ضجه‌هاى خویش می‌لرزاندند. زینب و ام‌كلثوم، كائنات را با موهاى خویش پریشان می‌كردند. چروك بر پیشانى آسمان افتاده بود، زمین از درد به خود می‌پیچید، ناله‌هاى فرشتگان، داغ پیامبر را دوچندان می‌كرد. ولى چه بود آنچه آفرینش را بر پاى نگاه می‌داشت؟ در آن شب تغسیل ماه، من دیدم كه على در مأمن تاریكی، سر بر دیوار خانه فاطمه، سر بر محور آفرینش، سر بر عمود آسمان نهاده بود و زار زار می‌گریست». اگر در عاشورا، سجاد ـ علیه‌السلام ـ مشت بر زمین كوفت و آسمان را به آرامش خواند، در آن شب، على سر بر دیوار كائنات، ملتقاى زمین و آسمان، محور آفرینش می‌سایید و با وجود بی‌قرار خویش، همه را به آرامش می‌خواند. مظلومیت آنچنان بر وجود تو سایه افكنده است كه یادت، بى اراده و ناگزیر، آتش بر خرمن وجود مى افكند و خاطره ات، بغض را در گلو مى شكند. در آن خانه كوچك، رازى به وسعت تاریخ نهفته است. چنان مظلومیتى بر آن خانه كوچك سایه افكنده و چنان زخمى بر آن جگر تاریخ نشسته است كه هیچ حادثه اى نمى تواند دل هاى شیعیان، طواف كنندگان آن حرم خداوند را مسرور كند. آری، آن مظلومیت نیلى كه بر چهره تو نشسته بود، نمى گذارد كه لبخند بر چهره نه تشیع و نه اسلام، كه حتى انسانیت پس از تو بنشیند. به هر حال، آن در، بر آن پهلو شكسته است، چه تفاوت دارد كه در وفاتت این خاطره عرش سوز و جگرخراش را تداعى كنیم یا در ولادتت؟ افشاگرانه‌ترین فریاد اعتراض تاریخ مظلومیت آنچنان بر وجود تو سایه افكنده است كه یادت، بی‌اراده و ناگزیر، آتش بر خرمن وجود می‌افكند و خاطره‌ات، بغض را در گلو می‌شكند. در آن خانه كوچك، رازى به وسعت تاریخ نهفته است. چنان مظلومیتى بر آن خانه كوچك سایه افكنده و چنان زخمى بر آن جگر تاریخ نشسته است كه هیچ حادثه‌اى نمی‌تواند دل‌هاى شیعیان، طواف‌كنندگان آن حرم خداوند را مسرور كند. آری، آن مظلومیت نیلى كه بر چهره تو نشسته بود، نمی‌گذارد كه لبخند بر چهره نه تشیع و نه اسلام، كه حتى انسانیت پس از تو بنشیند. به هر حال، آن در، بر آن پهلو شكسته است، چه تفاوت دارد كه در وفاتت این خاطره عرش‌سوز و جگرخراش را تداعى كنیم یا در ولادتت؟ مهم این است كه تو مظلوم بزرگ‌ترین جنایت تاریخ واقع گشته‌ای. مهم این است كه صبر لایتناهى خدا در جانكاه‌ترین حادثه آفرینش در تو به تجلى نشسته است. مسئله، اشك‌هاى على است و لرزش گونه‌هاى على به هنگام شستشوى پیكر مطهر تو. مهم، گریه‌هاى دادخواه و اشك‌هاى ظلم‌برانداز توست و سر بر دیوار نهادن على و زار زدن علی. آنچه جانسوز است، صبر توست در مصائب على و صبر على است در مصائب تو. و از همه مهم‌تر، تشییع شبانه و مظلومانه پیكر توست. چه كردند با تو كه این تازیانه اعتراض جاودانه را ـ المخفیة قبرا ـ بر پشت تاریخ روا دانستی. چه ظلم‌ها بر تو رفته بود، چه حق‌ها از تو تضییع گشته بود و چه حقایقى در مقابل دیدگان تو تحریف شده بود كه این اعتراض افشاگرانه را بر پیشانى تاریخ حك كردى و دشمن را بر كرسى رسوایى جاودانه نشاندی؟ و این چگونه اعتراضى بود كه خداوند نیز به حمایت از آن برخاست؟ همان على كه مأمور به سكوت بود، همان على كه شمشیر را به رغم كارسازى و برندگى در نیام پسندیده بود، همان على كه سخت‌ترین جنایات تاریخ را تاب آورده و دم برنیاورده بود، چه شد كه در حمایت از این اعتراض شكوهمند تو، بر بالاى بقیع ایستاد، شمشیر از نیام كشید و دشمن را تهدید به جارى كردن سیل خون بر زمین كرد؟ بارى این اعتراض تو در تشییع شبانه‌ات و در مخفى كردن قبرت، اگرچه تاریخ را از تحریف مصون می‌داشت و هرچند فریاد تظلم تو را بر جهانیان تا ابد طراوت می‌بخشید، اما سنگین‌ترین غم شیعیان تو گشت و عظیم‌ترین درد اسلام و بزرگ‌ترین اندوه انسانیت. آن‌كه عزیزترین كسش را، پدرش را، فرزندش را، برادرش را، در جامه شهادت به خدا تقدیم كرد، دلخوش است به این‌كه هر از گاه در كنار قبر او می‌نشیند و به تیشه اشك، راه بسته دل می‌گشاید. ولى آنكس كه قبرى براى عزیزش نمی‌شناسد چطور؟ او بغضش را با خود به كجا می‌تواند ببرد؟ كجا می‌تواند عقده دل بگشاید. این است مظلومیت تو و به تبع، مظلومیت شیعیان تو. كجا گریه كنند عاشقان تو بر مصائب تو؟ كجا اشك بریزند دلدادگان تو بر مظلومیت تو؟ و كجا ضجه بزنند فرزندان تو در فقدان تو؟ این است مظلومیت تو و به تبع، مظلومیت شیعیان تو... و این است كه: یاد تو به هر بهانه‌ای، وفات یا ولادت ، بغض را در گلویمان می‌شكند و جگرمان را آتش می‌زند.
جمعه 22/9/1387 - 19:59
دعا و زیارت
گوش دادن به آلات موسیقی از گناهان کبیره است.
جمعه 22/9/1387 - 12:3
دعا و زیارت
دلت راخالص گردان تا عمل اندک تو را بسنده باشد.
جمعه 22/9/1387 - 12:3
دعا و زیارت
عقل جز با پیروی از حق کامل نمی شود.
جمعه 22/9/1387 - 12:1
دعا و زیارت
هر گاه نیت فاسد شود بلا وگرفتاری پیش آید.
جمعه 22/9/1387 - 12:0
دعا و زیارت
دروغ روزی را کم میکند.
جمعه 22/9/1387 - 11:59
دعا و زیارت
شجاعت عزتی است آماده ،ترس لذتی آشکار.
جمعه 22/9/1387 - 11:58
دعا و زیارت
حیا کلید همه خوبی هاست.
جمعه 22/9/1387 - 11:58
دعا و زیارت
بر زیر دستان خشمگین شدن نشانه پستی است.
جمعه 22/9/1387 - 11:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته