• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4139روز قبل
اهل بیت
انكار ثواب گریه  

مرحوم علامه بزرگوار و عالم جلیل القدر شیعه محدث اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام زنده كننده اسلام مرحوم علامه مجلسى رضوان اللّه تعالى علیه از بعضى از اهل وثوق از سید على حسینى رحمة اللّه علیه نقل فرمود: من مجاور برقبرمولایم آقا على بن موسى الرضا ع بودم ، چون روز عاشورا شد مردى از دوستان ما، كتاب مقتل آقا امام حسین ع را شروع كرد به خواندن تا به این روایت رسید كه حضرت باقر ع فرمود: هركس در مصائب آقا سید الشهداء اباعبداللّه الحسین ع از چشمهایش باندازه پرپشه اى اشك ریزد حق تعالى گناهان او را مى آمرزد، اگر چه بقدر كف دریاباشد. در آن مجلس مرد جاهلى كه مدعى علم بود حاضر بود و بعقل ناقص خود اعتقاد تمام داشت گفت گمان نكنم این حدیث صحیح باشد، زیرا چطورى مى شود كه گریه كردن بر آن حضرت اینقدر ثواب داشته باشد؟ ما با او به بحث و مجادله زیادى پرداختیم ولى او دست از ضلالت خود برنداشت و برخواست رفت چون صبح شد یك وقت دیدم او با یك اضطراب و حالتى آمد و نزد ما نشست و از ما معذرت خواست و از گفته هاى دیروز خود نادم وپشیمان بود علت را سؤ ال كردیم گفت وقتى از شما جدا شدم و شب شد به بستر رفته و خوابیدم درعالم خواب دیدم قیامت برپاشده ، و همه مردم را در یك صحرا جمع كرده اند و ترازوهاى اعمال را آویخته اند و صراط را بروى جهنم كشیده اند و دیوانهاى عمل را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و قصرهاى بهشت را بجلوه در آورده اند در آن وقت تشنگى شدیدى بر من غالب شد چون نظر كردم بطرف راست خود دیدم حوض كوثر است و برلب حوض دومرد و یك زن مجلله ایستاده اند كه نور جمال ایشان صحراى محشر را روشن كرده و لباس هاى سیاه پوشیده اند و میگریند، از مردى كه نزدیكم بود، پرسیدم اینها كیستند كه كنار حوض كوثر ایستاده اند؟ گفت : آقا رسول اكرم ص و آقا امیرالمؤ منین على ع و آن زن مجلله فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است گفتم چرا لباسهاى مشكى و سیاه پوشیده اند و میگریند؟ گفت مگر نمى دانى كه امروز روز عاشورا است و روز شهادت آقا سید الشهداء ابا عبداللّه الحسین ع است ؟ من جلو رفتم وقتى نزدیك حضرت بى بى عالم فاطمه زهرا سلام اللّه علیها شدم ، گفتم اى بى بى جان اى دختر رسول اللّه تشنه ام ، آن حضرت از روى غضب بمن نظر كرد و فرمود: تو آنكس نیستى كه فضیلت گریه كردن بر مصیبت فرزند دلبندم نورعین و دیده و چشم من شهید مظلوم حضرت اباعبداللّه الحسین ع را انكار كردى ؟ از وحشت از خواب بیدار شدم واز گفته خود پشیمان شدم و حالا از شما معذرت میخواهم و از تقصیر من بگذرید.(1)
این چه غوغائى است جبریل از پرش خون مى چكد

حضرت زهرا ز چشمان ترش خون مى چكد

یا رسول اللّه بدشت كربلا بنما نظر

بین چسان خون خدا از پیكرش خون مى چكد

چشم حق باشد امیرالمؤ منین كز دیدگان

از براى نوگلان پرپرش خون مى چكد.

----------------------------------------
1-زندگانى عشق، 199.

شنبه 30/10/1391 - 17:16
اهل بیت
زیارت امام حسین (ع)

مرحوم سید بن طاووس رضوان اللّه تعالى علیه نقل نموده از محمد بن داود كه گفت : همسایه اى داشتم معروف به على بن محمد بود كه ایشان برایم گفت من از ایام جوانى هرماه بزیارت حضرت امام حسین ع میرفتم تا اینكه سن من بالا رفت و نیروى جسمیم ضعیف شد و یك چند وقتى زیارت را ترك كردم ، پس از مدتى بقصد زیارت پیاده حركت كردم پس از چند روز بكربلا رسیدم و بزیارت آقا امام حسین ع نائل شدم و دو ركعت نماز بجا آوردم و بعد از زیارت و نماز از فرط خستگى راه كنار حرم خوابم برد. در عالم خواب دیدم مشرف شدم خدمت آقاى خودم ابى عبداللّه الحسین ع حضرت رویشان را به بنده كرد و فرمود: اى على چرا به من جفا كردى با اینكه نسبت بمن خوبى و نیكى مى كردى ؟ عرضكردم : اى سیدى اى آقاى من بدنم ضعیف شده و توانایى خود را ازدست دادم و توان آمدن ندارم و چون فهمیده ام آخر عمرم است و با آن حالى كه داشتم این چند روز راه را به عشق شما بزیارت آمدم و روایتى از شما شنیدم دوست داشتم آن را از خود شما بشنوم . حضرت فرمود آن روایت رابگو: گفتم چنین نقل شده كه قال من زارنى فى حیوتى زرته بعد وفاته هر كه مرا در حال حیاتش ‍ زیارت كند و بزیارت من نائل گردد من هم بعد از وفاتش او را زیارت میكنم و بزیارت او مى آیم حضرت فرمود بله من گفته ام ، حتى اگر او را زیارت كننده ام را در آتش ببینم نجاتش خواهم داد.(1)
مقصود ما از كعبه و بتخانه كوى تست

هرجارویم روى دل ما بسوى تست

این بس بود شگفت كه جاى تودردلست

وین دل هنوز درطلب جستجوى تست

خوانند دیگران بزبان گرتورا،مرا

كام وزبان و دل همه درگفتگوى تست

گفتى بوقت مرگ نهم پاى برسرت

جانم بلب رسیده و در آرزوى تست

----------------------------------------
1-زندگانى عشق ، 185، نقل داراالسلام نورى ، 2، ص 138.

شنبه 30/10/1391 - 17:16
اهل بیت
گریه حضرت ولى عصر(عج)

آقاى حاج سید حسن ابطحى استاد عزیز و بزرگوار در كتاب ملاقات با امام زمان نقل فرموده اندآقاى حاج آقاجواد رحیمى قضیه جالبى از مرحوم آیة اللّه قاضى رضوان اللّه تعالى علیه نقل میكند مرحوم آیة اللّه حاجى سید حسین قاضى فرمودند: شب تولد حضرت بى بى عالم زهرا سلام اللّه علیها یعنى شب بیستم جمادى الثانى سال هزاروسیصدوچهل وهشت درمسجد جمكران بودم ناگهان مشاهده شد كه انوارى از آسمان به زمین وبخصوص روى آسمان جمكران فرومیریزند دراین جاآقاى رحیمى فرمودند من هم اتفاقا آن شب درمسجد جمكران بودم و آن انوار را دیدم و بلكه همه مردم آنها رامى دیدند در همان شب شخصى كه مورد وثوق آقاى قاضى بود براى ایشان نقل كرده بود كه من درمسگرآباد تهران بودم یكى ازاولیاء خدا مرا باطىّ الارض به مسجد جمكران آورد با او در مسجد جمكران به مجلس روضه اى كه درگوشه اى تشكیل شده بود رفتیم از همان اول مجلس حضرت بقیة اللّه ارواحنافداه در روضه شركت فرمودند روضه خوان اشعارى از كتاب گلزار آل طه كه مرحوم آیة اللّه حاج سید على رضوى سروده است میخواند و حضرت ولى عصر ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء گوش میدادند وگریه میكردند پس از خاتمه مجلس حضرت حجة بن الحسن عج اللّه تعالى فرجه الشریف دعاكردند و از مجلس برخاستند و تشریف بردند، جمعى كه درآن مجلس بودند به شخصى كه ازدیگران به حضرت نزدیكتر بود اصرار میكردند كه شماهم دعائى بكنید او مى گفت حضرت ولیعصرعج اللّه تعالى فرجه دعاء فرمودند بالاخره بااصرار زیاد او را وادار به دعاء كردند او هم چند جمله دعاء درباره فرج كرد و مجلس خاتمه یافت . احتمالا دعا كننده خود مرحوم قاضى بوده ولى نمى خواسته اسمش را ببرد. بله نتیجه میگیریم كه چون آقا حجة بن الحسن عج اللّه تعالى فرجه الشریف به مجالس ‍ روضه علاقمندند به آنجاتشریف فرمامیشوند وبراى جد عزیز خود آقا سید الشهداء اباعبداللّه الحسین ع اشك میریزند.
آسمان خون گریه كن برلعل عطشان حسین

اى زمین كُن ناله بر احوال طفلان حسین

در سَما خِیلِ ملك بزم عزا كرده بپا

در عزاى جانگداز نونهالان حسین

یارسول اللّه بیا در كربلا بنما نظر

بین بخاك و خون بود نعش عزیزان حسین

یا امیرالمؤ منین برخیز زینب را ببین

لب نهاده بر گلوى سرخ عطشان حسین

فاطمه رخت عزا بر تن نما در این عزا

نوحه سركن برتن صد چاك عریان حسین

شیعیان بر سینه و بر سرزنان باسوزوآه

ازغم جانسوز طفلان پریشان حسین

خون روان گردیده از پهناى صحراى دلم

از غریبى و اسیرى یتیمان حسین

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:15
اهل بیت
امام زمان (ع) در حسینیّه ها

حضرت آیة اللّه سید حسن ابطحى كه خدا انشاء اللّه این وجود پاك را حفظ فرماید در كتاب ملاقات با امام زمان فرموده یكى از تجار اصفهان كه مورد وثوق من و جمعى از علماء بود نقل مى كرد: من در منزل ، اطاقى بزرگ را به عنوان حسینیّه اختصاص داده ام و اكثرا در آنجا روضه خوانى و ذكر مصائب آقا سیّد الشّهداء ابا عبداللّه الحسین ع را برقرار مى كنیم .
شبى در خواب دیدم كه من از منزل خارج شده ام و به طرف بازار مى روم ولى جمعى از علماء اصفهان به طرف منزل ما مى آیند. وقتى به من رسیدند گفتند: فلانى كجا مى روى ؟ مگر نمى دانى منزلت روضه است . گفتم : نه منزل ما روضه نیست . گفتند چرا منزلت روضه است و ما هم به آنجا مى رویم و حضرت بقیّة اللّه عجل اللّه تعالى فرجه الشریف هم آنجا تشریف دارند، من فورا با عجله خواستم به طرف منزل بروم آنها به من گفتند: با ادب وارد منزل شو، من مؤ دّبانه وارد شدم ، دیدم جمعى از علماء در حسینیه نشسته و در صدر مجلس هم حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف نشسته اند، وقتى به قیافه آن حضرت دقیق شدم دیدم ، مثل آنكه ایشان را در جائى دیده ام . لذا از آن حضرت سئوال كردم كه آقا من شما را كجا دیده ام فرمود: همین امسال در مكه در آن نیمه شب در مسجد الحرام ، وقتى آمدى نزد من و لباسهایت را نزد من گذاشتى و من به تو گفتم مفاتیح را زیر لباسهایت بگذار.
تاجر اصفهانى مى گفت همینطور بود یك شب در مكه خواب از سرم پریده بود با خود گفتم . چه بهتر كه به مسجد الحرام مشرف شوم و در آنجا بیتوته كنم و مشغول عبادت بشوم ، لذا وارد مسجد الحرام شدم به اطراف نگاه مى كردم كه كسى را پیدا كنم لباسهایم را نزد او بگذارم وبروم وضو بگیرم ، دیدم آقائى در گوشه اى نشسته اند، خدمتش مشرف شدم و لباسهایم را نزد او گذاشتم مى خواستم مفاتیح را روى لباسهایم بگذارم فرمود مفاتیح را زیر لباسهایت بگذار و من طبق دستور ایشان عمل كردم ومفاتیح را زیر لباسهایم گذاشتم و رفتم و وضو گرفتم و برگشتم و تا صبح در خدمتش و در كنارش ‍ مشغول عبادت بودم ولى در تمام این مدت حتى احتمال هم ندادم كه ایشان امام عصر روحى و ارواح العالمین له الفدا باشد به هر حال در خواب از آقا سئوال كردم فرج شما كى خواهد بود؟ فرمود نزدیك است به شیعیان ما بگوئید دعاى ندبه را روزهاى جمعه بخوانند.
این ملاقات به ما چند چیز را مى گوید:
1 آن حضرت در هر جاكه روضه خوانى و ذكر مصائب حضرت سید الشهداء ابا عبداللّه الحسین ع باشد و در هر مكان كه بنام جدش امام حسین ع باشد حضرت ولى عصر در آنجا حاضر و ناظر و عزادار و به عزاداران جدش احترام و ملاطفت دارد . و خیلى دوست دارد در حسینیّه ها و در هر جا كه بنام جدش ‍ حضرت ابا عبداللّه الحسین ع دوستان و شیعیان آن حضرت دورهم جمع شوند و براى آقا اشك ریخته شود.
2 آن حضرت دوست دارد كه دوستانش لااقل روزهاى جمعه گِرد یكدیگر بنشینند، و زانوى غم در بغل بگیرند و اشك از دیدگان بریزند و همه باهم بگویند این بقیة اللّه ... بگویند این الطالب بدم المقتول بكربلا...
3 در همه عزادارى ها نظر دارند و با عزاداران ، عزادارى مى كنند و اهمیت زیاد مى گذارند و این قضیه را جهت این عرض كردم كه بگویم آقا امام زمان هم خود براى جدش عزادار است و ناظر بر عزادارى شیعیان خود مى باشد و ما هم باید حتى الامكان تا مى توانیم در این گونه مجالس شركت كنیم تا انشاء اللّه باعث خشنودى قلب آن سرور گردد.(1)
طایرجان پرزند اندر هوایت یا حسین

صد هزاران جان ما بادا فدایت یا حسین

كن به پابوست طلب ما رابه حق مادرت

تاكنیم اندر حرم برپا عزایت یا حسین

هر زمان آید بیادم از لبان تشنه ات

خون دل جارى نمایم از برایت یا حسین

هر دمى چشمم فتد بر آسمان و انجمش

در نظر گردد مجسم زخمهایت یا حسین

----------------------------------------
1-ملاقات با امام زمان : ج 1، ص 65.

شنبه 30/10/1391 - 17:14
اهل بیت
بدون گذرنامه به كربلا رفت

حضرت آیة اللّه شهید دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه مى فرماید: مكرر شنیده بودم كه یكى از اخیار زمان بنام حاج محمد على فشندى تهرانى توفیق تشریف به خدمت حضرت بقیة اللّه عجل اللّه تعالى فرجه الشریف نصیبش شده بود و اینجانب دوست داشتم او را ببینم و از خودش ماجرا را بشنوم ، در ماه ربیع الثانى نود و پنج در تهران حضرت سید العلماء العاملین حاج آقا فیض شیرازى رضوان اللّه تعالى علیه را به اتفاق جناب حاج محمد على فشندى تهرانى ملاقات نمودم آثار خیر و صلاح و صدق و دوستى اهل بیت علیهم السلام از او آشكار بود. از آقاى حاج آقا معین خواهش كردم آنچه حاجى مزبور مى گویند ایشان مرقوم فرمائید، اینك براى بهره مندى خوانندگان این كتاب عین مرقومه ایشان ثبت مى شود، بسم اللّه الرحمن الرحیم قریب سى سال قبل براى زیارت اربعین عازم كربلا شدیم موقعى بود كه براى هر نفر جهت گذرنامه ، خانواده گفت من هم مى آیم ناراحت شدم كه چرا قبلا نگفته بود، خلاصه بدون گذرنامه حركت كردیم و جمعیت ما پانزده نفر بود چهار مرد و یازده زن و یك علویه صدو پنج ساله بود خیلى به زحمت او را حركت دادیم و با سهولت و نداشتن گذرنامه خانواده را از دور مرز ایران و عراق گذراندیم و به كربلا مشرف شدیم قبل از اربعین و بعد از اربعین نجف اشرف مشرف شدیم . همه اش به بركت توسل به ابى عبداللّه الحسین ع بود كه بدون گذرنامه رفتیم و برگشتیم .
سر خلقه عشق همه عشاق حسین است

شیرازه مجموعه اخلاق حسین است

آنكس كه وفا كرده به میثاق حسین است

واضح تر از آن باعث احیاى صلوه است

گرروضه رضوان طلبى كوى حسین است

گرنافه مشكبو طلبى بوى حسین است

گرلاله شب بوطلبى روى حسین است

چون ذكر حسین است بهار صلوة است

حسین باب نجات است

حسین مظهر ذات است

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:13
اهل بیت
منبرى امام حسین (ع)
مخزن رحمت خداست حسین

علت خلقت خلائق اوست

برهمه خلق رهنماست حسین

زینت گوشوار عرش خداست

افضل از كل ماسواست حسین

حریم كبریا و ركن وصفاست

معنى مكه ومناست حسین

زنده شد هركه سر براهش داد

چونكه سر چشمه بقاست حسین

شافع عاصیان بروز جزا

كُشته دشت كربلاست حسین

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:12
اهل بیت
عزادارى حیوانات

در كتاب دارالسلام مرحوم عراقى و كلمه طیبه مرحوم نورى و داستانهاى شگفت و كتابهاى دیگر كه مطالعه كرده ام همه از عالم جلیل وكامل نبیل صاحب كرامات باهره و مقامات ظاهره آخوند ملازین العابدین سلماسى اعلى اللّه مقامه نقل كرده اند و مكررا از موثقین نقل شده و آثار حزن از حیوانات در عاشوراى آقا ابا عبداللّه الحسین ع بارها به چشم مشاهده شده چنانچه در جلد یك همین كتاب نوشته شده ، خلاصه این عالم بزرگوار كه اهل مكاشفه مى باشد و بارها خدمت امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف رسیده فرموده وقتى كه از سفر زیارت حضرت رضا ع بر مى گشتم عبور و گذر ما به كوه الوند افتاد كه در نزدیكى همدان واقع شده است جهت استراحت در آنجا فرود آمدیم ، موسم بهار هم بود، همراهان و رفقا و دوستان مشغول خیمه زدن شدند، من هم نظر به دامنه كوه مى كردم و منظره دل فریب آنجا را مشاهده مى كردم كه ناگهان چشمم به یك چیز سفیدى افتاد چون تاءمل كردم پیر مردى محاسن سفید را دیدم كه عمامه كوچكى بر سر داشت و بر سكوئى نشسته كه قریب به چهار صد زرع ارتفاع داشت و بر دور آن سنگهاى بزرگ چیده كه به جز سر چیزى از او نمایان نبود، نزدیك رفته و سلام كردم ، مهربانى نمود پس با من انس گرفت و كم كم با او هم صحبت شدم فهمیدم كه به خاطر گناه و معصیت از شهر به دیار و اهل و عیال وخویشان و مردم دور شده و براى عبادت بیشتر به كوه و دشت آمده و هیجده سال است كه در اینجا سكونت دارد و رساله هاى عملیه علما را هم با خود داشت و از جمله تعریفهاى عجیبیه اى كه برایم نقل كرد این بود.
گفت : اولین روزى كه من به اینجا آمدم ماه رجب بود و من هم اینجا را خلوت دیدم گفتم براى عبادت عالیست و شروع به تهذیب نفس ‍ كردم ، پنج ماه واندى گذشت ، شبى مشغول نماز مغرب بودم كه ناگهان صدا و ولوله عظیم و عجیبى شنیدم ، از ترس نمازم را سریع خواندم ، یك نگاهى به این دشت و بیابان كردم ، دیدم بیابان پر از حیوانات عجیب و غریب است و تا مرا دیدند به طرف من آمدند اضطراب و خوف و ترسم زیاد شد و از آن اجتماع تعجب كردم ، چون دیدم در آنها حیوانات مختلفه و متضاده اند مثل شیر و آهو و گاو كوهى و پلنگ و گرگ باهم مختلطند و به صداهاى غریبى صیحه مى زنند پس در این محل دور من جمع شدند و سرهاى خود را به سوى من بلند نموده و فریاد مى زنند، با خود گفتم دور هم جمع شدن این وحوش و درندگان كه با هم دشمنند براى دریدن من نیست زیرا اگر براى من بود همدیگر را مى دریدند، پس باید براى امر بزرگى باشد باید یك حادثه عجیبى در دنیا رخ داده باشد. خوب كه فكر كردم فهمیدم امشب شب عاشوراى آقا ابا عبداللّه الحسین ع مى باشد و این فریادها و سرو صداها و فغان و اجتماع ونوحه گرى و گریه و ناله براى مصیبت حضرت سید الشهداءع است ، وقتى مطمئن شدم عمامه را از سر برداشتم و بر سر خودم زدم و خود را از این مكان انداختم و مى گفتم : حسین ، حسین ، شهید كربلا حسین و امثال این كلمات ، پس ‍ حیوانات در وسط خود جائى برایم خالى كردند و دورم حلقه زدند. بعضى از حیوانات سر به زمین مى زدند و بعضى خود را در خاك مى انداختند و همین طور تا طلوع فجر عزادارى مى كردیم پس آنها كه وحشى تر از همه بودند رفتند و به همین ترتیب یك یك حیوانات رفتند و متفرق شدند و از آن سال تا به حال كه مدت هیجده سال است این عادت ایشانست و هر وقت من فراموش مى كنم یا بر من مشتبه مى شود آنها با جمع شدنشان به من توجه مى دهند.
پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است

آهى كشید و گفت كه ماه محرم است

گفتم كه چیست ماه محرم بناله گفت

ماهى كه خلق جمله افلاك در غم است

گفتم براى كه بفغان داد این جواب

ماه عزاى اشرف اولاد آدم است

اینماه گشته كُشته به صحراى كربلا

سبط رسول تشنه لب این غم مگر كمست

آید بسوى خلق ز یزدان همى پیام

نیلى ببركنید كه ماه محرم است

در خلد حوریان همه سیلى بروزنند

در عرش قدسیان همه چشمان پر از نم است

زهرا سیاه بر سر وحیدر زند بسر

در این عزا رسول خدا قامتش خم است

در كربلا به چشم بصیرت نظر نما

بنگر هنوز زینب و كلثوم در غم است

گوید سكینه گشته یتیمى نصیب ما

در روزگار درد یتیمى مگر كم است (1)

----------------------------------------
1-خزائن الشهداء، ص71.

شنبه 30/10/1391 - 17:11
اهل بیت
مقدمات سفر كربلا

حضرت آیة اللّه شهید دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه داستانى را از مرحوم حاج شیخ محمد شفیع آورده است مرحوم حاج شیخ محمد قریب سى سال با حضرت آیة اللّه شهید دستغیب رضوان اللّه تعالى علیهما رفاقت داشته و چند مرتبه حج و زیارت عتبات با او مصاحبت داشته عالمى عامل و مروجى مخلص و مردى خلیق و عابدى صادق بود. در هر شهرى كه مى رسید با خوبان و اخیار آن شهر آمیزش داشت و در هر مجلسى كه بود اهل آن مجلس را به یاد خدا و آل محمد ص مى انداخت و از ذكر مناقب آن بزرگواران و ملامت دشمنان آنها خود دارى نداشت و در ملكات فاضله خصوصا تواضع و حیا و ادب و محبت به بندگان خدا و سخاوت و خیرخواهى خلق به راستى كم نظیر بود رضوان اللّه تعالى علیه . كه نقل آن از سوى مرحوم چنین است : سالى عید غدیر، نجف اشرف مشرف شدم و پس از زیارت به سمت شهر و بلد خود جم مراجعت كردم و ایام عاشورا در حسینیّه اقامه مجلس عزادارى حضرت سید الشهداء ع نمودم و روز عاشورا سخت مشتاق زیارت آن بزرگوار شدم و از آن حضرت در رسیدن به این آرزو استمداد نمودم چرا كه از حیث اسباب عادتا محال به نظر مى آمد.
همان شب در عالم رؤ یا جمال مبارك حضرت امیرالمؤ منین ع و حضرت سید الشهداء ع را زیارت كردم ، حضرت امیر به فرزند خود فرمود: چرا حواله محمد شفیع را نمى دهى .
حضرت سید الشهداء ع فرمود: همراه آورده ام پس ورقه به من مرحمت فرمود كه در آن دو سطر از نور نوشته بود و از هر دو طرف هم مساوى بود چون نظر كردم دیدم دو شعر است كه نوشته شده و با اینكه اهل شعر نبودم به یك نظر از حفظم شد:
از مخلصان درگه آن شاه او كشف

اسمش محمد است و شفیع از ره شرف

توفیق شد رفیق رود سوى كربلا

با آنكه اندكى است كه برگشته از نجف

 

مرحوم حاج محمد شفیع فرمود: چون بیدار شدم با كمال بهجت و یقین به رواشدن حاجت منتظر بودم و بحمداللّه در همان روز وسائل حركت مُیسر شد و به سمت كربلا حركت كرده و به آن آستان قدس ‍ مشرف شدم .
اى ماه عشق ، تشنه لب كربلا توئى

اى بدر غیب ، رهبر راه خدا توئى

اى شاهدى كه روى تو مراءت ذات اوست

سلطان عشق در حرم كبریا توئى

نور و صفاى پیر و جوان از صفاى تست

فیاض غیب و منبع صدق و صفا توئى

دلهاى دوستان همه باشد بسوى تو

روح و روان و جان و دل و دلربا توئى

باشد بقاى هر دو جهان از فناى تو

فانى زخویشتن شده اى جان فدا توئى

مهر توهست در دل و عشق تو در وجود

اى بدر عشق مظهر مهرو وفا توئى

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:10
اهل بیت
شفاى هفت حصبه اى
بدست خود دلم دیوانه كردم

نهال عشقت از نور خدا بود

به شاخ آتشینش لانه كردم

ز مهرت بر دلم آتش فكندم

فروزان خاك این كاشانه كردم

زدم آتش به كاخ خود پرستى

دلم را با رضا، ویرانه كردم

مگر عشقت خلیل بت شكن بود

كه او را وارد بتخانه كردم

شكست عشق تو بتهاى هوى را

نبردى با هوس مردانه كردم

تو ماندى و خدا در خانه دل

دلم چون كعبه محرمخانه كردم

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:10
اهل بیت
شفاى مفلوج  

شهید محراب حضرت آیة اللّه دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه از عالم بزرگوار السید الزاهد العابد مولانا حاج سید فرج اللّه بهبهانى رضوان اللّه تعالى علیه كه در سفر حج توفیق ملاقات ایشان نصیبش ‍ شده بود چنین نقل مى كند: شنیدم كه در منزل ایشان در مجلس ‍ تعزیه دارى حضرت سید الشهداء ع معجزه واقع شده پس ‍ از خدمت ایشان تقاضا و خواهش نمودم كه معجزه واقعه را براى بنده بنویسند و آن بزرگوار جریان معجزه را بطور مشروح با خط خود مرقوم داشته و براى اینجانب ارسال فرمودند و اینك نظر خوانندگان محترم را به عین نوشته ایشان كه در ذیل مى آید جلب مى نمایم شخصى بنام عبداللّه مسقط الراءس او جابرنان است از توابع رامهرمز، ولى ساكن بهبهان است و این مرد در تاریخ 28 شهر محرم الحرام سنه 1383 قمرى از یك پا مفلوج گردید و قدرت بر حركت نداشت مگر به وسیله دو چوب كه یكى را زیر بغل راست و دیگرى را زیر بغل چپ مى گذاشت و با زحمت اندك راهى مى رفت و از مؤ منین در حق معاش او كمك مى شد. تا اینكه مراجعه كرده بود به دكتر غلامى و ایشان جواب یاءس داده بودند و بعدا آمد نزد حقیر كه وسیله حركتشان را به اهواز فراهم آورم وسائل حركت بحمداللّه فراهم گردید خط سفارشى به محضر آیة اللّه بهبهانى ارسال و آنجناب هم پذیرائى فرمود و او را نزد دكتر فرهاد طبیب زاده پزشك بیمارستان جندى شاپور ارسال داشته پس از عكس بردارى و مراجعه اظهار یاءس كرده و گفته بود پاى شما قابل علاج نیست و در وسط زانویتان غده سرطانى مشاهده مى شود باخرج خود او را به بیمارستان شركت نفت آبادان انتقال مى دهد آنجا هم چهار قطعه عكس از پایش برداشتند و اظهار داشتند علاج شدنى نیست با این حالت برمیگردد به بهبهان و عبداللّه مرقوم میگوید: در خلال این مدت خوابهاى نوید دهنده مى دیدم كه قدرى راحت مى شدم تا اینكه شبى در واقعه دیدم وارد منزل بیرونى شما شده ام و شما خودتان آنجا نیستید ولى دو نفر سید بزرگوار نورانى تشریف دارند و در این اثناء شماوارد شدید بعد از سلام و تحیت آن بزرگوار خودشان را معرفى فرمود یكى از آن دو بزرگوار حضرت امام حسین ع و دیگرى فرزند آن بزرگوار حضرت على اكبر ع بودند. حضرت ابى عبداللّه الحسین ع دو سیب به شما مرحمت فرمودند و فرمودند یكى براى خودت و دیگرى براى فرزندت باشد و پس از دوسال نتیجه این دو سیب را مى بیند و شش ‍ كلمه با حضرت حجة بن الحسن ع صحبت مى كند.
عبداللّه گفت : در این حال از شما درخواست نمودم كه شفاى مرا از آن بزرگوار بخواهید یكى از آن دو بزرگوار فرمودند روز دوشنبه ماه جمادى الثانیه سنه 84 پاى منبر كه براى عزادارى در منزل فلانى كه منظور حقیر بودم منعقد است میروى و باپاى سالم برمیگردى از شوق از خواب بیداد شدم و به انتظار روز موعود بودم و خواب را براى حقیرنقل كرده همان روز دوشنبه دیدم عبداللّه بادو چوب زیر بغل آمد و پاى منبر نشست خودش اظهار داشت كه پس از یك ساعت جلوس حس كردم كه پاى مفلوجم تیر مى كشد گوئى خون در پایم جریان پیدا كرده است پایم را دراز كرده و جمع نمودم دیدم سالم شده با اینكه روضه خوان هنوز ختم نكرده بود بپاخواستم و نشستم بدون عصاء قضیه را به اطرفیان گفتم حقیر دیدم عبداللّه آمد و باحقیر مصافحه نمود یك مرتبه دیدم صداى صلوات از اهل مجلس بلند شد و دیگر آن فلج به كلى راحت شد پس درشهر مجالس جشن گرفته شد و در روز بعد مهر 43 از ساعت 18 الى 11 صبح در منزل حقیر مجلس جشن به اسم اعجاز حضرت سیدالشهداء ع گرفته شد و جمعیت كم نظیرى حاضر و عكسبردارى شده والسلام علیكم و رحمة اللّه الاحقر السیّد فرج اللّه الموسوى .
روزو شب چشم ودلم سوى حسین است حسین

كعبه و مسجد من كوى حسین است حسین

جلوات رخ خورشید سماء و مه نو

ذره از رخ نیكوى حسین است حسین

گر در آئینه اركان عوالم نگرى

اندر آئینه عنان روى حسین است حسین

آنكه ره از همه مشتاق زده روز الست

بخدا طاق دو ابروى حسین است حسین

----------------------------------

شنبه 30/10/1391 - 17:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته