• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 639
تعداد نظرات : 863
زمان آخرین مطلب : 5384روز قبل
دعا و زیارت
 
 ناباوری به دوستش نگاه میکرد.تعجب کرده بود.در ذهنش چیزی بود و حالا چیز دیگری میدید آخر تو چرا؟ما داریم فرار میکنیم تو داری اجرا میکنی؟
آخه عزیز من، قرار نبود که شما هم کار عقب افتاده هائی مثل ما رو بکنین.
پی در پی سوالاتی میپرسید ، درهم و تکراری ، انگار که رشته افکارش از هم گسیخته شده بود

دوستش لبخندی زد و گفت: فکر میکنی حجاب فقط دستور دین شما مسلمانان است؟


سه شنبه 20/12/1387 - 19:46
دعا و زیارت
یک سال از سالیانی که امام در اسارت بسر می‌بردند. قحطی و خشکسالی سامراء را فرا گرفت. مردم به دستور معتمد عباسی ـ ‌حاکم وقت ـ برای خواندن نماز استسقاء (طلب باران) به سمت بیابان روانه شدند. پس از سه روز متوالی به صحرا رفتن و نماز خواندن،‌بارانی از آسمان نبارید. روز چهارم « جاثلیق» بزرگ اسقفان مسیحی، همراه راهبان برای طلب باران به صحرا رفتند.
در آن روز آنقدر باران بارید که مردم از آب بی نیاز شدند. این ماجرا موجب شگفتی مردم و تردید در حقانیت اسلام شد، و تمایل به مسیحیت در میان مردم موج می‌زد.
این اوضاع بر خلیفه گران آمد و ناگزیر امام را ـ که در زندان به سر می‌بردند ـ‌ ‌به دربار خواست و عرض کرد:
ادرک دین جدّک یا ابا محمد؛ ای ابو محمد! دین جدت (اسلام) را دریاب. امت جدت گمراه شدند.
امام فرمودند:‌از راهبان بخواه که فردا به بیابان بروند.
معتمد عرض کرد: مردم دیگر باران نمی‌خواهند،‌چون به قدر کافی باران آمده،‌بنابراین به صحرا رفتن چه فایده‌ای دارد؟ امام فرمودند: برای آنکه ان شاء الله تعالی شک و شبهه را برطرف سازم.
به دستور خلیفه راهبان به سرکردگی پیشوای خود به صحرا رفتند. امام حسن(علیه‌السلام) نیز در میان انبوه جمعیت به صحرا آمدند. مسیحیان برای نمایش قدرت، دست به آسمان بلند نمودند. به ناگاه آسمان تیره و تار شد و باران آغازیدن نمود. در این هنگام به فرمان امام،‌چیزی را از میان انگشتان یکی از راهبان بیرون آوردند و استخوان سیاه فامی را که از استخوان آدمی بود به امام تحویل دادند.
امام رو به راهبان فرمودند:‌اینک طلب باران کنید.
از این پس هر  چه تقاضای باران نمودند،‌بارانی نبارید و خورشید نمایان شد.
معتمد شگفت زده در مورد استخوان از امام سؤال نمود. امام علیه‌السلام در جواب فرمودند:‌
این استخوان پیامبری از پیامبران الهی است که از قبر وی برداشته‌اند و استخوان هیچ پیامبری ظاهر نمی‌گردد مگر آنکه باران ببارد[1]
استخوان را آزمودند و به درستی سخنان امام پی بردند. این ماجرا موجب آزادی امام از زندان عباسی و احترام بیش از پیش ایشان در افکار عمومی شد[2]
 



 


[1] ـ کشف الغمه: ج 3 ، ص 311
[2] ـ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب: ج 4، ص 425.
 
سه شنبه 20/12/1387 - 19:45
دعا و زیارت
امام سجاد(ع) و پیرمرد شامی
وقتی قافله اسیران کربلا به دمشق رسید، در کنار کوچه‌ها مردم ایستاده بودند و تماشا می‌کردند. پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت: شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شرّ مردان شما آسوده ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد.
امام زین‌العابدین(ع) به آن پیرمرد، که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود، فرمود: ای شیخ، آیا قرآن خوانده‌ای؟
گفت: آری.
فرمود: این آیه را قرائت کرده‌ای: قل لا أسئلکم علیه أجرا إلّا المودّة فی القربیٰ.
گفت: آری.
امام سجاد(ع) فرمود: آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول ‌الله اجر رسالت قرار داده ماییم.
سپس آیه تطهیر را که در حقّ اهل‌بیت پیغمبر(ص) است تلاوت فرمود: إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل‌البیت و یطهّرکم تطهیراً.
پیرمرد گفت: این آیه را خوانده‌ام.
امام(ع) فرمود: مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است.
پیرمرد بسیار تعجب کرد، گریست و گفت: چقدر من بی‌خبر مانده‌ام. سپس به امام(ع) عرض کرد: اگر توبه کنم آیا توبه‌ام پذیرفته است؟
امام(ع) به او اطمینان داد.
این پیرمرد را به سبب همین آگاهی شهید کردند.
 




 
برگرفته از: عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ج 12.
منبع خبر: ماهنامه موعود شماره 85
سه شنبه 20/12/1387 - 19:44
دعا و زیارت

قال الامام علىّ بن موسى الرّضا صلوات اللّه و سلامه علیه :


 1. مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ، کانَ کَمَنْ زارَاللّهَ فَوْقَ عَرْشِه. [1]


هر مؤ منى که قبر امام حسین علیه السلام را کنار شطّ فرات در کربلاء زیارت کند همانند کسى است که خداوند متعال را بر فراز عرش زیارت کرده باشد.


2.کَتَبَ علیه السلام : أبْلِغْ شیعَتى : إ نَّ زِیارَتى تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ألْفَ حَجَّةٍ، فَقُلْتُ لاِ بى جَعْفَرٍ علیه السلام : ألْفُ حَجَّةٍ؟! قالَ: إى وَاللّهُ، وَ ألْفُ ألْفِ حَجَّةٍ، لِمَنْ زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ. [2]


 به یکى از دوستانش نوشت : به دیگر دوستان و علاقمندان ما بگو: ثواب زیارت قبر من معادل است با یک هزار حجّ. راوى گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم : هزار حجّ براى ثواب زیارت پدرت مى باشد؟! ترجمه :بلى ، هر که پدرم را با معرفت در حقّش زیارت نماید، هزار هزار یعنى یک میلیون حجّ ثواب زیارتش مى باشد.


3. أوَّلُ ما یُحاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیْهِ، الصَّلاةُ، فَإنْ صَحَّتْ لَهُ الصَّلاةُ صَحَّ ماسِواها، وَ إنْ رُدَّتْ رُدَّ ماسِواها. [3]


اوّلین عملى که از انسان مورد محاسبه و بررسى قرار مى گیرد نماز است ، چنانچه صحیح و مقبول واقع شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.


 4. لِلصَّلاةِ أرْبَعَةُ آلاف بابٍ. [4]


نماز داراى چهار هزار جزء و شرط مى باشد.


 5. الصَّلاةُ قُرْبانُ کُلِّ تَقىٍّ. [5]


 نماز، هر شخص باتقوا و پرهیزکارى را - به خداوند متعال - نزدیک کننده است .


 6.یُؤْخَذُالْغُلامُ بِالصَّلاةِ وَهُوَابْنُ سَبْعِ سِنینَ. [6]


پسران باید در سنین هفت سالگى به نماز وادار شوند.


 7.فَرَضَاللّهُ عَلَى النِّساءِ فِى الْوُضُوءِ أنْ تَبْدَءَالْمَرْئَةُ بِباطِنِ ذِراعِها وَالرَّجُلُ بِظاهِرِالذِّراعِ. [7]


خداوند در وضو بر زنان لازم دانسته است که از جلوى آرنج دست ، آب بریزند و مردان از پشت آرنج . (این عمل از نظر فتواى مراجع تقلید مستحبّ مى باشد).


 8.رَحِمَاللّهُ عَبْدا أحْیى أمْرَنا، قیلَ: کَیْفَ یُحْیى أمْرَکُمْ؟ قالَ علیه السلام : یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَیُعَلِّمُها النّاسَ. [8]


رحمت خدا بر کسى باد که أمر ما را زنده نماید، سؤ ال شد: چگونه ؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.


9.لَتَأمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ، وَلَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ، اَوْلَیَسْتَعْمِلَنَّ عَلَیْکُمْ شِرارُکُمْ، فَیَدْعُو خِیارُکُمْ فَلا یُسْتَجابُ لَهُمْ. [9]


باید هر یک از شماها امر به معروف و نهى از منکر نمائید، وگرنه شرورترین افراد بر شما تسلّط یافته و آنچه که خوبانِ شما، دعا و نفرین کنند مستجاب نخواهد شد.


10. مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلى مایُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ، فَلْیَکْثُرْ مِنْ الصَّلوةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، فَإنَّها تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما. [10]


کسى که توان جبران گناهانش را ندارد، زیاد بر حضرت محمّد و اهل بیتش علیهم السلام صلوات و درود فرستد، که همانا گناهانش اگر حقّ الناس نباشد محو و نابود گردد.



11. الصَّلوةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَجَلَّ التَّسْبیحَ وَالتَّهْلیلَ وَالتَّکْبیرَ. [11]


فرستادن صلوات و تحیّت بر حضرت محمّد و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام در پیشگاه خداوند متعال ، پاداش گفتن ((سبحان اللّه ، لا إ له إ لاّاللّه ، اللّه اکبر)) را دارد.


12. لَوْخَلَتِ الإرْض طَرْفَةَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِأهْلِها. [12]


چنانچه زمین لحظه اى خالى از حجّت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو مى برد.


13. عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الإنْبیاءِ، فَقیلَ لَهُ: وَ ما سِلاحُ الإنْبِیاءِ؟ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ! فَقالَ علیه السلام : الدُّعاءُ. [13]


بر شما باد به کارگیرى سلاح پیامبران ، به حضرت گفته شد: سلاح پیغمبران علیهم السلام چیست ؟ ترجمه :توجّه به خداوند متعال ؛ و دعا کردن و از او کمک خواستن مى باشد.


14. صاحِبُ النِّعْمَةِ یَجِبُ عَلَیْهِ التَّوْسِعَةُ عَلى عَیالِهِ. [14]


هر که به هر مقدارى که در توانش مى باشد، باید براى اهل منزل خود انفاق و خرج کند.


 15. المَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهیرٌ وَ رَحْمَةٌ وَلِلْکافِرِ تَعْذیبٌ وَ لَعْنَةٌ، وَ إنَّ الْمَرَضَ لایَزالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتّى لایَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْبٌ. [15]


مریضى ، براى مؤ من سبب رحمت و آمرزش گناهانش مى باشد و براى کافر عذاب و لعنت خواهد بود. سپس افزود: مریضى ، همیشه همراه مؤ من است تا آن که از گناهانش چیزى باقى نماند و پس از مرگ آسوده و راحت باشد.


16. إذَا اکْتَهَلَ الرَّجُلُ فَلا یَدَعْ أنْ یَأکُلَ بِاللَّیْلِ شَیْئا، فَإنَّهُ أهْدَءُ لِنَوْمِهِ، وَ أطْیَبُ لِلنَّکْهَةِ. [16]


وقتى که مرد به مرحله پیرى و کهولت سنّ برسد، حتما هنگام شب قبل از خوابیدن مقدارى غذا تناول کند که براى آسودگى خواب مفید است ، همچنین براى هم خوابى و زناشوئى سودمند خواهد بود.


17. إنَّما یُرادُ مِنَ الاْ مامِ قِسْطُهُ وَ عَدْلُهُ، إذا قالَ صَدَقَ، وَ إذا حَکَمَ عَدَلَ، وَ إذا وَعَدَ أنْجَزَ. [17]


همانا از امام و راهنماى جامعه ، مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخنان صادق ، در قضاوت ها عادل و نسبت به وعده هایش وفا نماید.


 18. لایُجْمَعُ الْمالُ إلاّ بِخَمْسِ خِصالٍ: بِبُخْلٍ شَدیدٍ، وَ أمَلٍ طَویلٍ، وَ حِرصٍ غالِبٍ، وَ قَطیعَةِ الرَّحِمِ، وَ إیثارِ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ. [18]


ثروت ، انباشته نمى گردد مگر با یکى از پنج خصلت : بخیل بودن ، آرزوى طول و دراز داشتن ، حریص بر دنیا بودن ، قطع صله رحم کردن ، آخرت را فداى دنیا کردن .


 19. لَوْ أنَّ النّاسَ قَصَّرَوا فِى الطَّعامِ، لاَسْتَقامَتْ أبْدانُهُمْ. [19]


چنانچه مردم خوراک خویش را کم کنند و پرخورى ننمایند، بدن هاى آن ها دچار امراض مختلف نمى شود.


 20. مَنْ خَرَجَ فى حاجَةٍ وَ مَسَحَ وَجْهَهُ بِماءِالْوَرْدِ لَمْ یَرْهَقْ وَجْهُهُ قَتَرٌ وَلا ذِلَّةٌ. [20]


هرکس هنگام خروج از منزل براى حوایج زندگى خود، صورت خویش را با گلاب خوشبو و معطّر نماید، دچار ذلّت و خوارى نخواهد شد.



21. إنَّ فِى الْهِنْدِباءِ شِفاء مِنْ ألْفِ داءٍ، ما مِنْ داءٍ فى جَوْفِ الإنْسانِ إلاّ قَمَعهُ الْهِنْدِباءُ. [21]


گیاه کاسنى شفاى هزار نوع درد و مرض است ، کاسنى هر نوع مرضى را در درون انسان ریشه کن مى نماید.


22. السَّخیُّ یَأکُلُ طَعامَ النّاسِ لِیَأکُلُوا مِنْ طَعامِهِ، وَالْبَخیلُ لایَأکُلُ طَعامَ النّاسِ لِکَیْلایَأکُلُوا مِنْ طَعامِهِ. [22]


افراد سخاوتمند از خوراک دیگران استفاده مى کنند تا دیگران هم از امکانات ایشان بهره گیرند و استفاده کنند؛ ولیکن افراد بخیل از غذاى دیگران نمى خورند تا آن ها هم از غذاى ایشان نخورند.


23. شیعَتُناالمُسَّلِمُونَ لإمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لإعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذلِکَ فَلَیْسَ مِنّا. [23]


شیعیان ما کسانى هستند که تسلیم امر و نهى ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگى در عمل و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر که چنین نباشد از ما نیست .


24. قالَ علیه السلام مَنْ تَذَکَّرَ مُصابَنا، فَبَکى وَ أبْکى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِى الْعُیُونُ، وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِسا یُحْیى فیهِ أمْرُنا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ. [24]


هر که مصائب ما اهل بیت عصمت و طهارت را یادآور شود و گریه کند یا دیگرى را بگریاند، روزى که همه گریان باشند او نخواهد گریست ، و هر که در مجلسى بنشیند که علوم و فضائل ما گفته شود همیشه زنده دل خواهد بود.


25. الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یَعْدِلُ سَبْعینَ حَسَنَةٍ، وَالْمُذیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ. [25]


انجام دادن حسنه و کار نیک به صورت مخفى ، معادل هفتاد حسنه است ؛ و آشکار ساختن گناه و خطا موجب خوارى و پستى مى گردد و پوشاندن و آشکار نکردن خطا و گناه موجب آمرزش آن خواهد بود.


26. أنَّهُ سُئِلَ مَا الْعَقْلُ؟ فَقالَ علیه السلام : التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ، وَ مُداهَنَةُ الإعْداءِ، وَ مُداراةُ الإصْدِقاءِ. [26]


از امام رضا علیه السلام سؤ ال شد که عقل و هوشیارى چگونه است ؟ فرمود: تحمّل مشکلات و ناملایمات ، زیرک بودن و حرکات دشمن را زیر نظر داشتن ، مدارا کردن با دوستان مى باشد - که اختلاف نظرها سبب فتنه و آشوب نشود -.


 27. مابَعَثَ اللّهُ نَبیّا إلاّ بِتَحْریمِ الْخَمْرِ، وَ أنْ یُقِرَّ بِأنَّ اللّهَ یَفْعَلُ مایَشاءُ. [27]


خداوند هیچ پیغمبرى را نفرستاده مگر آن که در شریعت او شراب و مُسکرات حرام بوده است ، همچنین هر یک از پیامبران معتقد بودند که خداوند هر آنچه را اراده کند انجام مى دهد.


 28. لاتَتْرُکُوا الطّیبَ فى کُلِّ یَوْمٍ، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَفى کُلِّ جُمْعَةٍ. [28]


سعى نمائید هر روز، از عطر استفاده نمائید و اگر نتوانستید یک روز در میان ، و اگر نتوانستید پس هر جمعه خود را معطّر و خوشبو گردانید (با رعایت شرائط زمان و مکان)


29. . إذا کَذِبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إذا جارَالسُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةِ، وَ إذا حُبِسَتِ الزَّکاةُ ماتَتِ الْمَواشى . [29]


هرگاه والیان و مسئولان حکومت دروغ گویند باران نمى بارد، و اگر رئیس حکومت ، ظلم و ستم نماید پایه هاى حکومتش سست و ضعیف مى گردد؛ و چنانچه مردم زکات و خمس مالشان را نپردازند چهارپایان مى میرند.


30. الْمَلائِکَةُ تُقَسِّمُ أرْزاقَ بَنى آدَمِ ما بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلى طُلُوعِ الشَّمْسِ، فَمَنْ نامَ فیما بَیْنَهُما نامَ عَنْ رِزْقِهِ. [30]


 ما بین طلوع سپیده صبح تا طلوع خورشید ملائکه الهى ارزاق انسان ها را سهمیه بندى مى نمایند، هرکس در این زمان بخوابد غافل و محروم خواهد شد.


31. مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللّهُ قَلْبَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ. [31]


هرکس مشکلى از مؤ منى را بر طرف نماید و او را خوشحال سازد، خداوند او را در روز قیامت خوشحال و راضى مى گرداند.


32. إنّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إذا رَأیْناهُ بِحَقیقَةِ الإیمانِ وَ بِحَقیقَةِ النِّفاقِ. [32]


همانا ما اهل بیت عصمت و طهارت چنانچه شخصى را بنگریم ، ایمان و اعتقاد او را مى شناسیم که اعتقادات درونى و افکار او چگونه است


33. إلاّ أنْ یَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: سُنَّةٌ مِنَاللّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبیِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلیّهِ، أمَّاالسَّنَّةُ مِنَ اللّهِ فَکِتْمانُ السِّرِّ، أمَّاالسُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ مُداراةُالنّاسِ، اَمَّاالسُّنَّةُ مِنْ وَلیِّهِ فَالصَّبْرُ عَلَى النائِبَةِ. [33]


مؤ من ، حقیقت ایمان را درک نمى کند مگر آن که 3 خصلت را دارا باشد: خصلتى از خداوند، که کتمان اسرار افراد باشد، خصلتى از پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله که مدارا کردن با مردم باشد، خصلتى از ولىّ خدا که صبر و شکیبائى در مقابل شدائد و سختى ها را داشته باشد.


34. إنَّ الصَّمْتَ بابٌ مِنْ أبْوابِ الْحِکْمَةِ، یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ، إنَّهُ دَلیلٌ عَلى کُلِّ خَیْرٍ. [34]


همانا سکوت و خاموشى راهى از راه هاى حکمت است ، سکوت موجب محبّت و علاقه مى گردد، سکوت راهنمائى براى کسب خیرات مى باشد.


35. مِنَ السُّنَّةِالتَّزْویجُ بِاللَّیْلِ، لإنَّ اللّهَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنا، وَ لنِّساءُ إنَّما ُنَّ سَکَنٌ.[35]


 بهترین وقت براى تزویج و زناشوئى شب است که خداوند متعال شب را وسیله آرامش و سکون قرار داده ، همچنین زنان آرام بخش و تسکین دهنده مى باشند.


36. قالَ علیه السلام :ما مِنْ عَبْدٍ زارَ قَبْرَ مُؤْمِنٍ، فَقَرَأ عَلَیْهِ ((إنّا إنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ)) سَبْعَ مَرّاتٍ، إلاّ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَلِصاحِبِ الْقَبْرِ. [36]


هر بنده اى از بندگان خداوند بر قبر مؤ منى جهت زیارت حضور یابد و هفت مرتبه سوره مبارکه إ نّا أ نزلناه را بخواند، خداوند متعال گناهان او و صاحب قبر را مورد بخشش و آمرزش قرار مى دهد.


37. الإخُ الإکْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الإبِ. [37]


برادر بزرگ جانشین و جایگزین پدر خواهد بود.


 38. انَّما تَغْضَبُ للّهِِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَلاتَغْضَبْ لَهُ بِأکْثَرَ مِمّا غَضِبَ عَلى نَفْسِهِ. [38]


چنانچه در موردى خواستى غضب کنى و براى خدا برخورد نمائى ، پس متوجّه باش که غضب و خشم خود را در جهت و محدوده رضایت و خوشنودى خداوند، اِعمال کن .


39. خَیْرُ الإعْمالِ الْحَرْثُ، تَزْرَعُهُ فَیَأکُلُ مِنْهُ الْبِرُّ وَ الْفاجِرُ، أمَّا الْبِرُّ فَما أکَلَ مِنْ شَیْى ءٍ إسْتَغْفَرَ لَکَ، وَ أمَّا الْفاجِرُ فَما أکَلَ مِنْهُ مِنْ شَیْى ءٍ لَعَنَهُ، وَ یَأکُلُ مِنهُ الْبَهائِمُ وَالطَّیْرُ. [39]


بهترین کارها، شغل کشاورزى است ، چون که در نتیجه کشت و تلاش ، همه انسان هاى خوب و بد از آن استفاده مى کنند. امّا استفاده خوبان سبب آمرزش گناهان مى باشد، ولى استفاده افراد فاسد و فاسق موجب لعن ایشان خواهد شد، همچنین تمام پرنده ها و چرندگان از تلاش و نتیجه کشت بهره مند خواهند شد.


40. مَنْ تَرَکَ السَّعْیَ فى حَوائِجِهِ یَوْمَ عاشُوراء، قَضَى اللّهُ لَهُ حَوائجَ الدُّنْیا وَ الاَّْخِرَةِ، وَ قَرَّتْ بِنا فِى الْجِنانِ عَیْنُهُ[40].


هرکس روز عاشوراى امام حسین علیه السلام ، دنبال کسب و کار نرود (و مشغول عزادارى و حزن و اندوه گردد)، خداوند متعال خواسته ها و حوائج دنیا و آخرت او را برآورده مى نماید؛ و در بهشت چشمش به دیدار ما - اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام - روشن مى گردد.



-----------------------------------------------------------------------------
(1)- مستدرک الوسائل : ج 10، ص 250، ح 38. [2] - مستدرک الوسائل : ج 10، ص 359، ح 2. -[3] مستدرک الوسائل : ج 3، ص 25، ح 4. [4] - تهذیب الا حکام : ج 2، ص 242، ح 957. [5] - وسائل الشّیعة : ج 4، ص 43، ح 4469. [6] - وسائل الشّیعة : ج 21، ص 460، ح 27580. [7] - وسائل الشّیعة : ج 1، ص 467، ح 1238. [8] - بحارالا نوار: ج 2، ص 30، ح 13. [9] - الدّرّة الباهرة : ص 38، س 3، بحار: ج 75، ص 354، ح 10. [10] - جامع الا خبار ص 59، بحارالا نوار: ج 91، ص 47، ح 2. [11] - أمالى شیخ صدوق ص 68، بحارالا نوار: ج 91، ص 47، ضمن ح 2. [12] - علل الشّرایع : ص 198، ح 21. [13] - بصائرالدّرجات : جزء 6، ص 308، باب 8، ح 5. [14] - وسائل الشّیعة : ج 21، ص 540، ح 27807. [15] - بحارالا نوار: ج 78، ص 183، ح 35، ثواب الا عمال : ص 175. [16] - محاسن برقى : ص 422، ح 208. [17] - الدّرّة الباهرة : ص 37، س 13، بحار: ج 75، ص 354، س 5. [18] - وسائل الشّیعة : ج 21، ص 561، ح 27873. [19] - مستدرک الوسائل : ج 2، ص 155، ح 30. [20] - مصادقة الا خوان شیخ صدوق : ص 52، ح 1. [21] - وسائل الشّیعة : ج 25، ص 183، ح 31693. [22] - مستدرک الوسائل : ج 15، ص 358، ح 8. [23] - جامع أحادیث الشّیعة : ج 1، ص 171، ح 234، بحار: ج 65، ص 167، ح 24. [24] - وسائل الشّیعة : ج 14، ص 502، ح 19693. [25] - وسائل الشّیعة : ج 16، ص 63، ح 20990. [26] - أمالى شیخ صدوق : ص 233، ح 17. [27] - بحارالا نوار: ج 4، ص 97، ح 3. [28] - مستدرک الوسائل : ج 6، ص 49، ح 6. [29] - أمالى شیخ طوسى : ص 82، مستدرک الوسائل : ج 6، ص 188، ح 1. [30] - وسائل الشّیعة : ج 6، ص 497، ح 6533. [31] - اصول کافى : ج 2، ص 160، ح 4، وسائل الشّیعة : ج 16، ص 372، ح 6. [32] - إعلام الورى : ج 2، ص 70، بصائرالدّرجات : جزء 8، ص 308، ح 5. [33] - إعلام الورى : ج 2، ص 70، بصائرالدّرجات : جزء 8، ص 308، ح 5. [34] - مستدرک الوسائل : ج 9، ص 16، ح 10073 [35] - وسائل الشّیعة : ج 3، ص 91، ح 22040. [36] - من لا یحضره الفقیه : ج 1، ص 115، ح 541، وسائل الشیعة : ج 3، ص 227، ح 3479. [37] - وسائل الشّیعة : ج 20، ص 283، ح 25636. [38] - عیون أخبارالرّضا علیه السلام : ج 1، ص 292، ح 44. [39] - الکافى : ج 5، ص 260، ح 5. [40] - عیون أخبارالرّضا علیه السلام : ج 1، ص 299، ح 57.


سه شنبه 20/12/1387 - 19:43
دعا و زیارت

اظهارات مفتی اعظم عربستان در مشروعیت یزید و حرمت قیام امام حسین (ع)


مفتیان وهابیت که روزی فتوا به کفر شیعه و روزی تحریم دعا برای پیروزی حزب الله لبنان و... می‌دهند، هر روز با افاضاتشان پرونده درخشان خود را درخشان‌تر و طبل رسوایی خود را شهره آفاق می‌سازند.
اما این بار سخنان مفتی اعظم عربستان عبدالعزیز آل الشیخ یادآور فتوای شریح قاضی است که با جملات خود امام حسین را محکوم و یزید را مبرای از هر خلاف شرعی دانسته است.
آری صف بندی سپاه سید‌الشهداء و یزید تا روز قیامت برپاست.

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از موسسه تحقیفاتی حضرت ولی عصر (عج) ،مفتی اعظم عربستان شیخ عبد العزیز آل شیخ در برنامه زنده که از ماهواره المجد عربستان پخش می شد در پاسخ خانمی در رابطه با یزید و قیام امام حسین علیه السلام این چنین پاسخ داد:


زمان پرداختن به این امور گذشته و زمان آن سپری شده است . آنها گروهى بودند که درگذشتند، هر کار نیک و بدی کردند براى خود کردند و شما هم هر چه کردید براى خود خواهید کرد و مسئول کار آنها نخواهید بود.


بیعت یزید بن معاویه، بیعتی شرعی است  که در زمان پدرش معاویه از مردم گرفته شد و مردم هم بیعت کرده و به این  بیعت گردن نهادند. امّا هنگامی‌ که معاویه از دنیا رفت حسن و حسین بن علی و ابن زبیر از بیعت با او خودداری کردند.


حسین و ابن زبیر در تصمیمشان مبنی بر بیعت نکردن به خطا رفتند. چون بیعت با یزید بیعتی شرعی بود و این بیعت در زمان زندگی پدرش معاویه و در مقابل چشم مردم گرفته شده بود. ولی خداوند در آنچه مقدر می فرماید حکیم و علیم است، آن امت‌ها هم بنا به تقدیر خداوند در گذشتند و از دنیا رفتند.


شما را به خدا قسم! من دوست ندارم  این مطالب را از من نقل کنید. این‌ها مسائلی است که گذشته است. تاریخ هم در باره این مطالب به شکل‌های مختلف حکایت نموده است. ولی به هر شکل این‌ قضایا گذشته و تمام شده ... یزید و حسین بیش از هزار و اندی سال است که از دنیا رفته‌اند ...


ولی به عقیده من بیعت یزید بن معاویه بیعتی شرعی بوده؛ و حسین را نصیحت کرد‌ند   که از مدینه به طرف عراق نرود، او را نصیحت کردند که بیعت کند ولی او نپذیرفت. ابن عباس و ابن عمر و فرزدق و بسیاری از صحابه او را  از رفتن به عراق بر حذر داشته و به او گقتند که: رفتن به عراق به مصلحت او نیست. ولی حسین این نصیحت‌ها را نپذیرفت... و خدا هم هر ‌آن‌چه مقدر فرموده بود انجام شدو...


ولی با این وجود ما برای حسین از خداوند درخواست رضایت کرده و برای او عفو و بخشش را خواستاریم. و مقدرات الهی حکمت‌هایی دارد که ما از آن آگاه نیستیم ...


اصلاً فائده نقل این مطالب چیست؟ حسین هر اشتباهی کرده برای خود کرده...


عقیده اهل سنت و جماعت این است که واجب است تا به فرامین کسی که مورد بیعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شده‌اند گوش فرا داده شده و از او پیروی گردد. و قیام و سرکشی علیه او نیز حرام می‌باشد. و از همین‌رو خروج و قیام حسین علیه یزید حرام بود...


ما می‌گوییم: حسین در قیامش علیه یزید اشتباه کرد و برای او بهتر بود که این کار را نمی‌کرد. و باقی ماندن در مدینه و بر آن‌چه مردم بر آن اجتماع کرده بودند بهتر و سزاوار‌تر بود. و هر چه به او گفته شد که عراق طرفدار و همراه تو نیست گوش نداد و توجهی ننمود...


و حقیقت این است که مردم عراق و شام و مصر و حجاز و یمن با یزید بن معاویه در زمان زندگی و حیات پدرش بیعت کرده و امامت و رهبری وی را پذیرفته بودند، به همین جهت هم قیام علیه او و تجاوز به حریم خلافت او جایز نبود. این تمام مطلب است بیش از این هم سخنی نمی گوئیم و معتقد به بیش از این هم نیستیم.


متن عربی:


یا اختی هذه امور مضت و تاریخ مضی تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعملون.
بیعة یزید بن معاویه بیعه شرعیة أخذها أبوه له فی حیاته فبایعه الناس و قبلوا بیعته و لما توفی امتنع الحسن و الحسین بن علی و ابن الزیبیر عن المبایعه.
و امتناع الحسین وابن الزبیر عن المبایعه کانوا بذلک رضی الله عنهما غیر مصیبین. لأن بیعة یزید بیعة شرعیة و بیعة اُخذت له فی حیاة أبیه و أعطاهم نصب عینهم. ولکن الله حکیم علیم فیما قضی وقدّر. تلک أمة مضت.
والله إنی ما أحب أن تکتب عنّی هذه المسأله. هذه المسائل مضی و التواریخ کلها تحکی القضیه بأسالیب مختلفة. فمن التواریخ من یقول: ... هذه المسائل مضت. مضی یزید و مضی الحسین ولهم أکثر من ألف و... سنة مضت...
لکن اعتقد أن یزید بن معاویة: بیعته، بیعة شرعیة؛ و أن الحسین رضی الله عنه و أرضاه نصح أن لا یخرج الی العراق و لا یقبل من دعاه الی البیعة. حذّره ابن عباس و ابن عمر والفرزدق. و کبیر من الصحابة حذّروه من الخروج الی العراق. أن الخروج لا یؤدّی لمصلحة. لکن رضی الله و أرضاه ما قبل... والله قدّر ما قدّر وقضی ما قضی و اذا نفذ القضاء ل..
لکننا نترضی الحسین و نسئل العفو عن الجمیع ولله فیما قضی وقدّر حکمة لا نعلمها...
ما الفائدة من هذا المطلب؟ الحسین أخطأ ما أخطأ...
اهل السنة والجماعة عقیدتهم وجوب الانقیاد لمن بویع وإن من بویع و اجتمعت الکلمة علیه وجب علی الجمیع السمع و الطاعة له. وحرم الخروج علیه. حرم الخروج للحسین رضی الله عنه و أرضاه...
نقول: الحسین رضی الله عنه وأرضاه فی خروجه کان الأمر خلافا مع عقیدته و کان عدم الخروج أولی. والبقاء هو الأولی والدخول فیما دخل الناس هو أولی. لکنه کره عما قیل إن العراق کله معک...
أن العراق والشام و مصر والحجاز ویمن قد أعطو البیعة لیزید بن معاویه فی حیاة أبیه وأصبح إماماً معترفاً به لا یجوز الخروج علیه ولا التعدّی علی خلیفته. هذا هو الأمر ولکن لا نقول بأشدّ.
والحقیقة أن العراق والشام و مصر والحجاز ویمن قد أعطو البیعة لیزید بن معاویه فی حیاة أبیه وأصبح إماماً معترفاً به لا یجوز الخروج علیه ولا التعدّی علی خلیفته. هذا هو الأمر ولکن لا نقول بأشدّ.


عبدالعزیز آل الشیخ



1387/12/13 9:15 AM - شیعه نیوز
سه شنبه 20/12/1387 - 19:41
دعا و زیارت

گفتگوی تلفنی یک شیعه با یک وهابی + فایل صوتی


یکی از بازدیدکنندگان سایت مؤسسه ولی عصر(عج) گفتگویی با آقای ملازاده در شبکه تبلیغاتی خود (رنگارنگ) داشته اند که گوش دادن آن خالی از لطف نیست (مخصوصا برای طرافدارنشان که ایشان را با عنوان دکتر و یا روحانی و مبلغ دین معرفی می کنند)

موضوع : گنبد پیامبر 


بیننده:سلام. خسته نباشد.

مجری برنامه (ملازاده) :زنده باشید. بفرمائید.


بیننده:فداتون بشم إلهی.


مجری برنامه (ملازاده) :قربان شما. خدا حفظتان کند.


بیننده:ممنون از لطفتان. من یک سؤالی داشتم از خدمت‌تان. من یک شیعه هستم و این برای من سؤال است که قبر آقا محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از اول، گنبد داشته است یا نه؟


مجری برنامه (ملازاده) :نه، قطعا نداشت. هیچ کسی نگفته است که از اول گنبد داشت.


بیننده:من سؤالم این است که آیا شیعیان گنبد درست کرده‌اند یا بردران اهل‌سنت؟


مجری برنامه (ملازاده) :صوفی‌های سنی این را زده‌اند.


بیننده:پس چرا خرابش نکردند؟


مجری برنامه (ملازاده):فتنه‌اش بیشتر از خراب نکردنش است.


بیننده:این که نمی شود. باید عدالت مساوی باشد برای همه.


مجری برنامه (ملازاده) :الان اگر این خراب شود، ملک سعود می خواست خرابش کند، اگر خراب شود، مسلمانان آشوب به پا می‌کنند. چون فکر می‌کند که از خود دین است و صدها نفر کشته می‌شود. خون مسلمان، مهمتر از یک گنبد است.


بیننده:دکتر محترم! سؤال من این است که دین اسلام، دین ریاکاری نیست. باید قانون، إعمال شود.


مجری برنامه (ملازاده) :می‌دانم، ولی الان شما خودت را بگذار جای آنها و رئیس کشور عربستان سعودی. اگر بخواهی خرابش کنی، خون صدها نفر مسلمان ریخته می‌شود.


بیننده:من می گویم: قانون اسلام، برای من، خیلی مهمتر است از خون یک مسلمان.


مجری برنامه (ملازاده) :نه، اینجا را اشتباه می کنی. خود اسلام می‌گوید: آدم باید دفع ضرر بکند. باید ببیند مصلحت کجاست؟ خود اسلام این را می‌گوید.


بیننده:در کشور ما هم مصلحت این است که این گنبدها وجود داشته باشند.


مجری برنامه (ملازاده) :اصلا.


بیننده:برای شما هست، برای ما نیست؟


مجری برنامه (ملازاده) :نه، برای شما هم نیست، برای آنها هم نیست. ولی در کشور شما، کسی در صدد خراب کردنش که نیست، هیچ، مردم را هم می‌فرستند به طرفش و  تجارت می‌کند. آیا قبر امام رضا، مثل قبر پیامبر است؟


بیننده:هیچ فرقی برای ما ندارد. برای شیعه‌ها، هیچ فرقی نمی‌کند.


مجری برنامه (ملازاده) :اجازه بده تا من حرفم را تمام کنم.


بیننده:بفرمایید.


مجری برنامه (ملازاده) :در مدینه منوره، نمی گذارند استعانت بکنند و درخواست کمک بکنند و ... ، هیچ شرکی صورت نمی‌گیرد.


بیننده:خب، یک قبر نمی‌تواند کاری بکند.


مجری برنامه (ملازاده) :بر سر قبرهای ایران، همه پر از شرک است. فرق، این است.


بیننده:نه، شما این را از خودتان می گویید. من الان یک شیعه هستم و این اعتقاد را ندارم. شما از خودتان می‌گویید.


مجری برنامه (ملازاده) :


من از خودم می‌گویم؟


بیننده:


آره، من شیعه‌ام و می روم بالای قبر ائمه (علیهم السلام) و زیارت خودم را می‌کنم و فاتحه را می‌خوانم.


مجری برنامه (ملازاده) :


فاتحه که مشکلی نیست. دین را با خودت قیاس نکن. این که از مرده شفا می‌خواهند، شرک نیست؟


بیننده:شما از کجا می‌دانید که آن سنی‌هایی که می‌روند آنجا (مدینه منوره)، این کار را نمی‌کنند. شما علم غیب دارید؟


مجری برنامه ( ملازاده) :برای این که آنجا ممنوع است. آنجا کشیک دارند. مشکل تو این است که حرف نمی‌فهمی. آنجا یک نفر هم این کار را نمی‌کند. در آنجا، دولت ممنوع کرده است.


بیننده:دکتر محترم! برادر من!


مجری برنامه ( ملازاده) :دل چیه؟ مردک نفهم! دل را که کسی نباید برود دنبالش.


بیننده:برادر من! اخوی!


مجری برنامه ( ملازاده) :تو برادر من نیستی. تو دشمن منی.


بیننده:جان من! فدات بشوم! یک لحظه. قربانت شوم. یک لحظه.


مجری برنامه (ملازاده) :خب بگو ببینم چه غلطی می‌کنی؟


بیننده:شما شلوغش نکن تا من حرفم را بزنم.


مجری برنامه ( ملازاده) :آقا جواب مرا بده. پیامبر گنبد درست کرده است؟


بیننده:نه، سنتش این نبوده است، ولی شما درست کرده‌اید. شما سنتش را شکستید.


مجری برنامه (ملازاده) :صبر کن! صبر کن! به من جواب نده، بگذار من حرفم را بزنم. پیامبر گنبد درست کرده است یا نه؟


بیننده:نه، درست نکرده، ولی شما درست کردید.


مجری برنامه (ملازاده) :منع کرده است یا نه؟


بیننده:شما چرا درست کردید؟


مجری برنامه (ملازاده) :آقا! منع کرده یا نه؟


بیننده:می‌گویم دلیل شما چیست که درست کرده‌اید؟


مجری برنامه ( ملازاده) :مگر کار ما شرع است؟ ما اشتباه کردیم و شما هم اشتباه کردید.


بیننده:خب، شما خراب کنید تا ما هم خراب کنیم.


مجری برنامه ( ملازاده) :تو غلط می‌کنی، تو .... تو دروغ می‌گویی. تو آدم کذابی هستی.


بیننده:تو خراب کن، من خودم خرابش می‌کنم.


توهین


بیننده:ببخشید من سؤالی از شما داشتم.


مجری برنامه (ملازاده) :بله.


بیننده:شما الان در مقامی نشسته اید که مردم را راهنمایی می کنید. درست است؟


مجری برنامه ( ملازاده) :خوب، شما چه اشکالی اینجا می‌بینید؟


بیننده:من اشکالم این است که چند دقیقه پیش به شما زنگ زدم و خیلی به من توهین کردید. از این میکروفون، اسم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در می آید، چرا به مردم بی احترامی می‌کنید؟


مجری برنامه (ملازاده) :در برنامه یا خارج از برنامه؟


بیننده:همین برنامه‌ای که الان من خدمت‌تان زنگ زدم.


مجری برنامه ( ملازاده) :عرض می‌کنم من در برنامه به شما توهین کردم، یا خارج از برنامه؟


بیننده:توی خود برنامه بود.


مجری برنامه ( ملازاده) :چه توهینی کردم به شما؟


بیننده:زنگ زدم گفتم: من برادر دینی تو هستم. شما گفتید: تو دشمن من هستی.


مجری برنامه ( ملازاده) :این، برنامه نبود. خارج از برنامه بود.


بیننده:فرقی نمی‌کند.


مجری برنامه (ملازاده) :خیلی فرق می‌کند.


بیننده:هیچ فرقی نمی‌کند. توهین کردن، در برنامه و خارج از برنامه ندارد. یعنی شما در برنامه به کسی توهین نمی‌کنید، ولی خارج از برنامه توهین می‌کنید؟


مجری برنامه (ملازاده) :چرا گوش نمی‌کنید؟ فقط زر زر حرف می‌زنید؟ و به حرفم گوش نمی‌کنید.


بیننده:دیدید که باز هم توهین کردید؟ آیا در اسلام آمده است که به کسی توهین کنید؟ آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این کار شما را می‌کرد؟


مجری برنامه (ملازاده) :برو پی کارت، برای اینکه نمی‌فهمی، مردک! برای اینکه نفهمی.


بیننده:این حرف‌های تو، توهین است.



1387/12/11 12:13 PM - شیعه نیوز
سه شنبه 20/12/1387 - 19:40
دعا و زیارت
 کسی خطبه عقد حضرت خدیجه و رسول خدا (علیهما السلام) را خواند؟

 


پاسخ :


طبق روایات شیعه و سنی ، حضرت ابو طالب علیه السلام ، به خواستگاری خدیجه رفت و خود آن حضرت خطبه عقد را جاری کرد . ما به چند روایت از مصادر شیعه و سنی در این باره اشاره می‌کنیم :


منابع شیعه :


مرحوم شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه می‌نویسد :


 


وَ خَطَبَ أَبُو طَالِبٍ رَحِمَهُ اللَّهُ لَمَّا تَزَوَّجَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله وسلم) خَدِیجَةَ بِنْتَ خُوَیْلِدٍ رَحِمَهَا اللَّهُ بَعْدَ أَنْ خَطَبَهَا إِلَى أَبِیهَا وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ إِلَى عَمِّهَا فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ وَ مَنْ شَاهَدَهُ مِنْ قُرَیْشٍ حُضُورٌ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنْ زَرْعِ إِبْرَاهِیمَ وَ ذُرِّیَّةِ إِسْمَاعِیلَ وَ جَعَلَ لَنَا بَیْتاً مَحْجُوجاً وَ حَرَماً آمِناً یُجْبى‏ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ جَعَلَنَا الْحُکَّامَ عَلَى النَّاسِ فِی بَلَدِنَا الَّذِی نَحْنُ فِیهِ ثُمَّ إِنَ‏ ابْنَ أَخِی مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا یُوزَنُ بِرَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ إِلَّا رَجَحَ وَ لَا یُقَاسُ بِأَحَدٍ مِنْهُمْ إِلَّا عَظُمَ عَنْهُ وَ إِنْ کَانَ فِی الْمَالِ قَلَّ فَإِنَّ الْمَالَ رِزْقٌ حَائِلٌ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ لَهُ فِی خَدِیجَةَ رَغْبَةٌ وَ لَهَا فِیهِ رَغْبَةٌ وَ الصَّدَاقُ مَا سَأَلْتُمْ عَاجِلُهُ وَ آجِلُهُ مِنْ مَالِی وَ لَهُ خَطَرٌ عَظِیمٌ وَ شَأْنٌ رَفِیعٌ وَ لِسَانٌ شَافِعٌ جَسِیمٌ فَزَوَّجَهُ وَ دَخَلَ بِهَا مِنَ الْغَدِ فَأَوَّلُ مَا حَمَلَتْ وَلَدَتْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله وسلم)‏ .


 من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 398 .


هنگامى که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در جلسه خواستگارى خدیجه‏ دختر خویلد ، رحمها اللَّه ، با پدر یا عموى او صحبت مى‏کرد ، أبو طالب در اجتماع قریش حضور یافت و در حالى که دو طرف در حجره را گرفته بود خطبه عقد را این چنین آغاز کرد :


«سپاس خداى را که ما را از نسل ابراهیم و ذرّیّه اسماعیل قرار داد ، و براى ما خانه‏اى نهاد که مردمان گرد او طواف کنند ، و نیز حرم امنى که از اطراف جهان نعمت ها به سوى آن می‌آورند ، و ما را در دیار خود بر مردم فرمانروا قرار داد ، آنگاه گفت : این برادر زاده من محمّد بن عبد اللَّه بن عبد المطّلب با هیچ یک از مردان قریش سنجیده نشود جز آن که برترى یابد ، و با هیچ کس از آنان قیاس نگردد ، جز آن که بزرگتر آید اگر چه از مال دستش تهى است (لکن این نقص نیست) ؛ زیرا که مال نصیبى ناپایدار و سایه‏اى زود گذر است ، و اکنون او را به همسرى با خدیجه رغبتى است و خدیجه را بازدواج با او شوقى، و آنچه از مهریّه و صداق باشد بر عهده من خواهد بود چه نقدینه و چه بر ذمّه، و او داراى موقعیّت حسّاسى است شخصیّت و مرتبه‏اى رفیع دارد، و داراى زبانى است نرم و کاربر»


و خدیجه را به همسری او درآورد و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرداى آن روز با وى عروسى کرد و اوّلین فرزندى که از پیغمبر (ص) حامله گشت عبد اللَّه بن محمّد صلوات اللَّه علیه و آله بود.


این روایت در بسیاری از کتاب‌های دیگر شیعه ؛ از جمله : الکافی ، شیخ الکلینی ، ج 5 ، ص 374 – 375 و رسالة فی المهر ، شیخ المفید ، ص 29 وعوالی اللئالی ، ابن أبی جمهور ، ج 3 ، ص113 و ... نقل شده است


 


 منابع اهل تسنن :


 بسیاری از علمای اهل تسنن نیز روایت خطبه خواندن ابی طالب علیه السلام را نقل کرده‌اند ؛ از جمله آلوسی در تفسیر خود می‌نویسد :


 وقد صح أن أبا طالب یوم نکاح النبی صلى الله علیه وسلم خطب بمحضر رؤساء مضر . وقریش فقال : الحمد لله الذی جعلنا من ذریة إبراهیم وزرع اسماعیل وضئضىء معد وعنصر مضر وجعلنا حضننة بیته وسواس حرمه وجعل لنا بیتا محجوجا وحرما آمنا وجعلنا الحکام على الناس ثم أن ابن أخی هذا محمد بن عبد الله لا یوزن برجل إلا رجح به فإن کان فی المال قل فإن المال ظل زائل وأمر حائل ومحمد من قد عرفتم قرابته وقد خطب خدیجة بنت خویلد وبدل لها من الصداق ما آجله وعاجله من مالی کذا وهو والله بعد هذا له نبأ عظیم وخطر جلیل .


 تفسیر الآلوسی ، الآلوسی ، ج 18 ، ص 51 .


 این مطلب صحت دارد که ابوطالب (علیه السلام) در روز نکاح پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در حضور رؤساء قبیله مضر و قریش این خطبه را خواند : ... .


 و زمخشری ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت می‌نویسد :


 حضر أبو طالب نکاح رسول الله صلى الله علیه وسلم خدیجة رضی الله عنها، ومعه بنو هاشم ورؤساء مضر، فقال الحمد لله الذی جعلنا من ذریة إبراهیم وزرع إسماعیل، وضئضئی معد وعنصر مضر، ...


 ربیع الأبرار ، ج1 ،‌ ص467 و الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل ، ج 1 ، شرح ص 477 .         


 ابوطالب (علیه السلام) در هنگام عقد رسول خدا و حضرت خدیجه (علیهما السلام) حضور داشت ؛ در حالی که بنی هاشم و رؤساء مکه با وی همراه بودند ، ابو طالب گفت : سپاس خدایی را که ما را از فرزندان ابراهیم قرار داد ...


 و مبرّد در الکامل می‌نویسد :


 خطبة لأبی طالب :


 وخطب أبو طالب بن عبد المطلب لرسول الله صلى الله علیه وسلم فی تزوجه خدیجة بنت خویلد رحمة الله علیها، فقال؛ الحمد لله الذی جعلنا من ذریة إبراهیم وزرع إسماعیل ، ...


 و در پایان می‌گوید :


 وهذه الخطبة من أقصد خطب الجاهلیة .


 الکامل فی اللغة والادب ، المبرد ، ج1 ، ص302 .


 و بسیاری از علمای اهل سنت این خطبه را نقل کرده‌اند که به جهت اختصار فقط آدرس‌های آن‌ها  ذکر می‌شود :


 تاریخ ابن خلدون ، ج2 ، ص407 ، باب المولد الکریم وبدء الوحی و إعجاز القرآن ، الباقلانی ، ص 153 و تفسیر البحر المحیط ، أبی حیان الأندلسی ، ج 3 ، ص 110 و تاریخ الیعقوبی ، الیعقوبی ، ج 2 ، ص 20 و إمتاع الأسماع ، المقریزی ، ج 6 ، ص 29 و سبل الهدى والرشاد ، الصالحی الشامی ، ج 2 ، ص 165 و السیرة الحلبیة ، الحلبی ، ج 1 ، ص 226 و تاج العروس ، الزبیدی ، ج 1 ، ص 194 و جمهرة خطب العرب فی عصور العربیة الزاهرة ، أحمد زکی صفوت ، ج1 ،‌ ص77 و المستطرف فی کل فن مستظرف ، شهاب الدین محمد بن أحمد أبی الفتح الأبشیهی ، ج2 ،‌ ص497 و نثر الدر ، الآبی ، ج1 ، ص85 و ... .


 


 


 


گروه پاسخ به شبهات


مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی  عصر (عج)

سه شنبه 20/12/1387 - 19:39
دعا و زیارت

طرح دو سوال پیرامون زیارت ائمه معصومین علیهم السلام



دوست عزیزی بنام امیر به وبلاگ مراجعه نمودند و در قسمت نظرات مطالبی مرقوم فرموده اند که به بررسی آنها می پردازیم :


امیر: در رابطه با زیارت من خودم ساکن مشهد هستم وشاهد بودم که مردم از امام رضا شفاء میخواستند ، نه از خدائی که از رگ گردن به آنها نزدیکتر است .


(مردم) نمازشان را حتما باید رو به قبله و رو به حرم امام رضا بخوانند.


آیا ( بشر ) باید خدا را رها کند  و نیازهایش را باید از بشر طلب کند ؟آیا علماء مشهد این را نمی دانند وبی توجه از کنار زوار عبورمیکنند؟  یا نمی خواهند آنها را روشن کنند ، چون مسائل دیگری در میان است. 


آیا می دانید که حضرت رضا که جانشین حاکم وقت بوده است ،  هیچگاه ثروتی را جمع نکرد ؟


حتما شما واقف اید که ما شیعیان وپیروان او ثروت های زیادی را بنام ایشان کرده ایم  آیا ایشان از ثروت مندان روزگار خود نبود ؟


وآیا چه میزان از این سرمایه ها صرف فقراء میشود ؟


آیا در کنار بارگاه ملکوتی ایشان کسی شب سر  گرسنه بر زمین نمی گذارد ؟


آیا باید هزینه ملیونی برق وآب وغیره آن بارگاه از بیت المال مردم پرداخت شود  ؟


آیا پیامبر (ص ) که به زیارت قبور میرفت ، برای حضرت حمزه مقبره وگنبد طلا ساخت ؟


بنده زیارت حضرت رضا علیه السلام را قبول دارم و٨ ماه جزء مهندسین آستان قدس بوده ام ، اما شاهد بسیار ی از ثروت اندوزی هائی بوده ام که تمام آن به دلیل  بسیاری از باور های غلط در مورد زیارت اهل قبور است.  با این توجیه ،  تکلیف بقیه امام زاده ها روشن است . متاسفانه این بدعت ها برای مال اندوزی عدهای خاصی است.


پاسخ :


دوست عزیز خلاصه پرسش های شما به شرح زیر می باشد :


الف = چرا ما حاجات خود را از خود خدا نخواهیم و چرا ائمه (ع ) و  دیگران را واسطه قرار دهیم ؟


ب =  در حال حاضر خیلی ریخت وپاش و اصراف در زیارتگاه ها وجود دارد .


ممنوعیت عقلی و شرعی سوء استفاده و مال اندوزی :


اگر اعتراض شما به سوء استفاده از اموال می باشد ، باید به عرض جنابعالی برسانیم که  ما اطلاعی از تولیت و چگونگی خرج در آمد های آستان قدس نداریم و شاید هم به ما ربطی نداشته باشد، ولی این امکان وجود دارد که  اطلاعات خود را  در این زمینه در اختیار مراجع ذی صلاح بگذاریم تا آنها تصمیم بگیرند.


مسلما هر شیعه نسبت به تشریفات و مال اندوزی و سو ء استفاده از حرم  امام رضا ع معترض است و اساسا برای اعمال فوق  مجوزعقلی و  شرعی وجود ندارد.


البته مردم انتظار دارند زمانیکه این تولیت در دست جمهوری اسلامی قرار دارد به بهترین صورت عمل شود .


هم داستانی وهابیت وطنی با وهابیت سعودی :


در این جا باید به بعضی از سخنان پیروان اندیشه وهابیت و سلفی گری در ایران در این رابطه اشاره کنم :


(( اگر حضرت امیر بلند شود میزند گنبد خود را خراب میکند وبین فقراء تقسیم میکند ومیگوید که من در زمان حیاتم چیزی در بیت المال نگه نمی داشتم چطور شما زمانی که هزاران فقیر در کنار من از گرسنگی دارند میمیرد ، شما ناودان گنبدم را طلا کرده اید؟      


مگردر قران نخوانده اید ( وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیم‏)


لذا حضرت امیر اولین کارش این است که گنبد خود را خراب کرده وطلاها را بین فقراء تقسیم میکند.))                    (( خالصی زاده ))


برداشت امثال سید ابوالفضل برقعی و  قلم داران هم این است که این طلا ها واین همه خادم واین همه هزینه برای گنبد ائمه علیهم السلام  باطل است .


تناقض در گفتار و عمل :


آیا شما به وهابیت عربستان  نظری داشته اید ؟


جای سوال دارد که آیا حکام عربستان مدینه و مسجد  النبی (ص)را هر روز توسعه نمی دهند ؟


و آیا آنجا را با بهترین زینت آلات و سنگ ها وفرشها وسقف ها و درب های نفیس تزیین نمی کنند؟


ویا اینکه  هر سال در فکر خرید منازل وهتل ها وتخریب آنها واضافه کردن به خیابان های جدید نیستند؟


آیا این توسعه ها برای وهابی ها  مجاز است و لی  در ایران نباید این کار صورت بگیرد؟


البته ما  فعلا حساب مکه را از دیگر اماکن جدا می کنیم .  


سوال دیگر این است که آیا در آمد هنگفت حاصل از رفتن حجاج سایر کشور ها به عربستان بطور مساوی بین مردم تقسیم می شود ؟


آیا درآمد ناشی از نفت  عربستان که مال بیت المال است ،  متعلق به ملیونها نفر از آحاد عربستان است یا خرج افراد خاص می شود؟


در همان عربستان مهاجرین گرسنه ای هستند  که از دیگرکشور های مسلمان به آنجا رفته اند و  اکثر آنها سنی مذهب می باشند . چرا بزرگان وهابی آن ها را  گرسنه نگه میدارند و وجوه آنرا صرف توسعه مسجدالنبی میکنند؟


شما به مسجد شجره رفته اید؟ آیا هزینه ای که در آن مسجد شده است بیشتر است یا بارگاه حضرت رضا (ع) ؟ در آنجا ٢٠ مسجد با  شبستان هائی برای درس و نماز  وجود دارد.


همین برنامه را در  (مسجد غمامه)  و یا (رد الشمس) ویا (ذو قبلتین) و سایر اماکن مشاهده می کنید. اگر هزینه کردن در این زمینه جایز است  ،  پس چرا برای امام رضا علیه السلام جایز نباشد؟


 ولی اینکه وهابیت از شیعه ایراد میگیرد که سرمایه گذاری زیادی  برای این  بارگا هها میشود ، باید بگوئیم :


اولا : اکثر این وجوه و زمینها وساختمانها را  خود مردم وقف نموده اند  و غنای آن آستانه مقدس به خود مردم است .


اما خود وهابیها که این ایراد ر ا از من وشمای شیعه میگیرند چه می کنند؟


آیا شما از حسابهای ارزی سران آن کشور در کشورهای اروپائی وامریکائی خبر دارید ؟


آیا می دانید  ولخرجی های آنچنانی را انجام میدهند ولی از خرج برای عموم مردم فقیر عربستان دریغ دارند ؟


آیا اینان  همان وهابیانی نیستند که مدام زمزمه  میکنند که اگر ٤٠ کیلو طلای فلان گنبد را خرج مردم فقیردر ایران اسلامی کنند دیگر فقیری نمی ماند؟ از شما می پرسم آیا این سخنان شعار نیست؟


اگر بگوئید چرا وجهی را که برای مرقد امام رضا ع خرج میشود به فقراء نمی دهند باید بگویم :


شما فکر می کنید که اگر کل طلاهای گنبد حرم ها را جمع کنید وتقسیم برکل فقراء شیعه بکنید ،  خرج سیر کردن شکم فقراء خود مشهد می شود ؟ چه کسی می خواهد با این پول همه آنها را صاحب خانه وکار و زندگی کند؟


اگر شما از فقراء شیعه سوال کنید : (( آیا شما حاضرید طلاهای گنبد حرم سیدالشهدا را بفروشیم وسهم شما را بدهیم )) فکر می کنید در پاسخ شما چه میگویند ؟


من به عنوان اولین  نفر نه تنها این  اجازه را نمی دهم ، بلکه  در صورت امکان برای آبادانی و بازسازی آن مکان مقدس  تلاش خواهم کرد . بیشتر مردم سعی دارند که در انواع هزینه های اماکن و مشاهد مشرفه  تشریک مساعی داشته باشند.


آیا شما می دانید که  چه مقدار از خانه و املاک و آبادی ها توسط صاحبانش وقف امام رضا ع شده است ؟


شما فکر می کنید این  افراد حاضرند طلای گنبد امام رضا (ع)  - که تمام ارزش امروز آن بهای یک آپارتمان در بالای شهر می باشد – فروخته شود و  خرج یک وعده نهار افراد شهر شود ؟ مطمئن باشید فقرای شیعه ، برخلاف پندار های واهی وهابیون داخلی و خارجی ، بدین امر راضی نمی شوند.


آیا اینها – یعنی وهابیون - که این همه لا لائی بلد هستند ، چرا خودشان این کار  را در مدینه انجام نمی دهند تا برای تمام مسلمانان دنیا درسی باشد ؟


اگر به شما اجازه بدهند که برای دیدن زندگی سایرمردم همان کشور که در دیگر شهر های غیر توریستی زندگی می کنند بروید ، یقینا فقر را لمس میکنید و متوجه میشوید فقر واستثماریعنی چه ؟


البته نمی خواهم بگویم که این فقردر کشور خودمان نیست ولی ما  این ادعا را نداریم که اگر طلاهای گنبد ائمه را به فقرا بدهیم ، فقر از بین می رود ویا ریشه کن می شود؟   


سران وهابی عربستان اگر طلای روی گنبد ندارند ، چرا پول نفت کلان ودرامد توریستی آنچنانی و وجوه حساب های شخصی وسهام کارخانجات اروپائی وامریکائی وخلیج فارس را خرج فقرایشان نمی کنند؟


آیا می دانید هزینه یک شب عروسی یک نفر ثروتمند وهابی سعودی و یا هزینه یک گشت وگزار و تفریح او و یا هزینه خرید یک منزل آن چنانی در بعضی از نقاط شهر و یا یک کشور اروپائی چقدر است ؟


هزینه بعضی از رفتارها  بمراتب بالاتر از کل هزینه ای است که خرج طلا ویا طلاکاری  یک گنبد میشود ، که البته تعداد آنها کمتر از تعداد انگشتان دست میباشد.


پول طلا ی گنبد امام رضا علیه السلام هزینه یک سفر ملک سعودی به اروپا نیست .


کجای اسلام این اجازه را به سران وهابی سعودی داده است ؟


واقعیت های تاریخی :


آیا تاریخ را فراموش کرده اید که  طلاهای طلحه وزبیر را با تبر میشکستند ؟ آنها این طلاها را از کجا آورده بودند ؟ قطعا نمی توانید بگوئید که همه مسلمین همین مقدار پول و طلا داشتند ؟


پس همیشه از این افراد در جوامع اسلامی بوده اند  وبودن این افراد نشان دهنده این نیست که اسلام ایراد دارد .


آیا خلیفه وقت عثمان از زر اندوزی خویشان و اطرافیانش خبر نداشت ؟


می توانید بگوئید  مخارج جنگ جمل را آن خانم وآقایان از کجا تامین نمودند؟


آیا  اگر دولت عربستان مردان را خواجه میکرد تا به زنان خدمت بکنند ، ما باید حج را کنار بگذاریم ؟ و یا حج نرویم واین عمل عبادی را انجام ندهیم ؟


عقل به ما حکم می کند که سوء استفاده از زیارت  با  خود  زیارت تفاوت دارد . شما خودتان مرقوم داشته اید که زیارت امام رضا علیه السلام را قبول دارید .


مگر معاویه از مقامش سوءاستفاده نکرد آیا باید گفت که اسلام بد است وباید اسلام را کنار بگذاریم ؟


مگر به اسم جهاد ،  خون مردم بیگناه را نریختند و اموال مردم را به هدر ندادند  و برده داری ایجاد نکردند ؟


هیچ مسلمانی نه  کار این گونه افراد را تائید میکند و نه دست از اسلام برمی دارد. مطمئن باشید که سوء استفاده از زیارت باعث سست شدن اصل اعتقاد به آن نمی شود. 


اثرات تربیتی زیارت :


در سال چند میلیون نفر به سفر امام رضا ع میروند ؟


جوانانی که به حرم امام رضا علیه السلام می روند ، چندین روز نماز بموقع و با جماعت میخوانند ،  در این چند روزدست به گناه وتهمت نمی زنند و بعد از مراجعت هم چندین روز , خود را خوب نگه میدارند .


ای بسا جوانی با سالی چند روز در کنار امام رضا (ع) ماندن ، ارتباط با خدا پیدا کند و راه جدیدی برای بندگی و عبادت بیابد و  مسیر زندگی اش تغییر کند.


سیره عقلا:


در خیلی از کشور ها با صرف مبالغ زیادی آثار گذشته شان را نگهداری میکنند . اینان سعی میکنند تا میراث فرهنگی خود  را به ثبت برسانند تا جهانی شود و برای این کار  یونسکو وجهی را سالانه به عنوان کمک در اختیار ایشان می گذارد. آیا اقوام وملل برای حفظ آثار فرهنگی خود و  باستانی خود مفهوم فقر را  نمی فهمند و نمی دانند که با تخصیص وجوه برای بقای فرهنگ خود ( در بعضی موارد طلا) فقر در جامعه اشاعه پیدا می کند ؟


چرا پول ایجاد آثار فرهنگی از قبیل  برج و نماد ها  را خرج فقیران نمیکنند؟


پس ریشه کن کردن فقر در جامعه به فروختن ٨٠ کیلو طلا وتقسیم کردن بین مردم نیست.


انگیزه حمله وهابیت به گنبد و بارگاه :


تا کنون از خود سوال کرده اید که چرا وهابیت  به خرج هائی که برای حافظ و بابا طاهر و فردوسی و  سعدی می شود ایراد نمیگیرد و گنبد حضرت علی و امام رضا علیهم السلام را نشانه رفته است ؟


باید بگوئیم  که دلسوزی وهابیت برای ریشه کن شدن فقر نیست . زیرا مذموم بودن اسراف باید در همه جا - حتی مدینه عربستان -  جاری باشد.


واقعیت این است که حمله و نشانه رفتن گنبد و بارگاه به منظور نابودی اسلام و تاریخ اسلام صورت می گیرد. مقبره و گنبد و بارگاه ارزش های فرهنگی قران و پیوند با سنت رسول خدا را تداعی می کند . 


شما توجه کنید از پیامبران گذشته چه آثاری  باقی مانده است ؟اگر قبر امام حسین نبود ،  چه آگاهی از ایشان در ذهن مردم باقی  می ماند؟


هدف وهابیت ٨٠ کیلو طلا نیست ، بلکه هدف آنها نام امام حسین است .


چرا متوکل قبر امام حسین را شخم میزند ؟(با علم به اینکه امام حسین شهید شده و در قید حیات نیست ) چون قبر امام حسین(ع) پایگاه مبارزه با ظلم است .


گاندی میگوید من برای مبارزه با انگلیس از امام حسین ع درس گرفتم .


پس هدف وهابیت این نیست که گنبد امام حسین خراب شود ، بلکه هدف انها این است که نام امام حسین نابود شود،  همانطور که با مشخص نبودن مقبره پیامبران نام ویاد آنها نیز از یادها رفته است .همینطور اگر  گنبد امام باقی بماند نام وهدف امام علیه السلام هم باقی می ماند .


اگر وهابیت دلش برای طلاها میسوزد ،  رسما اعلام کند که ما شیعیان طلاها را پائین بیاوریم . در حالیکه این فرقه ضد قران با تخریب مقبره ها کار دارد تا نام ائمه هم دفن شود.


تخریب اماکن مقدسه با کدام مجوز شرعی ؟


 مجوز تخریب حرم امامان و اماکن مقدسه - فرقی نمی کند که سازندگان آن علما باشند یا سلاطین - از کجاست ؟ چه مجوزی شرعی برای بنای ساخته شده ای که منشا آثار تربیتی است وجود دارد ؟ تا بحال هیچ عالم عاقلی هم حکم تخریب اماکن مقدسه را نداده است .


رعایت آسودگی و رفاه نسبی زائرین :


مشاهده می کنیم مردم به هنگام زیارت در حرم ها محفوظ از سرما وگرما و آفتاب و گرد وخاک به نماز ودعا وقران مشغول می شوند ، پس چرا باید این اماکن تخریب شود؟


اسراف و هزینه های بیهوده تخریب :


علاوه بر مطالب فوق تخریب حرم ها به منظور ساختمان ساده مخارج بیشتری را میطلبد .حالا کدام عقل سلیم دستور تخریب میدهد ؟ اکنون شما خودتان به دور از هیاهو قضاوت کنید . آیا تخریب بنا و ساختمان هائی که منشا تربیت و حفظ میراث و فرهنگ و موجب عبادت و بندگی گروه عظیمی از مسلمانان است ، اسراف و هزینه های بیهوده است ، ویا احداث و بنای آن !


اماکن و مشاهد مشرفه یادگار حضور ائمه (ع )


اماکن و مشاهد متبرکه یادگار حضور ائمه ع می باشد و هر شیعه آن مکان را همچون جان شیرین دوست می دارد .


 آثار باستانی اسلامی :


در ضمن این بنا ها آثار باستانی اسلامی است . هر کشوری در دنیا در صدد است تا میراث فرهنگی خودش را به رخ جهانیان بکشد . آیا تخریب این اماکن مقدس در عصر ما نشانه جهالت نیست ؟


اگر ما این آثار نفیس را خراب کنیم ، مردم جهان بما نمی خندند ؟وبما نمی گویند که ما کلیسا ها و کنیسه های خود را خراب نمی کنیم وشما چرا اماکن خود را تخریب می کنید ؟ مگر در این مشاهد مقدسه نماز و قران و دعا خوانده نمیشود؟


حاجت خواهی از ائمه اطهار (ع )


شیعه اعتقاد دارد ائمه معصومین علیهم السلام هر چه دارند از خدا دارند .


در جواب کسی که می گوید حاجت فقط باید از خدا خواسته شود ، می گوئیم :


شما به قران مراجعه کنید :


((وَ إِذْ قُلْتُمْ یَمُوسىَ‏ لَن نَّصْبرَِ عَلىَ‏ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یخُْرِجْ لَنَا ممَِّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّائهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا ))


 (( بقره 61))


ترجمه :


((و آن گاه که گفتید: اى موسى، ما بر یک نوع طعام تحمل نداریم، پس از پروردگارت بخواه تا براى ما از آنچه از زمین مى‏روید ، از قبیل  سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند.))


سوال این است که : مگر آنها و حضرت موسی نمی دانستند که خدا از رگ گردن بخودشان نزدیک تر است ؟


آیا پیامبر خدا یعنی حضرت موسی متوجه نبود که آنها هر کجا که باشند ، خدا هم حضور دارد ؟


مشاهده می کنید که مردم به جای اینکه بدون واسطه از خدا طلب حاجت کنند ، از موسی خواستند تا او از خدا بخواهد و حضرت موسی به این سخن آنان اعتراضی نکرد .


پس اینگونه عرض حاجت نه شرک است ونه کفر .


 اگر کسی خدمت علی ابن موسی الرضا علیه الیلام برسد و از ایشان بخواهد که خدا حاجاتش را برآورده کند ، مرتکب شرک و کفر نشده است .


شیعه اعتقاد دارد که این قدرت را خدا به ائمه (ع) داده وذاتی آن بزرگواران نیست.


انواع حاجت خواهی :


رفتن به در خانه خدا دوگونه است :


الف: بدون واسطه :


وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُم‏


ترجمه :


و پروردگار شما گفت : مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را .


ب: با واسطه :


وَ إِذْ قُلْتُمْ یَمُوسىَ‏ لَن نَّصْبرَِ عَلىَ‏ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یخُْرِجْ لَنَا ممَِّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّائهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا  ٦٢ بقره


ترجمه :


((و آن گاه که گفتید: اى موسى، ما بر یک نوع طعام تحمل نداریم، پس از پروردگارت بخواه تا براى ما از آنچه از زمین مى‏روید ، از قبیل  سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند.))


در اینجا مردم بجای اینکه از خود خدا مستقیم خواسته شان را بخواهند از غیر خدا خواستند


وخدا هم نفرمود : ای بی دینان ! چرا از غیر من چیزی طلب میکنید ویا چرا واسطه تراشی میکنید ؟


هیچ کدام از دو راه با واسطه و بدون واسطه خلاف شرع نیست.


واسطه هم بالله است .


باید دقت کرد که ای چه بسا افرادی از خدا بدون واسطه چیزی را خواستند وخدا آنها را اجابت نکرده است


بهر حال و در هر دو صورت خدا لطف میکند وکار همه را راه میاندازد چه با واسطه چه بیواسطه . هردو صورت هم مجوز شرعی دارد


در رابطه با ائمه (ع) زمانی کار مشکل میشود که کسی اعتقاد به استقلال ائمه از خداوند و ذاتی بودن قدرتشان داشته باشد .


یقینا هیچ مسلمانی اعتقاد به توانائی ذاتی و استقلالی ائمه اطهار (ع) در براورده کردن حاجات دیگران ندارد .


 


 


 


به نقل از وبلاگ خاطرات و نظرات یک مهتدی

سه شنبه 20/12/1387 - 19:36
دعا و زیارت
امام مهدی (ع) صراط مستقیم خداوند
 
هر کس با من در مورد آدم محاجه نماید، من شایسته ترین مردم نسبت به آدم هستم و هر کس با من در مورد نوح محاجه نماید من بهترین انسانها نسبت به نوح هستم و هر کس با من در مورد ابراهیم محاجه نماید، من بهترین انسانها نسبت به ابراهیم هستم و هر کس با من در مورد محمد محاجه نماید، من بهترین انسانها نسبت به محمد هستم و هر با من در مورد کلّ پیامبران محاجه نماید، من بهترین انسانها نسبت به همه پیامبران هستم .
سه شنبه 20/12/1387 - 19:34
دعا و زیارت
علم غیب از دیدگاه قرآن
 
غیب یعنی چیزی که از چشم عادی پنهان است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند، و آیاتی که در قرآن مجید مربوط به «علم غیب» است به طور کلی بر سه دسته است.
دسته‏ی اول: آیاتی است که با تاکید بسیار و تعبیرات مختلفی علم غیب را مخصوص خداوند جهان معرفی می‏کند، مثلا می‏گوید: انما الغیب لله یعنی علم غیب مخصوص خداونداست. و نیز می‏گوید: لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله یعنی در آسمانها و زمین هیچکس جز خداوند «غیب نمی‏داند» و باز می‏فرماید: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو» یعنی خزائن غیب منحصرا نزد خداوند است و جز او کسی به آنها دانا نیست تعبیراتی که دانستن غیب را در انحصار خداوند معرفی می‏کند در قرآن فراوان است، مثلا در موردی می‏گوید:
لله غیب السموات و الارض یعنی غیب آسمانها و زمین از آن پروردگار است.
و بالاخره بیش از شش مورد خداوند متعال را به وصف «عالم الغیب و الشهاده» یعنی داننده پنهان و آشکار توصیف می‏کند
دسته دوم: آیاتی است که مفاد آنها این است که پیغمبران خدا «علم غیب» ندارند، در این آیات یا آنها خود به این موضوع تصریح می‏کنند یا از جریانی که قرآن درباره‏ی آنان نقل می‏کند این مطلب به دست می‏آید مثلا حضرت نوح می‏گوید: «و لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب» یعنی من به شما نمی‏گویم که گنجینه‏های خداوند نزد من است و نیز ادعا نمی‏کنم که «علم غیب» دارم.
پیغمبر اسلام می‏گوید: و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السو یعنی اگر «علم غیب» می‏داشتم خیر بیشتری به دست می‏آوردم و هرگز ناراحتی و ضرری به من نمی‏رسید.
و نیز قل ما کنت بدعا من الرسل و ما ادری ما یفعل بی و لا بکم ان اتبع الا ما یوحی الی یعنی من نخستین پیغمبر خدا نیستم و پیش از من نیز پیغمبرانی به سوی مردم آمده‏اند و نمی‏دانم که درباره‏ی من و شما چه حوادثی پیش خواهد آمد و فقط از وحی الهی متابعت می‏کنم که آنچه را که به من وحی می‏رسد می‏دانم.
قرآن کریم ضمن داستان آمدن فرشتگان به حضور حضرت ابراهیم (ع) به منظور اینکه به او مژده بدهند که خداوند بوی فرزندی به نام «اسحاق» می‏خواهد عنایت فرماید به این نکته تصریح می‏کنند که «حضرت ابراهیم» آنها را نشناخت و به منظور میهمان‏نوازی برای آنها غذا آورد و چون دید آنها به سوی آن غذا دست دراز نمی‏کنند، احساس ترس و ناراحتی کرد تا اینکه آنها اعلان کردند که ما: فرشتگان خدا می‏باشیم و برای ابلاغ بشارت آمده‏ایم.[1].
دسته‏ی سوم: آیاتی است که دلالت دارد برخی از انسانها از «علم غیب» بهره‏ای دارند، بخشی از این آیات مربوط به پیغمبران است و بخش دیگر آن شامل غیر پیامبران نیز می‏گردد از این قبیل است آیه‏ای که به این مضمون است و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء[2] یعنی خداوند همه شما را از غیب آگاه نمی‏کند ولی برای این موضوع هر یک از پیغمبران خود را که بخواهد برمی‏گزیند و او را از علم غیب آگاه می‏سازد آیه‏ای که می‏گوید:
عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول.[3] یعنی دانای غیب خداوند است و غیب خود را جز بر پیغمبری که او را انتخاب کند بر کسان دیگر آشکار نمی‏نماید و نیز آیه‏ای که مربوط به معجزات حضرت عیسی است به این مضمون:
انی اخلق لکم من الطین کهئیه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابری الاکمه و الابرص و اخی الموتی باذن الله و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لایه لکم ان کنتم مومنین[4] یعنی من از گل مجسمه مرغی می‏سازم و در آن می‏دمم و آن بامر خدا مرغی می‏گردد، و کور مادرزاد و شخصی که به مرض برص مبتلا می‏باشد به امر خدا شفا می‏دهم و مردگان را به خواست خداوند زنده می‏گردانم و به شما خبر می‏دهم که در خانه‏های خود چه می‏خورید و چه ذخیره می‏کنید، این موضوعات نشانه‏ی حقانیت من است اگر اهل ایمان باشید.
و از این قبیل است آیه‏ای که خطاب به پیغمبر اسلام است و می‏گوید «ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک.[5] یعنی شرح جریان یوسف (ع) از اخبار غیب بود که ما به تو وحی کردیم. از این دسته است آیاتی که مرتبه‏ای از «علم غیب» را برای همه متقین تثبیت می‏کند و در وصف آنها می‏گوید: «الذین یومنون بالغیب»[6] یعنی افراد با تقوی ایمان به غیب دارند که منظور از غیب در این مورد بهشت و دوزخ و صراط و میزان و برزخ است که از دیدگاه این جهان پنهان است و این نکته نیز روشن است که ایمان بعد از علم است و تا انسان نسبت به موضوعی علم پیدا نکند ایمان نمی‏آورد بنابراین افرادی که به غیب ایمان دارند علم به آن نیز دارند.
روش نتیجه‏گیری از قرآن
این اشتباه است که ما در فهم معانی قرآن فقط به بعضی از آیات مربوط به یک موضوع توجه کنیم و آیات دیگری را که با همین موضوع ارتباط دارد نادیده بگیریم. و حال آنکه یکی از امتیازات روشن قرآن همانطور که حضرت امیرمومنان ( ع) می‏فرماید آنست که یشهد بعضه علی بعض[7]
 «یعنی برخی از آیات آن روشنگر آیات دیگر است» بنابراین لازم است در هر موضوع با توجه به این نکته‏ی مهم آیات را بررسی نمائیم.
درباره علم غیب نیز اگر ما بخواهیم فقط به آیات دسته اول توجه کنیم قهرا دو دسته دیگر را نادیده گرفته‏ایم و این روش ابدا صحیح نیست. از اینرو با توجه به معانی سه دسته آیات که ذکر کردیم باید میان این آیات این طور جمع کنیم که: علم غیب بدو نوع تقسیم می‏شود:
1- علم غیب ذاتی و اصلی که مخصوص خداوند است و به جز او هیچ کس ذاتا علم غیب ندارد.
2- علم غیب کسبی یعنی علم غیبی که از طرف خداوند مستقیما داده نشده است اینگونه علم غیب را بشر هم می‏تواند داشته باشد با این بیان معنای هر سه دسته از آیات روشن می‏گردد زیرا دسته اول مربوط به علم غیب ذاتی است و دسته دوم و سوم به علم غیب کسبی مربوط می‏شود، آن آیات که می‏گوید علم غیب مخصوص خدا است و یا پیامبران می‏گویند ما آگاه به غیب نیستیم منظور از آنها این است که علم غیب اصلی مخصوص خداوند است.  و معنای آن آیات که می‏گویند: خداوند هر که را بخواهد از غیب آگاه می‏کند و یا پیامبران یا احیانا غیر پیغمبران نیز ادعای علم غیب می‏کنند این است که: پس از اخبار خدا دیگران نیز از غیب آگاه می‏شوند و می‏توانند از غیب خبر بدهند نتیجه اینکه علم غیب ذاتا مخصوص خداوند است و اما علم غیب کسبی را برخی از انسانهای پاک نظیر پیامبران و امامان پس از اخبار خداوند می‏دانند.
البته این نوع علم غیب مراتبی دارد که هر انسان پسندیده‏ی خداوند مرتبه و درجه‏ای از آن را طبق شایستگی و صلاحیت خودش دارا می‏باشد.
 



 


1) سوره هود آیه 73 -68.
2) سوره آل عمران آیه 179.
3) سوره جن آیه 26 و 27.
4) سوره آل عمران آیه 49.
5) سوره یوسف آیه 102.
6) سوره بقره آیه‏ی 3.
7) نهج‏البلاغه خطبه 131.
سه شنبه 20/12/1387 - 19:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته