• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4076روز قبل
اهل بیت

نهضت سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) از سه ركن اصلى تشكیل شده است:
   
1ـ رهبر قیام;
 
2ـ حضرت امام زین العابدین(ع) و زینب كبرى(س);
 
3ـ یاران وفادار و فداكار.
 
در این مقاله برآنیم تا اندكى درباره ركن سوم این قیام, یعنى یاران فداكار امام حسین(ع) بحث كنیم.
 
نقش یاران وفادار
 
اساسا در تاریخ نهضتهاى الهى هیچ نهضتى بدون یاران وفادار و فداكار جان نگرفته است, انبیا و پیام آوران حق با این كه موید از ناحیه خداوند بودند, اما روى یاران
 
مومن حساب مى كردند: ((و كاین من نبى قاتل معه ربیون كثیر فما وهنوا لما اصابهم فى سبیل الله و ما ضعفوا و ما استكانوا والله یحب الصابرین;(1) و چه بسیار پیامبرانى كه مردان الهى

فراوانى به همراه آنان جنگیدند, آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها مى رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد.))

پیامبر بزرگوار اسلام در دوره بعثت على رغم ناملایمات و سختیهاى فراوان و اصرار دوستان بر اعلان جنگ با دشمنان خدا, اجازه نبرد مسلحانه با دشمن را نداد چرا

كه جنگ نیاز به ((عده)) و ((عده)) دارد و این در مكه فراهم نبود. با هجرت حضرت به مدینه این مهم برآورده شد. دوره سخت مكه در حقیقت دوره سازندگى بود.

حضرت در این دوره سربازانى فداكار پرورید; سربازانى كه در جنگهاى پیامبر اكرم(ص) افتخارات فراوانى براى اسلام و مسلمین آفریدند. آن گاه كه این زمینه ها

فراهم شد در سال دوم هجرت اولین آیات قتال صادر شد:(2) ((اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدیر; به آنان كه جنگ بر آنها تحمیل شده اجازه جهاد داده شد چرا كه آنها مورد ستم قرار گرفته اند و البته

خداوند بر یارى آنها قادر است.))
 
امام على(ع) هم سكوت و هم پذیرش حكومت را مستند به یاران مى كند; آن بزرگوار مى فرماید: سكوت كردم چرا كه یاران وفادار نداشتم, حكومت را پذیرفتم چون
تعداد زیادى درخواست آن را داشتند در خطبه 26 نهج البلاغه مى فرماید: ((... فنظرت فاذا لیس لى معین الا اهل بیتى فضننت بهم عن الموت واغضیت على القذى
و شربت على الشجى و صبرت على اخذ الكظم و على امر من طعم العلقم; پس نگاه كردم دیدم براى گرفتن حق خود یاورى ندارم جز خاندانم به مرگ آنها راضى نشدم
چشمهاى پر از خاشاك را فرو بستم و با گلویى كه گویا استخوانى در آن گیر كرده بود جرعه حوادث را نوشیدم و با این كه تحمل در برابر گرفتگى راه گلو و نوشیدن جرعه اى كه تلخ تر از حنظل است كار طاقت فرسایى بود شكیبایى كردم.))
   
و در خطبه سوم نهج البلاغه مى فرماید: ((...لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلمإ الا یقاروا على كظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها...;
اگر نه این بود كه جمعیت بسیارى گردا گردم را گرفته و به یاریم قیام كردند و از این جهت حجت تمام شد و اگر نبود عهد و مسوولیتى كه خداوند از علما و دانشمندان هر جامعه گرفته كه در برابر شكمخوارى ستمگران و گرسنگى
ستمدیدگان سكوت نكنند من مهار شتر خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى كردم...))
   
حضرت امام حسن مجتبى مهم ترین فلسفه صلح خویش را نداشتن یارانى مومن و وفادار و فداكار ذكر مى كند: ((لو وجدت انصارا لقاتلته لیلى و نهارى...;(3) اگر یارانى مى یافتم شب و روزم را در جهاد با معاویه مى گذراندم...))
    
در دوره حضرت امام صادق(ع) یاران شعارى فراوان بودند ولى یاران وفادار اندك, ساده اندیشان مى پنداشتند كه این یاران شعارى كارسازند, از این رو به امام صادق(ع) اعتراض مى كردند كه با وجود این همه یاور چرا نشسته اید و قیام نمى كنید؟
امام (ع) در پاسخشان مى فرمود: یارانى كه فدایى باشند اندكند: ((لو كان لى شیعه بعدد هذه الجدإ لما وسعنى القعود;(4) اگر به عدد این بزغاله ها (هفده عدد) یار مى داشتم قیام مى كردم...))
و در پاسخ ((سهل خراسانى)) كه مشابه اعتراض فوق را داشت فرمود: ((... اما انا لانخرج فى زمان لانجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت... ;(5)
آگاه باش ما تا زمانى كه پنج یار همراه نیابیم قیام نمى كنیم ما زمان قیام را بهتر مى دانیم...))
   
و حضرت امام مهدى(عج) نیز به همراه 313 نفر ـ كه در حقیقت فرماندهان لشگر حضرتند ـ قیام مى نماید و با این قیام الهى جهان را پر از عدل و داد مى كند.
 
در بین امامان, تنها امامى كه از یاران خویش رضایت كامل داشته سالار شهیدان ابى عبدالله الحسین(ع) است و این مدال افتخار آنهاست كه امام حسین(ع) فرمود: ((.. . اما بعد فانى لا اعلم اصحابا اوفى و لاخیرا من اصحابى...; من یارانى باوفاتر و بهتر از یاران خویش سراغ ندارم...))
 
یاران امام حسین(ع) با فداكارى خویش پیوند با ((آل الله)) خوردند و تا روز قیامت عاشقان و شیفتگان حق در كنار سلام و درود بر سالار شهیدان, سلام بر آنها را دارند كه: ((السلام على الحسین و على على بن الحسین و على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین))
 
تعداد یاران امام حسین(ع)
   
در این باره, بین مورخان چهار نظر مطرح است:
 
1 ـ شش صد نفر, (پانصد سواره و صد پیاده).
 
این قول را مورخ مشهور مسعودى نقل كرده(6) كه بسیار بعید است, در این نقل, وى همراه ندارد.
 
2 ـ 145 نفر, (صد نفر پیاده و 45 نفر سواره). این قول را در روایتى عمار دهنى از حضرت امام باقر(ع) نقل مى كند.(7) این روایت این تعداد را در روز دوم محرم ذكر مى كند در حالى كه ((ابن نما)) همین تعداد را مربوط به روز عاشورا مى داند. (8)
   
3 ـ صد نفر, این نقل را ((حصین بن عبدالرحمن)) از ((سعد بن عبیده)) ـ كه جزء لشكریان عمر سعد و خود شاهد ماجرا بوده است ـ نقل كرده است.(9)
 
4 ـ 72 نفر (32 سواره و چهل نفر پیاده) مورخ بزرگ شیعه مرحوم شیخ مفید این نظر را برگزیده(10) و ابوحنیفه دینورى(11) و یعقوبى(12) و خوارزمى(13) نیز همین نظر را برگزیده اند. راوى این نقل ((ضحاك بن عبدالله مشرقى)) است او از كسانى است كه جزو لشكریان امام حسین(ع) بوده و از امام(ع) اجازه خواست كه تا هنگامى كه مقاومت و جهادش ثمر دارد بماند و وقتى دید مقاومتش بى اثر است برگردد: امام به او اجازه داد. بر این اساس او روز عاشورا مردانه جنگید و در ساعتهاى پایانى روز عاشورا وقتى سیدالشهدا كشته شد از معركه گریخت و جان سالم به در برد. به نظر مى رسد این نقل به واقع نزدیكتر است, هرچند نمى توان نقلهاى دیگر را به كلى رد كرد, زیرا مراحل سفر مختلف بوده چه بسا در مرحله اى تعداد یاران
حضرت بیشتر و در مرحله دیگر كمتر بوده اند. در آغاز تعدادى با این اندیشه كه امام حسین به كوفه خواهد رفت و حكومت یزیدیان را نابود كرده خود حاكم مى شود و آنها هم در این راستا به نوا مى رسند! به حضرت ملحق شدند ولى وقتى در بین راه اخبار نگران كننده از كوفه رسید برگشتند (البته بى تردید شب عاشورا كسى امام حسین(ع) را رها نكرده است) به این ترتیب چه بسا در آغاز شش صد نفر بوده اند به تدریج به 145 نفر و صد نفر رسیدند و در پایان آنان كه تا آخرین لحظه ماندند و مقاومت كردند 72 تن بودند.
در تعداد یاران حضرت نباید تنها آنها كه در كربلا به شهادت رسیدند مد نظر باشند بلكه شهید بزرگ كوفه, سفیر امام حسین(ع), حضرت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه نیز در همین مجموعه قرار دارند.
 
پیران كربلایى
 
در بین یاران حضرت چهره پنج نفر از اصحاب پیامبر بزرگ اسلام دیده مى شوند:
 
1ـ انس بن حارث كاهلى;
 
2ـ مسلم بن عوسجه اسدى;
 
3ـ هانى بن عروه;
 
4ـ حبیب بن مظاهر اسدى;
 
5ـ عبدالله بن یقطر, كه همسال امام حسین(ع) بود.(14)
 
 اینان پیران روشن ضمیرى بودند كه معناى زندگى را عمیقا درك كردند و یافتند كه زندگى یعنى در ركاب سالار شهیدان جنگیدن و در خون خویش غوطه خوردن:
 
اى خوشا با فرق خونین در لقاى یار رفتن
 
سر جدا پیكر جدا در محفل دلدار رفتن
   
كودكان كربلایى
 
در بین یاران وفادار حضرت, چهره كودكان شهید را نیز داریم كه برخى سند مظلومیت ابى عبدالله اند و بعضى سند رشد فكرى كربلاییان كه كودك كربلایى نیز الهام بخش تفسیر درست زندگى است. این كودكان شهید عبارتند از:
  
1 ـ عبدالله بن الحسین كه بیشتر صاحبان مقاتل معتقدند: او ((على اصغر)) است, چنان كه در زیارت عاشورا آمده است: ((... و على ولدك الاصغر الذى فجعت به...)) شهیدى كه تشنه در دست پدر به شهادت رسید و امام شخصا نعش خونین او را در قبرى كه خود با شمشیرش حفر كرده بودند دفن كرد. البته این احتمال نیز هست كه ((عبدالله رضیع)) غیر از حضرت ((على اصغر)) باشد و او همان كودكى باشد كه روز عاشورا متولد شده است; به نوشته تاریخ یعقوبى عبدالله رضیع همان است كه در روز آغاز میلادش مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفته است(15)
 
در كتاب ((ذخیره الدارین)) از ((حدائق الوردیه)) نقل شده است كه: ((ولد للحسین فى الحرب و امه ام اسحق و سماه عبدالله;(16) در روز جنگ عاشورا براى حسین فرزندى تولد یافت كه مادر او ((ام اسحق)) است و او را عبدالله نامیدند.))
 
2 ـ عبدالله بن حسن, وى هنگامى كه دید دشمن در صدد قتل سالار شهیدان است به دفاع برخاست و بر سر دشمن فریاد زد و در پى آن به شهادت رسید.
 
3 ـ قاسم بن الحسن, فرزند دیگر امام مجتبى(ع) كه در كربلا سیزده ساله و به قولى چهارده ساله بوده است. وى به همراه دو برادر دیگرش (عمر و عبدالله) در ركاب عموى بزرگوارش در كربلا حضور داشت. آن دو نیز در كربلا شهید شدند و به قولى ((عمر)) در شمار اسرا قرار گرفت. او با قهرمانى و شجاعت وارد میدان شد, مردانه جنگید و تعداد زیادى از دشمنان را به خاك و خون كشید. دویست تن از سپاه عمر سعد, قاسم را محاصره كردند, وضع به گونه اى شد كه ناگهان فریاد ((یا عماه)) قاسم به گوش امام حسین(ع) رسید و امام بى درنگ خود را به معركه رساند ولى به گفته وقایع نگاران ((آن جناب زیر سم ستوران دشمن قرار گرفت)). امام او را در حال جان دادن دید براى حضرت این صحنه بسیار سخت بود با اندوه خاصى فرمود:
((والله یعز على عمك ان تدعوه فلایجیبك إو یجیبك فلایعینك;(17) به خدا سوگند براى عمویت دشوار است كه او را بخوانى ولى به یارى تو نشتابد یا براى نجات تو اقدام كند ولى سودمند نباشد.))
 
4 ـ محمد بن ابى سعید بن عقیل, كه بعد از شنیدن گریه و زارى زنها و بچه ها در شهادت امام وحشت زده به درب خیمه آمد و توسط جنایتكاران به شهادت رسید.
 
5 ـ عمرو بن جناده انصارى كودكى كه بعد از پدر شهیدش وارد معركه شد و رجز خواند و در پیش چشم مادر به شهادت رسید.
   
پاورقیها:-------------------------------------------------------

1 ) آل عمران(3) آیه146.
2 ) المیزان (چاپ بیروت) ج14, ص382 و 383.
3 ) بحارالانوار, ج44, ص147.
4 ) اصول كافى, ج2, ص242 و 243 ((باب قله عددالمومنین)).
5 ) بحارالانوار, ج47, ص123.
6 ) مروج الذهب, ج3, ص:70 ((... فعدل الى كربلإ و هو فى مقدار خمسمإه فارس من اهل بیته و نحو مائه راجل)).
7 ) تاریخ طبرى, ج5, ص:389((... و لحان اصحابه خمسه و اربعین فارسا و مائه راجل)).
8 ) مشیر الاحزان, ص39.
9 ) تاریخ طبرى, ج5, ص393.
10 ) ارشاد, ص233.
11 ) الاخبار الطوال, ص256.
12 ) تاریخ یعقوبى, ج2, ص230.
13 ) مقتل الحسین خوارزمى, ج2, ص4.
14 ) ابصارالعین فى انصار الحسین, ص128.
15 ) تاریخ یعقوبى, ج2, ص218.
16 ) منتخب التواریخ, ج2, ص;218 معالى السبطین, ص127.
17 ) منتخب التواریخ, ص;264 ناسخ التواریخ, ج2, ص328.

منبع: سایت مرکز نشر اعتقادات. نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی

دوشنبه 13/9/1391 - 0:0
اهل بیت

جلوه برجسته دیگر یاران ابى عبدالله(ع) این است كه حضرت, بانوان فداكارى از بنى هاشم و غیر آنها را در زمره یاران وفادار خویش داشت تا بانوان نیز بدانند كه مى توانند افتخار ((انصارالله)) شدن, ((انصارالحسین)) شدن را داشته باشند در رإس اینان ((زینب)) شیر زن قهرمان كربلا است. قلم از توصیف این بزرگ انسان تاریخ بشریت عاجز است تنها مى توان این را گفت كه: او فاطمه ثانى است.
  
زن مگو مرد آفرین روزگار
 
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
 
زن مگو خاك درش نقش جبین
 
زن مگو دست خدا در آستین
   
دیگر بانوان هاشمى كه بهمراه حضرت بودند عبارتند از: ام كلثوم, ام هانى و رقیه ـ هر سه از دختران امام على(ع) ـ , رمله همسر امام مجتبى, سكینه بنت الحسین, فاطمه بنت الحسین, فاطمه دختر امام حسن و رباب دختر امرئ القیس.
 
از بانوان غیر بنى هاشم: ام خلف همسر حضرت مسلم, ام وهب, همسر وهب, حسنیه كنیز سیدالشهدإ مادر شهید منحج بن سهم, همسر جناده بن حارث و فكیهه خادمه منزل امام حسین(ع).
 
این زنان فداكار بیشترین نقش را در فداكارى فرزندان و همسر خویش داشته اند.
 
ام خلف پس از شهادت همسرش مسلم, فرزندش خلف را ترغیب به فداكارى در ركاب امام حسین(ع) كرد او نیز با كشتن سى نفر از دشمنان سرانجام به فوز عظیم شهادت نایل آمد(1)
 
ام وهب به فرزندش گفت: از تو راضى نمى شوم مگر آن كه در ركاب امام حسین به شهادت برسى: ((مارضیت حتى تقتل بین یدى الحسین))(2)
 
همسر وهب نیز ضمن تشویق شوهرش عمودى به دست گرفته به همراه شوهر مى جنگید كه با دعا و درخواست امام حسین(ع) به خیمه مخصوص بانوان برگشت.(3)
 
این زنان فداكار, درس ایثار و فداكارى, درس حضور عفیفانه زنان در صحنه هاى اجتماعى و درس چگونگى عروج مردان از دامن خود را آموختند.
 
اگر این بانوان فداكار نبودند چه بسا دشمنان, فریاد مظلومیت عاشورا را خاموش مى كردند این حماسه ها و فریادها و ناله هاى از دل برآمده بود كه جلوى تحریف واقعه عاشورا را گرفت. فریادها و خطبه هاى آتشین زینب و دیگر بازماندگان نهضت عاشورا سند تثبیت نهضت خونین عاشورا بر تارك تاریخ شد.
   
به تعبیر مورخ دانشمند مرحوم آیتى: ((... گفتن این مطالب (فریادهاى افشاگرانه) لازم بود و قطعا اهل بیت در این گفتار در نظر داشتند و مى دانستند كه فردا كه دشمن با عكس العمل این كارها رو به رو شد اصرار خواهد كرد كه با هر قیمتى شده است تاریخ شهادت امام را تحریف كند و فكر مردم را در گمراهى بیندازد به همین جهت با كمال هوشیارى و مآل اندیشى در هر انجمنى و در هر بازار و كوچه اى, در پاسخ هر پرسشى فصلى از آنچه روى داده بود مى گفتند و گوشه اى از تاریخ شهادت امام را روشن مى ساختند براى همین بود كه در همان روز اول ورود به كوفه سه نفر از بانوان اهل بیت خطبه خواندند و به این فكر هم نیفتادند كه چون امام چهارم در میان ما هست و هم با مردم كوفه و هم با ابن زیاد سخن خواهد گفت دیگر نیازى به سخن گفتن ما نیست هر كدامشان كه فرصتى به دست آورد ولو از میان كجاوه صدا بلند كرد و مردمى اغفال شده را در جریان صحیح مطلب گذاشت... من معتقدم كه امام چهارم و بانوان اهل بیت موقعى فكرشان آسوده شد و از پریشانى و اضطراب خاطر بیرون آمدند كه چند روزى در مركز خلافت ماندند و سخنان خود را گفتند و مردم شام را هم از اشتباه درآوردند و كارى كردند كه اگر تاریخ ویسى در شام هم مى خواست جریان واقعه كربلا را بنویسد جز آنچه طبرى و مفید و ابو الفرج اصفهانى نوشته اند نمى توانست بنویسد در آن روز كه اهل بیت مى توانستند به بازگشت خویش علاقه مند باشند و راه مدینه را با خاطرى آسوده در پیش گیرند, داغدار بودند, با گریه و شیون به مدینه درآمدند و شهر مدینه را منقلب كردند اما از نظر هدف فكرشان آسوده بود و دیگر نگران آن نبودند كه تا فردا جریان عاشورا را به چه صورتى بنویسند و قیام اباعبدالله(ع) را چگونه توجیه كنند...))(21) دو زن در كربلا این افتخار را داشتند كه در ركاب سالار شهیدان به شهادت برسند: ((یكى ام عبدالله بن عمیر و دیگرى مادر عمروبن جناده)).
 

پی نوشتها:
 
1. ریاحین الشریعه, ج3, ص;305 اعلام النسإ المومنات,ص142.
2. اعلام النسإ المومنات, ص373.
3. اللهوف فى قتلى الطفوف, ص44.

منبع: سایت مرکز نشر اعتقادات. نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی

يکشنبه 12/9/1391 - 16:10
تغذیه و تناسب اندام
Olibanum
نام عربی: لبان یا لیبان 
ماهیت:
صمغ درختی خاردار است به بلندی حدود دو متر که برگ و تخم آن شبیه گیاه مورد است و بیشتر در کوهستانها و بویژه در نواحی عمان و یمن میروید و در تابستان صمغ آن را می گیرند.
از میان انواع کندر، نوعی که گرد و رنگ آن سرخ است را کندر ذَکَر گویند و آنچه را که سفید و سست است، اُنثی می نامند. اگر کندر تازه را در کیسه کرده و با حرکت مدور پوسته پوسته کنند آن را «قشار کندر» می گویند و آن چیزی که غیر از پوسته باشد را «دقاق کندر».
چنانچه در منابع طبی آمده، خواص کندر تا بیست سال باقی می ماند و بهترین آن، کندر نرم تازه و خالص است که ظاهر سفید دارد و به راحتی شکسته نمی شود و وقتی آن را می شکنیم داخل آن حالت چسبنده داشته و زرد طلایی باشد. 
علامت خالص بودن کندر آن است که وقتی آن را روی آتش بگیریم زود مشتعل می شود و بوی آن شبیه بوی مصطکی است ولی نوع غیرخالص آن را با صمغ عربی (که خوب شعله ور نمی شود) و صمغ صنوبر  (که دود میکند) مخلوط می کنند. البته نوع قشار را هم با پوست صنوبر یا قشر تنوب مخلوط می کنند.
در طب بیشتر از همه از قشار کندر استفاده می شود که برای استفاده در معاجین آن را در شراب یا عرق رازیانه یا عرق دارچین خیس می کنند و اگر بخواهند در مراهم استفاده کنند، باید در سرکه بخیسانند. (کندر در آب حل نمی شود).
طبیعت:
طبیعت کندر، بنا بر آنچه در کتاب تحفه حکیم مؤمن آمده، در دوّمِ گرم و سوّمِ خشک است.
افعال و قوا در طب سنتی ایران:
- پاک کننده قلب و مغز، بادشکن، حابس خون، مقوی دل و مقوی حافظه است
- صاف کننده صدا و برطرف کننده خفقان،
- اگر با صمغ عربی مصرف شود برطرف کننده بوی بد بینی و تنگی نفس و سرفه مزمن رطوبی،
- اگر با عسل مصرف شود برطرف کننده فراموشی است
- مصرف آن با مویز و آویشن به صورت خوردن یا جویدن، جهت رفع سنگینی زبان 
- خوردن خیسانده آن صبح ناشتا جهت رفع کندذهنی و فراموشی مؤثر است 
- مصرف کندر با شکر جهت رفع ضعف معده و تحلیل بادهای غلیظ و خشک کردن رطوبات و تقویت هضم و جلوگیری از قی و فساد هضم و اسهال چرب و جلوگیری از خونریزی بواسیر مجرّب است. 
- استفاده از کندر به همراه روغن زیتون و عسل جهت تسکین دردهای مفاصل و دردهای سرد مزمن استخوانی و همچنین مصرف آن با روغن کنجد جهت کاهش خشکی مفاصل توصیه شده است.
- مصرف آن به همراه زرده تخم مرغ نیم برشت جهت تقویت میل جنسی و تولید منی مفید است  
- مصرف آن با روغن مورد مانع از ریختن مو می شود.
در منابع گیاه شناسی جدید:
کندر (یا) در واقع صمغ خارج شده با ایجاد شکاف در پوست تنه درختی به نام Boswellia carteri از خانواده Burseraceae است. این درخت، درختی برگدار است که در سومالی و قسمتهایی از عربستان سعودی یافت میشود.
برگهای آن به صورت ناهموار و یک در میان روی شاخه ها قرارگرفته اند و گلها، منفرد بوده و روی ساقه های کوتاه قرار دارند. کاسبرگها کوچکو 5 دندانهای و دائمی هستند. جام گل به راحتی جدا میشود و میوه کپسولی است که از سه قسمت مساوی تشکیل شده و در هر قسمت یک دانه قرار دارد. 
Olibanum : صمغ سخت شده درخت است که در هنگام ایجاد شکاف در پوست تنه، خارج شده و در فضای آزاد قرار می گیرد تا سخت شود. نکته قابل توجه آن که صمغ استخراج شده از تنه درخت Boswellia serrata  نیز Olibanum نامیده می شود.
اعمال و فارماکولوژی: 
محتویات: اسانسها 5 تا 9٪ ، رزینها 60٪، و موسیلاژها 20-12٪.
اثرات:
- عصاره صمغ بوسولیا سراتا  اثرات ضد التهابی، تسکینی، کاهش چربی خون
- همچنین گزارش شده است این صمغ، فعالیت ضدبارداری نیز دارد (البته با وجود تعداد زیاد مدل های آزمایشگاهی و تجربی، هنوز مطالعات بالینی کافی وجود ندارد.)
- اثرات ضد آسمی، ضد قارچی، ضد التهابی و ضد سرطانی دارد
- مصرف اولیه بوسولیا سراتا در استئوآرتریت، روماتوئید آرتریت و بیماریهای التهابی روده (کولیت اولسراتیو و کرون) میباشد.
موارد احتیاط و عوارض جانبی:
زیاده روی در مصرف کندر موجب سوختن خلط های خون و بلغم
موجب سردرد در گرم مزاج ها و همچنین
جنون و جذام و برخی بیماریهای پوستی می شود. 
عوارض جانبی شامل سوزش پشت جناغی، تهوع، احساس پری شکم، درد اپیگاستریک، بی اشتهایی و درماتیت می باشد.
باید به بیماران مبتلا به گاستریت توصیه شود این دارو را با احتیاط مصرف کنند. 
مصرف خارجی صمغ میتواند خارش خفیف پوستی ایجاد کند و به لحاظ داخلی یک ضد نفخ خفیف است.
تداخلات دارویی:
مطالعات انسانی انجام نشده است.
میزان مصرف:
در آرتریت 400 میلیگرم، سه بار در روز استفاده میشود و در آسم 300 میلیگرم، سه بار در روز. 
يکشنبه 12/9/1391 - 11:15
اهل بیت

یکی از سؤال هایی که معمولاً ذهن هر شیعه بلکه هر مسلمان یا هر انسان آگاه از حادثه کربلا را به خود مشغول می سازد این است که چرا امام حسین (علیه السلام) زنان، فرزندان خردسال، خواهران و… را به همراه خود به کربلا برد. با اینکه افراد در سختیها، خود سپر بلا می شوند و زنان را از حوادث سخت و تلخ دور نگه می دارند و خصوصاً افرادی که غیور هستند و نمی خواهند زن و فرزندان در معرض دید نامحرم یا مورد آزار و اذیت دیگران قرار گیرند، با کوچکترین احتمال خطر خانوادۀ خود را به منطقۀ خطر خیز نمی برند

 

امام حسین (علیه السلام) و علل همراه بردن خانواده به کربلا

(قسمت اول)

طرح سؤال

یکی از سؤال هایی که معمولاً ذهن هر شیعه بلکه هر مسلمان یا هر انسان آگاه از حادثه کربلا را به خود مشغول می سازد این است که چرا امام حسین (علیه السلام) زنان، فرزندان خردسال، خواهران و… را به همراه خود به کربلا برد. با اینکه افراد در سختیها، خود سپر بلا می شوند و زنان را از حوادث سخت و تلخ دور نگه می دارند و خصوصاً افرادی که غیور هستند و نمی خواهند زن و فرزندان در معرض دید نامحرم یا مورد آزار و اذیت دیگران قرار گیرند، با کوچکترین احتمال خطر خانوادۀ خود را به منطقۀ خطر خیز نمی برند یا اگر در منطقۀ خطر واقع شدند به هر راهی که شده تلاش می کنند خانوادۀ خود را از آن منطقه بیرون سازند. اما می بینیم که در حادثه کربلا این چنین نشده است. ما حتی اگر علم غیب امام (علیه السلام) و پیشگوییهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) و رؤیاهای شخصی امام حسین (علیه السلام) دربارۀ کشته شدن او در نزدیکی کوفه را کنار بگذاریم و نادیده بگیریم باز از نظر تحلیل سیاسی و احتیاط کاری که یک مبارز سیاسی و یک رهبر و فرماندۀ معمولی باید داشته باشد نباید چنین کاری صورت می گرفت و احتیاط ایجاب می کرد که در زمینه ای که احتمال خطر وجود دارد زن و فرزندان خود را در خطر داخل نسازد. بنابراین حتماً در این کار امام حسین (علیه السلام) رمز و رازهایی نهفته است و مطالبی وجود دارد که باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و با یک یا دو جملۀ کوتاه نمی توان جوابش را بیان ساخت و مقاله ای تحقیقی در این راستا لازم است که شاید نوشتۀ حاضر کمی از راه را بپیماید و چراغی فرا روی دیگران باشد تا بحث کامل گردد. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول که پیش رو دارید به عنوان مقدمه ای است بر موضوع اصلی بحث که در شمارۀ بعد خواهیم آورد.

مقدمه: مقایسۀ قرآن و عترت

1. مشترکات:

همان گونه که قرآن، به عنوان کتاب الهی و به عنوان «ثقل اکبر» که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آن را در بین امت وا نهاد و به دیار باقی شتافت،(1) نیاز به تفسیر دارد و مفسران فراوان و صاحب دیدگاههای متفاوت عرفانی، فلسفی، روایی، ادبی و… در هر عصری به تفسیر آن پرداخته-اند و دیگران با استفاده از داشته های گذشته و پیشرفتهای عصر خود، باز به تفسیر جدیدی دست زده اند ولی با این حال هیچ کس نتوانسته است ادعا کند که مقصود خداوند را فهمیده و تفسیر او کاملترین و بهترین تفسیر است بلکه هرچه پیش می رود سؤال هایی برایش حل می شود ولی رمز و رازهای دیگران برایش مخفی می ماند، به همین مثابه عمل امام حسین (علیه السلام) به عنوان ثقل اصغر که او را نیز رسول گرامی اکرم به عنوان حجتی دیگر در بین ما وا نهاد(2) نیاز به تفسیر و تحلیل دارد و نه تنها دانستن تاریخ کربلا به تنهایی برای جواب به تمامی سؤال ها کافی نیست بلکه تحلیلهای گذشتگان ما را بی نیاز از تحلیل و تفسیر جدید نمی نماید و در هر زمان و در هر شرایط باید عمل ثقل اصغر، چونان آیات ثقل اصغر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و هیچ کس نمی تواند تحلیل و تفسیر خود را بهترین و یا بی نقص بداند. بلکه مجموع شواهد و قراینی که نزد یک شخص موجود است او را به تحلیل و تفسیری می رساند. باز همان گونه که قرآن دارای تأویل و دارای بطن یا بطون گوناگون است، عمل امام حسین (علیه السلام) به عنوان ثقل اصغر دارای تأویل و بطن است. بسیاری از احادیث در ذیل آیاتی از قرآن وارد شده و مطالبی را بیان داشته که قرینۀ لفظی بر خلاف یا وفاق آن وجود ندارد و از باب بیان مصداق نیز نمی باشد که مفسران آن روایات را از تأویلات یا بطون می دانند در نهضت امام حسین (علیه السلام) نیز از این گونه روایات و اعمال وجود دارد. مثلاً طراز «قتیل العبرات» می تواند از بطون حرکت امام حسین (علیه السلام) باشد، زیرا هیچ کس قیام نمی کند و کشته نمی شود تا بر او بگریند بلکه این جمله حقایق دیگری را در نظر دارد. فدا ساختن طفل شیرخوار به آن گونه مخصوص نیز هم همین گونه است. بنابراین نباید تصور کرد که با تحلیلهای ما، عمق نهضت حسینی کشف خواهد شد بلکه اموری و رموزی در نهضت حضرت وجود دارد که راه دسترسی به آن تنها حدیث صحیح از ائمه معصومان، یا پرده برداری حضرت حجت از آن می باشد.

2. تفاوت ها:

اگر چه قرآن و عترت هر دو در حجت بودن، در نیاز به تفسیر داشتن، در ورود بر حوض کوثر و در هدایت گری مشترکند اما تفاوتهای متعددی نیز دارند که ما به برخی از آنها که در بحثهای آینده دخالت بیشتری دارد اشاره می کنیم.
الف: قرآن عبارت از یک سری الفاظی است که بدون تحریف، بدون کم و زیاد و بدون جابه جایی به ما رسیده است بنابراین اگر از آیه ای با توجه به تمامی مبانی تفسیری اعم از ادبیات، دلیلهای متصل عقلی و نقلی و… مطلبی فهمیدیم همان برای ما حجت است؛ اگر چه با فهم دیگران در آن زمینه مخالفت کرده باشیم و برای فهم بیشتر از آن باید در استدلال کلمات، جای استعمال آن، حروف اضافه، ضمایر، اشارات و لطایف آن دقت کنیم و وصول به ژرفای قرآن در گرو دقت در الفاظ قرآن و رعایت قوانین فن، با توجه به اندوخته های بیرونی است. اما در فهم سنت و از جمله حادثۀ کربلا اولاً: ما با الفاظ مواجه نیستیم بلکه حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا کربلا و همراهسازی خانواده با خود، یک عمل است. بنابراین طریقۀ تحلیل آن با طریقۀ تفسیر قرآن متفاوت می باشد زیرا در تفسیر، رعایت قواعد ادبی، صرفی، نحوی، و… لازم است. اما در تحلیل عمل، رعایت آن قواعد جا ندارد بلکه باید حرکتی عاقلانه باشد، قابل دفاع منطقی باشد و از نظر سیاسی تحلیلی باشد که عاقلان و خردمندان آن را بپذیرند. ثانیاً بسیاری از الفاظی که در نهضت امام حسین (علیه السلام) با آن مواجهیم از نظر سندی قابل اشکال است و معلوم نیست که همین الفاظ از امام (علیه السلام) صادر شده باشد خصوصاً حادثه ای که افراد بسیار کمی از آن جان سالم به در برده اند و حوادث اتفاق افتاده، معمولاً از زبان دیگرانی که در صحنه نبوده اند نقل شده و گاهی در طول زمان با خرافات نیز مخلوط گشته است. ولی به هر حال اصل همراهی زن و فرزند با آن حضرت قابل تشکیک نیست. اگرچه جزئیات آن قابل اثبات نباشد.
ب: در تفسیر قرآن راحت تر می توان یک سوره یا یک پاراگراف از یک سوره را بدون در نظر گرفتن کل قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و امور زیادی از آن فهمید ولی در بررسی سنت، خصوصا نهضت امام حسین (علیه السلام) که یک عمل اجتماعی و برخاسته از یک سری تغییر و تحولات اجتماعی بوده و به راحتی نمی توان به یک گوشۀ خاصی از حادثه پرداخت و جوّها، شرایط اجتماعی آن روز، دیدگاههای مردم، وضع و رفتارهای خلفای سابق و… را نادیده گرفت. و اگر بدون در نظر گرفتن سایر امور، به یک حادثه نظر شود تفسیر بسیار ناقص به دست خواهد آمد. بنابراین در بررسی هر نکته از نهضت امام حسین (علیه السلام) به ناچار باید اجمالاً حوادث متعدد مرتبط به آن توضیح داده شود و جو و شرایط آن روزگار به تفسیر کشده شود تا با توجه به آن مجموعه جواب صحیح به دست آید.
ج: قرآن در آیات فراوانی انسان را به تدبر و تفکر در خود فرا خوانده و معمولاً پس از بیان حکمی از احکام علتی و حکمتی برای آن ذکر کرده و یا با جمله های «لعلکم تعقلون»، «تتفکرون»، تتذکرون»، و… عقل انسان را به کار گرفته و هیچ کس نمی تواند تعبد صرف و بی دلیل خود به حکمی از احکام را به قرآن نسبت دهد ولی سنت، خصوصاً قیام امام حسین (علیه السلام) چون عمل است و عمل زبان و لفظ ندارد و ادراک تصمیم های امام و عملش از سطح فکر ما بالاتر است، افرادی خواسته اند آن را اموری تعبدی جلوه دهند و با تمسک به جملاتی نظیر «ان الله شاء ان یراک قتیلا؛(3) خداوند خواسته تو را کشته ببیند.» یا «ان الله شاء ان یراهن سبایا؛(4) خداوند خواسته اهل بیت تو را اسیر ببیند» یا با نقل روایاتی مبنی بر اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تکلیف هر یک از امامها را قبلا مشخص کرده و در نامه ای مهر و موم شده به هر یک داده و او نیز طبق مضمون نامه عمل کرده است، خواسته اند اعمال ائمه اطهار (علیهم السلام) را تعبدی صرف قرار دهند.(5) در صورتی که اگر عمل آنان اموری صرفاً تعبدی و از پیش تعیین شده باشد و طبق عقل و شرایط روزگار تصمیم نگرفته باشند چه بسا کارشان برای ما درس آموز نخواهد بود زیرا هر چند حوادثی مشابه آن زمان، اکنون رخ دهد ولی رؤیای صادق یا نامه مکتوب مهر شده ای برای ما نیامده تا تکلیف خود را بدانیم و اساساً دیگر عترت و سنت، راهنما نخواهند بود و تمسک به آنان معنای محصلی نخواهد داشت بلکه رؤیا و نامۀ مهر شده حجیت خواهند داشت که برای ما وجود خارجی ندارد. بنابراین برای آنکه بتوانیم از زندگی ائمه اطهار و خصوصاً امام حسین (علیه السلام) درس فرا گیریم و به فرمایش خودش «لکم فی اسوه» جامۀ کاربردی و اجرایی بپوشیم، باید اولاً: علم غیبها و اخبار غیبی که آن حضرت داشته و ما به آن دسترسی نداریم را به کناری وانهیم. ثانیاً: جملاتی نظیر «ان الله شاء ان یراک قتیلا» را جوابی اقناعی برای طرف مقابل بدانیم و بگوییم چون اسرار نظامی، طرحهای عملیاتی و بسیاری از حوادث آینده و استراتژی و تاکتیک ها، نباید قبل از عمل، بیان می شد و گرنه احتمال بهره برداری دشمن از آن وجود داشت، امام با بیان رؤیای خود به گونۀ سربسته طرف مقابل را قانع ساخته و راه بحث و گفتگوی بیش از حد نیاز، در آن زمان را بسته است. ولی این کار لزوماً به معنای بستن فکرها و عقلها، پس از اتفاق افتادن آن واقعه و گذشت چندین سال از آن نمی شود و گرنه روشن است که بدون تحلیل و بررسی عقل مدارانه و خردپذیرانه نمی توان از آن حادثه درس آموخت.

بخش اول: حوادث گذشته و درس آموزی از آن

شاید این عنوان ذهن برخی را آزار دهد و اشکال کنند که مگر امام، نیاز به درس آموزی داشت؟ مگر امام به همۀ حوادث غیب و شهود آگاه نیست؟ پس عنوان درس آموزی چه معنی می دهد؟ پاسخ: فعلا مراد انکار یا اثبات علوم اهل بیت نیست بلکه مقصود این است که اگر بر فرض محال هیچ علم غیبی و یا خبری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به امام حسین (علیه السلام) دربارۀ حوادث کربلا به حضرت نرسیده بود باز ایشان به عنوان یک سیاستمدار و یک رهبر عاقل و باهوش اموری را که در ذیل بیان خواهیم کرد می دانسته است و در آگاه بودن امام، از این حوادث، نفس اتفاق افتادن ایشان در آن زمان و مکان کافی است تا هر کسی در آن زمان آنجا حاضر بوده آنها را به خاطر بسپارد و در آینده مورد بهره برداری قرار دهد. بلکه تعدادی از آن حوادث آن قدر مهم و حیرت انگیز بوده که حتی به خاطر سپردن نیز نیاز نداشته و خودش پیوسته در خاطرها و ذهنها باقی می مانده است اگر چه شخص بخواهد آنها را از صحنۀ ذهن خود دور سازد. مثلاً حادثه ترور حضرت علی (علیه السلام) یا حادثه غصب فدک و بخورد با حضرت زهرا (علیها السلام) از اموری است که خواهی نخواهی در ذهن فرزندان این دو باقی مانده و از آن درسهایی آموخته اند.

1. مرتدسازی و مرتدکشی

یکی از حوادث ناگواری که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اتفاق افتاد ایجاد کارخانۀ مرتدسازی بود. ایجاد این کارخانه، زمینۀ قبلی داشت زیرا بسیاری از کسانی که در سالهای آخر عمر شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اسلام گرویدند شناخت چندانی از اسلام نداشتند و حتی گروههایی نیز به خاطر ترس از آینده و احتیاط در مقابل حمله های احتمالی مسلمانان به آنان در ظاهر به اسلام گرویدند ولی اسلام از زبانشان به درون قلبشان راهی باز نکرده بود. به همین جهت پس از رحلت رسول خدا، احساس آرامش کردند و زبان را با قلب هماهنگ ساختند و راه احتیاط گذشته را رها ساختند و صریحاً به بت پرستی سابق رو آوردند و خود را برای مبارزه علیه اسلام آماده ساختند که مقابلۀ با آنان و نشان دادن قدرتی از ناحیۀ مسلمانان و اینکه با رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دین او و راه و روش او تضعیف نشده است، کار بسیار خوب، بجا و پسندیده ای بود و هر مسلمان عاقل و دلسوز با آن موافقت می نمود. اما حاکمان آن روز، و برنامه ریزان و نقشه کشان، این زمینه را موقعیتی خوب برای سرکوب هر نغمۀ مخالف دانستند و با اسم مبارزه با ارتداد هر مخالفی را سرکوب کردند و حتی کسانی را که نماز می خواندند، روزه می گرفتند و پرداخت زکات را قبول داشتند ولی در این که آیا آن را به خلیفه بپردازند یا به شخص دیگر، یا خود، آن را به مصارف تعیین شده در قرآن برساند تردید داشتند نیز به ارتداد محکوم شدند و مورد هجوم همه جانبه واقع شدند. مؤمنان واقعی پس از آزمون و خطاهای متعدد فرا گرفتند که چگونه عمل کنند و سخن بگویند تا در عین بر ملا ساختن خطا کاری های خلفا و حکومت، هیچ گاه برچست ارتداد به پیشانیشان نچسبد و زمینه را برای بدنام سازی خود فراهم نکنند که خود، حدیث مفصلی دارد.

2. موج اعدام و ترور

انسانهای با ایمان، قوی و دارای سابقۀ طولانی، در اسلام و جهاد بودند که به هیچ نحو، برچسب ارتداد بر پیشانی آنان نمی-چسبید و با خلیفۀ وقت نیز مخالف بودند و باید برای آنان فکری می شد. اینان باز خودشان دو گروه بودند. الف: گروهی که زمینۀ خلیفه شدن در آنان وجود داشت و این احتمال موجود بود که اگر مردم از خلیفه روی گردان شوند به سوی آنان متمایل گردند. نظیر حضرت علی (علیه السلام)، سعدبن عبادۀ خزرجی و… و گروهی زمینۀ خلیفه شدن نداشتند چون سلمان فارسی، مقداد، عمار، ابوذر، ابن مسعود و… که اکثرشان برده های آزاد شده ای بودند که دارای ایمان کامل بودند و خلیفه را فاقد صفات لازم برای خلافت می دانستند. حاکمان فکر کردند که اگر گروه اول مورد تهدید جدی یا ترور واقع شوند بدیلی برای خلیفه باقی نمی ماند و چشم گروه دوم نیز به خط حساب می افتد و برای اینکه هر دو گروه احساس کنند که تهدید جدی است، به برخی اعمال خشونت دست زدند، از جمله: الف: همان لحظۀ اول پس از فوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که ابوبکر را به خلافت برگزیدند با این استدلالها: اسلام در خطر است، ممکن است روم و ایران به بلاد اسلام حمله کنند، افرادی از دین برگردند، در شهرها آشوب شود و… پس باید شخصی که هم سن و سال و همراه و یار غار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است را به خلافت برگزینیم، درنگ جایز نیست و اختلاف در امر حکومت و شورایی سازی ای و «منّا امیر و منک امیر»(6) گفتن به حال اسلام و مسلمانان زیانبار است و … با چنین فضاسازی ها خلیفه رسول خدا مشخص شد ولی می بایست در همان جلسه، گوشمالی به سعد بن عباده داده می شد تا دیگر برای همیشه فکر خلافت از سرش بیرون رود و بفهمد که تشکیل جلسه دادن، دور از چشم مهاجران و برنامۀ حکومتی ریختن و خود را نامزد خلافت دانستن، هزینۀ سنگینی دارد. به همین جهت در همان جلسه سعد را که از زور بیماری خود را در پارچه ای پیچیده بود و در گوشه ای نشسته بود پایمال و لگدکوب کردند که نزدیک بود جان دهد و هنگامی که گفته شد مواظب باشید، کشتیدش عمر گفت: خدا او را بکشد.(7) و با این کار چشم افراد زیادی به خط حساب افتاد. حتی خود سعد که گفت: «تا آخرین تیر در ترکش با شما می جنگم»، در عمل چنین کاری را نکرد، تنها عزلت کامل گزید و به جماعت و جمعشان حاضر نشد. ب: امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که اولین فرد ایمان آورندۀ به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و شجاعترین، مبارزترین، عالم ترین و فعالترین مسلمانان بود و به خاطر سابقه و همچنین معرفی در غدیرخم شایسته ترین فرد برای خلافت رسول خدا بود و در حین انتخاب خلیفه به غسل و کفن و دفن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مشغول بود باید یا تسلیم محض می شد و عملاً تسلیم محض بودنش را نشان می داد یا ضربه ای چونان سعد و بالاتر از آن می-خورد که تا آخر، فکر رویارویی با خلیفه یا دسترسی به آن مقام را از سر بیرون کند! حضرت علی (علیه السلام) که نتیجۀ معکوس مبارزۀ مستقیم و صریح سعد بن عباده را دیده بود و افزون بر آن دلیلهای دیگری نیز داشت که نمی خواست با خلیفه درگیر شود، تنها از بیعت با او خودداری کرد و با عذر اشتغال به کفن و دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله)، جمع آوری قرآن و… از شرکت در جماعت آنان خودداری می کرد و در جمعهای کوچک، سزاوارتر بودن خود به امر خلافت را گوشزد می نمود. حاکمان ظاهراً برای فهمیدن مقدار التزام حضرت به اوامر حکومت و روشن تر شدن موضع وی، فدک را از همسرش حضرت زهرا (علیها السلام) غصب کردند و کارگران وی را از آنجا بیرون انداختند تا اگر صدای مخالفت حضرت علی (علیه السلام) بلند شد وی را به دنیا خواهی و مال دوستی متهم سازند و بگویند در زمانی که مبارزه با کافران و مرتدان نیاز به کمک مالی دارد او از آن دریغ می ورزد و زمینه برای تحقیر و توهین او فراهم شود و اگر مقاومت کرد، او را در هم بشکنند. اما حضرت علی (علیه السلام) در این رابطه سکوت کرد و حضرت زهرا (علیها السلام) خود به دنبال استیفای حق خود رفت و با خطبۀ معروفش ابوبکر و حکومت نوبینادش را به چالش کشید.(8) پس از رفت و آمدهای مکرر حضرت زهرا (علیها السلام) و استدلال و ارائه شاهد و گرفتن نامه ای از ابوبکر مبنی بر مالکیت فدک، و باز پس گرفتن آن نامه از دست حضرت زهرا، توسط عمر، و پاره کردن آن، حضرت علی (علیه السلام) وارد معرکه شد و در جمع مهاجران و انصار در مسجد با ابوبکر به گفتگو پرداخت و برخی از کارهای خلاف شرعش را روشن نمود. در اینجا بود که آنان به این نتیجه رسیدند که باید حضرت علی (علیه السلام) را از سر راه بردارند و به کارهایی دست زدند که نیازی به بازگو کردن آنها نیست. ج: همان گونه که حاکمان و سلاطین پیوسته نشان داده اند که «الملک عقیم» و برخی از آنان نیز همین را با صراحت اعلام کردند و برای آنکه حکومت از دستشان خارج نشود حتی اگر به فرزندانشان شک می کردند آنان را نابود می ساختند، طبیعی بود که حاکمان وجود مخالفانی چون حضرت علی (علیه السلام) و سعد بن عباده را بر نتابند خصوصاً سعد که به هیچ نحو در نماز آنان شرکت نکرد و حتی در حج با آنان وقوف و کوچ نمی کرد(9) این بود که این بار به فکر ترور او افتادند ولی مخفیانه و به دور از چشم مردم. و چون مردم خیلی از جن سخن می گفتند و کارهای جنّیان در ذهنشان عجیب و خارق العاده بود، سعد را ترور کردند و از زبان جنیان شعری سرودند و در شهر مدینه، در شب تار خواندند.
نحن قتلنا سید الخزرج سعد بن عباده
و رمینا بسهمین فلم نخطاً فوآده
و رئیس قبیله خزرج، سعد بن عباده را کشتیم به قلب او دو تیر نشانه رفتیم و در آن خطا نکردیم. و در کتابها نیز به عنوان سروده جنیان نقل شده.(10) این گونه کارها صورت می گرفت. برخی افراد با نفوذ را مخفیانه و با انواع حیله، و برخی افراد معمولی را علنی و در پیش چشم مردم می کشتند مثلاً خلیفۀ اول دستور داد که «فجاءه» را در پیش چشم مردم در بقیع به آتش بکشند و چون عکس العمل منفی مردم را دید در آخر عمر، اعلام پشیمانی کرد و گفت «وددت انی لم اکن حرقت الفجاءها و اطلقته نجیحاً او قتلته صریحاً(11) دوست داشتم که فجائه را آتش نمی زدم یا او را رها می ساختم و یا می کشتم». این گونه چنگ و دندان نشان دادنها موجب شد که مؤمنان، راه مبارزه را عوض کنند و به فکر چارۀ دیگری بیفتند. مؤمن که از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود(12)، او که دیگران موجب عبرت و درس آموزی وی می شوند(13)، او که در مقابل حوادث چون منافق، چوب خشک نیست تا شکسته شود بلکه چونان شاخۀ گیاه نرم و مستقیمی است که همراه طوفان های سهمگین سر فرود می آورد و پس از بر طرف شدن طوفان دوباره، مستقیم و استوار راه خود را ادامه می دهد(14) و همو که با چراغ دین و دانش راه صحیح را می پیماید. امام حسین (علیه السلام) به عنوان یک مؤمن از این حوادث فرا گرفت که باید به گونه ای عمل کند که هیچ گاه زمینه ترور او فراهم نشود همان گونه که مواظب بود هیچ گاه زمینه ارتداد به وی نیز فراهم نگردد و طوری عمل نکند که جاهلان را علیه او بشورانند و علیه او جنگ مذهبی به راه بیندازند. وصیت نامه حضرت و گواهی او به وحدانیت خدا، رسالت پیامبر اکرم، حقانیت قیامت، صراط و … یک علت آن پیشگیری از بروز هر گونه شبهۀ بی دینی و ارتداد از دامن خود و اهل بیتش بود. حرکت کردن از راههای اصلی، و به طور علنی از مدینه وانتخاب مکه حرم امن الهی به عنوان اولین اقامت گاه، پس از خانه و کاشانه خود، افزون بر سایز فواید که در کتابهای مختلف بیان شده می تواند برای جلوگیری از ترور نیز باشد، تا نتوانند مخفیانه و دور از چشم دیگران او را ترور کنند و به جنیان یا حرامیان راهزن نسبت دهند. بنابراین چون امام حسین (علیه السلام) حوادث قبلی اعم از ترور علنی و مخفی، نسبت ارتداد و … را دیده است، در عمل سعی کرده به گونه ای رفتار کند که هیچ زمینه ای برای هیچ یک از آن رفتارها پیش نیاید. که این مطلب را در فصل بعدی با توضیح بیشتری بررسی خواهیم کرد.

3. محصورسازی در مدینه

از شیوه های دیگری که برخی خلفای پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ویژه خلیفه دوم از آن استفاده می کرد، محصور ساختن مخالفان دانشمند و با نفوذ در شهر مدینه بود. آنان پیوسته از مطرح شدن فضایل خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و بویژه فضایل حضرت علی (علیه السلام) ترس و وحشت داشتند و به همین جهت ابتدا به عنوان صیانت قرآن از تحریف، نشر و کتابت احادیث را ممنوع کردند و این ممنوعیت تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت. آنان حتی روزی را به عنوان روز سوزاندن غیر قرآن اعلام کردند و با تبلیغ فراوان، مردم را به سوزاندن حدیثهای دست نویس خود ترغیب کردند و حتی خود خلیفه، حدیث های دست نویس خود را آورد و در پیش چشم دیگران از بین برد. سپس از مسافرت و تبلیغ حافظان قرآنی که متمایل به خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند جلوگیری کردند و آنان را در مدینه نگه داشتند. گاهی به عنوان مشاوران خلیفه و اهل حل و عقد، زمانی به عنوان نیاز عاصمه اسلام به تبلیغ و رشد و… و اگر زمانی مجبور می شدند یکی از آنها را به سرزمینی گسیل کنند، افزون بر تأکیدهای عمومی گاهی خود خلیفه، در مراسم بدرقه و تودیع شرکت می کرد و باز سفارش می نمود که مردم را از قرآن باز نگیرید و به سنت و حدیث مشغول نسازید! این گونه برخوردها تا زمان معاویه نیز ادامه داشت. برگشتن امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) به مدینه و نبودن هیچ خبر و حدیثی از آن بزرگواران در طول دو دهه نتیجۀ همین سیاست بود. اما این دو امام همام، در این دوره نسبتاً طولانی به تربیت و پرورش فرزندان و خانوادۀ خویش پرداختند، اگر چه آنان ائمه (علیهم السلام) را درون خانه نیز آزاد نمی گذاشتند و تطمیع جعده همسر امام حسن (علیه السلام) و تحریک او در جهت سم خورانیدن به حضرت مجتبی (علیه السلام) نشان از عمق خفقان بنی امیه دارد. ولی به هر حال وجود افرادی مقاوم در صحرای کربلا و پس از آن و تسلیم دشمن نشدن هیچ یک و سخنان سنجیده و منطقی هر یک، در میدان مبارزه و در طول اسارت، و صبر و تحمل آنان و سکوت و فریاد آنان همه و همه حکایت می کند که امام حسن (علیه السلام) یک دهه آخر عمرش و امام حسین (علیه السلام) دو دهه، یک دهه همراه با برادر و دهه دیگر پس از شهادت برادر، به انسان سازی، پرورش روحی افراد پرداخته است و کاری که اولین رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود و «و انذر عشیرتک الاقربین؛(15) و خویشان نزدیکت را هشدار ده» را به بهترین نحو انجام داده اند. نمونه ای از درسهای روحی که در آن دوره حضرت اباعبدالله (علیه السلام) به خانوادۀ خویش و برخی از یاران بسیار نزدیک یاد می داده دعای عرفۀ آن حضرت است که در آن رگ و پوست یکایک شریانها و تمامی ذره ذرۀ جسمش به یگانگی خدا شهادت می دهند و خداوند را پیوسته و در هر حال رقیب خود می داند و غیر خدا را در مقابل خدا، هیچ می انگارد و حب خدا را بزرگترین نصیب انسان از زندگی می داند و چنان اوج می گیرد که نیکو یی های خود را در مقابل عظمت پروردگار، بدی قلمداد می کند و وجود خود را در مقابل او به هیچ می-انگارد.(16)

4. شکنجه، آزار، تبعید و قطع حقوق

از شیوه های دیگر برخورد برخی حاکمان با مخالفان، شکنجه کردن بود. ابن مسعود، ابوذر، عمار و… قربانی این گونه برخوردها بودند و حتی ابن مسعود در این راه پهلویش شکست و در حال فقر و ناداری که حقوقش نیز قطع شده بود، در خانه جان داد، اگرچه آخرین لحظات عمرش، عثمان به بالینش آمد و از گذشته به نوعی معذرت خواهی کرد و خواست حقوق قطع شده او را بپردازد ولی ابن مسعود از گرفتن آن امتناع نمود و گفت: در وقتی که بدان نیاز داشتم نپرداختی و اکنون دیگر بدان نیازی ندارم. ابوذر علاوه بر ضرب و شتم و قطع حقوق تحمل تبعید به شام و احضار به مدینه و سرانجام تبعید به ربذه را نیز پذیرا شد و در اوج فقر و بی کسی در آنجا جان داد. این شیوه ها برای به کار می رفت، که زمینۀ اجتماعی برای خلیفه شدن برایشان نبود آنان که قبلاً برده بودند و به برکت اسلام آزاد گشته بودند و طایفه و عشیره و حامیان نسبی قومی نداشتند تا از آنان حمایت کنند. در چنین وقتی وظیفۀ گروه اول، تنها دعوت کردن شکنجه شدگان و تبعیدشدگان به صبر بود. البته گاهی مراجعه به خلیفه و مناقشه ای بسیار آرام با او و یاری اندک به افراد قطع حقوق شده از کارهایی بود که در آن دوره انجام می شد، خلیفه معمولاً تحمل انتقاد تند را نداشت حتی عثمان از اینکه کسانی، ابوذر را برای رفتن به تبعیدگاهش، ربذه بدرقه کنند نیز ناراحت بود و بدرقه جمع چهار نفری حضرت علی (علیه السلام)، عقیل، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) از ابوذر، را بر نتافت و به نزاع کشیده شد. و در همۀ این مواقع هر شخص زیرکی فرا می گرفت که با خلیفه و صاحب قدرت، چگونه باید برخورد کرد؟!

5. مسموم سازی

مسوم سازی شیوه ای بود که در حکومت معاویه شروع شد و اولین بار «مالک» سردار رشید حضرت علی (علیه السلام) به عسل مسموم از پای درآمد. این شیوه طرح پیشرفته ترور بود خصوصاً که امکان داشت این طرح به دست افراد خوب، مخلص و ناآگاه، با پشتیبانی افراد خبیث و آگاه انجام شود و به ویژه که بسیار مخفیانه بود و ممکن بود در بین عوام، آن را به دست تقدیر و خواست خدا، نسبت داد و به جای آنکه مستقیماً بخواهند کسی را بکشند تا تبعاتش دامنشان را بگیرد، یا جنیان را قاتل نشان دهند تا کسی قبول نکند، این بار، امکان داشت که از لفظ تقدیر خدا و خواست او و اجابت دعای شامیان در مسجد استفاده کرد و علاوه بر از بین بردن دشمن، معاویه را نیز شخصی مستجاب الدعوه قلمداد کرد. این طرح آن قدر مؤثر و بی خطر بود که معاویه تصمیم گرفت، رقیب اصلی خود امام حسن مجتبی (علیه السلام) را نیز با همین شیوه، از پای درآورد. فریفتن «جعده» همسر حضرت (علیه السلام) برای زهر دادن به حضرت در همین راستا بود. اما همان گونه که طرحهای قبلی به رسوایی گرایید و بیش از یکی از دو مورد کارایی نداشت، طرح مسموم-سازی نیز عقیم ماند و دست معاویه رو شد و امام حسین (علیه السلام) نیز در برابر این توطئه هوشیار بود و تا پیدا کردن راه دیگری برای از بین بردن امام (علیه السلام) و برداشتن تمامی موانع از سر راه حکومت یزید مرگ معاویه فرا رسید.

6. اتهام از خوارج بودن

یکی دیگر از توطئه هایی که از زمان حاکمیت مطلق معاویه شروع شد و تا سالها پس از او نیز وجود داشت و حسابهای شخصی زیادی را با آن تصفیه کردند مارک «خارجی» بودن، بود. خوارج نطفه اشان در جنگ صفین و با قرآن بر سر نیزه کردن معاویه بسته شد. آنان از لشکریان حضرت علی (علیه السلام) بودند و با شجاعت می جنگیدند. در گذشته کمتر کسی درصدد انسان سازی نبود زیرا خلفا نه توان آن را داشتند و نه نیاز آن را حس می کردند، آنان بیشتر درصدد کشورگشایی یا تحکیم موقعیت خود بودند، حضرت علی (علیه السلام) نیز امکاناتی در اختیار نداشت و شعاعهای پرفروغش در مدینه و در جمع محدودی محصور شده بود، پس از به خلافت رسیدنش نیز انواع مشکلات از جمله، دو جنگ جمل و صفین و خرابکاری-های به جای مانده از سابق، تمام توان و نیروی او را گرفت. از سوی دیگر طبیعت کار فرهنگی و انسان سازی، نیازمند زمان طولانی و فراغت بال است. به همین جهت جمع زیادی از لشکریان حضرت ناآگاهان شمشیر زنی بودند که نه صحابۀ پیامبر اکرم بودند تا از محضر او کسب دانش کرده باشند و نه در دوران خانه نشینی حضرت علی (علیه السلام) توانسته بودند از چشمه سار علم او استفاده کنند و نه پس از به خلافت رسیدنش. به همین جهت در بحبوحۀ جنگ، وقتی معاویه قرآنها را بر سر نیزه کرد، دست از جنگ کشیدند و گفتند: « ما با قرآن نمی جنگیم» و نتوانستند توطئه بودن این عمل را درک کنند. آنان نه تنها جنگ نکردند بلکه ادامۀ جنگیدن حضرت علی (علیه السلام) را خلاف شرع دانسته و او را به دست کشیدن از جنگ مجبور ساختند. پس از جریان حکمیت، و توطئه عزل شدن حضرت علی (علیه السلام) و بر حکومت ماندن معاویه، خوارج متوجه اشتباه اول خود شدند ولی دستی ناپیدا از ناآگاهی آنان استفاده کرد و توطئه دوم را رقم زد و گفتند چون حضرت علی (علیه السلام) حکمیت را پذیرفته، گناهی مرتکب شده و باید توبه کند! و این توطئه جدید شمشیر دو لبی بود که هر دو لب آن متوجه حضرت علی (علیه السلام) بود و خوارج از آن غافل بودند و آلت دست دشمن. زیرا اگر حضرت، به حرف آنان عمل می کرد، آن دست ناپیدا مطرح می ساخت که توبه کردن، اعتراف ضمنی به گناه است و باید در مقابل گناهی که انجام داده محاکمه و محکوم شود و اگر توبه نمی کرد –همان گونه که نکرد- به جرم اینکه گناه کرده و بر گناه خود اصرار دارد کافر شمرده می شد و مستحق مرگ. و نه تنها خود حضرت مستحق مرگ بود بلکه هر کسی که حکومت او را قبول داشت یا ذره ای محبت علی (علیه السلام) را به دل داشت گناهکار بود و سزاوار مرگ. و با همین توجیهات، شکنجه و کشتار دوستان و یاوران حضرت علی (علیه السلام) در هر کجا که امکان داشت آغاز شد. و در دل مردم از این گروه چنان ترس و وحشتی ایجاد شد که هرکجا اسم خوارج شنیده می شد لرزه بر اندام مردم می افتاد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) اگرچه چشم این فتنه را کور کرد و آنان که به هیچ صراطی مستقیم نبودند از دم تیغ گذراند و پیشگویی های رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را به همه نشان داد ولی پس از آن واقعه فرمود: «لا تقاتلوا الخوارج بعدی فلیس من طلب الحق فأخطأه، کمن طلب الباطل فأدرکه؛(17) پس از من با خوارج جنگ نکنید زیرا کسی که خواستار حق است اما خطا می-کند همانند کسی که باطل را طلب می کند و به آن می رسد، نیست». و با این جمله نشان داد که دشمن اصلی، معاویه و یاورانش هستند که خواستار باطل هستند و با نقشه های شیطانی خود، به آن می رسند نه خوارج که خواستار حقند ولی جهالت و ناآگاهی، آنان را به کارهای خلاف می کشاند. و با اینکه حضرت فرمود: «از آنان بیش از ده نفر زنده نمی مانند و از شما بیش از ده نفر کشته نمی شوند و قتلگاهشان این سوی نهر است»،(18) و دیدند که سخن حضرت علی (علیه السلام) درمورد کشته ها و محل آن درست درآمد حکومت ها از عنوان جنگ با خوارج بیشترین بهره را بردند، بویژه پس از شهادت حضرت علی (علیه السلام) و خصوصاً که به دست یکی از خوارج به شهادت رسید ترس عجیبی سراسر جامعۀ اسلامی را فرا گرفت و حکومت معاویه از این حربه بزرگترین استفاده را کرد و هر گروه مخالفی را به اسم خوارج سرکوب نمود. و برچسب خارجی برای معاویه ارزشی بالاتر از مارک ارتداد برای خلیفه اول و دوم پیدا کرد و اساساً در زمان معاویه تنها مارک مفید برای کشتار و قلع و قمع، برچسب خارجی بود و این اتهام در زمانهای بعدی نیز کاربرد زیادی داشت به حدی که یزید نیز تلاش می کرد شهدای کربلا را در کوفه و شهرهای مسیر راه تا شام خارجی جلوه دهد.

نتیجه:

تا اینجا راههایی که خلفای حکومت ها برای برخورد با مخالفان خود مورد استفاده قرار داده بودند، به طور بسیار فشرده مطرح شد و معلوم گشت که آنان از ترور، شکنجه، اتهام ارتداد، اتهام خارجی بودن، محصورسازی و مسموم سازی استفاده کرده اند و هرگاه توطئه ای کشف شده و حربه ای از دستشان افتاده به حربۀ جدیدی متوسل شده اند. هر یک از آنان از تجربۀ قبلی استفاده کرده و علاوه بر آن راه جدیدی برای برخورد با مخالفان ابداع و اختراع کرده است. ابداع راه جدید، معمولاً معلول این بوده که توطئه سابق کشف شده و افراد خود را در برابر آن به نحوی صیانت کرده اند که آن حربه، دیگر مؤثر واقع نشود و نتوان آن اتهام یا جرم را متوجه افراد دانست. در ضمن طرحها و ابداعهای حاکمان، به طور اجمال چگونگی مقابله با آنها نیز اشاره شد ولی در قسمت بعد در این رابطه توضیحهای بیشتری بیان خواهد شد. ان شاءالله

پی نوشتها:

1. اشاره به حدیث متواتر و معروفی است که شیعه و سنی با الفاظ و عبارتهای گوناگون نقل کرده اند: انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدی ابداً، کتاب الله و عترتی اهل بیتی؛ من در بین شما دو چیز گرانبها وا می نهم که اگر به آن دو تمسک جویید، هیچ گاه گمراه نمی شوید، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم. (وسائل الشیعه، ج 27، ص 33، روایت 44/33، چاپ آل البیت) و در برخی احادیث آمده «احداهما اکبر من الاخره» یا «احداهما اعظم من الاخر». ر.ک: بحارالانوار، ج1، ص 158 و 369.
2. همان.
3. ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسین، 329.
4. همان.
5.
6. السیره النبویه، ابن هشام، 3-4، ص 660، تاریخ طبری، 2/456، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
7. ر.ک: همان، همچنین ر.ک: تاریخ طبری، 2/458 و 459
8. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، 16/211.
9. تاریخ طبری، 2/458.
10. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17، ص 223، دارالکتب العلمیه، همچنین ر.ک: اسدالغابه 2/443، دارالکتب العلمیه، بیروت.
11. مروج الذهب، 2/303، دارالفکر، بیروت، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، 17/222، فجاءه اسمش «ایاس بن عبدالله بن عبد یا لیل»(1) بود. «او نزد ابوبکر آمد و از او تقاضای سلاح کرد تا با مرتدان بجنگد، پس از گرفتن اسلحه به راه زنی و غارت اموال مسلمانان و مرتدان پرداخت و هرکسی را که می یافت می کشت، همانند کاری که خوارج –در زمان حضرت علی (علیه السلام)- می کردند». (2) ابوبکر «طریفه بن حاجر» را در تعقیب او فرستاد، طریفه و برادرش «معن» همراه «خالدبن ولید» بودند، «فجاءه» نیز با «نجبه» همراه بود، طریفه با نجبه جنگید و نجبه در حال ارتداد کشته شد. سپس طریفه حرکت کرد تا به فجاءه رسید و او را اسیر کرد و نزد ابوبکر فرستاد. ابوبکر نیز او را آتش زد. (3)
1. اسدالغابه، 3/73، ذیل طریفه بن حاجز.
2. شرح نهج البلاغه، ابن ابی احدید، 17/222، ایراد یازدهم به ابوبکر.
3. اسدالغابه، 3/73، ذیل طریفه بن حاجز.
12. لا یلسع المؤمن من جحر مرتین (من لا یحضره الفقیه، 4/378).
13. ان السعید من وعظ بغیره (همان، 4/377 و 402؛ کافی، 8/72 و 81).
14. عن النبی (صلی الله علیه و آله): مثل المؤمن مثل الخامه من الزرع، تکفئها الریاح تصرفها مره و تعدلها اخری … و مثل المنافق مثل الأرزه المجذیه التی لا یصیبها شیء حتی یکون انجعافها مره واحده (بحار، 68/218، همچنین ر.ک: کافی، 2/257) آنچه در متن آمد، برگرفته و استفاده ای از حدیث است نه معنای مستقیم آن.
15. سورۀ شعراء، آیه 214.
16. ر.ک: کلیات مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
17. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 61.
18. همان، خطبه 59.

شنبه 11/9/1391 - 20:0
مهدویت

مژده به ظهور امام مهدی(عج) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت می دادند تا آنجا که امروز ما با صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجهه ایم .1

این سیر پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و اله) در میان اهل بیت طاهرین او (علیه السلام) استمرار یافت و هر یک از ایشان نیز در عصر خود تلاش کردند که باور مهدوی و فرهنگ انتظار را در میان امت اسلامی زنده و پویا نگهدارند و بدین طریق پیروان خود را در برابر هجوم مصائب ، رنجها ، دردها و بلاهای گوناگونی که از سوی حاکمان جور بر آنها روا داشته می شد ، صبر و پایداری بخشند .

حرکت رو به گسترش معارف مهدوی در زمان امام باقر و امام صادق (علیهاالسلام) به اوج خود رسید و آن دو امام بزرگوار نیز تلاش فراوانی برای توسعه و تعمیق اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار در میان شیعیان نمودند و با به جا گذاردن صدها روایت در این زمینه ، این اندیشه و فرهنگ را تازگی و طراوت بیشتری بخشیدند .2

پس از این دو امام و پیش از امام حسن عسکری (علیه السلام) امامی که بیش از همه بر مواریث شیعی در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار افزود و گنجینه های گرانبهایی برای امت اسلام به یادگار گذاشت امام رضا (علیه السلام) است .

مژده به ظهور امام مهدی(عج) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت می دادند تا آنجا که امروز ما با صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجهه ایم

که روایت از امام رضا (علیه السلام) در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار نقل شده که هر یک از آنها ما را با بعدی از ابعاد بیکران شخصیت امام مهدی (عج) و قیام رهایی بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه می سازد .

1. خالی نبودن زمین از حجت های الهی

امام رضا (علیه السلام) در مواضع متعددی با تأکید بر اینکه زمین هیچگاه از حجت الهی و امام به حق خالی نمی ماند به طور غیر مستقیم موضوع امامت را تثبیت می کردند .

از جمله آن حضرت در پاسخ « سلیمان الجعفری » یا « سلیمان بن جعفر الحمیری » که می پرسد :

آیا زمین از حجت خدا خالی می ماند ؟

می فرماید:

اگر زمین [به اندازه] یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند ، ساکنانش را در خود می بلعد . 3

مضمون این روایت از سوی تعدادی دیگر از راویان با تغییرات جزیی در عبارت ، نقل شده است .4

براساس این روایت تا آستانه قیامت زمین از امامی که حجت خداست خالی نخواهد ماند ، هر چند که در مقاطعی از تاریخ این حجت الهی بنابر ضرورتهایی در غیبت به سر برد .

 

2.  نام و نسب امام مهدی(علیه السلام)

با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگیری از حیرت و سرگردانی شیعه در شناسایی منجی موعود ، امام رضا(علیه السلام) در احادیث متعددی ، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرینش تا رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) و گاه بدون نقل از ایشان به معرفی سلسله نسب آن امام می پرداختند .

از جمله در یکی از روایتهایی که امام رضا (علیه السلام) به واسطه پدران بزرگوار خود از رسول گرام اسلام (صلی الله علیه و اله) نقل می کنند ، چنین آمده است :

من سرور آفریده های خدای عزّوجلّ هستم ؛ من از جبرئیل ، میکائیل ، اسرافیل ، حاملان عرش ، همه فرشتگان مقرب خدا ، و پیامبران مرسل خدا برترم ؛ من صاحب شفاعت و حوض شریف [ کوثر] هستم . من و علی دو پدر این امتیم ؛ هر کس که ما را شناخت خدای عزّوجلّ را شناخته است و هر که ما را انکار کند ، خدای عزّوجلّ را منکر شده است . دو سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت ، حسن و حسین ، از [ فرزندان ] علی اند و از نسل حسین نه امامند که پیروی از آنان پیروی از من و نافرمانی از آنها نافرمانی از من است . نهمین نفر از این امامان ، قائم (برپا دارنده) و مهدی آنان است.5

 

نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد ، تا آنجا که وقتی کسی او را مشاهده می کند گمان می برد که چهل سال یا کمتر سن دارد . به درستی که از نشانه های او این است که گذر شب و روز او را پیر و سالخورده نمی سازد تا زمانی که اجل او فرا رسد .

 آن حضرت در روایت دیگری می فرماید :

آن جانشین صالح از فرزان ابو محمد حسن بن علی است و او صاحب الزمان و مهدی است.6

در روایت دیگری امام رضا(علیه السلام) پس از آنکه « دعبل » در پیشگاه آن حضرت قصیده معروف خود را در وصف اهل بیت می خواند و در آن از قیام آخرین امام یاد می کند ، می فرماید :

ای دعبل ! امام پس از من فرزندم محمد و پس از محمد فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش حجت قائم است . همو که در غیبتش انتظار کشیده می شود و در ظهورش اطاعت می گردد . اگر از [ عمر ] دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند عزّوجلّ آن روز را آن قدر طولانی می کند تا او قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند همچنانکه از جور و ستم پر شده بود.7

در این زمینه احادیث دیگری نیز از آن حضرت نقل شده که در این مجال فرصت پرداختن به همه آنها نیست .8

 

3.  صفات و ویژگی های امام مهدی (عج)

امام زمان

امام هشتم شیعیان (علیه السلام) در موارد متعددی به توصیف ویژگیهای ظاهری و جسمی امام مهدی(عج) پرداخته اند تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندند .

از جمله آن حضرت در پاسخ « ریان بن صلت » که می پرسد :

آیا صاحب این امر [ حکومت اهل بیت(علیه السلام)] شمایید؟

می فرماید:

من صاحب این امر هستم ، اما آنکه زمین را پر از عدل می کند همچنانکه پر از جور شده بود ، من نیستم . و چگونه من با این ناتوانی جسمی که می بینی می توانم او باشم . به درستی که قائم کسی است که به هنگام قیامش در سن پیرمردان و با چهره جوانان ظاهر می شود . او از چنان قوت بدنی برخوردار است که اگر دستش را به سمت بزرگ ترین درختی که بر روی زمین وجود دارد دراز کند آن را از ریشه برمی کند و اگر در بین کوهها فریاد کشد ، صخره ها متلاشی می شوند . عصای موسی و خاتم سلیمان ، که بر آنها درود باد ، با اوست و او چهارمین فرزند من است . خداوند او را تا زمانی که بخواهد در پوشش خود غایب می سازد ، سپس او را آشکار می سازد تا زمین را به وسیله او از قسط و عدل آکنده سازد آنچنانکه [ پیش از آن] از جور و ستم پر شده بود.9

اگر زمین [به اندازه] یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند ، ساکنانش را در خود می بلعد.مضمون این روایت از سوی تعدادی دیگر از راویان با تغییرات جزیی در عبارت ، نقل شده است.براساس این روایت تا آستانه قیامت زمین از امامی که حجت خداست خالی نخواهد ماند ، هر چند که در مقاطعی از تاریخ این حجت الهی بنابر ضرورتهایی در غیبت به سر برد

همچنین آن حضرت در پاسخ « ابی صلت هروی » که می پرسد:

نشانه های قائم شما به هنگام ظهور چیست ؟

می فرماید :

نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد ، تا آنجا که وقتی کسی او را مشاهده می کند گمان می برد که چهل سال یا کمتر سن دارد . به درستی که از نشانه های او این است که گذر شب و روز او را پیر و سالخورده نمی سازد تا زمانی که اجل او فرا رسد. 10

آن حضرت در روایت دیگری به توصیف جمال نورانی امام دوازدهم پرداخته ، می فرماید :

پدر و مادرم به فدای او که همنام جدّم ، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است . بر او نوارهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی می گیرد. 11

 

 

 


 

 

1 . ر.ک: مؤسسة المعارف الإسلامیة، معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج1 و 2. در این کتاب 560 حدیث که از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و اله) نقل شده جمع آوری شده است که البته این رقم بدون احتساب احادیث مشابه است.

2 . ر.ک: همان، ج 3و4. مجموعه روایاتی که در این کتاب از امام باقر و امام صادق(علیها السلام) نقل شده، بدون در نظر گرفتن احادیث مشابه، افزون بر 450 روایت است.

3 .ابو جعفر محمد بن الحسن بن فروّخ الصفّار القمی، بصائر الدرجات، ص489، ح8.

4 . ر.ک: همان، ص 489-488، ح4، 6 و 7؛ محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج1، ص179، ح11؛ محمدبن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص272، ح1.

5 . محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص261؛ عزیز اللّه العطاردی، همان، ص221، ح385.

6 . محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج51 ص43، ح31.

7 . ر.ک: عزیزاللّه العطاردی، همان، ص220، ح384، ص221، ح386.

8 . محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372.

9 . همان، ص376، ح7.

10 . همان، ص652، ح12.

11 . همان، ص370.

 

شنبه 11/9/1391 - 19:56
مهدویت

در ادیاندر کتاب «دادتگ» که از کتب مقدّسۀ برهمائیان است، بشارت ظهور منجی چنین آمده است: بعد از آنکه مسلمانی به هم رسد، در آخرالزّمان و اسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و تعدّی حاکمان و ریای زاهدان و بی‌دیانتی امینان و حسد حاسدان برطرف شود و به جز نام از آن چیزی نماند و دنیا مملوّ از ظلم و ستم شود و پادشاهان، ظالم و بی‌رحم شوند و رعیّت بی‌انصاف گردند و در تخریب یکدیگر کوشند و عالم را کفر و ضلالت و فساد بگیرد، دست حق به درآید و جانشین آخر ممتاطا (محمّد) ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگیرد و بگردد همه جا (همۀ جهان را) و بسیار کسان را بکشد و خلایق را هدایت کند ... و غیر از حقّ و راستی از کسی قبول نکند.1

 

 


در کتاب «باسک» که از کتب مقدّسۀ هندوهاست چنین آمده است: دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزّمان که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حقّ و راستی با او باشد و آنچه در دریا و زمین‌ها و کوه‌ها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمان‌ها و زمین و آنچه باشد، خبر دهد و از او بزرگ‌تر کسی به دنیا نیاید.2
در کتاب جوکیان هندو دربارۀ بشارت ظهور منجی و رجعت گروهی از اموات در دوران حکومت عدالت‌گستر آن حضرت چنین آمده است: آخر دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست می‌دارد و از بندگان خاصّ او باشد و نام او خجسته و فرخنده باشد. خلق را که در دین‌ها اختراع کرده و حقّ خدا و پیامبر را پایمال کرده‌اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند و عالم را نو گرداند و هر بدی را سزا دهد و یک کرور دولت او باشد.3
در کتاب «ریگ ودا» که یکی از کتب مقدّس هند است، بشارت ظهور حضرت ولیّ عصر(ع) چنین آمده است: ویشنو (نجات دهنده) در میان مردم ظاهر می‌گردد... او از همه قوی‌تر و نیرومندتر است ... در یک دست او شمشیری به مانند ستارۀ دنباله‌دار و در دست دیگر انگشتری درخشنده دارد (خاتم سلیمان). هنگام ظهور وی، خورشید و ماه تاریک شده و زمین خواهد لرزید.
در کتاب «اوپانیشاد» که یکی از منابع معتبر هندوها به شمار می‌آید، بشارت ظهور منجی چنین آمده است: این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضای کلّی یا عصر آهن، سوار بر یک اسب سفید، در حالی که شمشیر برهنۀ درخشانی به صورت ستارۀ دنباله دار در دست دارد ظاهر می‌شود و شریران را به طور کامل هلاک می‌سازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی را رجعت خواهد داد... این مظهر دهم، در انقضای عالم ظهور خواهد نمود.4
و در کتاب «پاتیکل» هندوها آمده است: چون مدّت روز تمام شود، دنیای کهنه نو شود و زنده گردد و صاحب ملک تازه، پیدا شود؛ از فرزندان دو پیشوای بزرگ جهان که یکی «ناموس آخرالزّمان» و دیگری «صدّیق اکبر» یعنی وصیّ بزرگتر وی که «پشن» نام دارد. نام آن صاحب ملک تازه «راهنما» است. به حق پادشاه شود و خلیفۀ «رام» باشد و حکم براند و او را معجزۀ بسیار باشد. هر که پناه به او برد و دین پدران او را اختیار کند، سرخ روی باشد در نزد رام و دولت او بسیار کشیده شود و عمر او از فرزندان «ناموس اکبر» بیشتر باشد و آخر دنیا به او تمام شود و از ساحل دریای محیط و جزایر سراندیب و قبر آدم و از جبال القمر تا شمال هیکل زهره تا سیف البحر و اقیانوس را مسخّر گرداند و بتخانۀ سومنات را خراب کند و جگرنات به فرمان او به سخن آید و به خاک افتد. پس آن را بشکند و به دریای اعظم اندازد و هر بتی هر جا که باشد، بشکند.5
جگرنات بتی است که هندوها مظهر خدا می‌دانند. بت‌ها به فرمان حضرت قائم(ع)، لفظ «لا اله الّا الله، محمّد رسول الله» را بر لب جاری و بر زمین سقوط خواهند کرد.
و در کتاب «دید» هندوها آمده: پس از خرابیِ دنیا، پادشاهی در آخرالزّمان آشکار گردد که پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه کس از مؤمن و کافر را بشناسد و هر چه از خدا خواهد برآید.
و در کتاب «شاکمونی» نیز که از کتب مقدّس هندوهاست آمده است: پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سیّد خلایق دو جهان؛ کشنِ بزرگوار (حضرت خاتم الانبیاء) تمام شود و او کسی باشد که بر کوه‌های مشرق و مغرب جهان حکم براند و بر ابرها سوار شود و فرشتگان کارکنان او باشند... دین خدا یک دین شده و زنده گردد و نام او ایستاده و خداشناس باشد.
در 35 بخش از مزامیر 150 گانۀ زبور حضرت داوود(ع) به ظهور منجی نهایی اشاراتی شده است، مانند: ... قوم ها را به انصاف داوری خواهد کرد. آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد. دریا و پری آن غرّش نمایند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود، به حضور خداوند؛ زیرا که می‌آید؛ زیرا که برای داوری جهان می‌آید. ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد و قوم‌ها را به امانت خود... قوم‌های بسیاری را تنبیه خواهد کرد. (از آن پس) امّتی بر امّتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت.
... و زود است که در دولت او، حجّتی ظاهر شود که عدل و قسط را زیاد می‌نماید تا وقتی که ماه زایل شود و در بحر و از وادی به سوی آنچه در روی بسیط ارض است، حکومت می‌کند و عالم به خاطر او منعطف می‌شود و لشکر پای او را می‌بوسد و به دندان می‌گیرند... و برای او از طرف سلاطین عرب و عجم پیشکشی آورده می‌شود و او را سجده می‌نمایند و جمیع پادشاهان روی زمین او را ثنا می‌گویند و ملوک عجم نزد او هستند.
شریران منقطع خواهند شد؛ امّا منتظران خداوند، وارث زمین خواهند بود. هان، پس از اندک زمانی شریری در مکانش نخواهد بود.6 تأمّل خواهی کرد؛ ولی شریری نخواهد بود. حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانیِ سلامتی بهره‌مند خواهند گردید.
و در بشارت‌های «کتاب اشعیای نبی» (باب یازدهم عهد قدیم) چنین آمده است: برگزیدگان من، از عمل دست‌های خود تمتّع خواهند برد، زحمت بیجا نخواهند کشید، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زایید؛ زیرا که اولاد برکت یافتگان خداوند هستند و ذریّۀ ایشان با ایشانند و قبل از آنکه بخوانند، من جواب خواهم داد و پیش از آنکه سخن گویند، من خواهم شنید.گرگ و برّه با هم خواهند چرید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد. خوراک مار خاک خواهد بود. خداوند می‌گوید که در تمامی کوه مقدّس من ضرر نخواهند رسانید و فساد نخواهند کرد.7
و در سیمان اوّل از «کتاب صفینای نبی» آمده: روز خدا نزدیک شد و آن روز تلخ خواهد بود و در آن روزِ دلتنگی و پریشان احوالی، دلیر مضطرب خواهد شد و با دو صدای عظیم همراه خواهد بود و در شهرهای آباد و با کنگره‌های بلند، مردم به جهت عصیان در برابر خدا مانند نابینایان راه خواهند رفت. و خون ایشان در زمین ریخته شده و بدن‌هایشان مثل سرگین پایمال خواهد شد و نقره و طلای آنها، ایشان را خلاص نخواهد ساخت.
و نیز در سیمانِ سومِ آن کتاب آمده: به جهت جمع کردن همۀ قوم ها بر شریعت خود، با ریختن غضب بر ایشان، همۀ پادشاهان را برطرف خواهم نمود و گرمای خشم من همه را خواهد سوزاند.
و بعد از آن فقره می‌فرماید: آن وقت لب‌های همۀ قوم‌ها را برای گفتنِ «به نام خدا» پاکیزه می‌گردانم و عبادت کردن ایشان به یک روش خواهد بود.
در «کتاب دانیال نبی» نیز بشارت ظهور حضرت مهدی(ع) مطابق بشارات انبیای گذشته، چنین آمده است: ...امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده (قائم) است، خواهد برخاست و چنان زمان تنگی خواهد شد که از زمانی که امّتی به وجود آمده است تا امروز نبوده و در آن زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود، رستگار خواهد شد و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده‌اند، بیدار خواهند شد؛ امّا اینان به علّت حیات جاودانی و آنان به علّت خجالت و حقارت جاودانی و حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری می‌نمایند؛ مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالآباد. امّا تو ای دانیال، کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مُهر کن. بسیاری به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید... خوشا به حال آن کس که انتظار کشد.8
در «انجیل متّی» آمده است: ...و چون عیسی به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی آمده و گفتند: به ما بگو که این امور کی واقع می‌شود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست؟ عیسی گفت: زنهار کسی شما را گمراه نکند. از آن رو که بسی به نام من آمده، خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد. چون اخبار جنگ‌ها و فسادها را بشنوید، مضطرب نشوید؛ زیرا که وقوع این امور ضروریست. قومی با قومی و ملّتی با ملّتی مقاومت خواهند کرد. زلزله‌های عظیم و قحطی‌ها و وباها و چیزهای هولناک پدید خواهد آمد ...آنگاه اگر کسی به شما گوید: اینک مسیح در اینجا یا آنجاست باور مکنید؛ زیرا که مسیحان دجّال و انبیای دروغگو ظاهر شده و معجزات عظیم چنان خواهند نمود که اگر ممکن بود برگزیدگان را نیز گمراه می‌کردند. اینک شما را از پیش خبر دادم. پس اگر به شما گویند [پسر انسان] اینک در صحراست؛ بیرون مروید، یا آنکه در خلوت است؛ باور مکنید؛ زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می‌شود، ظهور «پسر انسان» نیز چنین خواهد شد... و فوراً پس از مصیبت آن ایّام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور ندهد و ستارگان فرو ریزند از آسمان و قوّت افلاک متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید آید و آنگاه عدالت بر انسان پدید آید و آن وقت جمیع طوایف زمین، سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوّت و جلال عظیم می‌آید ...امّا از آن روز و ساعت هیچ کس اطّلاع ندارد حتّی ملائکۀ آسمان9... لیکن چنان که ایّام نوح [قطعی] بود، ظهور پسر انسان نیز چنان خواهد بود... پس بیدار باشید... زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می‌آید...10.
پسر انسان هشتاد بار در عهد جدید ذکر شده است که تنها سی موردِ آن با حضرت عیسی(ع) قابل تطبیق است و پنجاه مورد آن از مصلح و نجات دهنده‌ای سخن می‌گوید که در آخرالزّمان ظهور خواهد کرد.
در انجیل لوقا آمده است: کمرهای خود را بسته، چراغ‌های خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می‌کشند که چه وقت مراجعت کند، تا هر وقت آید و در را کوبد، بی درنگ در را برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد ... پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می‌آید.11
چون شهر بیت المقدّس به لشکرها محاصره شود، بدانید که نابودی آن فرا رسیده است ... در دل‌های خود قرار دهید که برای حجّت آوردن بیشتر اندیشه نکنید. در آفتاب و ماه و ستارگان علاماتی خواهد بود و بر زمین تنگی و حیرت از برای امّت‌ها روی خواهد نمود به سبب شوریدن دریا و امواجش و دل‌های مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می‌شود؛ زیرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. چون ببینید که این امور واقع می‌شود، بدانید که ملکوت خدا نزدیک شده است. پس خود را حفظ کنید. مبادا دل‌های شما از پرخوری و مستی و اندیشه‌های دنیوی سنگین گردد و آن روز ناگهان بر شما در آید؛ زیرا که مثل دامی بر همۀ ساکنان روی زمین خواهد آمد. پس در هر وقت دعا کرده تا شایستۀ آن شوید که از جمیع این امور که واقع خواهد شد، نجات یابید و در حضور مسیح بایستید.
مسیح(ع) هشدار داد که شرایط پیش از وقوع «آشفتگی بزرگ» شبیه شرایط پیش از طوفان نوح خواهد بود. هنگامی که نوح(ع) در میان صحرا کار ساخت کشتی را به پایان می‌برد، قوم او در کمال امنیّت و آرامش به فسق و فجور خویش مشغول بودند و او را به علّت ساختن کشتی در میان صحرا ریشخند می‌کردند.
در آیین زرتشت نیز اعتقاد بر این است که: «پایان جهان نزدیک است و ظهور زرتشت، آغاز سومین و آخرین دورۀ سه هزار سالۀ جهان است. پس از آنکه در زمان‌های مختلف سه پیامبر ظهور کنند و تعلیمات او را در سراسر جهان منتشر سازند، روز بازپسین فرا می‌رسد و اهریمن و تمام نیروهای شرّ وی از میان می‌رود. در آن هنگام ارواح پاکیزه زندگی تازه‌ای را در جهانی خالی از شرّ، تاریکی، درد و رنج آغاز می‌کنند.
ظهور زرتشت 600 یا1000سال قبل از میلاد مسیح(ع) تخمین زده شده است و سه پیامبری که زرتشت پس از خویش از آنان یاد کرده است، حضرت مسیح(ع) و حضرت محمّد(ص) از پیامبران الهی و سومین شخصیّت نیز منجیّ موعود(عج) می‌باشد.
در کتاب «زند» که از کتب مقدّس زرتشتیان است؛ چنین آمده: لشکر اهریمنان با ایزدان (نیروهای نیکی) دائم در روی خاکدان (زمین) محاربه و کشمکش دارند و غالباً پیروزی با اهریمنان باشد؛ امّا نه به طوری که بتوانند ایزدان را محو و منقرض سازند، چه در هنگام تنگی، از جانب اهورامزدا که خدای آسمان است، به ایزدان یاری می‌رسد و محاربۀ ایشان نُه هزار سال طول می‌کشد. آنگاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان می‌شود و اهریمنان را منقرض می‌سازند. تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست.
زرتشت، کلّ مدّت حیات بشر بر زمین را حدود ده هزار سال می‌داند که شامل سه دورۀ سه هزار سالۀ جدال نیروهای نیکی با نیروهای اهریمنی و یک دورۀ هزار سالۀ چیرگیِ مطلق نیروهای نیکی است.
در کتاب «زند بهمن یسن»، شرح کتاب «اوستا»، کلام جاماسب را از قول استادش زرتشت این چنین نقل می‌کند: قبل از ظهور سوشیانس خلف وعده، دروغ، بی‌دینی و بی بندوباری در عالم گسترش می‌یابد، مردم از خداوند دور شده و ظلم و فساد عالم را فرا می‌گیرد. این امور احوال عالم را دگرگون کرده و زمینه را برای ظهور منجیّ جهانی فراهم می‌آورد و علائمی که هنگام ظهور اتّفاق می‌افتد، عبارت است از: حادثۀ عجیب و غریبی در آسمان ظاهر می‌شود که دلالت بر آمدنِ خردشهر ایزد دارد. ملائکه از طرف مشرق و مغرب به اذن او فرستاده می‌شوند تا خبرها و اعلان‌ها را به عالم برسانند.
و نیز در کتاب زند بهمن یسن می‌خوانیم: ... و بعد از آن، سوشیانس، عالم را پاک خواهد نمود. آنگاه قیامت بر پا خواهد شد.
و باز در «جاماسب نامه» آمده است: پیغمبر عرب، خاتم پیامبران باشد که در میان کوه‌های مکّه پیدا شود و بر شتر نشیند و قوم او شترسواران خواهند بود و با بندگان خود غذا خورَد و به روش بندگان نشیند و او را سایه نباشد ( آن حضرت مانند حضرت رسول خدا(ص) سایه ندارد؛ زیرا خود منبعِ نور است) و دین او اشرف ادیان باشد و کتاب او همۀ کتاب‌ها را باطل گرداند و دولت او پادشاهیِ عجم را بر باد دهد و دین مجوس و پهلوی را برطرف کند و نار سدیر و آتشکده‌ها را خراب کند و تمام شود روزگار پیشدادیان و کیانیان و ساسانیان و اشکانیان و از فرزندان دختر آن پیامبر که خورشید جهان است و دختر وی شاهِ زنان، کسی پادشاه شود، در دنیا به حکم یزدان که جانشینِ آخر آن پیامبر باشد، در میان دنیا که مکّه باشد و دولت او به قیامت متصّل باشد و بعد از پادشاهیِ او دنیا تمام شود و آسمان جفت گردد و زمین در آب فرو رود و کوه‌ها پست شود و اهریمنِ کلان را که ضدّ یزدان و بندۀ عاصی او باشد، بگیرد و در حبس کند و او را بکشد و نام مذهب او برهان قاطع باشد و حقّ باشد و خلایق را به یزدان بخواند و زنده گرداند خلق را از بدان و نیکان و نیکان را جزا دهد و بدان را سزا دهد و بسیاری از خوبان و پیغمبران زنده شوند و از بدانِ گیتی، دشمنان خدا و کافران را زنده گرداند و از پادشاهان، اقوام خود را زنده کند که فتنه‌ها در دین کرده باشند و خوبان بندگان یزدان را کشته باشند (خلفای عبّاسی که فرزندان عبّاس عموی پیامبر(ص) بوده‌اند و مسئولیّت قتل شش امام شیعه (علیهم السّلام) را بر عهده دارند) و همۀ پیروان اهریمن و تبهکاران را بکشد... و ظهور او در آخر دنیا باشد... و خروج او در آن زمان است که تازیان بر فارسیان غالب شوند و شهرهای عمّان خراب شود به دست سلطان تازیک، پس او خروج کند و جنگ کند و دجّال را... بکشد و برود و قسطنطنیه را بگیرد و عَلَم‌های ایمان و مسلمانی در آنجا برپا کند و عصای سرخ شبانان با هودار - که موسی(ع) باشد - با او باشد و انگشتر و دیهیم سلیمان با او باشد و جنّ و انس و دیوان و مرغان و درّندگان در فرمان او خواهند بود... و همۀ جهان را یک دین کند و دین گبری و زرتشتی نماند و پیغمبران خدا و حکیمان و پری‌زادگان و دیوان و مرغان و همۀ اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفید‌رو در خدمت او باشند...12
مردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دین جدّ خویش بُود، با سپاه بسیار روی به ایران نهد وآبادانی کند و زمین پر داد کند و از دادِ وی باشد که گرگ با میش آب خورَد و مردم بسیار شوند و عمر دیگر بار به درازی کشد و بازگردد؛ چنان که مردی بُود که او راپنجاه فرزند بُود نر و مادّه و کوه و دشت پر از مردم و پر از حیوان شود و همچون عروسی شود و همه کس به دین مهر آزمای باز آیند و جور و آشوب از جهان برخیزد؛ چنان که فراموش کنند که چون سلاح باید داشتن و اگر وصف نیکویی آن کنم تلخ گردد این زندگانی که ما بدو اندریم.13
در زند و هومن یسن از ظهور شخصیّت فوق‌العادّه‌ای  به نام سوشیانس (نجات دهندۀ بزرگ) خبر داده و دربارۀ نشانه‌های ظهور وی چنین می‌گوید: نشانه‌های شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجیّ جهان دلالت می‌کند و فرشتگانی از شرق و غرب به فرمان او فرستاده می‌شوند و به همۀ دنیا پیام می‌فرستند. آنگاه به مقاومت شریران در برابر او اشاره کرده و نوید می‌دهد که: سرانجام همگی در برابر او سر تعظیم فرود می‌آورند.
رسول خدا(ص) فرمود: «اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی طولانی می‌سازد تا اینکه مردی را که از اهل بیت من و هم نام من است، برانگیزد که زمین را پر از عدل و داد کند؛ چنان که از ظلم و جور پر شده باشد.»
و فرمود: «...(مهدی) غیبتی دارد که موجب تحیّر گردد تا جایی که مردم از دین خود منحرف گردند، سپس مانند ستارۀ تابانی بدرخشد و زمین را پر از عدل و داد کند؛ چونان که از ظلم و جور پر شده باشد.»
و سه بار فرمود: «شما را به قیام مهدی مژده می‌دهم. هنگامی که مردم به جان هم افتند و زلزلۀ سختی پدید آید، او ظهور خواهد کرد. زمین را از عدل و داد پر کند؛ چونان که از ظلم و جور پر شده باشد. دل‌های بندگان خدا را از عبادت لبریز نماید و سایۀ عدلش همۀ آنها را فرا گیرد.»

ماهنامه موعود شماره 127

پی‌نوشت‌ها:
1. علائم الظهور کرمانی، ص 18؛ او خواهد آمد، ص 80.
2. بشارات عهدین، ص 246؛ علائم الظهور کرمانی، ص 18؛ لمعات النور فی کیفیـ[ الظهور، ج 1، ص 19، نور الانوار، ص 86، نور هفتم.
3. بشارات عهدین، ص 272؛ علائم الظهور کرمانی، ص 18.
4. اوپانیشاد، ترجمۀ محمّد داراشکوه (از متن سانسکریت)، ج 2، ص 637.
5. علائم الظهور کرمانی ص 17؛ لمعات شیرازی، ج 1، ص 18؛ نور الانوار، نور هفتم؛ بشارات عهدین، ص 246 به نقل از کتاب زبدۀ المعارف، ذخیرۀ الالباب و تذکرۀ الاولیاء.
6. عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، بندهای 9 ـ 38.
7. تورات، کتاب اشعیای نبی، باب 11، بندهای 1 ـ 10، ص 1548، کتاب مقدّس.
8. کتاب مقدّس، کتاب دانیال نبی، ص 1309، باب دوازدهم، بندهای 1 ـ 12.
9. انجیل متّی، فصل 24، بندهای 27، 30، 35 ـ 36 و 45.
10. انجیل متی، ص 41، باب 24، بندهای 1 ـ 8، 23 ـ 29 ، 28 ـ 37 و 46.
11. انجیل لوقا، ص 116 باب 12، بندهای 35 و 36 و 40 ـ 37.
12. لمعات النور، ج 1، صص 23 ـ 25.
13. بشارت عهدین، ص 258.

شنبه 11/9/1391 - 19:53
مهدویت

در جای‌جای کتاب‌های اناجیل چهارگانه (انجیل مَتی، انجیل لوقا، انجیل مَرقُس و انجیل یوحنّا) بشارات مختلفی پیرامون منجی موعود و خصوصیّاتش آمده است، به خصوص بخش مکاشفۀ یوحنّا که تصویری از آینده و وقایع آخرالزّمان را ارائه می‌دهد که هم‌ اکنون سرلوحۀ برنامه‌ریزی‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... برخی کشورهای مسیحی شده است.

 

 


حضرت مسیح(ع) در آخرین روزهای زندگی خویش، به یاران و شاگردان خود توصیه‌ها و سفارش‌های بسیاری دربارۀ بازگشت خود به زمین نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بیداری و آمادگی نموده است.

«انجیل لوقا»، فصل 12، بندهای 35 - 36:
کمرهای خود را بسته، چراغ‌های خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می‌کشـند که چه وقت مراجعت کند، تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. پس شما نیز مستعدّ باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی‌برید، پسر انسان می‌آید.

«انجیل متی»، فصل 24، بندهای 27 و 30 و 35 - 36  و 45:
همچنان‌که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می‌شود، پسر انسان نیز چنین خواهد بود...، آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدیدار گردد و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینه‌زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوّت و جلال عظیم می‌آید...
آسمان و زمین زایل خواهد شد، امّا سخن من هرگز زایل نخواهد شد، امّا از آن روز و ساعت هیچ کس اطّلاع ندارد حتّی ملائکه آسمان... بنابراین شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می‌آید.

«انجیل مَرقُس»، فصل 13، بندهای 24 - 36:
... از آن روز و ساعت، غیر از پدر، هیچ کس اطّلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم، پس بر حذر و بیدار شده دعا کنید؛ زیرا نمی‌دانید آن وقت کی شود...
... پس بیدار باشید؛ زیرا نمی‌دانید در چه وقت صاحب خانه می‌آید، در شام یا نصف شب یا بانگ خروس [خوان] یا صبح. مبادا ناگهان آمده و شما را خفته یابد.

«انجیل یوحنّا»، فصل 12، بندهای 27 ـ 29:
... و به او قدرت بخشیده است که داوری هم بکند، زیرا پسر انسان است و از این تعجّب مکنید؛ زیرا ساعتی می‌آید که در آن جمیع کسانی که در قبور هستند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد برای قیامت حیات و هرکه اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری.

مکاشفۀ یوحنّا، فصل 12، بندهای 1 ـ 5:
و علامتی عظیم در آسمان ظاهر شد، زنی که آفتاب را در بر دارد، ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجی از دوازده ستاره است و آبستن بوده، از درد ناله و از عذاب زاییدن فریاد بر می‌آورد... پس پسر نرینه را زایید که همۀ امّت‌های زمین را به عصای آهنین حکم‌رانی خواهد کرد و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد...

«رساله‌ی پُولس به رومیان»، فصل 15، بند12:
... و آنکه برای حکم‌رانی امّت‌ها مبعوث شود، امید امّت‌ها بر وی خواهد بود.

کتاب اعمال رسولان، فصل 1، بندهای 9 ـ 11:
... همین عیسی که از نزد شما به آسمان بالا برده شد، باز خواهد آمد، همان طوری که او را به سوی آسمان روانه دیدید.

ماهنامه موعود شماره 124-125

شنبه 11/9/1391 - 19:51
اهل بیت

از میان نگاه «تاریخیگری» و نگاه «پدیدارشناسانه» شرق شناسان آنچه برای شیعیان دارای اهمیت و ویژگی است، روش تحقیقی پدیدارشناسی است. روشی که ادموند هوسرل پایه گذارش بود و مستشرقینی چون کربن و شیمل و دیگران در آثارشان از آن پیروی کردند. شیوه و روشی که یک مستشرق فارغ از هر دین و آیینی که دارد، نوعی شیفتگی و دلدادگی در اثرش نسبت به  موضوعی که به آن می پردازد، برایش حاصل می گردد و اندیشه خود را به آن نزدیک می کند. در این مقاله «امام حسین علیه السلام از نگاه شرق شناسان» سعی گردیده تا نگاه پدیدارشناسی در آثار شرق شناسان دنبال و ذکر شود. تلاش دانش پژوهان و اساتید اسلامی باید آن باشد که دین پژوهان غربی را به نگاه پدیدارشناسی نزدیک تر کنند. از نگاه ما در تقسیمات ذکر شده برای شرق شناسان، فقط این گروه لایق عنوان «شرق شناسان راستین» هستند.
  
"ادوارد گرانویل براون"
 از جمله کسانی که سعی کرده با این نگاه درباره واقعه کربلا کاوش کند و خود را به اعتقادات شیعی نزدیک نماید، ادوارد گرانویل براون[1] (1926ـ1862م.) خاورشناس و متخصص در ادبیات فارسی و نویسنده کتاب بزرگ و جامع «تاریخ ادبیات فارسی» است.
  او به سال 1862م. در خانواده ای که در پزشکی و الهیات و نیز بازرگانی و امور لشکری شهرت داشت، در ایالت «گلاسترشر» در انگلستان به دنیا آمد. براون در مدرسه «گلنالموند» و مدرسه «ایتون» به تحصیل پرداخت. وی به اصرار پدرش درسال 1879م. به قصد تحصیل در پزشکی وارد دانشگاه کمبریج شد و در سال 1882م. رتبه دوم را در علوم طبیعی حایز گردید. ولی از آنجایی که به ادبیات فارسی علاقه زیادی داشت در سال 1887یا 1888م. به ایران سفر کرد. واقع نگری وی نسبت به اسلام و مسلمانان از برخی آثار او مشهود است. درباره براون، در میان ایرانیان حرف بسیار است، بعضی او را جاسوس انگلیس می دانند و بعضی او را صوفی. چنانکه در زندگی نامه او آمده از سوی حاج پیرزاده از پیشوایان نامدار طریقت در سال 1887م. لقب «مظهر علی» به وی داده شد. و در مکاتبات فارسی خود با این لقب امضا می کرد. به هر حال براون پس از 64 سال عمر در پنجم ژانویه 1926م. در لندن درگذشت. از آثار وی می توان به: «یک سال در میان ایرنیان»، «تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت» و «تاریخ طب عربی» را نام برد. وی درباره واقعه کربلا چنین می گوید: «آیا قلبی پیدا می‏شود كه وقتی درباره كربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاكی روحی را كه در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انكار كنند.»[2]
  
"رینولد آلین نیكُلسون"
  از دیگر شرق شناسانی که امام حسین (علیه السلام) را ستود، رینولد آلین نیكُلسون[3] (1945ـ1868م.) انگلیسی است. او می گوید: «[امام] حسین (ع) به خود تردید راه نداد و با گروه معدودی که تعدادی زن و بچّه نیز جزو آنها بودند و روی هم دویست نفر نمی شدند، به سوی شمال برگشت و در کنار فرات، در کربلا خیمه زد. در این وضع نا امید کننده او شرایطی را پیشنهاد کرد، اگر شمر ذی الجوشن که برای همیشه به رسوا و ملعون معروف شد، عبیدالله را ترغیب به این محاصره بلاشرط نمی کرد، شاید این امکان بود که پیشنهاد او مورد قبول واقع شود. و [امام] حسین (ع) یارانش را ـ تنی چند از مردان و پسران ـ علیه سپاه محاصره کننده برانگیخت. ذکر همه جزئیات این حادثه دلخراش توأم با غم و رنج هم، به سختی می تواند صحنه های آن فاجعه را بازگو کند.  .... بنی امیه، سركش و مستبد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند..... و چون تاریخ را بررسی كنیم، گوید: «دین بر ضد فرمان فرمایی تشریفاتی قیام كرد و حكومت دینی در مقابل امپراتوری ایستادگی نمود. بنابر این، تاریخ از روی انصاف حكم می كند كه خون [امام] حسین(ع) به گردن بنی امیه است.»[4]
  نیكُلسون در هشتم آگوست 1868م. در «کیگلی» به دنیا آمد. پس از فرا گرفتن زبان یونانی و لاتین در دانشگاه، به زبان های فارسی و عربی روی آورد. در 1901م. استاد زبان فارسی شد و سال ها در دانشگاه کمبریج تدریس کرد. در 1926م. جانشین ادوارد براون در کرسی زبان عربی «توماس ادامز» شد. وی سرانجام در 27 آگوست 1945م. در «شستر» در گذشت. از آثار وی ترجمه و شرح «مثنوی معنوی» و «تاریخ ادبیات عرب» و مقالات متعدد در «دایرة المعارف دین و اخلاق» و «دایرة المعارف اسلامی» اشاره کرد.
  
"آنتوان بارا"
  آنتوان بارا[5] (معاصر ـ 1943م.) نویسنده مسیحی و عرب زبان و آگاه به تاریخ اسلام است در سال 1943 م. در سوریه متولد گشت. او در سال 1978م. کتاب «امام حسین(ع) در اندیشه مسیحیت» را منتشر کرد. وی به برخی شرق شناسان که واقعه دردناک کربلا را فقط یک درگیری نظامی که بدون تدبیر، تبدیل به قیام شده و بُعد الهی آن را لحاظ نمی کنند، خرده می گیرد و علت آن را «مسیحی غربی» آن عده از شرق شناسان می داند و علت این که خود، بُعد الهی را در واقعه کربلا لحاظ می کند، مسیحی عربی بودن خود می داند. و در خطاب به مسلمانان می گوید: «علت غفلت مسلمانان در معرفی چهره های خود (امامان) چه بوده است؟ و چرا بررسی وافی و منصفانه نکرده اند؟ آن را معرفی ننموده اند؟» 
  از جمله آثار او می توان به: «چهارویژگی انقلاب حسین(ع)»، «من یک مسیحی شیعه گرا هستم» و «امام حسین در اندیشه مسیحیت» را نام برد. او با لحنی نزدیک به شیعه می گوید: «پس از دو سال مطالعه‌ی سیره سید الشهداء بهتر دیدم که افکار و دیدگاه های خود را مرتب کنم تا از آن به بعد بر اساس آنچه به دست آوردم و در پرتو افکار و الهاماتی که با عنایت خداوند کسب کردم، یک سال را نیز در تألیف کتاب سپری کنم. اینک وقتی آن را بازخوانی می کنم، اطمینان می یابم که من در خلال تهیه آن تحت تأثیر الهاماتی قرار داشته ام که بدون آن هرگز نمی توانم این کار را به پایان ببرم به همین خاطر خدا را سپاس می گویم و یقین دارم که مشمول عنایت گل خشبوی پیامبر، سربریده از روی ستم و شهید راه حق در دل سرزمین کربلا [امام] حسین (ع) خواهم بود.»[6]
  سپس می نویسد: «هیچ حماسه انسانی، چه در گذشته و چه در حال، به اندازه حماسه شهادت طلبانه کربلا موجب همدردی و درس آموزی نشده است. انقلابی بود در حد بزرگترین حادثه درونی امت اسلام که وجود آن نقطه عطف مؤثری در مسیر اندیشه اسلامی به حساب می آمد. اگر این حادثه نبود اسلام آئین بی خاصیتی می گشت که در کاسه ظاهری سر قرار داشت، نه عقیده ای محکم که در درون سینه ها جای گیرد و وجدان هر مسلمانی را لبریز نماید. بی گمان زلزله ای بود و چه زلزله ای، تمامی ارکان امت اسلامی را لرزاند. چشم ها را باز کرد و دل ها را متوجه سیطره گناه و شرارت ناشی از زورمداری و آمادگی دست پروردگان ستم بر کشت نهال فساد در سرزمین دلها نمود. تا در پس پرده ای دروغین ارزش های دینی را نابود نکنند و حقوق کسانش را نادیده نگیرند و پرتوهای درخشان جوهره سحر انگیزش را خاموش ننمایند. و بر این اساس انقلاب [امام] حسین(ع) در تاریخ انسانیت از آغاز تا ابد «برترین»، «سرآمد» و «یگانه» و «بی نظیر» است. و به جاودانگی انسانی که به خاطر آن قیام کرده، جاودانه و همیشگی خواهد بود.»[7]
  آنتوان بارا در فصل اول از کتاب خود «امام حسین در اندیشه مسیحیت» بخشی را می گشاید با نام "اطلاع [امام] حسین (ع) از شهادت خود" در آنجا می گوید: «برخی از اهل بیت و یاران آن حضرت از ترس حیله گری کوفیان تلاش کردند که آن حضرت را از سفر منصرف کنند و یا حرکتش را به تأخیر اندازند. ولی او بر اساس آنچه برایش مقدر و بر قلبش الهام شده بود در برابر آنان مقاومت می کرد. عشق دیدار پدرانش، نور درخشانی را بر پیشانی او منعکس ساخته بود و هر کس به پیشانی نورانی آن حضرت نگاه می کرد، چنین گمان می کرد که تنها جسم آن حضرت است که بر روی زمین باقیست و عشق به شهادت روح و فکر او را به سوی آن مکانی به پرواز درآورده که خداوند لحظاتی بعد جایگاه بهشتی اش را به او می نمایاند. از این رو در پاسخ ابن زبیر فرمود: «پدرم برای من نقل کرد که گوسفندی در مکه است که با کشته شدن آن حرمت مکه شکسته می شود و من دوست ندارم که آن گوسفند باشم. اگر حتی به اندازه یک وجب بیرون از مکه کشته شوم، بهتر است از این که در آنجا به قتل برسم. به خداوند سوگند اگر هر کجا پنهان شوم، آنان مرا بیرون خواهند کشید تا نیاز خود را برآورند.»[8]
  
"مایکل آلن كوك"
  از جمله شرق پژوهانی که به اندازه فهم خود به اعتقادات شیعه پرداخته، مایکل آلن كوك[9] (معاصر ـ 1940 م.) مورخ و اسلام شناس غربی است. او در سال 1940م. در انگلستان دیده به جهان گشود در دانشگاه «كمبریج» به آموختن تاریخ انگلستان و اروپا پرداخت و علاوه بر زبان‌های رسمی اروپایی و عربی زبان‌های فارسی و تركی را نیز فرار گرفت. چند سالی در مدرسه «مطالعات شرقی و آفریقایی» لندن سرگرم تحقیق و تدریس تاریخ اسلام بود. در سال 1986 م. به قصد تدریس در دانشگاه «پرینستون» آمریكا، انگلستان را ترك كرد. بیشتر كتاب‌های او مربوط به شكل‌گیری تمدن اسلامی و نقش دین در روند تكوینی آن بوده است. كوك كتاب‌های دیگری در زمینه تفسیر، فقه، حدیث و تاریخ اسلام به رشته تحریر در آورده است. ولی تنها كتاب او كه به زبان فارسی ترجمه شده «امر به معروف و نهی از منكر در اندیه‌های اسلامی» است. همچنین مقاله‌ای با نام «مخالفان نگارش حدیث در صدر اسلام» از او به فارسی ترجمه شده است. دانشجویان شرق شناس خارجی از مذاهب و ملیت‌های متفاوت پایان‌نامه دوره دكترای خود را در رشته‌های مختلف اسلام شناسی با راهنمایی او نوشته و روش دستیابی به منابع اصیل اسلامی را از او آمو‌خته‌اند. از جمله كتاب‌های او می‌توان به: «اسلام: یك نكته»، «عقیده اسلام آغازین»، «معاد شناسی و تاریخ گذاری حدیث‌ها» و «ظهور تمدن اسلامی» را نام برد. وی وقتی به شرط پنجم از شرایط امر به معروف در مكتب معتزلیان (نداشتن خطر برای خود) می‌رسد، می‌گوید: «اگر تحمل رنج برای او به منظور اعزار دین است، شایسته است اقدام به این كار كند. در غیر این صورت، لازم نیست. از این رو ما باید شرایط ]امام[ حسین بن علی علیه السلام را كه بر امر به معروف و نهی از منكر اصرار ورزید تا به شهادت رسید، درك كنیم»[10]
  در فصل یازدهم تحت عنوان «امر به معروف در مكتب امامیه» می‌گوید: «همان گونه كه می‌دانیم ]امام[ حسین بن علی علیه السلام شخصیتی است كه نهی از منكر و قیام معصومانه در سرشت اوست؛ زائران مرقد این شهید گواهی می‌دهند كه او امر به معروف و نهی از منكر می‌كرد.»[11]
  
"آنه ماری شیمل"
  خانم پروفسور آنه ماری شیمل[12] در 7 آوریل 1922م. در شهر «ارفورت» آلمان به دنیا آمد و از 15 سالگی به تحقیق درباره اسلام و یادگیری زبان های زنده مشرق زمین از جمله عربی، تركی و فارسی پرداخت. وی در 16 سالگی دیپلم گرفت و در سال 1941م. در سن 19 سالگی به اخذ درجه دكترای رشته تمدن و زبان های اسلامی از دانشگاه برلین نائل آمد و چند سال بعد نیز دكترای تاریخ مذاهب را دریافت كرد. خانم شیمل علاوه بر حوزه عرفان به جنبه های دیگر اسلام نیز گرایش داشت، كه از جمله آنها می توان به اسماء اسلامی اشاره كرد. وی كتابی تحت عنوان «از علی تا زهرا» تحریر نمود كه در سال 1989م. ابتدا به زبان انگلیسی و در سال 1993م. به زبان آلمانی منتشر شد. این كتاب برای دانشجویان رشته های اسلام شناسی یا خاورشناسی دائرة المعارف اسماء اسلامی به شمار می‌آید. كتاب‌های او بیش از هفتاد جلد می‌باشد، برخی از این كتاب‌ها عبارتند از: «و محمد پیامبر اوست»،«اسلام و دنیای مدرن» «درآمدی بر اسلام»،«ابعاد عرفانی اسلامی، تاریخ تصوف»،«در شكوه شمس» شیمل در 80 سالگی دیده ازجهان فرو بست. وی در آثار خود یزید را شایسته لعن و نفرین مسلمانان می داند و مسئولیت فاجعه کربلا را متوجه او می کند: «خلیفه دوم اموی [یزید] که مسئول واقعه کربلا در سال 680 میلادی بود. که در آن نوه پیامبر(ص) به همراه اعضای خانواده خود به شهادت رسید و از آن پس نام او موضوع سبّ و لعن همه مسلمانان مؤمن حقیقی گردید.»[13]
  
"سر پرسی مولز ورث سایكس"
  سر پرسی مولز ورث سایكس[14](1945ـ 1867م.) فاجعه غم انگیز کربلا را به مجلسی تشبیه می کند که بعدها آن مجلس به شهر کربلا و زیارتگاه شیفتگان آن امام همام بدل گردید. او احساس خود را چنین بیان می کند: «در دهم محرم 61 هجری (680م) این مجلس غم انگیز که نمایش آن نزدیک بود؛ در میدانی تشکیل و تنظیم داده شد که در آن میدان، شهر کربلا بعداً برای حفظ این آثار تاریخی گرداگرد مرقد که آن را مشهد یعنی محل شهادت حسین (ع) می نامیدند، بنا شده و تدریجاً آباد گردید. این عده قلیل در حالتی که راه عبورشان را به نهر آب مسدود کرده بودند، برای این که از پشت سر محفوظ باشند، فقط خندق ناقص و ناهمواری حفر نموده و آن را با نی و بوته های گز پوشانیدند. مخصوصاً خیام را هم پشت سر، پهلوی هم نصب نموده و با تمام قوا حاضر شدند که برای دفاع از خود تا آخرین دقیقه حیات با دشمن جنگ کنند. حقیقتاً آن شجاعت و دلاوری كه این عده قلیل از خود بروز دادند، به درجه‏ای بوده است كه در تمام این قرون متمادی هر كسی كه آن را شنید، بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود.... این یك مشت مردم دلیر غیرتمند، مانند مدافعان ترموپیل،[15] نامی بلند غیر قابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند.»[16]
  
  
پی نوشتها:
 
 
 [1] - EDWARD GRANVILLE BROWNE
 [2] - ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، بهرام مقدادی، تهران، مراورید، 1369، ج4، ص185.
 [3] - REYNOLD ALLEYNE NICHOLSON
 [4] - رینولد نیلکسون، تاریخ ادبیات عرب، کیوانداخت کیوانی، تهران، ویستار، 1380، ص211.
  5- ANTOVAN BARA
 [6] - آنتوان بارا، امام حسین در اندیشه مسیحیت، مترجمین دکتر فرامرز میرزایی و دکتر علی باقر طاهری نیا، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، 1381، 42 .
 [7] - همان: 48 ـ 47 .
 [8] - همان: 84 ـ 83 .
  1- Michael allen cook
 [10] - مایكل كوك، امر به معروف و نهی از منكر در اندیشه‌‌ی اسلامی، احمد نمایی، مشهد مقدس، آستان قدس، 1384، ج 1، ص 19ـ 18.
 [11] - همان: ج 1، ص 420-419.
 [12]- ANNE MARIE SCHIMMEL
 [13] ـ آنه ماری شیمل، ابعاد عرفانی اسلام، عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1384، 110ـ 109.
 [14]- SIR PERCY MOLES WORTH SYKES
 [15] - تنگه ای است در تسالی (THESSALIE) بین کوه آنوپه و خلیج مالیاک که قریب یک فرسنگ طول آن است و در این محل لئونیدای پادشاه اسپارت با سیصد تن از سپاهیان خود وچهار یا پنچ هزار نفر یونانی با سپاهیان خشایار شا (پسر داریوش کبیر) مصاف داده بیست هزار نفر از لشکریان ایران را کشته  و خود نیز به قتل رسید.
 [16] - سرپرسی سایکس، تاریخ ایران، سیّد محمد تقی فخر داعی گیلانی، تهران، چاپخانه علمی، 1368، ج1، 752ـ751.

منبع: سایت پژوهشکده باقرالعلوم(ع)،  

شنبه 11/9/1391 - 17:36
اهل بیت

امام خمینی(ره) با بهره گیری از مفهوم عاشورا و آموزه های این نهضت عظیم در مبارزات خود علیه رژیم پهلوی، انقلاب ایران را به سوی پیروزی نهایی رهنون ساختند.
 
 رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران ابتدا با بیان فلسفه قیام عاشورا و نهضت امام حسین (ع) و زدودن غبار تفسیر كهن كه رنگ و صیغه‌ای انفعالی به آن بخشیده بود به زنده كردن و امروزی ساختن آن همت گماشتند.
 
در مرحله بعد با مقایسه شرایط سیاسی دوران نهضت انقلابی مردم ایران با شرایط نهضت امام حسین (ع) هوشمندانه نتایج آن قیام بزرگ را با شرایط و مقتضیات زمانه پیوند زدند كه این خود برانگیخته شدن احساسات مذهبی توده‌های مردم را در پی داشت.
 
امام خمینی (ره) كه فرهنگ عاشورا را گنجینه عظیم سیاسی دینی وپشتوانه فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام می‌دانست با بهره‌گیری از آموزه‌های عاشورایی، حماسه حسینی را اساس قیام و مبارزه خویش قرار داده به احیای دین پرداخت.
امام با شناخت دقیق از سیاستهای استكبار جهانی در تحمیل و حمایت رژیم پهلوی در ایران و مشابهت‌های فراوان این رژیم با حاكمان اموی با الهام از فرهنگ احیاگر عاشورا و بهره‌گیری از دو عنصر تحرك آفرین دینی، یعنی "امر به معروف و نهی از منكر" و "تكلیف الهی" شالوده و اساس شكل‌گیری حماسه عاشورای حسینی را پایه ریزی كرد و رژیم دو هزار و ‪ ۵۰۰‬ساله شاهنشاهی را فرو ریخت و مكتب انسان ساز اسلام را حیات مجدد بخشید و غبار تحریف و بدعت را از چهره دین زدود.
 
یكی از نقاط برجسته زندگانی امام خمینی (ره)عشق و ولای او نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، به ویژه ساحت مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) بود.
 
امام می‌فرمایند: محرم ماهی است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام كرده و به اثبات رسانده كه در طول تاریخ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.
 
* محرم ماهی است كه به وسیله سید مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شد و از توطئه عناصر فاسد و رژیم بنی‌امیه، كه اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند رهایی بخشید.
 
* این خون سیدالشهداست كه خون‌های همه ملت‌های اسلامی را به جوش می‌آورد.
 
* ماه محرم برای مذهب تشیع، ماهی است كه پیروزی، در متن فداكاری و خون به دست آمده است.
 
* محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و كوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شكستن ستمكار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این، خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت‌ها تا آخر دهر.
 
با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و ماه فداكاری آغاز شد، ماهی كه خون بر شمشیر پیروز شد. ماهی كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله، برجبهه ستمكاران و حكومت‌های شیطانی زد. ماهی كه به نسل‌ها، در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت، ماهی كه شكست ابر قدرت‌ها را در مقابل كلمه حق، به ثبت رساند.ماهی كه امام مسلمین، راه مبارزه با ستمكاران تاریخ را به ما آموخت.
 
* سیدالشهدا را كشتند، اسلام ترقی اش بیشتر شد.
 
* سیدالشهدا سلام‌الله علیه با همه اصحاب و عشیره‌اش قتل عام شدند، لكن مكتب‌شان را جلو بردند.
 
* شهادت حضرت سیدالشهدا، مكتب را زنده كرد.
 
* زنده نگه داشتن عاشورا، یك مساله بسیار مهم سیاسی - عبادی است.
 
* انقلاب اسلامی ایران، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.
 
* كربلا، كاخ ستمگری را با خون درهم كوبید و كربلای ما، كاخ سلطنت شیطانی را فرو ریخت.
 
* كربلا را زنده نگه دارید و نام مبارك حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید كه با زنده بودن او اسلام، زنده نگه داشته می‌شود.
 
* مساله كربلا، كه خودش در راس مسائل سیاسی هست، باید زنده بماند.
 
* ملت بزرگ ما باید خاطره عاشورا را با موازین اسلامی، هرچه شكوهمندتر حفظ نماید.
 
* این محرم را زنده نگه دارید، ما هر چه داریم از این محرم است.
 
* محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است.
 
* تمام این وحدت كلمه‌ای كه مبدا پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و تبلیغ و ترویج اسلام شد. این مجالس سوگواری واین مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان، كه مجالس غلبه سپاه عقل برجهل، و عدل بر ظلم  و امانت بر خیانت، و حكومت اسلامی بر حكومت طاغوت است، بهتر است محرم هر چه با شكوهتر و فشرده‌تر برپا شود و بیرق‌های خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.
 
* ماه محرم، ماهی است كه مردم آماده‌اند برای شنیدن مطلب حق.
 
* گریه كردن بر عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنا كه یك جمعیت كمی در مقابل یك امپراطوری بزرگ ایستاد، دستوراست.
 
* باید سینه زدن هم محتوا داشته باشد.
 
* عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است.
 
* روضه سیدالشهدا برای حفظ مكتب سیدالشهداست. آن كسانی كه می‌گویند روضه سیدالشهدا را نخوانید، اصلا نمی‌فهمند مكتب سیدالشهدا چه بوده و نمی‌دانند یعنی چه، نمی‌دانند این گریه‌ها و این روضه‌ها حفظ كرده این مكتب را.
الان ‪ ۱۴۰۰‬سال است كه با این منبرها با این روضه‌ها و با این مصیبت‌ها و با این سینه‌زنی‌ها ما را حفظ كرده‌اند.
 
سیدالشهدا را این گریه‌ها حفظ كرده است مكتبش را، این مصیبت‌ها و داد و قالها حفظ كرده ، این سینه زنی‌ها و این دستجات ... اینها حفظ كرده... هیاهو می‌خواهد، هر مكتبی هیاهو می‌خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مكتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه كن نباشد، تا پایش توی سر وسینه زدن نباشد حفظ نمی‌شود ... این گریه ها زنده نگه داشته مكتب سیدالشهدا را، این ذكر مصیبت‌ها زنده نگه داشته مكتب سیدالشهدا را.
 
ما باید برای یك شهیدی كه از دستمان می‌رود علم (پرچم) به پا كنیم، نوحه‌خوانی كنیم، گریه كنیم، فریاد كنیم...این یك میتینگ و فریادی است برای احیاء (زنده نگاه داشتن) مكتب سیدالشهدا... این روضه خوانی‌ها و مصیبت و گریه است كه كشور شما را حفظ كرده ... با این هیاهو، با این گریه، با این نوحه خوانی، با این شعر خوانی، با این نثر خوانی، ما می‌خواهیم مكتب را حفظ كنیم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده است.
 
* عاشورا با "نه" خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفی كرد.
 
* ما ملتی هستیم كه با همین گریه‌ها یك قدرت ‪ ۲۵۰۰‬ساله را از بین بردیم.
 
* اگر قیام حضرت سیدالشهدا نبود، امروز هم ما نمی‌توانستیم پیروز شویم، تمام این وحدت كلمه‌ای كه مبدا پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد.
 
منبع: سایت خیمه نیوز

شنبه 11/9/1391 - 17:35
اهل بیت

امام سوم شیعیان،شهید کربلا و خون خدا،که نهضت عاشورا بر محور فداکاری و جانفشانی آن حضرت شکل گرفت و تاریخ بشری را سرشار از حماسه و ایثار کرد و درس آزادگی و عزت به انسان داد و با خون خویش که در کربلا ریخت،درخت اسلام آبیاری شد و امت مسلمان بیدار گشت.
 
در معرفی آن امام،باید کتابی قطور نوشت،لیکن در اینجا فشرده ای از زندگی آن حضرت را می خوانید:امام حسین«ع»در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد.رسول خدا«ع»نام این فرزند زهرا«ع»را«حسین»نهاد.وی مورد علاقه شدید پیامبر خدا«ع»بود و آن حضرت در باره او فرمود:«حسین منی و انا من حسین...»و در آغوش پیامبر بزرگ شد.هنگام رحلت رسول خدا،شش ساله بود.در دوران پدرش علی بن ابی طالب«ع»نیز از موقعیت والایی برخوردار بود،علم،بخشش،بزرگواری،فصاحت، شجاعت،تواضع،دستگیری از بینوایان،عفو و حلم و...از صفات برجسته این حجت الهی بود.در دوران خلافت پدرش،در کنار آن حضرت بود و در سه جنگ«جمل»، «صفین»و«نهروان»شرکت داشت.
 
پس از شهادت پدرش که امامت به حسن بن علی«ع»رسید،همچون سربازی مطیع رهبر و مولای خویش و همراه برادر بود.پس از انعقاد پیمان صلح،با برادرش و بقیه اهل بیت«ع»به مدینه آمدند .با شهادت امام مجتبی«ع»در سال 49 یا 50 هجری،بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت .در آن دوران دهساله که معاویه بر حکومت مسلط بود، امام حسین«ع»همواره یکی از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهای معاویه و دستگیریها و قتلهای او بود و نامه های متعددی در انتقاد از رویه معاویه در کشتن حجر بن عدی و یارانش و عمرو بن حمق خزاعی که از وفاداران به علی«ع»بودند و اعمال ناپسند دیگر او نوشت.در عین حال،حسین بن علی«ع»یکی از محورهای وحدت شیعه و از چهره های برجسته و شاخصی بود که مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموی از نفوذ شخصیت او بیم داشت.با مرگ معاویه در سال 60 هجری،یزید به والی مدینه نوشت که از امام حسین«ع»به نفع او بیعت بگیرد.اما سید الشهدا که فساد یزید و بی لیاقتی او را می دانست،از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از بلیه سلطه یزید که به زوال و محو دین می انجامید،راه مبارزه را پیش گرفت.از مدینه به مکه هجرت کرد و در پی نامه نگاریهای کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت برای آمدن به کوفه،آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ کوفیان در بیعتشان با مسلم بن عقیل،در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه به سوی عراق،حرکت کرد.
 
پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل،اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سید الشهدا که همراه خانواده،فرزندان و یاران به سوی کوفه می رفت،پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین«کربلا»در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت.تسلیم نیروهای یزیدی نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین،مظلومانه و تشنه کام،همراه اصحابش به شهادت رسید،از آن پس،کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و کشته شدن وی،سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدانهای خفته گردید.فضایل این امام شهید،بیش از آن است که در این مختصر بگنجد،چرا که او آویزه عرش الهی و پرورده دامن رسول خداست.پیامبر خدا«ص»در باره اش فرمود:قسم به آنکه مرا بحق به پیامبری فرستاد،حسین بن علی در آسمان بزرگتر از زمین است و بر سمت راست عرش الهی نوشته است«مصباح هدی و سفینة نجاة».(1)
 
ای که آمیخته مهرت با دل
 
کرده عشق تو مرا دریا دل
 
بذر عشقی که به دل کاشته ام
 
جز هوای تو ندارد حاصل
 
از می عشق تو،عاقل مجنون
 
و زخم مهر تو مجنون،عاقل
 
کربلا سر زد و پیدا شد حق
 
جلوه ای کردی و گم شد باطل
 
تویی آن کشتی دریای حیات
 
هر که را مانده جدا از ساحل
 
گر شود کار جهان زیر و زبر
 
نشود عشق تو از دل زایل(2)
 
پی نوشتها:
 
1سفینة البحار،ج 1،ص 257.برای آشنایی بیشتر با آن حضرت،باید به کتابهای مفصلتر مراجعه کرد،از جمله:
 
موسوعة کلمات امام الحسین(در باره سخنان او)،حیاة الامام الحسین بن علی،باقر شریف القرشی (در باره زندگانی او)
 
عوالم و بحار الأنوار(در باره فضایل او)نفس المهموم،شیخ عباس قمی(در مقتل او)و کتابهای فراوان دیگر.به عنوان«کتابنامه عاشورا»در همین مجموعه مراجعه شود.
 
2از مؤلف.

نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی

شنبه 11/9/1391 - 17:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته