• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 4971روز قبل
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام) لِرَجُل سَأَلَهُ اَنْ یَعِظَهُ: «لا تَكُنْ مِمَّنْ یَرْجُوا الاْخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ، وَ یُرَجِّی التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ، یَقُولُ فِى الدُّنْیا بِقَوْلِ الزّاهِدینَ وَ یَعْمَلُ فِیها بِعَمَلِ الرّاغِبینَ»; «حضرت در اجابت درخواست شخصى كه از او نصیحت خواست، فرمود: از كسانى مباش كه آخرت را بدون انجام اعمال صالح مى خواهند، و توبه را با آرزوهاى دراز تأخیر مى اندازند، و درباره دنیا همچون زاهدان سخن مى گویند، ولى همچون دنیاپرستان عمل مى كنند!»(1). شرح و تفسیر به راستى سخنان حضرت على (علیه السلام) معجزه آسا است و این جمله از درخشان ترین آن ها است. در این جمله سه دستور مهمّ، كه خیر دنیا و آخرت فرد و جامعه در آن نهفته، آمده است. توجّه كنید: 1ـ بهشت را به بهانه نمى دهند، و تنها سخن گفتن، بدون عمل، نجات بخش انسان نخواهد بود. تنها ادّعاى عشق به دین و ولایت و پیشوایان دین، گره اى از مشكلات ما باز نخواهد كرد و با لقلقه زبان بدون عمل، امیدى به آسودگى و راحتى در جهان آخرت نخواهد بود. ادّعاى دوستى و ولایت اهل البیت (علیهم السلام) زمانى كارساز است كه -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 150. [ 26 ] مجموعه اى از اعمال صالح و نیك به همراه داشته باشیم، تا اگر مرتكب لغزش ها و خطاهایى شده باشیم، ولایت و شفاعت و مانند آن، لغزش ها و خطاها را جبران كند. در ضمن از مباحث فوق روشن مى شود مدعیان عشق به خاندان پیامبر (علیهم السلام) كه هیچ توشه اى از اعمال صالح ندارند چقدر در اشتباهند. 2ـ توبه و بازگشت به سوى خداوند با آرزوهاى طولانى سازگار نیست. مخصوصاً كه انسان از آینده خود هیچ اطّلاعى ندارد و زمان مرگ خود را نمى داند. كسى كه نمى داند یك لحظه دیگر زنده است یا مرده، چگونه آرزوهاى طولانى دارد؟! و شخصى كه آرزوهاى طولانى دارد چگونه مى تواند توبه كند؟! أجل زنگ خطر و داروى مهمّى براى درمان این درد است. هنگامى كه اجل حضرت سلیمان (علیه السلام)مى رسد حتّى اجازه نشستن به او داده نمى شود و در حال ایستاده قبض روح مى گردد!(1) بنابراین نباید با آرزوهاى طولانى توبه را به تأخیر بیندازیم. 3ـ سومین موعظه حضرت این است: از كسانى كه بین گفتار و عملشان تفاوت وجود دارد مباش! كسانى كه به هنگام سخن گفتن آن چنان در مورد دنیا سخن مى گویند كه گویا تارك و زاهد دنیا هستند; ولى در مقام عمل كاملا وابسته و حریص بر دنیا مى باشند. سعى كن سخن و عملت هماهنگ باشد. واى به حال من، اگر از عشق على دم مى زنم، امّا عملم هماهنگ با معاویه هاست! سخن از معنویّت و خداپرستى و روحانیّت مى گویم، ولى غرق در مادّى گرایى و تجمّل پرستى مى باشم! راغبین به دنیا چه كسانى هستند؟ آن ها كسانى هستند كه در سر دو راهى ها پشت به خدا و رو به دنیا مى كنند. -------------------------------------------------------------------------------- 1. تفسیر نمونه، جلد 18، صفحه 44. و تاریخ انبیاء، صفحه 197. [ 27 ] مردم هنگامى كه بر سر دو راهى قرار مى گیرند، چند دسته اند: نخست، افرادى كه بى قید و شرط راه دنیا را برگزیده و به خدا پشت مى كنند. دوم، گروهى كه عكس گروه اوّل عمل مى كنند و راه آخرت را در پیش مى گیرند. و گروه سوم، انسان هاى شكّاك و متحیّرند، اشخاصى همچون عمر ابن سعد كه هم طالب ملك رى به قیمت شهید كردن امام حسین (علیه السلام)مى باشند و هم خواهان بهشت برین، و در جنگ عقل و نفس امّاره بالاخره عقل آن ها مغلوب مى گردد! باید با این معیار خود را بسنجیم، تا معلوم شود كه از چه گروهى هستیم.
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:49
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «ما اَطالَ اَحَدٌ الاَْمَلَ اِلاّ نَسِىَ الاَْجَلَ و اَساءَ الْعَمَلَ»; «هیچ انسانى آرزوهاى خود را طولانى نمى كند، مگر این كه مرگ را فراموش مى كند و اعمال او بد مى شود!»(1). شرح و تفسیر آرى آرزوهاى دور و دراز، انسان را گرفتار سوء رفتار و قبح اعمال مى كند. در زبان عرب دو لغت به معناى امید و آرزوست; یكى «رجاء» و دیگرى «أمَل» است، اوّلى بار مثبت دارد و منظور از آن امید و آرزوى سازنده است، ولى «اَمَل» گاه بار منفى دارد و به معنى آرزوهاى غیرسازنده است. ظاهراً در فارسى «امید» معادل «رجاء» و «آرزو» معادل «امل» است. حضرت على (علیه السلام) در این روایت پرمعنى به یكى از جنبه هاى منفى «أمل» مى پردازد و تأثیر سوء آن را در اعمال انسان گوشزد مى نماید. سؤال: راستى چرا «آرزوهاى طولانى» این قدر بد است؟ پاسخ: خاصیّت زرق و برق مادّى دنیا این است كه از دور جاذبه قوى دارد، امّا وقتى انسان به نزدیك آن مى رسد به آن عادت مى كند و جاذبه خود را از دست مى دهد. مانند موادّ مخدّر كه افراد قبل از رسیدن به آن برایشان جاذبه دارد، امّا وقتى معتاد شدند دیگر جذبه اى براى آن ها -------------------------------------------------------------------------------- 1. غرر الحكم و درر الكلم، جلد 6، صفحه 101، حدیث 9676. [ 24 ] ندارد. و باید مرتّباً مقدار آن را افزایش دهند تا در كام مرگ فرو روند. شخصى كه اجاره نشین است و از مشكلات آن رنج مى برد آرزو مى كند كه خانه اى ملكى، هر چند كوچك نصیبش شود و این برایش فوق العاده جاذبه دارد، امّا هنگامى كه به آن مى رسد، پس از مدّت كوتاهى برایش عادى مى شود و آرزوى خانه اى بزرگ تر با امكانات بیش تر مى كند، امّا به آن هم قانع نیست و هر روز در فكر منزل مرفّه ترى است. هفت اقلیم ار بگیرد پادشاه *** همچنان در بند اقلیمى دگر! بنابراین آرزوها مرز و پایانى ندارد، بدین جهت اگر انسان بخواهد به آرزوهاى خویش برسد باید تمام نیرویش را صرف رسیدن به آن نماید و طبیعى است كه دیگر وقت و نیرویى ندارد كه صرف جهان آخرت نماید. بدین جهت در احادیث معصومین آرزوهاى طولانى مذمّت گردیده و موجب فراموش كردن آخرت شمرده شده است(1). این مطلب را نیز در نظر داشته باشیم كه زیادى نعمت، كه معمولا آرزوهاى طولانى در راستاى تحصیل آن است، در بسیارى از موارد مایه بدبختى است! حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) از بیابانى عبور مى كردند، فرمود: بروید مقدارى شیر بیاورید و پول آن را هم به صاحب حیوان بدهید. صاحب آن حیوان از دادن شیر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) امتناع ورزید! پیامبر (صلى الله علیه وآله) دعا كرد كه اموالش زیاد شود! از آن جا گذشتند و به شبان دیگرى رسیدند و همان تقاضا را مطرح كردند. آن شبان ادب كرد و به سرعت مقدارى شیر در اختیار پیامبر (صلى الله علیه وآله) و همراهان قرار داد. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا! به اندازه كفاف و عفاف به او نعمت ارزانى دار! اصحاب از تفاوت این دو دعا، براى آن دو نفر پرسیدند؟ حضرت فرمود: زیادى نعمت براى شخص اوّل مایه رنج و عذاب است(2). -------------------------------------------------------------------------------- 1. در روایتى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «طُولُ الاَْمَلِ یُنْسِى الاْخِرَةَ، آرزوهاى طولانى سبب فراموشى آخرت است» (اخلاق در قرآن، جلد سوم، صفحه 188). 2. بحار الانوار، جلد 69، صفحه 61، حدیث 4. [ 25 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:49
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «وَ لْیَكُنِ الْبَیعُ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوازینِ عَدْل وَ اَسْعار لا تُجْحِفُ بِالْفَریقَیْنِ مِنَ الْبایِعِ وَ الْمُبْتاعِ فَمَنْ قارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْیِكَ اِیّاهُ فَنَكِّلْ بِه وَ عاقِبْهُ فى غَیْرِ اِسْراف»; «باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد; با موازین عدل و نرخ هایى كه نه به فروشنده زیان برساند و نه به خریدار! و هرگاه كسى پس از نهى تو از احتكار، به چنین كارى دست بزند، او را كیفر كن! و در مجازاتش بكوش، ولى زیاده روى نكن»(1). شرح و تفسیر سه مشكل مهمّ جامعه ما را تهدید مى كند: 1ـ تهاجم فرهنگى دشمن، كه بى رحمانه عقاید و آداب و رسوم ملّت مسلمان را هدف قرار داده است. 2ـ ایجاد اختلاف و رخنه در صفوف یكپارچه و متّحد مسلمانان، كه از ابزارهاى كهنه دشمنان است. 3ـ تورّم و گرانى بى حساب، كه با سوء مدیریّت خودى ها، یا كارهاى حساب شده دشمن پدید مى آید. -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، نامه 53، (عهدنامه مالك اشتر). [ 22 ] در مورد مشكل سوم، كه موضوع روایت فوق نیز مى باشد، توجّه به نكاتى لازم است. الف) تورّم و گرانى در حدّ معقول و شناخته شده قابل تحمّل و تحلیل اقتصادى است. امّا نرخ هاى ساعتى و قیمت هاى ناپایدار، كه هر لحظه در حال تغییر است، نوعى هرج و مرج و غارت اقتصادى است. و این جاست كه حكّام شرع باید در مقابل این مسأله بایستند و با عوامل آن برخورد مناسب كنند. ب) از نظر شرع دست قانون گذاران بسته نیست; زیرا این كه گفته مى شود قیمت كالا حدّ معیّنى ندارد، بلكه تابع توافق خریدار و فروشنده است، مربوط به شرایط عادى اقتصادى است; ولى حكومت اسلامى مى تواند در شرایط غیرعادى نرخ كالاها را مشخّص كند و گرنه بعضى از مردم دیگران را همانند گرگ مى خورند. بنابراین طبق عناوین ثانویّه و در شرایط ویژه اقتصادى، مى توان نرخ كالاها را مشخّص كرد و متخلّفین را مجازات نمود. بلكه از حدیث فوق استفاده مى شود كه نظارت حكومت به عنوان اوّلى لازم است و وجود انواع تعزیرات، كه روى حساب و كتاب باشد، لازم و ضرورى است. ج) همه مردم باید در چنین زمان هاى حسّاس همكارى نمایند و با خوددارى از خرید كالاهاى گران، عملا با گران فروشان مبارزه كنند. د) آخرین نكته این كه حكومت اسلامى باید لااقل در زمانى كه گران فروشى مردم را تحت فشار قرار داده، نرخ هاى خود را جابجا نكند. با رعایت نكات چهارگانه بالا مى توان گرانفروشى را كنترل كرد، تا اسلام و انقلاب را تهدید نكند. [ 23 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:45
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «یا كُمَیْلُ! قُلْ عِنْدَ كُلِّ شِدَّة «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» و قُلْ عِنْدَ كُلِّ نِعْمَة «اَلْحَمْدُلِلّهِ» تُزْدَدْ مِنْها، وَ اِذا اَبْطَأَتِ الاَْرْزاقُ عَلَیْكَ «فَاسْتَغْفِرِ اللهَ» یُوَسَّعُ عَلَیْكَ فیها»; «اى كمیل: در مواجهه با هر مشكلى بگو: «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» خداوند كفایت آن مشكل را مى كند و هرگاه نعمتى به تو رسید بگو: «الحمدلله» تا سبب فزونى نعمت گردد، و هرگاه روزى تو به تأخیر افتاد، «استغفار كن» كه باعث گشایش روزى است!»(1). شرح و تفسیر از سوى معلّمى بزرگ همچون على (علیه السلام) براى شاگرد مستعدّى چون كمیل، سه ذكر بسیار عالى و مهمّ براى سه هدف بزرگ بیان شده است. آرى همه چیز در نزد معصومین (علیهم السلام) هست; حتّى اوراد و اذكار، و نیازى به دیگران نمى باشد. گفتن سه ذكر فوق، در سه زمان مخصوصى كه در روایت آمده است، آثار مهمّى دارد; ولى آنچه كه مهمّ است توجّه به این نكته كه: «ذكر، فقط لقلقه زبان نیست» بنابراین، اگر به مفهوم این ذكرهاى جالب، توجّه نكنیم و پیام آن ها را در جامعه پیاده نكنیم، آن آثار را نخواهد داشت. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 270. [ 20 ] معناى ذكر «لا حول و لاقوّة الا بالله» این است كه تمام قدرت ها به دست خداست و حلاّل همه مشكلات اوست و هر چه هست از ناحیه اوست. اگر این معنى را باور كنیم و در نتیجه با تمام وجود به در خانه او برویم و ایمانمان به این مفاهیم قوى شود، یعنى حالتى شبیه حالت غریق در دریا پیدا كنیم، كه جز قدرت خداوند به هیچ چیز دیگر فكر نكنیم، خداوند در مشكلات ما را كفایت خواهد كرد. پیام ذكر «الحمدلله» این است كه با رسیدن به نعمتى مغرور نشویم و حقیقتاً نعمت را از جانب او بدانیم، از آن سوء استفاده نكنیم، بخل نورزیم، در این صورت نه تنها نعمت باقى مى ماند، بلكه فزونى مى یابد. و ذكر سوم (استغفراللّه) نیز چنین است. معناى استغفار این است كه دیگر به سراغ گناه نرویم; زیرا یكى از عوامل معضلات اقتصادى در جامعه گناهان است، جامعه گناهكار جامعه فقیرى نیز خواهد بود(1). البتّه بروز این مشكلات به هنگام گناه، زنگ بیدارباشى است براى مؤمنان. با این بینش، بروز مشكلات فوق خود نعمت است، بدین جهت خداوند كفّار را به حال خود رها كرده و براى بیدارى آن ها زنگ بیدارباش نمى زند، تا در گناهان خویش غرق شوند. -------------------------------------------------------------------------------- 1. براى آگاهى بیش تر از آثار گناهان در دنیا، به كتاب تحقیقى پیرامون نماز باران، صفحه 81 به بعد، مراجعه كنید. [ 21 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:45
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اَلْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِه مِنَ الْكَریمِ»; «عفو و بخشش به همان مقدار كه اگر از سوى كریم باشد باعث اصلاح مى شود، اگر از ناحیه لئیم باشد باعث إفساد است»(1). شرح و تفسیر این حدیث شریف را به دو شكل مى توان تفسیر نمود. تفسیر اوّل: انسان كریم هنگامى كه شخص خطاكارى را مورد عفو و بخشش خویش قرار دهد محبّت او را جلب مى كند; چرا كه عفو او آمیخته با بزرگوارى و تواضع است، ولى عفو و گذشت انسان هاى لئیم و پست، چون آمیخته با منّت و آزار است، سبب إفساد مى شود. و این در واقع مصداقى از مصادیق (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَة یَتْبَعُها اَذىً وَ اللهُ غَنِىٌّ حَلیمٌ) «گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونت هاى آن ها)، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است; خداوند بى نیاز و بردبار است»(2) مى باشد. تفسیر دوم: در تفسیر اوّل عفو و بخشش گاه از سوى «كریم» و گاه از سوى «لئیم» بود، كه در خطاكارى كه مورد عفو قرار گرفته دو عكس العمل -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 419. 2. سوره بقره، آیه 263. [ 18 ] متفاوت داشت، ولى طبق تفسیر دوم عفو و بخشش گاه در مورد شخص «كریم» و گاه نسبت به شخص «لئیم» كه مرتكب خطا شده اند و مورد عفو قرار گرفته اند، مى باشد. طبق این تفسیر معناى روایت چنین مى شود: اگر آدم هاى كریمِ خطاكار مورد عفو قرار گیرند موجب إصلاح آنان مى گردد، ولى عفو انسان هاى پست و لئیم نه تنها موجب اصلاح آنان نمى شود، بلكه از آن سوء استفاده مى كنند و جسور و جرى شده و به فساد بیش تر مى پردازند، پس نتیجه عفو آنان إفساد است. پیام اخلاقى این روایت این است كه عفو و گذشت هم حساب و كتابى دارد، هنگامى كه پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله) مكّه را فتح كرد، فرمان عفو عمومى صادر فرمود(1). این عفو و گذشت اثر بسیار مطلوبى در غالب مردم مكّه گذارد، ولى چند نفر را كه اصلاح پذیر نبودند استثناء كرد و فرمان قتل آن ها را صادر نمود. قرآن مجید در مورد ثمره این عفو عمومى مى فرماید: (یَدْخُلُونَ فى دینِ اللهِ اَفْواجاً); آن ها (مردم مكّه) به صورت گروه گروه به دین اسلام مى گرویدند»(2). این اقبال عمومى به اسلام، كه بدون هرگونه اجبار و اكراهى بود، ثمره عفو و بخشش پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)بود. این مسأله براى همه، مخصوصاً براى رهبران جامعه، درس بزرگى است. عفو و بخشش در آیات قرآن مجید و روایات، به صورت گسترده مطرح شده است كه این مختصر جاى طرح همه آن آیات نیست(3). -------------------------------------------------------------------------------- 1. فروغ ابدیّت، جلد دوم، صفحه 338. 2. سوره نصر، آیه 2. 3. به میزان الحكمة، جلد 6، صفحه 358 به بعد، مراجعه كنید. [ 19 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:45
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «كُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ یُذْكَرْ فیهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ»; «هر كار داراى اهمیّتى كه بدون یاد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمى رسد»(1). شرح و تفسیر یاد خداوند در تمام اعمال و گفتار انسان مؤثّر است و غفلت از آن نتیجه منفى دارد. بر این اساس در این روایت شریف توصیه به ذكر نام الله در هر كارى شده است و روشن است كه منظور از بردن نام خدا و آغاز هر كارى به نام او، فقط گفتن بسم الله نیست، بلكه هدف این است كه خداوند در تمام اعمال ما حضور داشته باشد، بدین جهت در این روایت، بر خلاف روایات مشابه، به جاى «لَمْ یُبْدَأْ»(2) جمله «لَمْ یُذْكَرْ» آمده است. كه نه تنها در شروع كار، بلكه در ادامه كار هم ذكر الله لازم است. چگونه خدا را یاد كنیم؟ «ذكر الله» و به یاد خالق و آفریدگار جهان هستى بودن انواعى دارد، برترین آن این است كه انسان بداند او وجودى است وابسته، كه بدون -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305 و جلد 89، صفحه 242. 2. جامع الصغیر، جلد 2، صفحه 277، حدیث 6284. [ 16 ] تكیه بر خداوند، حتّى براى یك لحظه، نمى تواند به زندگى خود ادامه دهد. وابستگى ما انسان ها، بلكه تمام موجودات جهان هستى به خداوند متعال، مانند وابستگى نور چراغ ها به منبع انرژى است كه در ابتدا و ادامه نیاز به آن منبع دارد. اگر انسان به این مرحله از یاد خدا برسد و از آن غفلت نكند، بدون شك متحوّل و دگرگون مى گردد و دیگر به هیچ كس جز خدا تكیه نمى كند و امكان ندارد كه آلوده به گناه شود; زیرا چنین انسانى همواره خویش را در محضر خدا مى بیند و تمام نعمت ها و در یك جمله هستى اش را از ناحیه او مى داند و روشن است كه چنین انسانى هرگز گرفتار معصیت نمى شود. گناهان در لحظه هایى رخ مى دهد كه انسان از خدا غافل مى شود(1). انسانى كه دائماً به یاد اوست گناه نخواهد كرد.
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:45
ازدواج و همسرداری
۱۰ قانون طلایی ازدواج موفق 1) سعی كنید بیشتر از آن كه در انتظار دریافت چیزی از همسرتان باشید، چیزی به او ببخشید. اگر هدف شما ایجاد حس رضایت و خوشبختی در همسرتان باشد، مطمئن باشید فرصت های بی شماری برای رسیدن به این هدف پیدا خواهید كرد. در این صورت شما نیز از لطف و محبت همسرتان برخوردار خواهید شد. زیرا انسان ها همواره سعی می كنند خوبی های دیگران را جبران كنند. ۲) وقتی همسرتان به شما توهین می كند، سكوت كنید و با او مقابله به مثل نكنید. زیرا با این كار از بروز بسیاری از بحث های غیر ضروری جلوگیری می كنید. این لحظات به سرعت سپری خواهند شد و شما می توانید در زمان بهتری با همسرتان درباره رفتارش صحبت كنید. ۳) از همسرتان انتظارات غیرواقعی نداشته باشید. اجتناب از انتظارات غیرواقعی می تواند از بروز بسیاری درگیری ها، عصبانیت ها و سرخوردگی ها جلوگیری كند. انتظار نداشته باشید همسرتان كامل و بی نقص باشد. در ضمن هیچ گاه او را با دیگران مقایسه نكنید. ۴) سعی كنید نسبت به همه چیز دیدی مثبت داشته باشید. ۵) به راه هایی فكر كنید كه می توانید همسرتان را نسبت به انجام كارهایی كه دوست دارید ترغیب كنید. اگر این روش مؤثر نبود روش های دیگر را امتحان كنید و به یاد داشته باشید كه تحسین و تعریف به موقع می تواند یك انگیزه قوی باشد. ۶) اهداف خود را طبقه بندی كنید و افكار خود را بر مهم ترین هدفتان یعنی داشتن یك محیط خانوادگی آرام و شاد متمركز كنید. ۷) هیچ گاه با همسرتان وارد جنگ قدرت نشوید. به جای این كار با او به توافق برسید. ۸) همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش نكنید. در عوض سعی كنید روشی در پیش بگیرید كه از تكرار این اشتباهات جلوگیری كند. وقتی شما همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش می كنید، احساسات او را جریحه دار می كنید و باعث آزار او می شوید. ۹) در زمان حال زندگی كنید. اشتباهات و وقایع تلخ گذشته را فراموش كنید و سعی كنید شرایط زندگی امروزتان را تغییر دهید. ۱۰) همواره از همسرتان بپرسید: برای اینكه زندگی ما شاد و دلپذیر باشد، من چه كاری می توانم انجام بدهم؟
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:22
دانستنی های علمی
امتحان پایان ترم چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»....!!!!
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:21
دانستنی های علمی
ناراضی روزی سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه ی بازرگانی عبور می کرد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت : این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد از همه قدرتمند تر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور می کرد. او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد : کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قویتر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حال که روی تختی روان نشسته بود ، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود فکر کرد که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و تبدیل به ابری بزرگ شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره ای رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که پس صخره قوی ترین چیز در دنیاست و تبدیل به آن شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:21
دانستنی های علمی
یکی از بستگان خدا شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌ که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد. - آهای، آقا پسر! پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد. پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: - شما خدا هستید؟ - نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم! - آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!
پنج شنبه 28/3/1388 - 11:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته