• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4128روز قبل
اهل بیت
فصل اول: روز عاشورا

روز پروحشت

صباحى وحشت آور مثال صبح محشر

نمایان در سماء خور(1) چو جام زر ز خون پر

گرفته دور آن خون غبارى از حد افزون

تو گفتى سرخ وردى شده مایل به زردى

رسیده از مدارى به آن اندك سوارى

ز سه رنگ مخالف كه گردیده مؤ الف

عیان یك شكل تیره از آن افسار خیره

جهان از غرب یا شرق به بحر خون و غم غرق

خوشى صورت نهفته دل عالم گرفته

همین روز پر آشوب كه كردند وصف آن خوب

میان خلق مشهور بود نامش به عاشور

اگر یك شخص نادان نفهمد معنى آن

كنم واضح زیاده بگویم صاف و ساده

بود این روز پر غم دهم روز محرم

ز هجرت اندر این سال گذشته شصت و یك سال

دشت هولناك

بیابانى بلاخیز غم آور محنت انگیز

پر است از هول و وحشت كه صحراى قیامت

شعاع شمس ، میزان بر آن دشت و بیابان

به قدرى جسم سوز است كه پندارى تموز است

نه برگ سبز بر جا بر آن از فرط گرما

نه حیوانى كه رنده نمى پرد پرنده

ز هاى و هوى خیلى (2) به دشت افتاده سیلى

شده از سیل فتنه حصار امن رخنه

نه سیل آب سركش كه باشد سیل آتش

شرار آتش جنگ جهد فرسنگ فرسنگ

شده از جنگ حایل ز سرها عقل زایل

چه صحرا باشد این دشت كه از انظار بگذشت

زمین كربلا هست كه سرتاسر بلا هست

دو لشگر آماده براى جنگ

در این صحراى خونخوار پى اجراى پیكار

شود دیده دو عسكر به یكدیگر برابر

تمامى از پى رزم بكرده عزم ها جزم

ولیكن این دو لشكر نمى باشند هم سر

بود این دو سپه را تفاوت آشكارا

هم از مقدار و سردار هم از احوال افراد

گروهى دشمن حق گروهى حق مطلق

گروهى بیش از آلاف همه بى عدل و انصاف

گروهى از دو صد كم همه در عدل محكم

گروهى را ذخیره شده شش ماهه جیره

رسد هر لحظه از شهر به آن ها قوت و ظهر

شكمها سیر از نان براى چهارپایان

به امر میر كوفه رسد هر دم علوفه

گروهى زار و بى تاب نه نان دارند و نه آب

ز شهر و ملك خود دور میان خلق مهجور

ره آذوقه بسته دل جمله شكسته

همه دارند روزه همه تشنه سه روزه

گروهى فارغ البال نه زن همره نه اطفال

نه اندر دل یك ارزن خیال دختر و زن

همه ترتیب داده امور خانواده

زنان و طفلهاشان دل آسوده به جاشان

نشسته شاد و آرام ندیده جور ایام

گروهى را به همراه زنان دل پر از آه

صغیران پریشان ز دیده اشك پاشان

از او زنهاى غمناك فغان رفته به افلاك

یكى را قحطى آب برون برده ز سر خواب

یك در فكر اولاد به عرشش رفته فریاد

یكى بیم جوانش ز درد آتش به جانش

به دل گوید كه اكبر بود شبه پیمبر

مبادا كشته گردد به خون آغشته گردد

یكى را شیرخواره میان گاهواره

ز فقد آب در تب رسیده روح بر لب

گروهى كم ز حیوان برى از خوى انسان

همه مثل بهائم پى جمع غنائم

همه اشباع انعام نبرده بو ز اسلام

نفهمیده ز هستى به جز شهوت پرستى

ز خر صد مرحله پست به شوق جایزه مست

دل آنها مخالف به انواع عواطف

مرید درهم و پول خجل از فعلشان غول

اسیر نفس شیطان مطیع آل سفیان

به هشته گنج عقبى براى حال دنیا

فكنده بر جبین چین ز بغض آل یاسین

كمرها بسته یكسر به كین پور حیدر

گشوده دستها را به قتل نسل زهرا

همه شوم و عنیدند طرفدار یزیدند

گروهى پاك دامان همه اصحاب ایمان

همه با دانش و هوش همه كم حرف و خاموش

همه اهل فضائل همه پاك از رذائل

همه ابدال و اوتاد همه زهّاد و عبّاد

همه در جنگ رستم همه در جود حاتم

شهید نشاءتین اند هواخواه حسینند



آغاز جنگ

چو خورشید جهانگیر بقدر طول یك تیر

ز مشرق كرد طى راه عیان گردید ناگاه

در افواج یزیدى جُم و جوش شدیدى

سپه سالار اردو نكرده عقل و دین بو

عمر بن سعد وقاص به بحر جهل غواص

غریق قلزم قى حریص كشور رى

ز جاى خود بر آمد به پیش عسكر آمد

به فرمان دادن او مرتب گشت اردو

نبرده از حیا سهم نهاده در كمان سهم

بگفت اى جمع یاران پیاده یا سواران

به سوى من نگاهى كنید آنگه گواهى

دهید اندر بر میر كه اول من زدم تیر

چو تیر آن مرد نامرد رها سوى حسین كرد

شد از آن زشتكاران شروع تیر باران

كمان داران هر صف كمان بگرفته بر كف

خدنگ از آن كمانها پرد سوى نشانها

هوا از پرّش آن چو جولانگاه مرغان

ورودش بر هدفها بلرز افكنده صفها

ز ضرب نعل اسبان زمین گردید جنبان

غبار آنسان عیان شد كه خور در آن نهان شد

تو گفتى ابر مرگ است خدنگ آنرا تگرگ است

چو یاران شهنشاه جنود خاص الله

هجوم تیر دیدند سپر در سر كشیدند

به میدان پا فشردند به حربه دست بردند

ز جام عشق حق مست سنان و تیغ در دست

سبك كردند جمله به دشمن سخت حمله

بدل شد تیر جنگى به یك شمشیر جنگى

غبار آنسان عیان شد كه خور در آن نهان شد

قریب یك دو ساعت شدند آن دو جماعت

به هم مشغول پیكار ز هر دو كشته بسیار

سپس آن جنگ سر شد عیان وضع دگر شد

دو قوم از هم جدا شد بیابان بى صدا شد

به جاى خویش هر قوم ستاند اندر آن یوم

پس از یك جنگ خونى بشد صمت و سكونى

عیان در بین آن خیل دمى آرام شد سیل

مبارزه و جنگ تن به تن

چو قدرى آرمیدند نفسهایى كشیدند

مبارزهاى چالاك دلاورهاى بى باك

برون از آن دو صف شد بیكدیگر طرف شد

تو از حق یك ز باطل شده با هم مقابل

تو گویى ابر مرگ است خدنگ آن را تگرگ است

گهى ابلیس جویى قتیل نیك خویى

گهى در حق پرستى ز خصم آمد شكستى

دمى حالت چنین بود مبارزها قرین بود

به هر سو تاز و تك بود نبرد یك به یك بود

جنگ مغلوبه

سپس جنگ دگر شد از اول سخت تر شد

دو لشكر ریخت بر هم چو دو مرگ مجسم

نگویم شرح این جنگ كه دلها مى شود تنگ

جگر گردد پر الماس ز قطع دست عباس

ز خون دل رخ احمر شود از قتل اكبر

چو نتوان گفت حالش بیان سازم ماءلش (3)

ماءل جنگ شد این كه یاران شه دین

سر از كف جمله دادند به بحر خون فتادند

ز جان خود گذشتند همه مقتول گشتند

به خاك تیره خفتند به باغ خود رفتند

از آن شیران هیجا نه یك تن مانده بر جا

بشد آن دشت خالى از آن مردان عالى

كان على بن الحسین علیهما السلام یقول

ایما مؤ من دمعت عیناه لقتل الحسین بن على دمعة حتى تسیل على خده بوّاءه الله بها فى الجنه غرفا یسكنها احقابا و ایما مومن دمعت عیناه حتى تسیل على خده فینا لاذى مسنا من عدونا فى الدنیا بواءه الله بها فى الجنة مبواء صدق
(كامل الزیارات ، ص 106.)
دیده هر مومن براى شهادت حسین (علیه السلام ) گریان شود، تا جایى كه بر صورتش جارى شود خداوند متعال غرفه هایى در بهشت به او عنایت كند كه دائم در آن سكونت نماید. و هر مومنى به خاطر آزارى كه ما در دنیا از دشمنان دیدیم بر ما گریه كند تا اشكش بر چهره اش بریزد خداوند او را در بهشت اقامت صدق و همیشگى دهد.
-----------------------------------------
1-خورشید.
2-گروه.
3-آخر كار، نتیجه.

شنبه 30/10/1391 - 17:56
اهل بیت
طلیعه سخن

بسمه تعالى
السلام على ائمه الهدى و مصابیح الدجى و اعلام التقى و ذوى النهى و اولى الحجى و كهف الورى و ورثه الانبیاء و المثل الاعلى و الدعوة الحسنى و حجج الله على اهل الدنیا و الاخره و الاولى و رحمه الله و بركاته .
توجه آدم ابوالبشر به شجره ممنوعه كه مثال دنیا بود، او و فرزندانش را مورد خطاب الهى (اهبطوا منها جمیعا)(1) قرار داد و آنها را در اسفل السافلین وارد نمود. دنیایى كه مملو از و مزاحمات و نقایص و اعدامات است .
بدینسان انسانى كه در بهترین تقویم خلق شده بود به واسطه تناول از این شجره كه گاه از آن تعبیر به شجره محمد و آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى شود، هبوط كرد و این به معناى پذیرش امانت عظماى الهى یعنى ولایت محمدیه و علویه مى باشد كه موجبات گسترانیده شدن بساط رحمت الهى و اعطاى نعمت وجود از طرف حضرت احدیت گردید.
به این ترتیب از عالمى سراسر تنزیه و تقدیس وارد عالمى سراسر تزاحم و تقصیر شدیم و ((آدم آورد در این دیر خراب آبادم .))
تا اینجا سخن را تعبیر به قوس نزول كرده اند كه انسان حیران سر از جهنم سوزان دنیا در آورد و آنگاه مخاطب به خطاب ملكوتى ((ارجعى الى ربك )) قرار گرفت كه آغاز قوس صعود است .
یا ایها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقیه .(2)
هدف از خلقت جز عبودیت نیست و عبودیت همان رجعت و حمل امانت الهى است . رجعت به جایگاه اولى و فنا شدن در آن اصل حقیقى خود.
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

این سیر صعودى ، سیر عشق است و مومنان واقعى آنانى هستند كه این امانت الهیه ولایت را حمل مى نمایند و سرانجام به فى مقعد صدق عند ملیك مقتدر(3) مى رسند.
سفر؛ بس طولانى و پرخطر است آن چنان كه صداى انسان كامل ، حضرت مولى الموحدین على ابن ابى طالب (علیه السلام) با آه و ناله بلند مى شود كه :
آه من قلة الزاد و عظیم المورد و طول الطریق .(4)
انسان محجوب ترین موجود است و به خاطر حجاب ها و واقع شدن در كثرات و اسفل السافلین ، صراط او طولانى ترین صراط و پر از خطرات مهلك و نابودكننده است .
شب تاریك و بیم موج و گردابى چنین حایل

كجا دانند حال ما سبك بالان ساحل ها

شیر در بادیه عشق تو روباه شود

آه از این راه كه در وى خطرى نیست كه نیست

گفته اند كه در این راه جهت رستن از خطر بایستى به رفیق توسل جست كه ((الرفیق ثم الطریق .))
طى این مرحله بى همرهى خضر مكن

ظلمات است بترس از خطر گمراهى

آنگاه با دستگیرى و یارى اولیاى الهى ، بنده در سایه عبودیت و بندگى از این نقص ، به عز ربوبى و كمال نایل مى شود.
بهترین رفیقان راه ، انسان هاى كامل مى باشند كه خود دلیل راه هستند و مانند فانوس هاى دریایى و كشتى هاى نجات ، مسافران گم گشته در طوفان دنیا را از گرداب حایل نجات مى دهند.
امام معصوم (علیه السلام ) مى فرمایند:
كلنا سفن النجاة و سفینة الحسین (علیه السلام ) اءسرع .(5)
همه ما كشتى هاى نجاتیم و كشتى حسین (علیه السلام ) سریعتر است .
اهل بیت (علیهم السلام ) كشتى هاى نجات و مدد آنانى هستند كه پاى اراده و همتشان در باتلاق دنیا به گل نشسته است . اما كشتى حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) بهتر و سریعتر عمل مى كند.
((او بابى است از ابواب بهشت و كشتى نجات و چراغ هدایت ، هر چند آباء عظام و ابناء كرام او نیز ابواب جنان و كشتى هاى نجات هستند لكن باب آن حضرت وسیع تر و كشتى او به ساحل نزدیك تر و استغاثه به نور او سهل تر است همه ایشان پناه خلقند، لكن پناه آن جناب آسان تر و دایره او وسیع تر است .))
از چه رو است كه كشتى سیدالشهدا سریع تر از سایر اهل بیت (علیهم السلام ) است ؟ و چه راز و رمزى در این نهفته است ؟
راز و رمز این سرعت در كربلا منطوى است باید كربلا را شناخت و از مرز عاشورا گذشت و زمان و مكان را در نوردید و خویشتن را در قربانگاه كربلا قربانى نمود.
تا عاشق به رنگ معشوق در نیاید؛ نمى تواند معشوق را بشناسد. معرفت گرانبهاترین گوهر است كه روح را از قفس تاریك دنیا رها نموده و به آسمان هاى نورانى عروج مى دهد تا او با قلب ببیند و بشنود.
گفته شد كه سالك الى الله براى رسیدن به مقام قرب بایستى به مقام عبودیت نایل شود.
یا ایها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم .(6)
اما عبادت داراى مراحل و مراتبى است كه بایستى منزل به منزل طى شود تا انسان به مقام حقیقت عبودیت برسد.
عبادت مكرمین ، عبادت متقین ، عبادت مخلصین و مخلَصین ، عبادت مصطفین و عبادت زاهدین ، هر كدام مرحله اى از مراحل عبادت هستند كه انسان تا جامع همه این عبادات نشود، نمى تواند به مقام قرب مطلق نایل گردد.
این امر مستلزم قدم گذاشتن در وادى هجرت و جهاد با نفس و عمل به تعالیم اسلام با تمام زوایاى آن مى باشد كه همتى والا مى طلبد.
حال آن كه خداوند به خاطر سیدالشهداء و نوع شهادت آن امام همام الطاف خاصه اى براى آن جناب قایل شده است . چنان كه در زیارت حضرت ابا عبدالله مقام جمیع عبادات فوق الذكر قرار داده شده است .
با عشق به سیدالشهدا است كه مى توان ره صد ساله را در یك شب پیمود.
در بحارالانوار جلد 98 صفحه 54 و 59 آمده است :
((از براى زایر حضرت سیدالشهدا نوشته مى شود صلاة ملائكه و تسبیح و تقدیس ایشان تا روز قیامت .))
این مرتبه مخصوص عبادت مكرمین كه ملائكه الهى هستند، مى باشد.
در روایتى دیگر مى فرمایند:
((كسى كه امام حسین (علیه السلام ) را زیارت كند از براى او حاصل مى شود مراتب عبادت مصطفین كه انبیا هستند.))(7)
همچنین در بحارالانوار جلد 91 صفحه 3 مى فرمایند:
((از براى زایر امام حسین (علیه السلام ) حاصل مى شود مراتب عباد الصالحین و مومنین و متقین و خائفین .))
این بدان خاطر است كه او بهترین سائر و سالك الى الله بوده است و زیباترین شیوه را جهت فناى فى الله و نهایتا بقاى در معبود و معشوق خویش برگزید.
و خداوند امتیازات ویژه اى براى آن حضرت قرار داد كه در هیچ كدام از اولیاى الهى این خصوصیت وجود ندارد. به همین خاطر؛ كشتى او بسیار رونده است .
در روایات آمده است كه :
((سجده بر خاك سیدالشهداء حجاب هاى هفتگانه را از میان برمى دارد.))
نیز زیارت سیدالشهداء افضل از زیارت خانه خدا بیان شده به طورى كه پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) در حدیثى مى فرمایند:
((... یك بار زیارت سیدالشهداء برابر است با نود حج مقبول من پیامبر.))
امام حسین (علیه السلام ) بیت الله حقیقى است و خداوند جمیع فضایل كعبه را براى او قرار داده است . عشق به سیدالشهداء عشق به خدا است و عشق حقیقى و سوزاننده به حضرت احدیت از سرچشمه ولایت حسین بن على (علیه السلام ) زیباتر شعله ور مى شود.
از این رو است كه اكثر اولیاى الهى از طریق استمداد و توسل به آن حضرت راه طولانى و پرخطر سلوك را به آسانى و سرعت طى مى نمایند.
یكى از عرفاى بزرگ معاصر در این مورد مى فرمایند:
((همه اهل بیت كشتى نجاتند، اما كشتى امام حسین سریعتر است وقتى كه حركت مى كند سایر كشتى ها كنار مى كشند و راه را براى آن باز مى كنند. حركت امام حسین (علیه السلام ) رو به خدا سریع است تجلى خدا هم به سوى او سریع است راه خدا سخت است اما با امام حسین خیلى آسان و كم كار است . تجلى امام حسین (علیه السلام ) همدوش تجلى خداست . امام حسین نجوا و نهرى بین خدا و خلق است هر كس محاذى او شود او را به بالا مى برد وقتى با امام حسین كارت اصلاح شد، عبادتت هم تمام شد، دنیا هم تمام شد و به جاى اصلى خودت رفته اى .))(8)
همه بزرگان دین به نوعى این ارادت و عشق فوق العاده خود را به حضرت سیدالشهداء نشان داده اند برخى در قالب اشعار و برخى به صورت خطابه هاى جانسوز و برخى با گریه هاى فراوان .
ذكر نمونه هایى از این خضوع و خشوع بزرگان دین در برابر حضرت امام حسین (علیه السلام ) مؤ ید این سخن خواهد بود:
((حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالكریم حائرى (رحمة الله علیه ) دستور مى داد قبل از تدریس ، یك نفر قدرى مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) بخواند و سپس درس را شروع مى كرد. همچنین ایشان حتى پس از رسیدن به مرجعیت در خیابان ها در دسته هاى سینه زنى و عزادارى آن حضرت بر سر و سینه مى زد هنگامى كه یكى از نزدیكانش ‍ دلیل این توسل و شیفتگى فوق العاده را مى پرسد در جواب مى فرماید:
((من هر چه دارم از آن حضرت دارم .))(9)
در كتاب سیماى فرزانگان آمده است كه :
((در تمام مدت اقامت حضرت امام خمینى (رحمة الله علیه ) در نجف اشرف جز در موارد استثنایى برنامه زیارت هر شبه ایشان هرگز ترك نشد. در اغلب ایام زیارتى در كنار قبر امام حسین (علیه السلام ) بودند و در هر دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروفه با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن مى خواندند.))
((مرحوم آیت الله بروجردى فرموده اند: دورانى كه در بروجرد بودم ، یك وقت چشمانم كم نور شده و به شدت درد مى كرد، تا این كه روز عاشورا هنگامى كه دسته هاى عزادارى در شهر به راه افتاده بودند. من مقدارى گل از روى سر یكى از بچه هاى عزادار دسته - كه به علامت عزادارى گل به سر خود مالیده بود - برداشتم و به چشمان خود كشیدم ، فورا چشمانم دید و نور خود را باز یافت و دردش تمام شد.))
همچنین معروف است كه آقا محمد باقر معروف به وحید بهبهانى زمانى كه براى زیارت به حرم سیدالشهداء مشرف مى شد، اول آستان كفش كن آن جناب را مى بوسید و روى مبارك و محاسن شریف خود را بدان مى مالید؛ پس از آن با خضوع و خشوع و رقت قلب به اندرون حرم مشرف مى شد و زیارت مى كرد و در مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام ) كمال احترام را مراعات مى فرمود.))(10)
شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل

مملوك آن جنابم و مسكین این درم

گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر كه افكنم آن دل كجا برم ؟

نامم ز كارخانه عشاق ، محو باد

گر جز محبت تو بود ذكر دیگرم

اى عاشقان كوى تو، از ذره بیشتر

من كى رسم به وصل تو، كز ذره كمترم

شیخ السالكین و جمال المتقین آیت معظم حق ؛ حضرت شیخ محمد تقى بهلول اعلى الله مقامه نیز از جمله عارفانى است كه عشق و علاقه او به اهل بیت عصمت و طهارت على الخصوص حضرت امام حسین (علیه السلام ) شهره عام و خاص است .
او با سرودن اشعار بسیار زیاد و جانسوز در ذكر مصائب اهل بیت (علیهم السلام ) همواره این عشق و ارادت را بیان نموده است .
معظم له آنچنان عاشق سیدالشهداء هست كه چون نام آن حضرت برده مى شد، بى اختیار اشك در چشمانش حلقه مى زد و با سوز و گدازى خاص ‍ شعر مى خواند و گریه مى كرد. شبى بعد از اقامه نماز شب در حالى كه به شدت گریه مى كرد، غزلى شورانگیز در مورد حضرت اباعبدالله خواند و فرمود:
چیزى به تو بگویم كه سعادت دنیا و آخرتت در آن است و آن این كه چهل مرتبه در هر سحر بگویى :
اللهم العن اءول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلك اءللهم العن العصابة التى جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت على قتله اءللهم العنهم جمیعا.
معظم له ذكر فوق را مى خواند و گریه مى كرد. من در تعجب بودم كه چگونه انسانى با صد و اندى سن و سال این چنین مانند مادر جوان مرده گریه مى كند و اشعارى كه از اعماق جان او و از سرچشمه دل نشاءت یافته و نشان از عشقى است كه از قلبى تراوش مى كند كه در رثاى سرور شهیدان تپیدنى خوش دارد.
حسین حسین حسین نمى زند حسین حسین حسین مى كند.
از آنجایى كه زبان شعر در بیان حقایق ، كاربردى ظریف و دقیق دارد و اثربخشى آن در نفوس بسیار مى باشد اهل بیت (علیهم السلام ) مرثیه خوانان و شاعران را در ذكر مصایب امام حسین (علیه السلام ) تشویق و ترغیب مى كردند.
روایت زیر شاهد بر این معناست :
ابو عماره مى گوید: ((امام صادق (علیه السلام ) به من فرمود: در مصیبت حسین شعرى بخوان من خواندم حضرت گریست ، به خدا قسم به دنبال هم مى خواندم و حضرت گریه مى كرد تا جایى كه از داخل خانه صداى گریه شنیدم ، پس فرمود:
اى اباعماره ، هر كس شعرى براى امام حسین (علیه السلام ) بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى بخواند و سى نفر را بگریاند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى را بخواند و بیست نفر را بگریاند، بهشت براى اوست و هر كس براى حسین شعرى بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى بخواند و خود گریه كند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى بخواند و خود را به گریه در آورد بهشت براى اوست .))(11)
مثنوى ((برادر و خواهر كربلا)) را معظم له سروده است و این حقیر افتخار كتابت آن را یافته ام . چند روزى طول كشید تا كتاب را به اتمام برسانم ، هر بار كه ایشان سروده هایش را تلاوت مى كرد قطرات اشك از چشمانش سرازیر مى شد و مرتب رشته كلام را قطع مى كرد و مى فرمود:
((این اشعار جگر آدمى را پاره پاره مى كند.))
بالاى منبر وقتى لب به سخن مى گشود در سوگ سیدالشهداء اشعارى قرائت مى نمود كه صداى گریه خود معظم له و حاضران بلند مى شد.
در مورد این مثنوى و چگونگى سرودن آن معظم له مى فرماید:
((هنگامى كه در زندان افغانستان بودم كتاب شعرى به نام ((خواهر و برادر افغان )) در افغانستان چاپ شد. این دیوان شعر در مورد عشق مجازى و دنیوى و بیشتر مطالبش هجو بود. آن زمان این كتاب شهرت بسیار زیادى پیدا كرد، به طورى كه همانند قرآن در همه خانه ها یافت مى شد و مردم در كوچه و بازار اشعار آن را براى هم مى خواندند. تصمیم گرفتم در پاسخ به این كتاب شعر، اشعارى در مورد كربلا و امام حسین (علیه السلام ) با نام ((برادر و خواهر كربلا)) بسرایم و موفق به این كار شدم . آن سال وقتى این كتاب در افغانستان چاپ شد از آن چنان شهرتى برخوردار گردید كه كتاب خواهر و برادر افغان كاملا به بوته فراموشى سپرده شد و این كتاب جاى او را گرفت .))
معظم له در مدت سه روز با اشتیاق خاصى كه نشان از محبت او به بارگاه حضرت ابا عبدالله (علیه السلام ) بود این مثنوى را كه جمعا 1230 بیت مى باشد از حفظ مى خواند و بنده مى نوشتم كه اتمام كتاب مصادف با اربعین حسینى 1422 ه .ق . بود.
از ایشان خواستم كه اجازه فرماید نام كتاب را ((مقتل بهلول )) بگذارم كه معظم له موافقت كردند.
اءللهم ارزقنى شفاعة الحسین یوم الورود.
-----------------------------------------
1-بقره، آیه 38.
2-انشقاق، آیه 6.
3-سوره قمر، آیه 55.
4-نهج البلاغه، حكمت 77.
5-مصباح الهدى - مهدى طیب.
6-سوره بقره، آیه 21.
7-آیت الله شوشترى، خصائص الحسینیه.
8-مهدى طیب، مصباح الهدى، ص 301.
9-رضا مختارى، سیماى فرزانگان، ص 192.
10-رضا مختارى، سیماى فرزانگان، ص 184 و 186.
11-كامل الزیارات، ص 105.
----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:55
اهل بیت
حضرت زهرا علیهاالسلام در مجالس

آقاى دانشمند محترم حاج شیخ محمد مهدى تاج لنگرودى فرمود: یكى از دوستانم حجة الاسلام آقاى امامى ثیلى براى حقیر نقل كرد كه در مسجد صاحب الزمان واقع در خیان هلال احمر چهار راه عباسى پاى منبر آقاى حاج میرزاعلى آقاى محدث زاده بودم ، كه بالاى منبر فرمود: یكى از وعّاظ مشهور تهران عصر روز آخر ذى الحجّة از منزل بیرون آمد كه شب اول محرّم به منبرهاى دهه عاشورا كه وعده داده برسد، در وسطهاى كوچه پیرزنى آمد و گفت : آقا من از امشب تا ده شب در منزل خودم روضه دارم لطفا تمام شبها را تشریف بیاورید و براى ما روضه بخوانید.
واعظ گفت من وقت ندارم پیرزن گفت هر وقت شب به منزل برگشتید تشریف بیاورید اگرچه به اندازه چند دقیقه باشد، واعظ باكمال خونسردى و بى میلى جواب مثبت داد كه مى آیم ، شب اول محرّم كه دیر وقت از روضه برگشته بود بهمان منزل رفت پرچم سیاه كوچكى دید كه بالاى در آویزان است و روى پرچم سلام بر حسین شهید نوشته ، چون در باز بود با گفتن یك یااللّه وارد شده ، بدرون اطاقى وى را راهنمائى كردند، وقتى وارد شد دید سه یا چهار نفر زن با چادر مشكى نشسته اند و چون صندلى نداشت خشت و آجر را بروى هم گذاشته اند تا بعنوان منبر از آن استفاده شود.
آقاى واعظ روى منبر نشست و بعد از خطبه چند جمله از فضائل حضرت سید الشهداءع گفت و روضه خواند و زنهاى حاضر در مجلس گریه كردند و با جمله صلى اللّه علیك یا اباعبداللّه و دعا كردن به مجلس خاتمه داد و این كار تا چند شب ادامه داشت ولى شب پنجم یا ششم از مجالس مهم شهر برگشت و با خود گفت خوب است امشب منزل پیر زن را نادیده انگاشته و نروم ، او به منزل خود رفت و شام خورد و بدرون بستر رفت كه بخوابد به محض آنكه خوابید حضرت بى بى عالم صدّیقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللّه علیها را در خواب دید، خدمت حضرتش عرض ادب كرد ولى بى بى نسبت به واعظ بى اعتنا بود، واعظ لرزید و گفت : مگر از من خطائى سرزده كه اینگونه به من بى مهرید؟ حضرت فرمود: چرا آن پیرزن را منتظر نگهداشتى و نرفتى ؟!
واعظ از خواب برخاست و تند تند لباس پوشید و رفت ، دید پیرزن دم در ایستاده و نگاه به راه مى كند به محض آنكه آقا را دید گفت چرا اینقدر دیركردى ، واعظ كه قلبش مى طپید و از چشمانش اشك مى بارید چیزى نگفت و بدرون منزل رفت و از هر شب بهتر روضه خواند و برگشت ، فهمید هرجا روضه امام حسین ع هست آنجا صاحب عزا بى بى عالم حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها هم هست .(1)
هر شب جمعه از جنان زهرا

كربلا آید با دو صد غوغا

همرهش باشند مریم وحوا

گریدوگوید آه و واویلا

كربلا سرو بوستانم كو؟

میوه قلب ناتوانم كو؟

شمع جان نور دیدگانم كو

گو چه شد ماه یثرب و بطحا؟

كربلا شاه انس و جانت كو؟

خسرو دور از خانمانت كو؟

تازه مهمان مهربانت كو؟

گو چه شد آخر یوسف زهرا؟

كو سلیمانم كو نگین او

كو سپاه و یار و معین او

كو علمدار بیقرین او

آصف دوران فارس هیجا

كو على اكبر شبه پیغمبر

قوت قلب غمزده مادر

زاده لیلا آن الم پرور

سرو بستان سید طاها

نوگل طرف جویبارم كو

لاله فصل نوبهارم كو

اصغر آن طفل شیرخوارم كو

آن شكر ریزم طوطى گویا

هاشمى زهرا تا صف محشر

میكند افغان میزند بر سر

گرید و گوید با دو چشم تر

واحسینم واقرة العینا

----------------------------------------
1-علماء، ص182.

شنبه 30/10/1391 - 17:49
اهل بیت
سهمیه از طرف مولا

مرحوم حجة الاسلام حاج سیّد رضا سعادت از علماء بزرگ مازندران بود و در سنارى مسكن داشت و چون از بیان وافى هم بهره مند بود علاوه بر امامت منبر هم میرفت ، حقیر چند سالى متوالیا در آن شهرستان سابقه منبر داشته ام مؤ لف كتاب دین ما علماى ما روى همین اصل با نامبرده از نزدیك آشنا بودم و از منبر شیرین و پرمحتوایش نیز استفاده بردم كه یكى از سخنرانیهاى آقاى سعادت در جلد سوّم گفتار وعاظ به چاپ رسیده روزى در منزل ایشان باجمعى از وعاّظ نشسته بودیم ، معظّم له میفرمودند هر واعظ و مدّاح و روضه خوانى سهمیّه از طرف مولاى خود حضرت سید الشهداء ع دارد هرچه حواله شد همان خواهد رسید و بهتر آن است كه منبرى ها در رابطه با پول حرفى نزنند و دعوت كننده را آزاد بگذارند، آنگاه جریانى از مرحوم تاج نیشابورى نقل كرد.
آقاى تاج نیشابورى از منبرى هاى مشهور ایران بود و آنچنان از شهرت بهره مند بود كه هر سال محرّم و صفر با دعوت مردم تهران به تهران مى آمد و مجالس مهمّى را اداره مى كرد و اشكها از چشمها سرازیر مى شد سالى طبق معمول با دعوت قبلى باید از خراسان به تهران بیاید شب قبل از حركت در عالم خواب دید حضرت سید الشهداء سلام اللّه علیه درجائى نشسته و بزرگان در خدمت حضرتند، در این حال شخصى آمد و دفترى آورد كه در آن دفتر نام وّعاظ و مداحان و ذاكرین ثبت بود، دفتر دار از حضرت خواست كه سهمیّه منبرى ها را مقرّر فرموده تا در دفتر نوشته شود.
حضرت فرمود نام یكایك منبرها را بخوان ، وقتى كه نام یكى از منبرها گفته مى شد حضرت مقداریكه باید در طول محرّم و صفر بگیرد بیان میكرد و او هم مینوشت ، تا آنكه بنام نیشابورى رسید، حضرت فرمود: بنویس دوقران .
شایان ذكر است كه قران واحد پول آن روز بود، كه هر واعظى در مقابل هر منبر چند قران میگرفت و تاج نیشابورى باید بیش از همه بگیرد و در طول محرّم و صفر ده هاتومان باید در آمد داشته باشد. ولى حواله مولا دوقران است . پس از آنكه از خواب بیدار شد هیچ نتوانست چنین خوابى را رؤ یاى صادقه بحساب آورد لذا بخودش ‍ وعده هاى زیادى مى داد، تا آنكه باوسیله نقلیّه آن روز به تهران حركت كرد ولى در بین راه نزدیك تهران بیمار شد و به محض ورود به تهران بسترى شد، او همچنان بیمار بود تا روز آخرماه صفر قدرى در خودش احساس بهبوى كرد، عصابدست گرفت تا در كوچه قدرى قدم بزند، وقتیكه قدم مى زد زنیكه كار گریك خانه اى بود جلو آمد و گفت : خانم من در منزل سفره حضرت ابوالفضل ع دارد به من گفت یك روضه خوان تهیه كنم اگر ممكن است شما قبول فرمائید، آقاى تاج بهمان منزل رفت و بعد از منبر دو قران به ایشان دادند و این تعبیر خوابش بود كه باور نمى كرد.(1)
عرض حاجت زچه بر مردم سفاك بریم

گوهر پاك چرا در بر ناپاك بریم

نیست جز خدمت برمردم و طاعت بخدا

بهره عمر كه از این كره خاك بریم

ما جگر سوخته عشق حسینیم مدام

نام آن تشنه جگر با دل صدچاك بریم

گر سرما برود در ره آن خون خدا

یاد او كى بخدا زین دل غمناك بریم

جان ما چون كه برآید زبدن همره خویش

پرچم نوكریش جانب افلاك بریم

----------------------------------------
1-علماء، ص169.

شنبه 30/10/1391 - 17:49
اهل بیت
عنایت حسین (ع)

مرحوم مرتاضى لنگرودى فرزند سلطان الواعظین لنگرودى میگفت : در عالم خواب دیوار باغى را دیدم آن قدر رفتم تا به در ورودى باغ رسیدم چون در باز بود وارد شدم ، آنچنان باغ پرگل و گیاهى دیدم كه تابحال ندیده بودم . در وسط باغ قصرى دیدم كه تاج الواعظین لنگرودى در ایوان یكى از غرفه هابود.
گفتم : آقاى تاج این باغ و كاخ از كیست ؟ گفت : از من ، گفتم خانه ات را دیده بودم این چنین نبود، گفت : این باغ و كاخ را مولایم حضرت سیّد الشّهداء امام حسین ع به من عنایت فرموده است ، خوشا به حال نوكران امام حسین ع . (1)
شناخت هر كه تو را جز خدا بجوید نه

بغیر راه توراهى دگر بپوید نه

اسیر عشق توآزادیش در این بند است

شكسته از غم تو مومیا بجوید نه

نسیم مهر تو در بوستان اگر ندمد

گل از گیاه و گیاه از زمین بروید نه

اگر كه عطر تو را از بهشت برگیرند

دگر محب تو یك گل از آن ببوید نه

بغیربارش اشك غمت دگر چیزى

سیاه نامه ما را توان بشوید نه

بخویش گفت موید چه مى كنى كه حسین ع

اگر بگاه شفاعت بمن بگوید نه

----------------------------------------
1-دین ما علماى ما، 158.

شنبه 30/10/1391 - 17:48
اهل بیت
عزادارى مردگان

در تهران كمتر كسى است كه نام مسجد مجد را نشنیده باشد مسجد نامبرده امام جماعتى داشت بنام حاج شیخ محمّد تقى آملى كه مجتهد جامع الشرائط بود، یاد دارم كه شیخ ما آیة اللّه خوشوقت مى فرمود ایشان شایستگى مرجعیّت داشت ولى به عنوان آنكه در این رابطه مطرح نباشد فقط به امامت مسجد مجد و تدریس ‍ مى پرداخت و بس و در بعضى از كتابهائیكه حالات علماء بزرگ و عرفا را نوشته اند، آمده كه مرحوم آیة اللّه شیخ محمد تقى آملى از جمله كسانى است كه به تشرّف خدمت حضرت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف مفتخر گردیده است در مجلّه حوزه پنجاه و یك آمده كه مرحوم آیة اللّه آملى مى فرمود: حدود چهل سال از سنّ من میگذشت ، روزى به قم مشرّف شدم ، روز عاشورا در صحن حضرت معصومه علیهاالسلام عزادارى مفصّلى بود، روضه مى خواندند و منهم خیلى متاءثرّ شدم و زیاد گریه كردم ، سپس به قبرستان شیخان رفتم و زیارت اهل قبور مى خواندم . السلام على اهل لااله الاّاللّه .
در این هنگام دیدم تمام ارواح روى قبرهایشان نشسته اند و همگى مى گفتند علیكم السلام آنگاه زمزمه هائى شنیدم مثل آنكه درباره امام حسین ع و عاشورا بود اى حسین اى حسین اى حسین جان به این معنى كه آنها هم عزادارى مى نمودند.(1)
اى قبله راز یا ابا عبداللّه

وى روح نماز یا اباعبداللّه

خود را زخداوندى و كوى توبود

خلوتگه راز یا اباعبداللّه

راه تو بحق بود و نبردى ز آن رو

فرمان ز مجاز یا اباعبداللّه

سوزد دل ما كه از عطش بود دلت

در سوز و گداز یا اباعبداللّه

هركس بوسیله اى نموده راهى

در كوى توباز یا اباعبداللّه

كس خط عبور كربلایم ندهد

ده خود تو جواز یا اباعبداللّه

----------------------------------------
1-دین ما علماى ما، 154.

شنبه 30/10/1391 - 17:47
اهل بیت
عنایت آقا ابى عبداللّه الحسین (ع)  

یك روز با حضرت حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا محسن كافى آقازاده مرحوم شهید حاج شیخ احمد كافى رضوان اللّه تعالى علیه به زیارت مرحوم آیة اللّه حاج آقا احمد امامى رضوان اللّه تعالى علیه به كتابخانه شان رفتیم ، حضرت آیة اللّه خاطره اى براى ما نقل فرمودند: كه یك روز با دوستان به دیدار و منبر مرحوم كافى مى آمدیم یكى از رفقا گفت حاج آقا، آقاى كافى كه مجتهد نیست چطور شده همه مردم او را دوست دارند و این همه سیل جمعیت پاى منبر او مى آید و از یك عالم معروف تر است در حالى كه نه آیة اللّه العظمى است نه چیزى ؟ گفتم الا ن به زیارتشان مى رویم و از او مى پرسیم ، آمدیم پاى منبر مرحوم كافى بعد از منبر اطاقى بود كه ایشان آنجا مى نشستند و علما به زیارتشان مى آمدند بعد از احوال پرسى گفتم حاج آقاى كافى مردم مى گویند شما كه مجتهد و عالم نیستید چرا اینقدر معروف هستید؟ مرحوم كافى فرمود: آرى ، همین طور است ، روزى مرا رژیم شاه معلون به كرمانشاه تبعید كرد، یكشب مرا در یك خرابه اى گذاشتند از وحشت قلبم درد گرفت بعد از چند روز به تهران آمدم آقاى فلسفى را دیدم احوال بنده را پرسیدند گفتم قلبم درد مى كند گفت اگر مى خواهى شناسنامه ات را بده بدهم رفقا برایت یك ویزا بگیرند برو خارج عمل كن قلبت خوب شود. گفتم این كه مى خواهى ویزاى خارج بگیرى و مرا بفرستى زیر دست یك مشت دكترهاى بى دین و یهودى و كافر و بعد هم معلوم نیست خوب شوم یانه . بیا و یك ویزا بگیر برویم كربلا پیش طبیب اصلى و ارباب كل آقا سید الشهداء ابا عبداللّه الحسین ع شِفایم را از آقا و ولى نعمتم بگیرم .
ویزا گرفته شد و آمدم كربلا، آمدم پیش كلیددار در حرم آقا حسین ع گفتم آقاجان حرم را در چه روزى مى شوئید گفت در فلان شب گفتم آقا جان عطرى گلابى نیاز هست كه با خود بیاورم گفت نه نیاز نیست من رفتم و آن شب آمدم وارد حرم شدم و همانطورى كه داشتم حرم را مى شستم منقلب شدم و فهمیدم آقا مى خواهد به بنده عنایتى كند لطفى كند فهمیدم یك چیزهائى مى خواهند به من بدهند پریدم ضریح را گرفتم و دادند آنچه كه مى خواستند بدهند از آن شب به بعد معروف شدم . آى حسین ، آى حسین ، آى حسین جان .
مهرتو را به عالم امكان نمى دهم

این گنج پربهاست من ارزان نمى دهم

گرانتخاب جنّت و كویت بمن دهند

كوى تو را به جنّت رضوان نمى دهم

نام تو را بنزد اجانب نمى برم

این اسم اعظم است به دیوان نمى دهم

جان مى دهم بشوق وصال تو یا حسین

تا بر سرم قدم ننهى جان نمى دهم

اى خاك كربلاى تو مهر نماز من

آن مهر را در ملك سلیمان نمى دهم

ما را غلامى تو بود تاج افتخار

این تاج رابه افسر شاهان نمى دهم

دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو

این خانه خداست به شیطان نمى دهم

گرجرعه اى ز آب فراتم شود نصیب

آن جرعه را به چشمه حیوان نمى دهم

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:47
اهل بیت
علم كیمیا

آقاى شیخ محمّد سمامى حائرى مى نویسند: مرحوم سیّد موسى سبط الشیخ براى حقیر در نجف اشرف نقل نمودند شخصى جهت قرار گرفتن علم كیمیا، متوسل به حضرت سید الشهداء ع گردید و سه سال پیوسته زیارت عاشورا معروفه و غیر معروفه را در ساعت و جاى معین در حرم مطهر سید الشهداء ع خواند پس از سه سال حضرت را در خواب مى بیند حضرت از او مى پرسند براى چه این قدر توسل پیدا مى كنى و چه مى خواهى ؟
عرض مى كند: علم كیمیاء را طالبم ، حضرت مى فرمایند: این علم بدرد تونمى خورد، عرض مى كند: من طالب این علم هستم . حضرت مى فرماید: صبحها مرد نابینائى در كنار قبر حبیب بن مظاهر اسدى مى ایستد او داراى این علم است .
این شخص از خواب بیدار شده فورا بطرف حرم حركت كرده و منتظر باز شدن حرم مى شود مى بیند این آقا فقیرى است و مردم به او كمك مى كنند، پیش اورفته و خواسته خود را بیان مى كند و اوّل انكار، بعد از ماءیوس شدن از او به توسل خود ادامه مى دهد، در مرتبه دوّم حضرت در خواب مى فرمایند: خواسته تو پیش همان شخص است ... بالاخره در مرتبه سوّم حضرت همان شخص را معرّفى مى نماید و مى فرمایند دیگر مرا در خواب نخواهى دید.
بعد از بیدار شدن و اصرار و پافشارى به آن شخص او را همراه خود مى برد به مقبره ابن ابى فهد حلّى و چند نوع دارو به او مى دهد و دستورات لازم را داده و مى گوید من طالب علم كیمیاى ولایت اهل بیت علیهم السلام هستم و احتیاجى به این داروها ندارم ، آن شخص مى گوید براى مطلب بیشتر سه روزدیگر مراجعه كن ، روز سوم كه مراجعت مى كند متوجه مى شود آن شخص فوت نموده و تمام اثاث ولوازمش را از اطاق خارج كردند و دور ریخته اند.(1)
آمدم تاسرنهم برخاك پایت یاحسین

جان خود سازم بقربان و فایت یاحسین

آمده سوى تو اى مولاى من عبد ذلیل

بنگرم من جلوه حق از عطایت یاحسین

آمدم همچون گدایان بر دراحسان تو

كن نظر شاها در ایندم برگدایت یاحسین

از گناه زشت خود زاروپشیمان آمدم

جویم امید عنایت از سخایت یاحسین

تشنه فیض توباشم اى سحاب مرحمت

گرچه خود لب تشنه دارند اشقیایت یاحسین

عشق روى تو گرفته در دل وجانم مقر

آید از ناى وجود من نوایت یاحسین

----------------------------------------
1-آثار.

شنبه 30/10/1391 - 17:46
اهل بیت
توسل دوم

بعد از یك سال كه از توسل اول گذشته بود گرفتارى دیگرى براى حقیر به وجود آمد بدین گونه كه یكى از تجار تهرانى قرار گذارد مال التجاره قابل توجهى بفرستد كه بعد از فروش وجه آن پرداخت شود، بعد از مشورت با دو سه نفر از بازاریها قرار شد هفتصد هزار تومان پول نقد بابت بیعانه فرستاده شود، یكى از رفقا پانصد هزار تومان و بنده هم دویست هزار تومان قرض الحسنه تهیه نموده و ارسال شد، و بناشد كه پس از سه روز جنس خریدارى شده بدست ما برسد، اما متاءسفانه معلوم شد كه تاجر مزبور قصد كلاهبردارى داشته و پس از دریافت پول از بانك با هفتاد میلیون تومان بدهكارى ناپدید شده ، و بعد از سه ماه سعى و كوشش براى پیداكردن شخص مزبور و استرداد پول ، هیچگونه نتیجه اى جز ناامیدى حاصل نشد.
باتجربه اى كه از خواندن زیارت عاشورا براى حقیر بدست آمده بود، و از طرفى هم آبرو در خطر بود، متوسل به زیارت عاشورا شدم به همان طریق ونیت ذكر شده در توسل او روز بیستم بود كه بطور غیر منتظره اى با آن شخص تماس تلفنى برقرار كردم . و چهل روز تمام نشده بود كه مبلغ دویست هزار تومان دریافت شد و آن شخص ‍ بابدهكارى و كلاهبردارى قریب به هفتاد میلیون تومان به زندان افتادو هیچكدام از طلبكارهاى دیگر نتوانستند پول و طلب خود را وصول نمایند. البته لازم به تذكر است كه هر دو مرحله ، توسل باقلبى شكسته و یاد مصائب حضرت سیدالشهداء ع و قطع امید از جمیع اسباب مادى همراه بود.(1)
اى یگانه مظهر خلاق اكبر یاحسین

حجت ارض و سما سبط پیمبر یاحسین

چشمه انوار یزدان ناجى دین مبین

مقدمت كرده زمین عرضه عرش برین

سرو باغ مصطفى جان امیرالمؤ منین

نور چشم حضرت زهراى اطهر یاحسین

----------------------------------------
1-آثار، ص61.

شنبه 30/10/1391 - 17:45
اهل بیت
مشكل مهم

یك بنده خدائى مى گوید دو مرتبه مشكل مهمى براى من پیدا شد و با زیارت عاشورا بر طرف شد، توسل اول : براى حقیر سه مشكل مهم پیدا شده بود كه سخت مرا نارحت كرده بود.
1 مبلغ دویست هزار تومان بابت خرید منزل بدهكار بودم كه نزدیك نه سال طول كشیده شده بود و قدرت پرداخت آن را نداشتم .
2 گرفتارى سخت دیگرى كه از بیان آن معذورم .
3 از جهت امر معاش سخت در مضیقه بودم . این سه گرفتارى عرصه را بر من تنگ كرده بود، بعد از توسل به بى بى فاطمه معصومه علیهاالسلام به خاطرم رسید كه چهل روز زیارت عاشورا را بخوانم و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون هدیه نمایم كه آن حضرت نزد فرزندشان آقا امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف شفاعت نموده كه این سه گرفتارى بر طرف شود.
توسل را به این طریق شروع كردم : بعد از نماز صبح هر روز زیارت امین اللّه به قصد زیارت امیرالمؤ منین ع و سپس زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام و سجده و دو ركعت نماز و بعد از آن دعاى معروف علقمه ، روز بیست و هفتم ، گرفتارى دوم به گونه اى خارق العاده بر طرف شد، روز سى و هشتم شخصى از دوستان كه اجمالا از بدهكارى بنده خبر داشت پس از احوال پرسى ، بدون مقدمه مبلغ دویست هزار تومان كه مطابق با بدهكارى حقیر بود به اینجانب داد و گفت : این پول مال شما است بابت بدهكارى منزل ، بعد از اتمام چهل روز امر معاش به اندازه كفایت به گونه اى كه در مضیقه نباشم حل شد و الحمد للّه تا این ساعت به مشكلى از جهت معاش برخورد نكردم .
تا خدا در عالم امكان خدائى مى كند

كشتى دین را حسینش ناخدائى مى كند

گوئى از گردونه هستى بدور افتاده است

هر كه از دربار او فكر جدائى مى كند

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته