• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4077روز قبل
اهل بیت
نویسنده: حجت الاسلام جواد محدثی

آداب زیارت

تشرف به دیدار امام معصوم‏«ع‏»چه در حال حیات و چه پس از شهادت و هنگام‏زیارت قبور ائمه‏«ع‏»آدابى دارد كه آن را از دیدارهاى معمولى جدا مى‏كند.رعایت‏طهارت،ادب،متانت، توجه،حضور قلب از جمله این آداب است.[1]
زیارت قبر سید الشهدا«ع‏»آداب ویژه‏ترى دارد، از قبیل:نماز خواندن،حاجت‏خواستن،بى آلایش وغمگین و غبار آلود،راه زیارت را پیمودن،پیاده رفتن،غسل زیارت كردن،تكبیر گفتن، وداع كردن.[2]شهید ثانى در كتاب‏«دروس‏»،چهارده آداب براى زیارت مى‏شمارد كه‏خلاصه آنها چنین است:
اول:غسل،پیش از ورود به حرم،با طهارت بودن و با لباس تمیز و خشوع وارد شد ن‏ .
دوم:بر آستانه حرم ایستادن،دعا خواندن و اذن ورود طلبیدن‏.
سوم:كنار ضریح مطهر ایستادن و خود را به قبر نزدیك ساختن.
‏چهارم:رو به حرم و پشت به قبله ایستادن در حال زیارت،سپس صورت بر قبر نهادن‏سپس به بالاى سر رفتن‏.
پنجم:زیارتهاى وارده را خواندن و سلام گفتن.
‏ششم:پس از زیارت،دو ركعت نماز خواندن.
‏هفتم:پس از نماز،دعا كردن و حاجت‏خواستن.
‏هشتم:كنار ضریح مقدارى قرآن خواندن و ثواب آن را هدیه به امام كردن.
‏نهم: در همه حال،حضور قلب داشتن و استغفار كردن از گناه.
‏دهم:به نگهبانان و خادمان حرم احسان و احترام كردن‏.
یازدهم:پس از باز گشت به خانه،دوباره به حرم و زیارت رفتن و در آخرین زیارت،دعاى وداع خواندن.
‏دوازدهم:پس از زیارت،بهتر از قبل از زیارت بودن.
‏سیزدهم: بعد از تمام شدن زیارت،زود از حرم بیرون آمدن تا شوق،افزون‏تر شود،وهنگام خروج،عقب عقب بیرون آمدن.
‏چهاردهم:صدقه دادن به نیازمندان آن شهر و آستانه،بویژه به تنگدستان از دودمان‏رسول خدا احسان كردن.[3]
رعایت این آداب،قرب روحى و معنوى مى‏آورد و سازندگى زیارت را افزون‏مى‏سازد و فلسفه تشریع زیارت نیز،همین بهره‏ورى از معنویات مزارات اولیاء خداست.[4].

آداب وعظ و منبر

اهل منبر و وعظ،كه در محافل دینى و مجالس حسینى براى مردم القاى سخن و ایرادموعظه و ذكر مصیبت مى‏كنند،چون با دل و دین مردم سر و كار دارند و شنوندگان، كلامشان را حجت مى‏شمارند،باید خود به حرفهایشان معتقد و عامل باشند،تا هم سخن‏تاثیر كند و هم از وجهه دین و علماى دینى كاسته نشود.
بنا بر این بر فراز منبر رفتن و به موعظه خلایق یا نشر خلایق پرداختن،كار هر كس‏نیست و صلاحیتها و شرایطى مى‏طلبد.علماى بزرگ كه دلسوز دین بوده‏اند،همواره چه‏كتبى و چه شفاهى به اندرز و رهنمود در این زمینه‏ها پرداخته‏اند.از جمله مرحوم میرزاحسین نورى در كتاب ارزنده خود(لؤلؤ و مرجان)به بیان آداب اهل منبر پرداخته و«اخلاص‏»را پله اول منبر و«صدق‏»را پله دوم آن دانسته و نكاتى را هم بعنوان‏«مهالك‏عظیمه روضه خوانان و اهل منبر»دانسته كه بعضى از آنها از این قرار است:
1-ریاكارى و به خاطر دنیا كار كردن‏
2-روضه خوانى را وسیله كسب خویش ساختن
3-آخرت خود را به دنیا،و به دنیاى دیگران فروختن‏
4-عمل نكردن روضه خوان به گفته‏هایى كه خود نقل مى‏كند
5-دروغ بافتن در منبر و رعایت نكردن صدق احادیث و حكایات.[5].
شاگرد وى مرحوم محدث قمى در منتهى الآمال،پس از بیانى مبسوط در زشتى دروغ‏در مجالس عزادارى و منبر و مرثیه و استفاده از غنا در نوحه خوانى و رعایت نكردن دقت‏در نقلهاى تاریخى،سخنانى دارد،تحت عنوان‏«نصح و تحذیر»و اهل منبر را بر حذرمى‏دارد از مبتلا شدن به:دروغ گفتن و افترا بستن بر خدا و ائمه و علماء،غنا خواندن،اطفال امارد را با الحان فسوق پیش از خود به خوانندگى واداشتن،بى اذن،بلكه با نهى‏صریح به خانه مردم در آمدن و بر منبر رفتن و آزردن حاضرین بر گریه نكردن به كلمات‏بلیغه،ترویج باطل در وقت دعا،مدح كسانى كه مستحق مدح نیستند،مغرور كردن‏مجرمین و متجرى نمودن فاسقین،خلط كردن حدیثى به حدیث دیگر به طور تدلیس،تفسیر آیات شریفه به آراء كاسده،نقل اخبار به معانى باطله،فتوا دادن با نداشتن اهلیت‏آن،متوسل شدن براى زینت دادن كلام و رونق گرفتن مجلس به سخنان كفره و حكایت‏مضحكه و اشعار فجره و فسقه در مطالب منكره و تصحیح كردن اشعار دروغ مراثى رابعنوان زبان حال،ذكر آنچه منافى عصمت و طهارت اهل بیت نبوت است،طول دادن‏سخن به جهت اغراض كثیره فاسده و محروم نمودن حاضرین از اوقات فضیلت نماز وامثال این مفاسد كه لا تعد و لا تحصى است...و پس از بحثى پیرامون اهل عمل نبودن به‏گفته‏ها و توقعات بى مورد داشتن،این شعر حافظ را نقل مى‏كند كه:
واعظان كاین جلوه در محراب و منبر مى‏كنند
چون به خلوت مى‏روند آن كار دیگر مى‏كنند
مشكلى دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه كمتر مى‏كنند
گوئیا باور نمى‏دارند روز داورى
كاین همه قلب و دغل در كار داور مى‏كنند[6]

آزادگى

از مهمترین درسهاى نهضت كربلا و از الفباى نخستین فرهنگ عاشورا،آزادگى و حریت‏و تن به ظلم ندادن و اسیر ذلت نشدن است.حسین بن على‏«ع‏»فرموده است:«موت فى‏عز خیر من حیاة فى ذل‏»[7]مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت است.نیز در مقابل تسلیم و بیعت،فرمود: «لا و الله،لااعطیهم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید»دست ذلت به شما نمى‏دهم و چون بردگان‏تسلیم شما نمى‏شوم.
همچنین در كربلا وقتى آن حضرت را میان جنگ یا بیعت مخیر كردند،فرمود:
«الا و ان الدعى بن الدعى قد ركزنی بین اثنتین،بین السلة و الذلة،هیهات منا الذلة...»[8] ناپاك‏ناپاكزاده مرا بین دو چیز،شمشیر و ذلت مخیر قرار داده است،ذلت از ما بسیار دور است.
بر ما گمان بندگى زور برده‏اند
اى مرگ همتى كه نخواهیم این قیود
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر كنام غیرت ما نیستش ورود
در نبرد عاشورا نیز در حمله‏هایى كه به صفوف دشمن مى‏كرد،رجز مى‏خواند و مى‏فرمود:
«الموت اولى من ركوب العار
و العار اولى من دخول النار»[9]
مرگ،بهتر از ننگ است و ننگ،بهتر از دوزخ!وقتى كه مجروح بر زمین افتاده بود،شنید كه سپاه دشمن قصد حمله به حرم و خیمه‏گاه او را دارد،بر سرشان فریاد كشید:«یاشیعة آل ابى سفیان!ان لم تكن لكم دین و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى‏دنیاكم...»[10]
گر شما را به جهان دینى و آیینى نیست‏
لا اقل مردم آزاده به دنیا باشید
نهضت عاشورا،به همه مظلومان،درس مبارزه و به همه مبارزان،الهام مقاومت وروحیه آزادگى داده است.«درس آزادى به دنیا داد،رفتار حسین!».گاندى،مصلح بزرگ‏هند گفته است:
«من براى مردم هند،چیز تازه‏اى نیاوردم.فقط نتیجه‏اى را كه از مطالعات و تحقیقاتم‏در باره تاریخ زندگى قهرمانان كربلا به دست آورده بودم،ارمغان ملت هند كردم.اگر بخواهیم‏هند را نجات دهیم،واجب است همان راهى را بپیماییم كه حسین بن على‏«ع‏»پیمود.»[11]
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افكار حسین
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم كرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین
مرگ با عزت،زعیش در مذلت بهتر است
نغمه‏اى مى‏باشد از لعل درربار حسین[12]

پی نوشت :

1- ر.ك:«بحار الانوار»،ج 97،ص 124.
2- ر.ك:«بحار الانوار»،ج 98،ص 140 به بعد.
3- همان،ج 97،ص 134.
4- در این زمینه ر.ك:«زیارت‏»،به قلم مؤلف،نشر سازمان حج و زیارت.
5- «لؤلؤ و مرجان‏»،محدث نورى.
6- منتهى الآمال،ج 1 ص 341.در این زمینه‏ها به كتابهاى‏«حماسه حسینى‏»و«تحریفهاى عاشورا»از شهید مطهرى‏مراجعه شود.
7- مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4 ص 68.
8- لهوف،ص 57.
9- كشف الغمه،ج 2 ص 32.
10- بحار الانوار،ج 45 ص 51،مقتل خوارزمى،ج 2 ص 32.
11- حسین،پیشواى انسانها،ص 30.
12- طوفان.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:38
اهل بیت
نویسنده: حجت الاسلام جواد محدثی

اسارت

دستگیر كردن،افرادى از لشكر مخالف یا افراد عادى را در جنگها بعنوان‏«اسیر»
گرفتن و برده ساختن.در جنگهاى صدر اسلام نیز گروهى از كفار،اسیر گرفته مى‏شدند، یابعضى از مسلمانان به اسارت مشركین در مى‏آمدند.
در حادثه كربلا،این فاجعه كه اهل بیت امام حسین‏«ع‏»را پس از عاشورا اسیر گرفته وشهر به شهر گرداندند[1] و در كوفه و شام به نمایش گذاشتند،نقض آشكار قوانین اسلام‏بود،چرا كه هم اسیر گرفتن مسلمان صحیح نیست و هم اسیر كردن زن مسلمان.آنگونه‏كه على‏«ع‏»نیز در جنگ جمل،اسیر كردن را روانشمرد و عایشه را همراه عده‏اى زن‏به شهر خودش باز گرداند. البته بسر بن ارطاة به دستور معاویه بر یمن حمله كرد و زنان‏مسلمان را به اسارت گرفت.به اسیرى بردن عترت پیامبر در دوره حكومت اموى،اهانت‏به مقدسات دین بود،تا آنجا كه در دربار شام،یكى از شامیان از یزید مى‏خواست كه‏فاطمه دختر سید الشهدا را بعنوان كنیز،به او ببخشد!كه با اخطار حضرت زینب رو به رو شد.[2]گر چه یزید،اهل بیت امام حسین‏«ع‏»را براى ترساندن مردم دیگر اسیر كرد و شهر به‏شهر با خفت و خوارى گرداند،ولى این دودمان عزت و آزادگى،از«اسارت‏»هم بعنوان‏سلاحى در مبارزه با باطل و افشاى چهره دشمن استفاده كردند و با خطبه‏ها و سخنرانیهاى‏بیدارگرشان حیله دشمن را نقش بر آب كردند.خطابه‏هاى زینب كبرى و امام سجاد«ع‏»ودختر امام حسین‏«ع‏»در كوفه و شام،نمونه‏اى از«مبارزه در اسارت‏»بود.حضرت زینب،حتى در مجلس یزید و پیش روى او به این اسیر گرفتن و عمل ظالمانه و خارج از دین اواعتراض كرد:«اظننت‏یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء،فاصبحنانساق كما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا...امن العدل یابن الطلقاء تخدیرك حرائرك‏و امائك و سوقك بنات رسول الله سبایا قد هتكت‏ستورهن و ابدیت وجوههن تحدوبهن‏الاعداء من بلد الى بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المعاقل...»[3]مى‏توان گفت امام حسین‏«ع‏»با تدبیر و حسابگرى دقیق،زنان و فرزندان را همراه خودبه كربلا برد،تا راوى رنجها و گزارشگر صحنه‏هاى عاشورا و پیام رسان خون شهیدان‏باشند و سلطه یزیدى نتواند بر آن جنایت عظیم،پرده بكشد یا قضایا را به گونه‏اى وانمودكند.از این رو،وقتى ابن عباس به سید الشهدا گفت چرا زنان و كودكان را به عراق مى‏برى،پاسخ داد:«قد شاء الله ان یراهن سبایا...»[4]خدا خواسته كه آنان را اسیر ببیند.این اشاره به‏همان برنامه حساب شده است.به گفته مرحوم كاشف الغطاء:اگر حسین و فرزندان اوكشته مى‏شدند،ولى آن سخنرانیها و افشاگریهاى اهل بیت در آن موقعیتهاى حساس نبود،آن آثار و اهدافى كه امام حسین در واژگون ساختن حكومت‏یزیدى داشت محقق نمى‏شد.[5]اسارت اهل بیت با آن وضع رقت بار،عواطف مردم را به نفع جبهه حق و به زیان‏حكومت‏یزید برانگیخت و سخنان زینب و سجاد«ع‏»در طول اسارت،لذت پیروزى‏نظامى را در ذائقه یزید و ابن زیاد،چون زهر، تلخ ساخت و جلوى تحریف تاریخ راگرفت و به بازماندگان و خانواده‏هاى شهدا درس داد كه شهیدان با خونشان و بازماندگان‏با رساندن پیام خون،باید حق را یارى كنند،شهیدان كارى حسینى كنند و ماندگان،كارى‏زینبى!اسارت،هرگز به معناى تسلیم شدن و انگیزه و هدف را فراموش كردن نیست.
آزادگان سرافراز دفاع مقدس در ایران نیز،در اسارتگاههاى عراق،ادامه دهنده جهادرزمندگان بودند و صبر و استقامتشان را از كاروان اسراى اهل بیت آموخته بودند.
زینب‏«ع‏»قافله سالار كاروان اسارت بود و مردانه و صبورانه،آن دوران تلخ را به پایان رساند.
ما وارث شهادت و ایثاریم
بنیانگذار عزت و آزادى
ما شور پر شراره ایمانیم
آنجا كه نیست جرات فریادى
در بطن این اسارت ما خفته است
آزادى تمام گرفتاران
مرگ پر افتخار پدرهامان
سرمایه حیات هدفداران
رفتیم پیشواز اسارتها
تا كاخهاى ظلم براندازیم
تا در زمان قحطى حق جویان
آبى به آسیاب حق اندازیم
ما رهسپار شهر خموشانیم
شهرى كه سایه‏بان زده از وحشت
شاید به تازیانه یك فریاد
بیدارشان كنیم،از این غفلت
در كوفه و دمشق به پاسازیم
طوفانى از وزیدن صرصرها
هر جا كه شهر خفته و تاریكى است
روشن كنیم جلوه اخگرها[6]

اوصاف سید الشهدا«ع‏لیه السلام»

در اوصاف،القاب و عناوینى كه نسبت به حسین بن على‏«ع‏»به كار رفته،بخصوص‏آنچه در زیارتنامه‏هاى آن حضرت دیده مى‏شود،یك جهان مطلب است.همه،نشان‏دهنده مقام والا و جایگاه رفیع او نزد خدا و رسول و ائمه است.برخى از این اوصاف،كه‏از یك نگاه اجمالى و گذرا به زیارتنامه‏هاى‏«مفاتیح الجنان‏»بر مى‏آید،چنین است:
امام،شهید،رشید،مظلوم،مقتول،مخذول،مهتضم،مجاهد،عابد،ذائد،قتیل العبرات،اسیر الكربات،صریع العبرة الساكبة،قتیل الكفره،طریح الفجره،قتیل الله،ثار الله،حجة الله،باب الله، خالصة الله،ولى الله،صفى الله،حبیب الله،سفیر الله،امین الله،عبد الله،وتر الله،الدلیل على الله، الداعى الى الله،عیبة علم الله،موضع سر الله،نور،ثائر،طیب،صدیق،طهر،طاهر،مطهر،عمود دین،دلیل عالم،شریك قرآن،وصى مبلغ،سبط منتجب،سفینه نجات،خامس اصحاب كساء، سبط الرسول،سید شباب اهل الجنة،قتیل الظماء،غریب الغرباء،باب المقام،باب حكمة رب العالمین،شاهد،وارث،وتر الموتور،خازن الكتاب المسطور،وارث التوراة و الانجیل و الزبور، سید الشهدا،و...بسیارى از القاب و اوصاف دیگر.[7]در سخنرانیهاى آن حضرت نیز نمونه‏هایى وجود دارد كه اوصاف و ویژگیهاى خود رابر مى‏شمارد،از جمله خطبه‏اى كه روز عاشورا خطاب به كوفیان ایراد كرد و خصوصیات‏خود را بیان كرد،كه در بخشى از آن است:«اما بعد، فانسبونى فانظروا من انا؟ثم ارجعواالى انفسكم و عاتبوها،فانظروا هل یحل لكم قتلى و انتهاك حرمتى؟الست ابن بنت نبیكم وابن وصیه و ابن عمه...»[8]

اهداف نهضت عاشورا

مقصود از«هدف‏»امام حسین‏«ع‏»در حادثه كربلا،چیزى است كه آن حضرت براى‏دست‏یافتن به آنها یا تحقق آنها هر چند در زمانهاى بعد،دست به آن قیام زد و در این راه،شهید شد. فهرستى از این اهداف مقدس به این صورت است:
1-زنده كردن اسلام‏
2-آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهیت واقعى امویان‏
3-احیاى سنت نبوى و سیره علوى‏
4-اصلاح جامعه و به حركت در آوردن امت‏
5-از بین بردن سلطه استبدادى بنى امیه بر جهان اسلام‏
6-آزاد سازى اراده ملت از محكومیت‏سلطه و زور
7-حاكم ساختن حق و نیرو بخشیدن به حق پرستان‏
8-تامین قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع‏
9-از بین بردن بدعتها و كجرویها
10-تاسیس یك مكتب عالى تربیتى و شخصیت بخشیدن به جامعه‏این هدفها،هم در اندیشه و عمل سید الشهدا،جلوه‏گر بود،هم در یاران و سربازانش.
از جمله سخنان امام حسین‏«ع‏»كه گویاى اهداف اوست،عبارت است از:
«...انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى،ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكرو اسیر لبسیرة جدى و ابى على بن ابى طالب‏».[9]و در نامه خود به بزرگان بصره نوشت:«...انا ادعوكم الى كتاب الله و سنة نبیه،فان‏السنة قد امیتت و البدعة قد احییت فان تسمعوا قولى اهدكم سبیل الرشاد».[10]و در نامه‏اى كه همراه مسلم بن عقیل به كوفیان نوشت،رسالت امامت را اینگونه ترسیم‏فرمود:«...فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس‏نفسه على ذات الله،و السلام‏».[122]و در كربلا به یاران خویش فرمود:«الا ترون الى الحق لا یعمل به والى الباطل لا یتناهى‏عنه،لیرغب المؤمن فى لقاء الله،فانى لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الابرما».[11]
از حسین اكتفا به نام حسین
نبود در خور مقام حسین
بلكه یابد كه خلق دریابند
علت اصلى قیام حسین
كشته شد زیر بار ظلم نرفت
به به از قدرت تمام حسین
بهر احیاى دین شهادت یافت
زنده شد نام دین زنام حسین[12]

ایثار

از بارزترین مفاهیم و درسهاى عاشورا،«ایثار»است.ایثار یعنى فداكارى و دیگرى رابر خود مقدم داشتن و جان و مال خود را فداى چیزى برتر از خویش كردن.در كربلا،فداكردن جان در راه دین،فدا كردن خود در راه امام حسین‏«ع‏»،به خاطر حسین،تشنه جان‏دادن و...دیده مى‏شود.امام حسین‏«ع‏»جان خود را فداى دین مى‏كند،اصحاب او،تازنده‏اند،نمى‏گذارند كسى از بنى هاشم به میدان رود،تا بنى هاشم زنده‏اند،آسیبى به‏حسین‏«ع‏»نمى‏رسد.شب عاشورا كه امام،بیعت را از آنان بر مى‏دارد كه جان خویش رانجات دهند،یكایك برخاسته،اعلام فداكارى مى‏كنند و مى‏گویند:زندگى پس از تو رانمى‏خواهیم و خود را فداى تو مى‏كنیم.[13] وقتى مسلم بن عوسجه بر زمین مى‏افتد،درآخرین لحظات به حبیب بن مظاهر وصیت مى‏كند كه تا زنده‏اى مبادا دست از یارى حسین‏بردارى،جانت را فداى او كن.[14] برخى از یاران امام حسین،هنگام نماز ظهر،جان خویش‏را سپر تیرهاى دشمن مى‏كنند و امام نماز مى‏خواند. عباس‏«ع‏»بالب تشنه وارد فرات‏مى‏شود و چون مى‏خواهد آب بنوشد،یاد لبهاى تشنه حسین و اطفال افتاده،آب‏نمى‏نوشد و به خویش نهیب مى‏زند كه آیا آب بنوشى،در حالى كه حسین‏«ع‏»تشنه و درآستانه مرگ است؟[15]
آب،شرمنده ایثار علمدار تو شد كه چرا تشنه از او اینهمه بى تاب گذشت[16]
زینب،براى نجات جان امام سجاد«ع‏»،خویش را به خیمه آتشگرفته مى‏زند.وقتى هم‏كه در مجلس یزید،فرمان مى‏دهند كه امام سجاد«ع‏»را بكشند،زینب جان خویش را سپربلا قرار مى‏دهد و دهها صحنه دیگر كه هر كدام زیباتر از دیگرى الفباى ایثار را به آزادگان‏مى‏آموزد. این كه كسى حاضر باشد جان خویش را فداى جان دیگرى و فداى مكتب كند،نشانه ایمان والا به آخرت و بهشت و پاداش الهى است.امام حسین نیز در آغاز حركت به‏كربلا،فرمود هر كه آماده است جان خویش را در راه ما نثار و ایثار كند،با ما حركت كند:
«من كان باذلا فینا مهجته...فلیرحل معنا...».[17] همین فرهنگ بود كه نوجوانى چون‏حضرت قاسم را وامى‏داشت كه روز عاشورا خطاب به امام حسین‏«ع‏»بگوید:«روحى‏لروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقاء»[18] جانم فداى جانت.در زیارت عاشورا نیز به‏صفت ایثار یاران حسین‏«ع‏»تصریح شده است:«الذین بذلوا مهجهم دون الحسین‏علیه السلام‏»[19] آنان كه از جان و خون خویش در راه حسین‏«ع‏»گذشتند.

پی نوشت :

1- بحار الانوار،ج 45،ص 58.
2- تاریخ طبرى(چاپ قاهره)،ج 4،ص 353.
3- مقتل الحسین،مقرم،ص 462.
4- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 297.
5- همان،ص 298.
6- قبله این قبیله(از مؤلف)،ص 96.
7- بحار الانوار،ج 45،ص 6.
8- حیاة الامام الحسین بن على،ج 2،ص 264.
9- همان،ص 322.
10- همان،ص 340.
11- حیاة الامام الحسین بن على،ج 3،ص 98.
12- حسین،پیشواى انسانها،ص 53.
13- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 100.
14- بحار الانوار،ج 45،ص 20.
15- همان،ص 41.
16- نصر الله مردانى.
17- بحار الانوار،ج 44،ص 366.
18- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 467.
19- بحار الانوار،ج 98،ص 293 و 296،مفاتیح الجنان،زیارت عاشورا.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:37
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

بصیرت

از ویژگیهاى فكرى و عملى یاران سید الشهدا«ع‏»در نهضت عاشورا،«بصیرت‏»وبینش بود.در فرهنگ دینى و متون معارف،از كسانى با عنوان‏«اهل البصائر»یاد شده‏است،یعنى صاحبان روشن بینى و بیدار دلى و شناخت عمیق نسبت به حق و باطل،امام وحجت الهى،راه و برنامه، دوست و دشمن،مؤمن و منافق.صاحبان بصیرت،چشم‏درونشان بیناست،نه تنها چشم سر.با آگاهى،هشیارى و انتخاب گام در راه مى‏گذارند وعملكرد و موضعگیریهایشان ریشه اعتقادى و مبناى مكتبى و دینى دارد،جهادشان مكتبى‏و مبارزاتشان مرامى است،نه سودجویانه و دنیاپرستانه یا نشات گرفته از تعصبات قومى وجاهلى،یا تحریك شده تبلیغات فریبكارانه جناح باطل و سلطه زور.اهل بصیرت،راه‏خود را روشن و بى‏ابهام و بحق مى‏بینند و باطل بودن دشمن را یقین دارند و با تطمیع وتهدید،نه خود را مى‏فروشند و نه دست از عقیده و جهاد برمى‏دارند.شمشیرها وجهادشان پشتوانه عقیدتى دارد.به فرموده على‏«ع‏»:«حملوا بصائرهم على اسیافهم‏».[1]اینگونه مدافعان بینادل و پیروان دل آگاه،هم در ركاب على‏«ع‏»با معاویه مى‏جنگیدند،هم در همه حال امام مجتبى‏«ع‏»را حمایت مى‏كردند،هم در عاشورا جان خویش را فداى‏امام خویش و نصرت قرآن مى‏كردند.این از سخنرانیها و رجزها و پاسخهایشان روشن‏بود.سید الشهدا«ع‏»را امامى مى‏دانستند كه باید یاریش كرد و جان در راهش باخت ودشمنانش را كافر دلان نفاق پیشه‏اى مى‏شناختند كه جهاد با آنان همچون جهاد با مشركان‏بود و اجر داشت.سخنان امام حسین‏«ع‏»،امام سجاد«ع‏»،حضرت ابا الفضل،على اكبر، جوانان بنى هاشم،یاران ابا عبد الله‏«ع‏»همه گویاى عمق بصیرت آنان است.امام صادق‏«ع‏»
درباره حضرت عباس،تعبیر«نافذ البصیرة‏»دارد،كه گویاى عمق بینش و استوارى ایمان‏او در حمایت از سید الشهداست:«كان عمنا العباس بن على نافذ البصیرة صلب‏الایمان...».[2] در زیارتنامه حضرت عباس است:«و انك مضیت على بصیرة من امرك‏مقتدیا بالصالحین...».سخن على اكبر خطاب به امام كه‏«مگر ما بر حق نیستیم؟»مشهوراست.در جبهه مقابل،كوردلانى دنیا طلب و فریب خوردگانى بى‏انگیزه و تحریك‏شدگانى نادان بودند كه تبلیغات اموى چشم بصیرتشان را بسته بود و لقمه‏هاى حرام،گوش حقیقت نیوش را از آنان گرفته بود.

بلا و كربلا

بلا هم به معناى رنج و محنت و گرفتارى است،هم به معناى آزمایش و امتحان.اغلب،رنجها و گرفتاریها مایه آزمون انسانها در زندگى و در طریق دیندارى است.كربلا(كرب وبلا)نیز آمیخته‏اى از عظیمترین رنجها و محنتها بود و هم بزرگترین آزمایش تاریخى براى‏اهل حق و باطل،تا موضع خویش را مشخص سازند.وقتى سید الشهدا«ع‏»به این سرزمین‏رسید،پرسید: اینجا چه نام دارد؟گفتند:كربلا،چشمان آن حضرت پر از اشك شد وپیوسته مى‏فرمود:«اللهم انى اعوذ بك من الكرب و البلاء»و یقین كرد كه شهادتگاه خودو یارانش همین جاست و فرمود: «هذا موضع كرب و بلاء،هاهنا مناخ ركابنا و محط رحالناو سفك دماءنا».[3] اینجا سرزمین رنج و گرفتارى و بلاست،اینجا محل فرود آمدن ما وجایگاه ریخته شدن خونهاى ماست.
آمیختگى این سرزمین و این نام با شداید و رنجها پیش از آن نیز از زبان اولیاء خدا نقل‏شده است.حضرت عیسى‏«ع‏»وقتى بر این سرزمین گذشت،اندوه او را فرا گرفت و آن‏زمین را«ارض كرب و بلاء»دانست.[4] روزى حضرت رسول‏«ص‏»براى دخترش‏فاطمه‏«ع‏»از شهادت حسین‏«ع‏»در آینده سخن مى‏گفت،در حالى كه حسین‏«ع‏»كودكى‏در آغوش مادر بود.حضرت زهرا«ع‏»از پدر پرسید:آن جا كه فرزندم كشته مى‏شودكجاست؟فرمود:كربلاست،سرزمین محنت و رنج بر ما و بر امت...«موضع یقال له‏كربلاء و هى دار كرب و بلاء علینا و على الامة[الائمة]...».[5]اگر كربلا را سرزمین آزمایش به حساب آوریم،هم آزمایش خلوص،فداكارى و عشق‏ابا عبد الله‏«ع‏»و خاندان و یاران اوست كه در كوره رنجها و شهادتها و داغها و مصیبتها، جوهره ذاتى و بعد متعالى آنان و میزان صدق عقیده و ادعایشان به ظهور رسید، هم‏آزمایشگاه كوفیان و مدعیان نصرت و یارى و نیز حكام اموى بود كه نسبت به فرزند پیامبرو حجت الهى آنگونه رفتار كردند.ابا عبد الله‏«ع‏»نیز در اشاره به جنبه آزمونى بلاها دركشف جوهره دیندارى و میزان تعهد،در خطابه‏اى كه در منزلگاه‏«ذو حسم‏»(و بقولى دركربلا)ایراد نمود،فرمود:«...ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه‏ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون‏».[6] مردم بنده دنیایند و دین بر زبانشان‏شیرین است و تا زندگیهاشان بچرخد و آسوده باشند،دم از دین مى‏زنند.اما آنگاه كه با«بلا»آزموده شوند،دینداران اندك مى‏شوند.
چه آزمایشى سخت‏تر از اینكه حجت‏خدا را در محاصره دشمنان ببینند و بخاطر دنیاطلبى و بیم از مرگ،دست از یارى او بردارند!به همین جهت،وقتى امام در طول راه ازبعضى یارى خواست و آنان روحیه فداكارى و جهاد در ركاب امام را نداشتند،حضرت‏فرمود كه از منطقه دور باشند،چرا كه هر كس نداى نصرت خواهى امام را بشنود و یارى‏نكند،گرفتار عذاب الهى خواهد شد،«فو الله لا یسمع واعیتنا احد و لا ینصرنا الا(هلك)
البه الله فى نار جهنم‏».[7]به علاوه،آزمایش بزرگ كربلا،براى اهل بیت و حسین بن على‏«ع‏»نیز وسیله قرب به‏خدا و ترفیع درجه بود،آنگونه كه حضرت ابراهیم و اسماعیل با فرمان‏«ذبح‏»،آزمایش‏شدند و نیز،ابراهیم،به فرمان الهى مامور شد خانواده خود را در دشت بى آب و خشك،تنها بگذارد،و نیز با آتش نمرودیان آزمایش شد و در دل شعله‏ها رفت.
سید الشهدا«ع‏»نیز هفتاد و دو قربانى به مسلخ عشق آورد،خودش نیز«ذبح عظیم‏»بودو قربانى آل الله.فرزندان و اهل بیت او نیز در صحراى طف،گرفتار امواج بلا و عطش‏شدند،و همه در آزمایشگاه كربلا،رو سفید و پیروز از آزمون برآمدند و كلام حسین‏«ع‏»
در واپسین لحظات،حكایتگر رضا و تسلیم بود«الهى رضى بقضائك و تسلیما لامرك‏».
در سخنرانى فاطمه دختر امام حسین‏«ع‏»نیز اشاره است به اینكه كربلا هم مایه آزمون‏براى امت پیغمبر بود و هم براى عترت.دیگران امتحان بدى دادند،اما اهل بیت از این‏امتحان رو سفید درآمدند:«فانا اهل بیت ابتلانا الله بكم و ابتلاكم بنا فجعل بلاءنا حسنا»[8]اینگونه است كه مى‏توان به عاشورا،از بعد«بلا»هم نگریست و«ابتلا»را زمینه جلوه بعدالهى شهیدان راه خدا دانست.زائر حسین‏«ع‏»نیز باید تمثیلى از شداید و رنجها و سوز وگدازها و خوف و عطشها را در خویش پدید آورد و كربلایش‏«كرب‏»و«بلا»باشد.
دلا خون شو كه خوبان این پسندند دلا،خوبان دل خونین پسندند

بیعت

در حادثه كربلا،تلاش عمده دشمن آن بود كه حسین بن على‏«ع‏»را به بیعت با یزید بن‏معاویه وادارد و آن حضرت هم نپذیرفت تا شهید شد.
نگاهى ریشه‏اى‏تر به‏«اصل بیعت‏»:بیعت به معناى پیمان و عهد بستن است.شكستن‏بیعت،نزد عرب بسیار زشت بوده است.بیعت با حاكم،نوعى راى موافق دادن و امضا وتبعیت و تعهد اطاعت محسوب مى‏شد و عدم بیعت،نوعى تمرد و به رسمیت نشناختن.
بیعت در صدر اسلام،مفهوم اطاعت و پذیرش حكومت را داشت و بیعت كننده با حاكم، نمى‏توانست با او به مخالفت و جنگ بپردازد و آنگاه كه علنى انجام مى‏گرفت،مردم، بیعت‏كننده را طرفدار خلیفه و حاكم مى‏شناختند و پس گرفتن بیعت،معمول و مقبول نبود، چون هم جانش در خطر مى‏افتاد،هم آبرویش.در تاریخ اسلام،بیعت عقبه،بیعت رضوان‏و... وجود داشت.قرآن،بیعت مردم را با پیامبر،بیعت با خدا مى‏داند:«ان الذین یبایعونك‏انما یبایعون الله،ید الله فوق ایدیهم فمن نكث فانما ینكث على نفسه...»[9] درباره بیعت‏زنان مؤمن با پیامبر،مى‏خوانیم:«اذا جاءك المؤمنات یبایعنك...فبایعهن‏»[10] كه مواد بیعت‏را هم مطرح مى‏كند.
بیعت،دست دادن با كسى به عنوان عهد و پیمان بر امرى است و سوگندى است براى‏وفادارى به یك نظام و حاكم.دست در دست‏حاكم و امیر و والى یا نماینده او گذاشتن‏بیعت تلقى مى‏شود و بیعت در اسلام،نه به عنوان روش انتخاب رهبر،بلكه به مثابه عامل‏تحكیم كومت‏یك امام و رهبر شایسته تلقى مى‏گردد،آن هم بر محور شرع و قانون‏خدا.به فرموده على‏«ع‏»در نهج البلاغه‏«لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق‏».در كتب‏حدیث،باب خاصى براى آن گشوده‏اند كه حاكى از اهمیت آن در نظام سیاسى و اجتماعى‏اسلام است.[11] از این رو،پس از وفات پیامبر اسلام،موضوع بیعت كردن و بیعت گرفتن ازمردم به نفع حكومت، ساسیت‏سیاسى فوق العاده‏اى یافت و در سقیفه خود را نشان داد.
طبق همین اصل،على‏«ع‏»و یاران همدل او را مى‏خواستند به بیعت وادارند.خود آن‏حضرت نیز پس از مرگ عثمان،با بیعت مردم با وى،خلافت را عهده‏دار شد.
بیعت گرفتن معاویه به نفع پسرش یزید،در زمانى كه هنوز خودش زنده بود،آن هم باتهدید و ارعاب و زور،از نقاط ننگ سلطه امویان است.معاویه در سال 59 از مردم شام وچهره‏هاى معروف قبایل،به نفع یزید به عنوان ولیعهد خویش بیعت گرفت و نامه دعوت‏به بیعت را به شهرهاى دیگر هم نوشت.البته مورد اعتراضهایى هم قرار گرفت.ولى‏مخالفان را سركوب مى‏كرد.[12] پس از مرگ معاویه نیز،یزید به والى مدینه نامه نوشت كه به‏هر صورت از حسین بن على‏«ع‏»بیعت بگیرد.امام حسین نیز كه یزید را شایسته خلافت‏نمى‏دانست،از بیعت امتناع داشت و مى‏فرمود:«مثلى لا یبایع مثل یزید».
در دورانى هم كه سید الشهدا در مكه بود،در پى نامه‏ها و دعوتهاى كوفیان براى‏عزیمت به آنجا،آن حضرت مسلم بن عقیل را فرستاد.شیعیان كوفه نیز با نماینده‏امام حسین بیعت كردند.تعداد بیعتگران كوفه با مسلم را 18 هزار تا 25 هزار هم نوشته‏اند.[13]«برداشتن بیعت‏»از سوى امام یا والى،در واقع آزاد گذاشتن بیعتگر نسبت به تعهدى بودكه با بیعت‏سپرده بود. امام حسین‏«ع‏»شب عاشورا،ضمن خطبه‏اى وفاى یاران را ستود وبرایشان پاداش الهى طلبید، آنگاه بیعت را با این جملات از آنان برداشت تا هر كه‏مى‏خواهد،از پوشش شب استفاده كرده، صحنه را ترك گوید:«الا و انى قد اذنت لكم‏فانطلقوا جمیعا فى حل لیس علیكم حرج منى و لا ذمام،هذا اللیل قد غشیكم فاتخذوه‏جملا».[14] البته یاران یكایك برخاسته و با نطقهاى پرشورى اعلام وفادارى كردند و آن‏شب،كسى نرفت.سخن مسلم بن عوسجه،زهیر،فرزندان مسلم بن عقیل و دیگران‏معروف است.[15]

بى‏وفایى

از خصلتهاى مردم كوفه شمرده شده است كه هم با على بن ابى طالب‏«ع‏»بى‏وفایى‏نشان دادند،هم با امام مجتبى‏«ع‏»،هم با مسلم بن عقیل و هم با سید الشهدا بیعت كردند وپیمان شكستند.نامه دعوت نوشتند و تیغ كشیدند.این خصلت كوفیانه در ذهن دیگران‏مانده بود. هنگامى كه امام حسین‏«ع‏»تصمیم گرفت به كوفه رود،افراد متعددى او را برحذر مى‏داشتند و بى‏وفایى اهل كوفه را یادآور مى‏شدند.خود امام حسین‏«ع‏»نیزروز عاشورا به این عهد شكنى و بى‏وفایى آنان اشاره كرد و فرمود:«واى بر شما اى كوفیان!
زشت باد كارتان!ما را به یارى فراخواندید،چون نزد شما آمدیم و ندایتان را پاسخ گفتیم، همان شمشیرها را كه با ما هم قسم بود،به روى ما كشیدید...«یا اهل الكوفة!قبحا لكم وترحا، بؤسا لكم و تعسا،استصرختمونا والهین...»[16].«كوفى‏»در خاطره مردم همردیف با«بى‏وفا»بود. حضرت زینب نیز در خطبه‏اش در كوفه،به كوفیان چنین خطاب كرد:«یااهل الكوفة!یا اهل الختل و الغدر»كه اشاره به همان ریا،تزویر،نفاق و بى‏وفایى آن مردم‏بود.این ذهنیت،همچنان باقى است.از شعارهاى مردم ایران پس از پیروزى انقلاب‏اسلامى و در ایام جنگ تحمیلى،در حمایت از رهبرى این بود كه‏«ما اهل كوفه نیستیم،امام تنها بماند»،«ما اهل كوفه نیستیم،على تنها بماند.»

پی نوشت :

1- نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 150.
2- اعیان الشیعه،ج 7،ص 430.
3- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 91.
4- بحار الانوار،ج 44،ص 253.
5- همان،ص 264.
6- تحف العقول،حرانى،ص 245(چاپ جامعه مدرسین).
7- بحار الانوار،ج 44،ص 379،انساب الاشراف،ج 3،ص 174.
8- ریاض القدس،ج 2،ص 341.
9- فتح،آیه 10.
10- ممتحنه،آیه 12.
11- باب لزوم البیعة و كیفیتها و ذم نكثها(بحار الانوار،ج 64،ص 181،چاپ بیروت).
12- مروج الذهب،ج 3،ص 27.درباره بیعت گرفتن معاویه براى یزید،ر.ك:الغدیر،ج 10،ص 242.
13- مقتل الحسین،مقرم،ص 168.
14- بحار الانوار،ج 44،ص 393.
15- همان.(پیرامون‏«بیعت‏»،به بحث مفصل ة‏«دایرة المعارف تشیع‏»ج 3،ص 581 مراجعه كنید.)
16- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 467.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:36
اهل بیت
نویسنده: حجت الاسلام جواد محدثی

تباكى

خود را به گریه زدن،خود را گریان نشان دادن،خود را شبیه گریه‏كننده ساختن،حالت‏گریه به خود گرفتن.در راه احیاى عاشورا و سوگوارى بر عزاى حسین‏«ع‏»،هم گریستن،هم گریاندن و هم حالت گریه داشتن ثواب دارد.حتى اگر كسى نگرید یا گریه‏اش نیاید،گرفتن این حالت،هم در خود شخص حالت اندوه و تحسر ایجاد مى‏كند،هم به مجلس‏عزا،چهره و رنگ غم مى‏بخشد.تباكى،همسویى با داغداران سوگ عاشوراست و مثل‏گریستن و گریاندن است.در حدیث امام صادق‏«ع‏»است:«من انشد فى الحسین شعرافتباكى فله الجنة‏»[1] هر كه در باره حسین،شعرى بگوید و تباكى كند،بهشت براى اوست.
در حدیثى هم كه سید بن طاووس نقل كرده،چنین است:«من تباكى فله الجنة‏»[2] و درحدیث قدسى آمده است:«یا موسى!ما من عبد من عبیدى فى ذلك الزمان بكى او تباكى‏و تعزى على ولد المصطفى الا و كانت له الجنة ثابتا فیها»[3] اى موسى هر یك از بندگانم كه‏در زمان شهادت فرزند مصطفى‏«ص‏»گریه كند یا حالت گریه به خود گیرد و بر مصیبت‏سبط پیامبر تعزیت گوید،همواره در بهشت‏خواهد بود.
البته غیر از تباكى در مصیبت ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»،حالت گریه به خود گرفتن درمناجات و دعا و از خوف خدا نیز مطلوب است و این از نمونه‏هاى روانى تاثیر ظاهر درباطن است. رسول خدا«ص‏»در این زمینه به ابوذر غفارى فرمود:«یا اباذر!من استطاع ان‏یبكى فلیبك،و من لم یستطع فلیشعر قلبه الحزن و لیتباك،ان القلب القاسى بعید من‏الله‏»[4] هر كه مى‏تواند گریه كند،پس بگرید و هر كه نتواند،پس در دل خویش حزن قراردهد و تباكى كند، همانا قلب قساوت گرفته،از خداوند دور است.امام صادق‏«ع‏»در باره‏گریه بر گناه خویش و از خوف خدا مى‏فرماید:«ان لم یجئك البكاء فتباك،فان خرج‏منك مثل راس الذباب فبخ بخ‏»[5] اگر گریه‏ات نمى‏آید،خود را به حالت گریه درآور،پس‏اگر به اندازه سر مگسى اشك بیرون آمد، پس مرحبا به تو.

تحریفهاى عاشورا

نهضت عاشورایى امام حسین‏«ع‏»،با انگیزه امر به معروف و نهى از منكر و براى نجات‏اسلام و مبارزه با طغیان بود.اهداف و آرمانهاى مقدس،چهره‏هاى متعالى و درخشان وانگیزه‏هایى اجتماعى و سیاسى داشت.آن همه تشویق براى گریه بر سید الشهدا وعزادارى براى سید مظلومان نیز،براى زنده نگهداشتن این مكتب جهاد و شهادت و حفظ‏ارزشها بود.متاسفانه در طول تاریخ،تحریفهایى چه در انگیزه‏ها و اهداف،چه درچهره‏هاى حماسه‏ساز و چه در برنامه‏هاى مربوط به عاشورا انجام شد.
تحریفهاى عاشورا،برخى به‏«محتوا»بر مى‏گردد،برخى به‏«شكل‏»و برخى به‏«افراد».
كتابهایى كه به عنوان مقتل نوشته شد و روضه‏هایى كه براى عاشورا گفته و خوانده شد، گاهى چون با انگیزه گریاندن مستمعین بود،آمیخته به مطالب ضعیف،غیر مستند و احیانادروغ گشت.علاقه‏اى كه به چهره‏هاى عاشورایى وجود داشت،سبب شد در حوادث آن‏حماسه،غلوها و مبالغه‏هایى نقل شود كه غیر عقلى و باور نكردنى است.آمار و ارقام‏كشته‏ها و برخى حوادثى كه بظاهر غم‏انگیز و سوزناك بود،بر اصل واقعه افزوده شد.
انگیزه آن حماسه اجتماعى و خونین نیز،گاهى تا حد«كشته شدن براى شفاعت ازگنهكاران امت‏»تنزل یافت.نوع برخوردهاى امام حسین‏«ع‏»،زینب و امام سجاد«ع‏»وكودكان و اهل بیت، گاهى به صورت عجز و لابه و ذلت و حقارت در برابر فاسقانى چون‏یزید و عمر سعد و ابن زیاد و شمر و...در آمد و خواسته بزرگ امام در این میدان حماسه،كه رد بیعت با حكومت جور بود، به درخواست جرعه‏اى آب براى لب عطشان خویش یاگلوى خشك على اصغر در آمد.
در روضه‏هایى كه خوانده مى‏شد و تعزیه‏هایى كه برپا مى‏گشت و شعرها و نوحه‏هایى‏كه سروده و اجرا مى‏شد،از زینب و امام سجاد و مسلم بن عقیل و سكینه و...چهره‏هایى‏ارائه گشت كه با روح بلند و عزتمند و بزرگوار آن خاندان شرف و كرامت،ناسازگار بود.
حتى خصومت دیرین امویان با اساس دین و وحى و نبوت،به دشمنى شخصى‏حسین‏«ع‏»و یزید تبدیل شد.رسالت‏یارى رساندن به جبهه گسترده حسینى در طول‏تاریخ،تنها به سطح گریستن بر تشنگى و مظلومیت آل عبا پایین آمد و بیش از روضه‏فكر امام حسین‏«ع‏»،روضه جسم پاره پاره او و بیش از پیام خونین سید الشهدا،حلقوم‏بریده ابا عبد الله مطرح شد.حتى مبارزه دشمنان با اصل اقامه عزا براى سالار شهیدان(كه‏بى‏ثمر بود)تبدیل شد به آزادى مراسم و ترویج‏شعائر،ولى همراه با مسخ حقیقت عاشوراو فلسفه قیام كربلا،كه اینگونه برنامه‏ها،هیچ تعارضى با سلطه ستم و فسق نداشته باشد واین بزرگترین تحریف محتوایى عاشورا بود.در حالى كه در تاریخ شیعه،قیام توابین،پس‏از گریه بر مزار شهداى كربلا و یاد مظلومیت امام حسین‏«ع‏»شكل گرفت و شیعیان درسرزمین كربلا و با الهام از عاشورا،به رهبرى سلیمان بن صرد،قیامى را شكل وسازماندهى دادند.و عاشورا،تكلیف‏آور براى هر مسلمان بود،نه آنكه امام،یك وظیفه‏خاص و دستور خصوصى داشته باشد.
اعتقاد به شفاعت‏سید الشهدا و نیز ثوابهاى فراوان براى اشك ریختن بر آن حضرت وهمچنین نتایج ارزشمند محبت و ولایت اهل بیت‏«ع‏»،همه صحیح است،اما این مسائل‏بگونه‏اى یكجانبه طرح شد كه بسیارى از علاقه‏مندان اهل بیت،تعارضى میان گریستن برحسین‏«ع‏»و ارتكاب فسق و فجور و زیر پا نهادن حق الناس و ترك وظایف ندانند وامیدشان به حسین‏«ع‏»باشد،هر چند كه غرق گناه باشند!امام سجاد«ع‏»كه همان روح‏حسینى و شجاعت علوى را داشت و در عاشورا به مصلحت الهى بیمار بود و توان جنگیدن نداشت،در پى همین تلقینات تحریف شده،به‏«امام بیمار»شهرت یافت و دراذهان عموم،به صورت مردى لاغر،رنگ پریده،بى‏حال و زرد چهره و عصا به دست‏جلوه كرد.حتى قضایایى بى‏اساس،همچون حجله عروسى قاسم نوجوان در شب‏عاشورا،به عنوان دستمایه اشگ گرفتن از اهل عزا،به مرثیه‏ها و مقتلها راه یافت وقضایایى به نام رؤیا و خواب(راست‏یا دروغ)باب شد و دهان به دهان و سینه به سینه‏نقل گشت و بتدریج،حالت‏یك امر مسلم و قطعى یافت.آنچه وظیفه آگاهان ودست‏اندركاران است،هم تبیین صحیح قیام حسینى،هم ارائه مقتل و روضه صحیح ومستند،هم جلوگیرى از خواندن مرثیه‏هاى دروغ و مرثیه‏خوانان ناصالح و مداحان كاسب‏و واعظان بیسواد و بى‏مطالعه است.در یكى دو دهه اخیر،هم كتابهاى ارزشمندى درتحلیل ماهیت و اهداف قیام حسینى تالیف شده،هم اشعار با محتوا و منطبق با روح‏عاشورا سروده شده است و هم برخى از این تحریفهاى لفظى و محتوایى بازگو و معرفى‏شده است.[6]الهامى كه در انقلاب اسلامى ایران و در جبهه‏هاى دفاع مقدس،از عاشورا و كربلاگرفته شد،بهترین استفاده از چهره تحریف نشده عاشوراست.و اگر شیعه بتواند«مكتب‏عاشورا»را آنگونه كه هست و بوده،به جهانیان معرفى كند،بى‏شك منبع الهام همه‏آزادیخواهان مبارزى خواهد شد كه در پى الگوى راستین براى انقلاب و مبارزه با ستم‏اند.

تخریب قبر امام حسین‏«علیه السلام‏»

الهام‏بخشى تربت‏خونین سید الشهدا«ع‏»در راه مبارزه با ستم،سبب شد كه شیعه،همواره مرقد آن شهید را تكریم و بر گرد آن تجمع كند.توصیه‏هاى اكید ائمه نیز نسبت به‏زیارت قبر امام حسین‏«ع‏»این شور و الهام را مى‏افزود.همین سبب شد كه حكام ستمگرهمواره احساس خطر كنند و این كانون را از هم بپاشند.از دوران بنى امیه كه زیارت آن‏حضرت،ممنوع و تحت كنترل بود،تا زمان هارون الرشید كه حتى درخت‏سدرى را كه‏سایه‏بان زائران بود قطع كردند[7]، تا زمان متوكل عباسى كه اوج آن سختگیریها و ممانعتهابود،تا زمان استیلاى وهابیون و غارت كربلا و تخریب حرم حسینى،همه و همه گویاى‏وحشت دشمنان حق و اهل بیت،از جلوه‏گرى این خورشیدهاى تابان بود.
متوكل عباسى،پاسگاهى در نزدیكى كربلا زده و به افراد خویش فرمان اكید داده بودكه:هر كس را دیدید قصد زیارت حسین را دارد،بكشید.[8] به امر متوكل،هفده بار قبرحسین‏«ع‏»را خراب كردند.[9] در یكى از این نوبتها،«دیزج یهودى‏»را مامور تغییر و تبدیل‏و تخریب قبر مطهر كرد.او نیز با غلامان خویش سراغ قبر رفت و حتى قبر را شكافت و به‏حصیرى كه پیكر امام در آن بود برخورد كرد كه از آن بوى مشك مى‏آمد.دوباره خاك‏روى آن ریختند و آب بستند و آن زمین را مى‏خواستند با گاو،شخم بزنند كه گاوهاپیشروى نمى‏كردند.[10] هارون الرشید نیز یك بار به والى كوفه فرمان داد تا قبر حسین بن‏على‏«ع‏»را خراب كند.اطراف آن را عمارتها ساخته و زمینهایش را زیر كشت و زراعت‏بردند.[11]به متوكل خبر دادند كه مردم در سرزمین‏«نینوا»براى زیارت قبر حسین‏«ع‏»جمع‏مى‏شوند و از این رهگذر،جمعیت انبوهى پدید مى‏آید و كانون خطرى تشكیل مى‏شود.
متوكل به یكى از فرماندهان ارتش خود در معیت تعدادى از لشگریان ماموریت داد تامرقد مطهر را بشكافند و مردم را متفرق ساخته،از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زیارت‏قبر او جلوگیرى كنند.او هم طبق دستور،مردم را از پیرامون قبر پراكنده ساخت.این حادثه‏در سال 237 هجرى بود.ولى مردم در موسم زیارت،باز هم تجمع كرده،علیه او شورش‏كردند و بى‏باكانه به ماموران خلیفه گفتند:اگر تا آخرین نفر هم كشته شویم،دست برنمى‏داریم.و بازماندگان ما به زیارت خواهند آمد.وقتى حادثه به متوكل گزارش شد،به‏آن فرمانده نوشت كه دست از مردم بردارد و به كوفه بازگردد و چنین وانمود كند كه‏مسافرتش به كوفه در رابطه با مصالح مردم بوده...تا اینكه در سال 247 باز تجمع مردم‏زیاد شد.به نحوى كه در آن محل، بازارى درست‏شد.مجددا بناى سخت‏گیرى گذاشتند.[12]روز به روز بر زائران افزوده مى‏شد، متوكل سردارى فرستاد و میان مردم اعلام كردند كه‏ذمه خلیفه از كسى كه به زیارت كربلا رود بیزار است.باز هم آن منطقه را ویران كردند وآب بستند و شخم زدند و قبر را شكافتند.[13] اینگونه برخوردها و جفاها،همه براى پراكندن‏مردم از گرد این كانون حرارت و شوق بود،اما كمترین نتیجه‏اى نمى‏گرفتند و بر شوق‏مردم افزوده مى‏شد.«بهاى وصل تو گر جان بود، خریدارم‏».كربلا،سنگر مقاومت‏مى‏گشت و كعبه اهل حقیقت و ولا.
آرى...«زیارت این خاك است كه توده مردم را یارى مى‏دهد تا به انقلاب حسین‏«ع‏»وبه جهاد و مبارزه او علیه ظلم بیندیشند و به رسوا كردن دستگاه حاكم بنشینند.چنین است‏كه این خاك-خاك كربلا-سمبل و شعار مى‏شود و طواف آرامگاه حسین،با صد طواف‏كعبه مقابل مى‏شود و حتى بر آن ترجیح مى‏یابد».[14]وهابیان نیز در سال 1216 ه.ق.به كربلا حمله كردند و این تهاجمها،ده سال ادامه‏داشت.هم شهر را غارت و هم مردم را قتل عام و هم قبر مطهر را خراب كردند.یك بارهم‏«امیر مسعود»در سال 1225 با سپاهى متشكل از 20 هزار جنگجوى وهابى به نجف واز آنجا به كربلا تاختند.[15]در عصر حاضر نیز،حكومت بعثى عراق،براى در هم كوبیدن حركت انقلابى شیعیان‏این سرزمین،در سال 1370 ش.با انواع سلاحها مردم را در نجف و كربلا به خاك و خون‏كشید و با توپخانه،گنبد و بارگاه امام حسین‏«ع‏»را مورد هجوم قرار داد.و این پس از قیام‏مردمى بر ضد حكومت‏«صدام‏»بود كه شهر نجف و كربلا را به تصرف در آوردند و رژیم‏عراق،براى باز پس‏گیرى آنها از دست انقلابیون،با خشونت تمام وارد میدان شد وساختمان حرم امیر المؤمنین و سید الشهدا و حضرت ابا الفضل علیهم السلام و گنبد و دربهاو ضریح،آسیب دید.این جنایتها سبب شد رهبر انقلاب اسلامى،آیت الله خامنه‏اى طى‏اطلاعیه‏اى ضمن محكوم كردن تجاوزات رژیم بعث عراق به حرمها و شهرهاى مقدس، روز پنجشنبه 8 ذى قعده 1411 ق.برابر با دوم خرداد 1370 ش.را عزاى عمومى اعلام‏كرده،به سوگ بنشیند.[16] در بخشى از این اطلاعیه آمده است:«...با یورش وحشیانه به‏نجف و كربلا، آن كردند كه قلم از شرح آن عاجز است و بر عتبات عالیات و مسلمانان ومردم عراق و حوزه‏هاى علمیه،آن روا داشتند كه طواغیت‏ستمگر و خون آشام بنى امیه وبنى عباس هم روا نداشته بودند و چنان ضایعه و جراحتى بر قلب دوستان اهل بیت واردكردند كه سنگینى آن را با هیچ فاجعه‏اى در این زمان،نتوان قیاس كرد.«هیجوا احزان یوم‏الطفوف...».[17]

تربت

خاك.خاك قبر امام حسین‏«ع‏».تربت به معناى مقبره هم آمده است.در فارسى هم‏«رفتن سر خاك‏»به معناى زیارت قبر است.خداوند،به پاس فداكارى عظیم امام‏حسین‏«ع‏»و شهادتش در راه احیاى دین،آثار ویژه و احكام خاصى در تربت مقدس‏سید الشهدا و خاك كربلا قرار داده است.تربت‏خونین كربلا كه در برگیرنده آن پیكر پاك‏است،الهام بخش فداكارى و عظمت و یادآور جان باختن در راه ارزشهاى الهى است.ازاین رو،هم سجده بر آن تربت مستحب است، هم ذكر گفتن با تسبیح تربت،فضیلت بسیاردارد،هم شفا دهنده بیمارى است،هم شایسته است كه هنگام دفن میت،اندكى تربت‏همراه او گذاشته شود یا با حنوط مخلوط شود،هم دفن شدن در كربلا ثواب دارد و ایمنى‏از عذاب مى‏آورد و هم نجس ساختن آن حرام است و اگر در بیت الخلا بیفتد باید از آنجاپرهیز كرد یا از آنجا در آورد و احكام و آثار دیگر كه در فقه مطرح است[18].
رسول خدا«ص‏»مقدارى تربت كربلا به‏«ام سلمه‏»داد و فرمود:هر گاه دیدى این‏خاك،تبدیل به خون شد،بدان كه حسین‏«ع‏»كشته شده است.[19]گر چه خوردن خاك،حرام است،اما خوردن اندكى از خاك قبر سید الشهدا به نیت‏شفاگرفتن(استشفاء)جایز،بلكه مؤكد است و آداب و حدودى دارد.[20] امام رضا«ع‏»فرمود:
«كل طین حرام كالمیتة و الدم و ما اهل لغیر الله به،ما خلاطین قبر الحسین‏«ع‏»فانه شفاء من‏كل داء»[21] هر خاكى حرام است،مثل مردار،خون و ذبح شده بى‏نام خدا،مگر خاك قبرحسین‏«ع‏»كه درمان هر درد است.امام صادق‏«ع‏»فرمود:«فى طین قبر الحسین شفاء من‏كل داء و هو الدواء الاكبر».[22] در خاك قبر حسین‏«ع‏»شفاى هر درد است و آن دواى‏بزرگتر است.روایت است كه از فضیلتهاى ویژه حسین بن على‏«ع‏»این است:«الشفاء فى‏تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة من ذریته‏».[23]امام صادق‏«ع‏»دستمال زردى داشت كه در آن تربت‏حضرت سید الشهدا بود.وقت‏نماز كه مى‏شد همان تربت را در موضع سجودش مى‏ریخت و بر آن سجده مى‏كرد.[24] و نیزآن حضرت فرمود:«السجود على تربة الحسین یخرق الحجب السبع‏».[25] سجده بر تربت‏حسینى،حجابهاى هفتگانه را كنار مى‏زند.همچنین روایت‏شده است كه امام صادق‏«ع‏»
جز بر تربت‏سید الشهدا سجده نمى‏كرد،به عنوان فروتنى و تواضع در برابر خداوند: «كان‏الصادق لا یسجد الا على تربة الحسین تذللا لله و استكانة الیه‏».[26] نسبت به برداشتن كام‏نوزادان با تربت كربلا نیز احادیث فراوانى است،از جمله از امام صادق‏«ع‏»روایت است‏كه: «حنكوا اولادكم بتربة الحسین فانها امان‏».[45] كام فرزندان خود را با تربت‏حسین‏«ع‏»
بردارید،كه این تربت،امان است.در سنتهاى چاووش‏خوانى،اشاره به سیب بهشتى[27] وبوى سیب از تربت امام حسین‏«ع‏»مى‏كردند و مى‏خواندند:(بوى سیب).
ز تربت‏شهدا بوى سیب مى‏آید
ز طوس،بوى رضاى غریب مى‏آید
آنچه به تربت‏سید الشهدا قداست و كرامت بخشیده،همان خون حسین‏«ع‏»و شهادت‏ثار الله است كه الهام‏بخش حریت و رادمردى و فداكارى در راه خداست.به تعبیر امام‏خمینى‏«قدس سره‏»:«همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت،مزار عاشقان و عارفان ودلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود.»[28] به همین جهات،هم‏«شفاخواهى‏»ازتربت‏سید الشهدا«ع‏»وهم‏«شفایابى‏»در آستانه و حرم حسینى جزء فرهنگ شیعه و مستندبه روایات است.
شهادت،خاك را بوییدنى كرد
شهادت،سنگ را بوسیدنى كرد
علامه امینى‏«ره‏»مى‏نویسد:«آیا بهتر آن نیست كه سجده‏گاه،از خاكى قرار داده شود كه‏در آن، چشمه‏هاى خونى جوشیده است كه رنگ خدایى داشته است؟تربتى آمیخته باخون كسى كه خداوند،او را پاك قرار داده و محبت او را اجر رسالت محمدى‏«ص‏»قرارداده است؟خاكى كه با خون سرور جوانان بهشت و ودیعه محبوب پیامبر و خدا عجین‏گشته است؟...»[29]چه رازى در«تربت كربلا»نهفته است؟تربت كربلا،خاكى آمیخته با«خون خدا»ست‏و شگفت نیست كه خون،به خاك،اعتبار بخشد و شهادت،در زمین و در و دیوار،آبرو وقداست بیافریند و خاك كربلا،مهر نماز عارفان گردد و در سجاده،عطر شهادت از تربت‏حسین‏«ع‏»به مشام عاشقان برسد و شفابخش دردها شود.درس گرفتن از تربت و فرات،تنها در مكتب زیارت میسر است و سخن خاك را با دل،تنها گوش حسینیان كربلایى‏مى‏شنود.«...در آنجا تربتى است،گویا معدن مغناطیس،كه افراد عاشق را كه قابل‏جذب‏اند،مانند ذرات كوچك آهن،به سوى خود جذب مى‏كند.آنجا مضجع مقدس‏سرباز فداكارى است كه رؤساى جمهور و پادشاهان،قبل از آنكه رسم سرباز گمنام ونهادن دسته‏گل معمول گردد،عصاره گل،بهترین عطر را آوردند و بوسیدند و بوییدند وپاشیدند و آرزوى این كردند كه كاش در برابرش جنگیده و اسلام را یارى مى‏كردند وكشته مى‏شدند.[30]شهید مطهرى مى‏نویسد:«...تو كه خدا را عبادت مى‏كنى، سر بر روى هر خاكى‏بگذارى نمازت درست است،ولى اگر سر بر روى آن خاكى بگذارى كه تماس كوچكى،قرابت كوچكى،همسایگى كوچكى با شهید دارد و بوى شهید مى‏دهد،اجر و ثواب توصد برابر مى‏شود.»[31] در كربلا،خاندان معینى بودند كه متصدى تهیه مهر و تسبیح از تربت‏سید الشهدا بودند و همه ساله مبلغ هنگفتى به والى بغداد مى‏پرداختند تا همچنان از این‏امتیاز برخوردار باشند.[32]

پی نوشت :

1- بحار الانوار،ج 44،ص 282.
2- همان،ص 288.
3- مستدرك سفینة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص 235.
4- مكارم الاخلاق،طبرسى،ص 462،بحار الانوار،ج 74،ص 79.
5- بحار الانوار،ج 90،ص 344.
6- مطالعه كتاب سودمند حماسه حسینى(3 جلد)از شهید مطهرى در این زمینه‏ها توصیه مى‏شود.همچنین مواردمتعددى از نقلهاى دروغ و حوادث بى‏اساس را كه در زبان مرثیه‏خوانان و در شعر و نثر مرثیه در باره حوادث‏كربلاست،در كتاب‏«لؤلؤ و مرجان‏»و در فصل لزوم پرهیز از دروغ و رعایت صدق در سخن،تالیف‏«محدث نورى‏»
مى‏توان خواند.همچنین كتاب‏«ستودگان و ستایشگران‏»كه مجموعه‏اى از ارشادهاى آیت ‏الله خامنه‏اى در باره بایدها ونبایدها در امر مداحان و مرثیه‏خوانان است،خواندنى است، نشر«حوزه هنرى‏».نیز،ر.ك:«التنزیه لاعمال الشیعه‏»،سید محسن امین،(خلاصه‏اى از آن در«اعیان الشیعه‏»،ج 10،ص 373 به بعد آمده است)،«اكسیر السعادة فى اسرارالشهادة‏»،سید عبد الحسین لارى،«الایات البینات فى قمع البدع و الضلالات‏»،كاشف الغطاء،مقاله‏«امام خمینى،احیاءو اصلاح شعائر حسینى‏»،سید جواد ورعى،(ویژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى با نام‏«عاشورا و امام خمینى‏»،خرداد74).
7- تاریخ الشیعه،مظفرى.ص 89،بحار الانوار،ج 45،ص 398.
8- بحار الانوار،ج 45،ص 404.
9- همان،ص 410،تتمة المنتهى،ص 241.
10- بحار الانوار،ج 45،ص 394.
11- تتمة المنتهى،ص 240
12- اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث كربلا،ص 34(با اختلاف در عبارات).
13- تتمة المنتهى،ص 241.
14- مجموعه آثار،شریعتى،ج 7(شیعه)ص 20.
15- براى آشنایى با فتنه‏ها و تهاجمات وهابیها به اعتاب مقدسه،از جمله ر.ك:«كشف الارتیاب‏»، سید محسن امین،«اعیان الشیعه‏»،ج 1،ص 628،«تراث كربلا»،سلمان هادى الطعمه،ص 262، «موسوعة العتبات المقدسه‏»،كربلا،جزء 1،ص 201،«فرقه وهابى‏»،محمد حسین قزوینى،«تاریخ كربلا»عبد الجواد كلیددار،ص 234.
16- روزنامه‏هاى 31 اردیبهشت 1370.
17- قضایاى درگیریها در نجف و كربلا و حمله رژیم بعث به حرمهاى مطهر،در اخبار و گزارشهاى مطبوعات‏اردیبهشت 1370 درج شده است.از جمله ر.ك:«مرورى اجمالى بر تاریخ سیاسى كربلا»انتشارات سازمان تبلیغات‏اسلامى.نیز:«سیماى كربلا»،محمد صحتى.
18- براى توضیح بیشتر ر.ك:«دائره المعارف تشیع‏»،ج 4،ص 25.
19- سفینة البحار،ج 1،ص 122 و 463.
20- همان،ج 2،ص 103.
21- همان.
22- من لا یحضره الفقیه،ج 2،ص 599(چاپ جامعه مدرسین)،المزار،شیخ مفید،ص 143.
23- مناقب،ج 4،ص 82.
24- منتخب التواریخ،ص 298.
25- بحار الانوار،ج 82،ص 153 و 334.
26- همان،ص 158 حدیث 25.
27- وسائل الشیعه،ج 10،ص 410،روایات تربت را از جمله در وسائل الشیعه،ج 10،ص 408 تا 420 و ج 3،ص 607،المزار،شیخ مفید،ص 143 و نیز بحار الانوار،ج 98،ص 118 ملاحظه فرمایید.
28- سفینة البحار،ج 1،ص 124.
29- صحیفه نور،ج 20،ص 239.
30- سیرتنا و سنتنا،علامه امینى،ص 166.در بحث تربت امام و الهامهاى قرآن از جمله ر.ك: مجله پیام انقلاب،شماره‏هاى 147 و 148(سال 1364).
31- اولین دانشگاه و آخرین پیامبر،شهید پاك‏نژاد،ج 2،ص 43.
32- شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدى)،ص 127.در زمینه تربت‏حسینى،از جمله ر.ك: «الارض و التربة الحسینیه‏»،شیخ محمد حسین كاشف الغطاء.
51- موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 289.

منبع:فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:36
اهل بیت
نویسنده: حجت الاسلام جواد محدثی

ثار

خونخواهى،خون،قیام براى خونخواهى،«طلب ثار».امام باقر«ع‏»ضمن بیان اینكه‏حسین بن على و ما اهل بیت،همان مظلومى هستیم كه در آیه قرآن آمده است:«و من قتل‏مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»(اسراء 33)،فرمود:«القائم منا اذا قام طلب بثارالحسین...».[1] نامگذارى امام عصر«عج‏»به‏«منتقم‏»نیز به خاطر همین قیام براى‏خونخواهى است.[2] در زیارت عاشورا هم این آرزو در دعا آمده است:«و ان یرزقنى‏طلب ثارى(ثاركم)مع امام هدى ظاهر...و ان یرزقنى طلب ثارك مع امام منصور...»و دردعاى ندبه،از اوصاف حضرت مهدى‏«ع‏»،خونخواهى سید الشهدا بیان شده است:«این‏الطالب بدم المقتول بكربلا».[3]فرهنگ خونخواهى در میان همه اقوام از جمله عربها بوده است.نسبت به شهید كربلاهم كه خون عزیزش بر زمین ریخت، در سالهاى بعد كسانى به خونخواهى برخاستند،ازجمله نهضت توابین به رهبرى سلیمان بن صرد خزاعى و نیز قیام مختار در كوفه،به انگیزه‏«طلب ثار»بوده و شعارشان نیز در این نهضت‏«یا لثارات الحسین‏»بوده است.شعار یاران‏حضرت مهدى نیز چنین خواهد بود(شعارهم: یا لثارات الحسین).[4] بالاتر از همه آنكه خودخداوند،خونخواه حسین‏«ع‏»است.آنگونه كه مى‏گوییم:«اشهد ان الله تعالى الطالب‏بثارك‏».[5] همه قیام‏كنندگان بر ضد جباران كه الهام از عاشورا مى‏گیرند،خونخواهان‏«ثار الله‏»اند.

ثار الله

از القاب سید الشهدا«ع‏»كه در زیارتنامه خطاب به آن حضرت گفته مى‏شود.یعنى‏خون خدا. در زیارت عاشوراست:«السلام علیك یا ثار الله و ابن ثاره‏»این تعبیر،درزیارتهاى دیگر نیز،از جمله زیارت مخصوص امام حسین‏«ع‏»در اول رجب و نیمه رجب‏و شعبان و زیارت امام حسین‏«ع‏»در روز عرفه آمده است.[6] در زیاراتى هم كه امام‏صادق‏«ع‏»به عطیه آموخت،آمده است:«و انك ثار الله فى الارض من الدم الذى لا یدرك‏ثاره من الارض الا باولیائك‏».[7]شدت همبستگى و پیوند سید الشهدا با خدا به نحوى است‏كه شهادتش همچون ریخته شدن خونى از قبیله خدا مى‏ماند كه جز با انتقام‏گیرى وخونخواهى اولیاء خدا،تقاص نخواهد شد.القاب دیگرى نیز مانند قتیل الله،و وتر الله درزیارتنامه است كه گویاى همین نكته است.«... بزرگترین لقب آن نجات‏دهنده آخرین‏انسان از این رابطه ثار...«منتقم‏»است.انتقام چه چیز را مى‏گیرد؟همه مى‏گویند انتقام‏قاتلین سید الشهدا،نه!انتقام ثارى كه به گردن بنى‏هابیل است.. .اگر غیرت و آگاهى وجودداشته باشد،تمام فضاى تاریخ ما پر از ضجه و دعوت خونخواهى ثارهاست.اما این‏ثارها،ثارهاى قبیله‏اى نیست،ثار الله است.اینها«ثار الله‏»هستند كه باید از قاتلین بنى‏طاغوت گرفته شوند.حسین،وارث یكى از ورثه است كه خودش بصورت یك ثار در آمدو فرزندش و باباش،اینها همه ثارهاى خدا هستند و پدر ثارهاى خدا و پسر ثارهاى‏خداست...هدف،انتقام كشیدن از«بنى قابیل‏»است كه آنهمه دستش به خون ثارهاى عزیزما آغشته است...یا ثار الله و ابن ثاره‏».[8]عنوان مقدس‏«ثار الله‏»،در ادبیات شعرى و مرثیه، همچنان در زمینه كارهاى خطاطى،نقاشى،طراحى و پوستر هم جاى خاصى داشته و منبع الهام‏بخش براى هنرمندان مكتبى‏بوده است.حتى هنرمندان قالى‏باف هم از آن بهره و فیض برده‏اند.قالى‏«ثار الله‏»،اثربرجسته استاد سید جعفر رشتیان،نمونه‏اى از آن است.این قالى كه به مساحت 18متر مربع،در مدت 8 سال بافته شد،تداعى كننده عاشوراى حسینى است.در حاشیه فرش،نماى هفت‏شهر مذهبى مسلمانان است و در متن آن،خیام سوخته در میان شعله‏ها و درمیان فرش،عبارت‏«ان الحسین مصباح الهدى و سفینة النجاة‏»نقش بسته و فریاد سرخ‏مظلومیت،در گره گره این اثر ارزنده به گوش جان مى‏رسد.[9] این نقاش و مینیاتوریست درسال 1367 ش از دنیا رفت.

جهاد

از دستاوردها،اهداف،انگیزه‏ها،درسها و پیامهاى عمده عاشورا،«جهاد»است.جهاد،عامل قدرت و شوكت امت اسلام و نشانه حق‏باورى و خداجویى و آخرت‏گرایى‏مسلمان است.ملتى هم كه از مبارزه در راه باورهاى مقدس و آرمانهاى شكوهمند خویش‏سر باز زند.گرفتار ذلت و زبونى مى‏شود.جهاد،یكى از واجبات دینى است و پیشوایان‏دین،شایسته‏ترین كسانى‏اند كه به آن قیام كنند و مردم را هنگام نیاز،به جهاد فرا خوانند.
جهاد،گاهى با دشمنان متجاوز و كفار مهاجم است،گاهى با منافقان و گاهى با متجاوزان‏داخلى كه بر ضد حكومت‏حق مى‏شورند،گاهى بر ضد ظالمان،بدعت‏گذاران، تحریف‏گران،ترویج‏كنندگان باطل،تعطیل‏كنندگان حدود الهى،برهم زنندگان امنیت‏جامعه اسلامى و غاصبان حكومت مشروع و الهى از شایستگان است.
سید الشهدا«ع‏»در عصرى قرار گرفته بود كه امویان،كمر به هدم اسلام و محو شریعت‏بسته بودند و دین خدا در معرض نابودى بود.جهاد آن حضرت،جانى تازه به اسلام داد وخونى تازه در رگهاى جامعه دوانید.آن حضرت با استناد به این كلام پیامبر خدا«ص‏»كه‏فرمود:«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله یعمل فى‏عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان یدخله مدخله‏».
این شرایط را بر گروه حاكم و امویان تطبیق كرده،فرمود:اینان،پیروى از شیطان كرده واطاعت‏خدا را واگذاشته‏اند،فساد را آشكار،حدود الهى را تعطیل و بیت المال رامخصوص خود ساخته،حرام خدا را حلال كرده،حلال الهى را حرام كرده‏اند.سپس خودرا شایسته رهبرى و حكومت دانسته،مردم را به تبعیت از نماینده‏اش‏«مسلم بن عقیل‏»
فرمان مى‏دهد،تا خودش به كوفه برسد.[10]سكوت نكردن در برابر سلطه ستم و اعتراض به‏بدعتها و كشتن بى‏گناهان و هتك نوامیس مسلمانان و قطع حقوق حقداران،از مظاهردیگر جهاد است كه حسین بن على‏«ع‏»پیشتاز این جبهه نیز بود.در نامه‏هایى هم كه پس ازورود به مكه،به مردم بصره و كوفه نوشت،سخن از نابود كردن سنت و احیاى بدعت‏توسط بنى امیه و دعوت كوفیان و بصریان به اطاعت از خویش است تا در مبارزه‏اى باباطل،آنان را به‏«راه رشد»هدایت كند.در وصیت‏نامه‏اش به محمد بن حنفیه نیز هنگام‏خروج از مدینه،حركت‏خود را براى‏«اصلاح‏»در امت پیامبر و بر اساس امر به معروف ونهى از منكر مى‏شمارد(و انى لم اخرج اشرا...)[11] در خطبه‏اى هم كه در مكه مى‏خواند،پس‏از بیان زیبایى شهادت براى انسان و اشتیاق خویش به پیوستن به نیاكان شهیدش،از مردم‏دعوت مى‏كند كه هر كس آماده فدا كردن جان در این راه است،به او بپیوندند(من كان‏باذلا فینا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا).[12]جهاد حسین بن على‏«ع‏»براى احیاء دین بود.در این راه و با این انگیزه،هم كشتن وهم كشته شدن حیات و پیروزى است.جهاد و شهادت آزادمردان،همیشه با بذل جان وایثار و نثار خون است و ثمره آن بیدارى مردم و احیاى حق است.این خط و برنامه،معامله با خداست كه مشترى جانها و اموال مؤمنان است و به پیكارگران در راهش،نویدبهشت داده است،چه بكشند،چه كشته شوند،[13] و این همان فرهنگ‏«احدى الحسنین‏»
است كه قرآن آن را تعلیم و الهام مى‏دهد.هم سید الشهداء،مجاهد در راه خدا بود و هم‏یاران شهیدش.مبارزه آنان،عمل به وظیفه اسلامى و تكلیف خدایى در مقابل ترویج‏بدعتها و انحرافات و زدودن حقایق دین بود.هر چند دشمنان مى‏كوشیدند جهادشان رایاغیگرى و آن مجاهدان راه خدا را«خارجى‏»و شورشى معرفى كنند.از این رو درزیارتنامه‏هاى امام حسین و یارانش،از جمله اوصاف آن حضرت،نسبت به‏«جهاد»تاكیدشده است.در زیارتهاى مختلف، نسبت به سید الشهدا این تعابیر دیده مى‏شود:«الزاهدالذائد المجاهد،جاهد فیك المنافقین و الكفار،جاهدت فى سبیل الله،جاهدت الملحدین،جاهدت عدوك،جاهدت فى الله حق جهاده‏»[14].و در باره شهداى كربلا نیز این كلمات وتعابیر به كار رفته است:«نصحتم لله و جاهدتم فى سبیله،اشهد انكم جاهدتم فى سبیل الله،الذابون عن توحید الله.»[15] و براى خنثى كردن تبلیغات دشمن،در زیارتنامه‏ها همه این‏صفات و اعمال،براى سید الشهدا و یارانش با مطلع‏«اشهد انك...»آمده است،گواهى‏زائر بر اینكه اینان مجاهدان راه خدا بودند و مبارزه‏شان،جهادى مقدس بر ضد باطل بود.
عاشورا،سرمایه الهام‏بخش مجاهدان در طول تاریخ گشت و خون سید الشهدا و شهداى‏كربلا، خون حماسه‏سازان ظلم‏ستیز را به جوش آورد.

چاووش خوانى

چاووش،به معناى پیشرو لشكر و قافله است،كسى كه پیشاپیش قافله یا زوار حركت‏كند و آواز خواند.[16] كسى كه در دربار شاهان یا در نزد امرا و بزرگان وظیفه‏دار امورتشریفاتى بوده،در روزهاى سلام،اشخاص را به حضور آنان معرفى مى‏نموده است.[17]در فرهنگ دینى در گذشته رسم بود كه طبق مراسم سنتى،هنگام رفتن اشخاص ازشهرها و روستاها به زیارت نجف، كربلا،خراسان یا سفر حج،اشخاصى به نام‏«چاووش‏خوان‏»اشعارى را با لحنى سوزناك و خاص مى‏خواندند.هم هنگامه بدرقه زائر،هم وقت‏استقبال،بصورت تك خوانى یا همخوانى.محتواى اشعار هم اغلب سلام و صلوات برپیامبر و اهل بیت او یا فراخوانى به پیوستن به كاروان زیارت بوده است.چاووش خوانى،حرفه‏اى معنوى و پر از صفا بود كه صداى خوش و لحنى دلنشین مى‏خواست و پاكى ودیندارى و عشق به اهل بیت.چاووش‏خوانان،«منادیان راه خدا و قاصدان مرقد مطهراولیا»بودند و«بانگ چاووشان‏»مردم را به هلهله و غوغا و بى‏آرامى دل مى‏رساند». در هرفقره‏اى،مصرع‏«كه بر حبیب خدا ختم انبیا صلوات‏»كه چاووش خوان مى‏خواند،از مردم‏صلوات مى‏گرفت.شعرهایى از این قبیل:
ز تربت‏شهدا بوى سیب مى‏آید
ز طوس،بوى رضاى غریب مى‏آید
هر كه دارد هوس كرب و بلا،بسم الله
هر كه دارد هوس حب خدا،بسم الله
بر مشامم مى‏رسد هر لحظه بوى كربلا
ترسم آخر جان دهم در آرزوى كربلا[18]
این مراسم سنتى،در جاهاى مختلف،تشریفات خاص و اشعار متفاوتى دارد.به‏نوشته دهخدا: «چاووش خوان كسى است كه دعوت رفتن به زیارت عتبات عالیات كند.
در اصطلاح روستاییان خراسان،كسى باشد كه در فصل مناسب زیارت در دهات وروستاها سواره یا پیاده به راه افتد و روستاییان را به وسیله جار زدن یا خواندن اشعار مهیج‏و مناسب،به زیارت اعتاب مقدسه تشویق و تهییج نماید.»[19]

خطبه كربلا

خطبه شب شكن عابد و زینب در شام
به گلستان خزان دیده حق سامان داد
خطبه،خطابه و سخنانى است آشكار كه خطیب در برابر دیگران ایراد مى‏كند.مانندخطبه جمعه،خطبه عید،خطبه نماز باران و خطبه هنگام كسوف.معمولا مشتمل بر حمدو ثناى الهى و توصیه به تقوا و مواعظ دیگر است.خطبه‏هایى كه امیران و خلفا و واعظان‏مى‏خواندند، از این قبیل است.به آن،خطابه هم گفته مى‏شود.
در نهضت عاشورا،یك سرى خطابه‏ها و سخنرانیها توسط سید الشهدا،امام سجاد،حضرت زینب و یاران امام انجام گرفته كه در كتب تاریخى و روایى ثبت است و اغلب‏تعیین كننده بوده است،چه آنها كه پیش از عاشورا و در طول راه و در خود مكه بوده،چه‏خطبه‏هایى كه روز عاشورا ایراد شده و چه آنچه از زبان اسیران آزاده در كوفه و شام صادرشده است.خطبه‏هاى سید الشهدا و نیز خطبه امام سجاد«ع‏»در مجلس یزید،همچنین‏خطابه زینب كبرى در كوفه و دمشق،معروفترین آنهاست.خطبه‏هاى امام،اغلب درمجموعه‏هایى كه سخنان آن حضرت را گرد آورده،آمده است.[15] برخى از خطبه‏هاى‏سید الشهدا«ع‏»كه در طول نهضت عاشورا بیان شده است،چنین مطلعهایى دارد:
هنگام خروج از مكه به سوى عراق:«خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على‏جید الفتاة...»[20] پس از برخورد با سپاه حر در«ذو حسم‏»:«ایها الناس!...انى لم اقدم على هذا البلدحتى اتتنى كتبكم و قدمت على رسلكم ان اقدم الینا انه لیس علینا امام...».[21]همان هنگام:«انه قد نزل من الامر ما قد ترون و ان الدنیا قد تغیرت و تنكرت و ادبرمعروفها...الا ترون الى الحق لا یعمل به و الى الباطل لا یتناهى عنه...».[22]در منزلگاه بیضه،خطاب به یاران خویش و سپاه حر:«ایها الناس!ان‏رسول الله‏«ص‏»قال:من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله،ناكثا لعهد الله مخالفا لسنة‏رسول الله...الا و ان هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان و تركوا طاعة الرحمن...».[23]شب عاشورا،خطاب به اصحاب خویش:«اثنى على الله احسن الثناء و احمده على‏السراء و الضراء...اما بعد،فانى لا اعلم اصحابا اوفى و لا خیرا من اصحابى و لا اهل بیت ابرو لا اوصل من اهل بیتى فجزاكم الله عنى خیرا...».[24]صبح عاشورا،خطاب به سپاه دشمن:«الحمد لله الذى خلق الدنیا فجعلها دار فناء وزوال،متصرفة باهلها حالا بعد حال فالمغرور من غرته و الشقى من فتنته...».[25] خطاب به سپاه كوفه،آنگاه كه نزدیك اردوى امام آمده بودند:«ایها الناس!اسمعواقولى و لا تعجلونى حتى اعظكم بما لحق لكم على...اما بعد،فانسبونى فانظروا من انا؟ثم‏ارجعوا الى انفسكم و عاتبوها،فانظروا هل یحل لكم قتلى و انتهاك حرمتى؟!الست ابن بنت‏نبیكم‏«ص‏»و ابن وصیه و ابن عمه...».[26]روز عاشورا،خطابه به نیروهاى ابن سعد:«تبا لكم ایتها الجماعة و ترحا،افحین‏استصرختمونا ولیهن متحیرین فاصرخناكم مؤدین مستعدین،سللتم علینا سیفا فى رقابنا وحششتم علینا نار الفتن...الا و ان الدعى بن الدعى قد ركز بین اثنتین،بین السلة و الذلة وهیهات منا الذلة...».[27]و اما خطبه‏هاى دیگر:
خطبه حضرت زینب در كوفه خطاب به مردم:«اما بعد،یا اهل الكوفة!یا اهل الختل‏و الغدر،فلا رقات الدمعة و لا هدءت الرنة،انما مثلكم كمثل الذى نقضت غزلها من بعد قوة‏انكاثا...».[28] خطبه ام كلثوم،دختر امیر المؤمنین،خطاب به كوفیان:«یا اهل الكوفة سواة لكم،مالكم خذلتم حسینا و قتلتموه و انتهبتم امواله و ورثتموه و سبیتم نسائه و نكبتموه...».[29]خطبه پر شور زینب كبرى‏«ع‏»در مجلس یزید:«اظننت‏یا یزید حیث اخذت علینااقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق كما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا...امن‏العدل یابن الطلقاء تخدیرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله‏«ص‏»
سبایا؟...».[30]خطبه شور انگیز افشاگر امام سجاد«ع‏»در مجلس یزید در شام:«ایها الناس! اعطیناستا و فضلنا بسبع:اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الشجاعة...فمن عرفنى فقد عرفنى و من‏لم یعرفنى انباته بحسبى و نسبى،انا ابن مكة و منى،انا ابن زمزم و الصفا...».[31]محتواى اینگونه خطبه‏ها كه در معرفى دین راستین و افشاى چهره دشمنان اهل بیت وتبیین مظلومیت عترت پیامبر«ص‏»است،از ارزشمندترین اسناد تاریخى است كه هم خطمشى سید الشهدا«ع‏»را در حادثه عاشورا بیان مى‏كند،و هم عمق معرفت‏خاندان او وحمایت آگاهانه آنان را از راه حق.
خطبه یعنى اعتراض آتشین
خطبه یعنى درد زین العابدین
خطبه یعنى همچو زینب استوار
با تبسم ایستادن پاى دار
خطبه یعنى تشنگى آموختن
در كنار آب،لب را دوختن
خطبه یعنى با خدا ساغر زدن
در جنون پیمانه آخر زدن
خطبه یعنى زن،حریم پاكى است
جلوه‏اى از حجب و از بى باكى است
آنكه مست از باده تلخ شب است
آشنا كى با صداى زینب است؟[32]

پی نوشت :

1- بحار الانوار:ج 44،ص 218.
2- عوالم(امام حسین)،ص 474.
3- مفاتیح الجنان.
4- بحار الانوار،ج 52،ص 308.
5- مفاتیح الجنان،محدث قمى،ص 557(صلوات بر حسن و حسین)
6- مفاتیح الجنان.
7- بحار الانوار:ج 98،ص 148،168،و 180.
8- ثار،على شریعتى،ص 18.
9- كیهان فرهنگى،تیرماه 1367،ص 55.
10- از سخنرانى امام حسین‏«ع‏»در منزل بیضه،كامل ابن اثیر،ج 3 ص 280،حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 80.
11- مقتل خوارزمى،ج 1،ص 188.
12- لهوف،ص 3.
13- ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم...(توبه،آیه 111).
14- در مفاتیح الجنان،خط طاهر خوشنویس،دفتر نشر فرهنگ اسلامى،صفحات 418،423 تا 425،441،444.
15- همان،صفحات 440،444،448.
16- فرهنگ فارسى،معین.
17- لغت‏نامه،دهخدا.
18- به تحلیل این مراسم و نمونه‏هایى از متن چاووش خوانیها در«درآمدى بر نمایش و نیایشدر ایران‏»از جابرعناصرى مراجعه كنید.
19- لغت‏نامه،كلمه‏«چاووش‏».
20- همچون:بلاغة الحسین،ادب الحسین و حماسته،نهج الشهادة،الصحیفة الحسینیه، موسوعة كلمات الامام‏الحسین،سخنان حسین بن على از مدینه تا كربلا و كتابهایى مثل بحار الانوار،كشف الغمه و....
21- اعیان الشیعه،ج 1،ص 593.
22- مقتل الحسین،خوارزمى،ج 1،ص 231.
23- بحار الانوار،ج 44،ص 387.
24- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 360.
25- الكامل فى التاریخ،ابن اثیر،ج 2،ص 559.
26- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 100،بحار الانوار،ج 45،ص 5.
27- بحار الانوار،ج 5،ص 6،اعیان الشیعه،ج 1،ص 602.
28- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.
29- بحار الانوار،ج 45،ص 109.
30- همان،ص 112.
31- اعلام النساء،ج 2،ص 504،حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 378.
32- مقتل خوارزمى،ج 2،ص 69،بحار الانوار،ج 45،ص 174.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:30
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

خون

آن روز كه جان خود فدا مى‏كردیم
با«خون‏»به حسین‏«ع‏»اقتدا مى‏كردیم
چون منطق ما منطق عاشورا بود
با نفى‏«خود»،اثبات‏«خدا»مى‏كردیم[1]
خون،عزیزترین موجودى پیكر انسان است كه با نبود آن،جان هم نیست.با این‏حساب،كسى كه حاضر باشد از«خون‏»خویش در راه مكتب و عدالت و حق بگذرد،آماده جانبازى است و این همان‏«شهادت طلبى‏»است كه از الفباى‏«فرهنگ عاشورا»است.
هم آن كه خون مى‏دهد و از جان مى‏گذرد،عزیز است و ماندگار،هم آنكه در راه انتقام‏خونهاى به ناحق ریخته قیام مى‏كند،كارى امام زمان گونه مى‏كند،چرا كه آن حضرت،خونخواه كشتگان كربلاست‏«این الطالب بدم المقتول بكربلا»و هم آنان كه از خون‏شهیدان،الهام حماسه و فداكارى مى‏گیرند،شاگردان لایق مكتب شهادتند.
اینكه سید الشهدا«ع‏»در آغاز حركت به سوى كربلا فرمود:هر كس حاضر است‏خون‏قلب خویش را در راه ما نثار و ایثار كند،با ما همراه شود:«من كان باذلا فینا مهجته فلیرحل‏معنا»[2] اشاره به همین فرهنگ شهادت طلبى است.قداست‏خون شهید نیز از همین‏جاست،چرا كه او با خدا معامله مى‏كند و حق اوست كه با اولین قطره خونش كه بر زمین‏ریخته مى‏شود، آمرزیده شود:«اول ما یهراق من دم الشهید یغفر له ذنبه كله الا الدین‏»[3] وقطره خونى كه در راه خدا ریخته شود،یا قطره اشكى از خوف خدا،محبوبترین قطره نزدخداوند است:«ما من قطرة احب الى الله عز و جل من قطرتین:قطرة دم فى سبیل الله وقطرة دمعة فى سواد اللیل لا یرید بها عبد الا الله‏».[4]در روایات و زیارات نیز نسبت به سید الشهدا«ع‏»و یاران شهیدش تعبیراتى از این قبیل‏زیاد است كه:شما جانتان را،نفستان را،ارواحتان را،خونتان را، خون قلبتان را،خودتان راو...در راه خدا بذل و نثار كردید.هر ملتى هم كه این روح و روحیه را داشته باشد،به‏عزت مى‏رسد و آنان كه از خون دادن و جان باختن گریزانند،گرفتار ذلت مى‏شوند.امام‏خمینى(ره)مى‏فرماید:«مسلم خون شهیدان انقلاب و اسلام را بیمه كرده است. خون‏شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا مى‏داند كه راه و رسم شهادت‏كور شدنى نیست و این ملتها و آیندگان هستند كه به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. »[5]
خونشان آیت‏سرافرازى است
رمز خود سوزى و جهان سازى است.
سنگ خونرنگ هر مزار شهید
غزل خون نشان جانبازى است[6]

*********
خون تازه

در روایات آمده كه پس از كشته شدن امام حسین‏«ع‏»عصر عاشورا،در زمین و آسمان‏نشانه‏هاى شگفتى دیده شد كه برخى از آنها تا مدتها باقى بود.یكى از این علایم و آثار، خون تازه(دم عبیط)بود.در نقلهایى آمده است كه پس از كشته شدن امام،در بیت‏المقدس، هر سنگى را كه از زمین بر مى‏داشتند،زیر آن خون تازه بود و سه روز از آسمان‏خون بارید.[7] بارش خون از آسمان و رویش خون تازه از زمین و از زیر سنگها،گریه‏آسمان و زمین در سوگ ابا عبد الله‏«ع‏»به حساب آمده است.در زمینه همین عبیط،از قول‏ابو سعید نقل شده است كه: «ما رفع حجر من الدنیا الا و تحته دم عبیط و لقد مطرت السماءدما بقى اثره فى الثیاب مدة حتى تقطعت‏».[8] در مورد خواب ام سلمه نیز آمده است كه‏حضرت رسول را در خواب دید. حضرت به او فرموده:هر گاه شیشه‏اى كه در نزد توست‏و خاك در آن است،دیدى كه خاكش به خون تازه(دم عبیط)رنگین شد،بدان كه‏حسین‏«ع‏»كشته شده است.[9]

*********
خون گریستن

به جاى اشك،خون گریستن،تعبیرى است كه در«زیارت ناحیه مقدسه‏»از زبان‏حضرت حجت‏«ع‏»نقل شده كه مى‏فرماید:اگر روزگار مرا به تاخیر انداخت و نتوانستم‏یاریت كنم،صبح و شب بر تو خون مى‏گریم و مى‏نالم و به جاى اشك،خون مى‏گریم:
«...لابكین علیك بدل الدموع دما».[10] از نشانه‏هاى غیر طبیعى و خارق العاده‏اى كه پس ازشهادت امام حسین‏«ع‏»در كائنات دیده شد،غیر از سرخى شفق و وجود خون تازه زیرسنگها در منطقه شام و فلسطین و...یكى هم بارش خون از آسمان بود.سرخى آسمان راهنگام طلوع و غروب نیز از آن نشانه‏ها دانسته‏اند.روایت امام صادق‏«ع‏»چنین است:
«بكت السماء على الحسین اربعین یوما بالدم‏».از ام سلیم نیز نقل شده است:«لما قتل‏الحسین‏«ع‏»مطرت السماء مطرا كالدم،احمرت منه البیوت و الحیطان‏».[11]

*********
خیزران

چوب و تركه‏اى كه یزید،با آن بر سر بریده امام حسین‏«ع‏»اشاره مى‏كرد و بر لب ودندان مى‏زد.ابو برزه اعتراض كرد كه:اى فاسق!چوبت را از لبهاى حسین‏«ع‏»بردار،به‏خدا من لبهاى پیامبر را دیدم كه جاى این چوب را مى‏بوسید.[12] در زیارتنامه آن حضرت‏نیز آمده است: «السلام على الثغر المقروع بالقضیب‏».

*********
خیمه گاه

محلى كه امام حسین‏«ع‏»پس از رسیدن به سرزمین كربلا در آن سرزمین فرود آمد وخیمه زد. منطقه از آب فاصله داشت و با یك سلسله تپه‏ها كه از شمال شرقى تا جنوب وغرب كشیده مى‏شد محاصره شده بود.مجموعه این منطقه،یك نیم دایره تشكیل مى‏داد واهل بیت در همین محل استقرار یافته بودند.از میدان درگیرى و نیروهاى دشمن فاصله‏داشت.در جایى بود كه تیرهاى اردوى دشمن به آنجا نرسد.ولى سپاه انبوه كوفه،محل رامحاصره كردند.[13] خیمه حضرت زینب را پشت‏خیمه امام حسین نصب كردند و خیام‏جوانان بنى هاشم اطراف خیام زنان و اطفال بود.[14]خیمه‏هاى افراشته،برخى محل اسكان نفرات بود و برخى خیمه آب و آذوقه وامكانات.خیمه‏هاى اصحاب،جدا از خیمه اهل بیت و بنى هاشم بود.آرایش خیمه‏هاحالت نعل اسبى داشت،بگونه‏اى كه جمع و جور بود،نه متشتت و پراكنده،تا قابل‏حفاظت بیشترى باشد.در پشت این خیمه‏ها خندق حفر شده بود تا از آن سمت، موردتهاجم قرار نگیرند.برخى از خیمه‏ها هم مخصوص سلاح یا نظافت بود.صبح عاشورایاران امام به خیمه نظافت مى‏رفتند و خود را تمیز مى‏كردند.در مقابل همین خیمه بود كه‏بریر بن خضیر با عبد الرحمن بن عبد ربه از خوشحالى و شوق شهادت شوخى مى‏كردند.[15] بقیه خیمه‏هاى حسینى در روز عاشورا از این قرار بوده است:
1-خیمه فرماندهى
2-خیمه امدادگران(اورژانس)
3-خیمه سقاخانه و آبرسانى‏
4-خیمه شهدا
5-خیمه انبار
6-خیمه نظافت و پاكیزگى
7-خیمه سنگرى(فقط بعنوان‏سنگر استفاده مى‏شده است)
8-خیمه حضرت سجاد«ع‏»
9-خیمه‏هاى یاران‏
10-خیمه‏هاى بنى هاشم
11-خیمه‏هاى خانوادگى(زنها،بچه‏ها)
12-خیمه حضرت‏زینب‏«ع‏».[16]
پس از شهادت امام حسین‏«ع‏»دشمن به خیام حمله آورد و آنها را غارت كردو به آتش كشید.پیكر شهداى عاشورا، از میدان رزم به مقابل خیمه‏گاه آورده مى‏شد.
«...آنچه اكنون در كربلا،در جنوب غربى حرم حسینى به نام خیمه‏گاه(مخیم)موجوداست و زائران آنجا را زیارت كرده و به آن تبرك مى‏جویند،در زمانهاى قدیم نبوده است وبعدها در محل خیمه‏گاه امام حسین‏«ع‏»بنایى ساخته شد تا نشانى از آن مكان باشد.بناى‏فعلى ساختمان و قبه خیمه‏گاه،ساخته‏«مدحت پاشا»براى پذیرایى ناصر الدین شاه ودرباریان او بوده و به قولى هم‏«عبد المؤمن دده‏»آن را ساخته است.»[17]

*********
ذاكر

یاد آورنده،كسى كه از مصایب اهل بیت مى‏گوید و مردم را مى‏گریاند،چه مداح باشد وچه واعظ و منبرى.«ذاكر اهل بیت‏»،عنوانى افتخارآمیز است براى آنانكه با مداحى و مرثیه‏خوانى، نام و یاد و فضایل و مظلومیتهاى خاندان پیامبر را زنده نگه مى‏دارند و نقشه‏دشمنان را در به فراموشى سپردن ظلمهاى خود به دودمان رسالت،خنثى مى‏سازند.
ذكر و یاد ائمه و شهداى كربلا،مورد تشویق امامان بود و خودشان همواره از ذاكران واحیاگران حادثه كربلا و مظلومیت اهل بیت بودند و بر آن مى‏گریستند.امام صادق‏«ع‏»
فرمود:«من ذكرنا عنده ففاضت عیناه حرم الله وجهه على النار».[18] هر كس كه نزد او یادشویم و چشمانش اشك آلود شود،خداوند چهره‏اش را بر آتش حرام مى‏كند.

*********
ذكر مصیبت

سنتى در جهت احیاى یاد و نام ائمه و مطرح نگه داشتن حادثه عاشورا.در این برنامه،چه بصورت مقطع پایانى سخنرانى و موعظه و چه بصورت مستقل،حوادث كربلا وكیفیت‏شهادت امام حسین‏«ع‏»و یاران او و نیز امامان دیگر بصورتى سوزناك نقل مى‏شودكه سبب تحریك عواطف و گریستن بر سید الشهدا مى‏گردد.نقل حوادث بر اساس مقتلهاانجام مى‏گیرد و شایسته است كه از منابع معتبر و شعرهاى خوب استفاده مى‏شود تاموجب وهن به مقام معصومین و خاندان عصمت نگردد.
امام سجاد«ع‏»كه بیست‏سال به یاد عاشورا مى‏گریست،مى‏فرمود یاد شهادت فرزندان‏فاطمه چشمانم را پر اشك مى‏كند:«انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلك‏عبرة‏»[19] با این حساب،یاد حادثه و یادآورى آن مظلومیتها خودش كافى است تا مستمعان‏را بگریاند و نیازى به آمیختن دروغ یا نقل حرفهاى بى‏اساس در ذكر مصیبت و مرثیه‏خوانى نیست.
ذكر مصیبت،سبب تعمیق نهضت‏حسینى و پیوند عاطفى و قلبى شیعه باسید الشهداست و نقشه دشمنان اهل بیت را كه كوشش در محو جنایات خویش داشتند،نقش بر آب مى‏كند و جامعه را هوادار اهل بیت و خصم ظالمان مى‏پرورد.[20]البته باید ذاكران و مرثیه خوانان،هم شایستگى این منصب حساس را داشته باشند وهم در محتواى مرثیه‏خوانى خود دقت داشته باشند و نصایح بزرگان را در آداب آن به كاربندند.

پی نوشتها:

1- نیر تبریزى.
2- از مؤلف.
3- مقتل الحسین،مقرم،ص 194.
4- میزان الحكمه،ج 5،ص 192(از پیامبر خدا).
5- همان،ص 187(از امام زین العابدین).
6- صحیفه نور،ج 20،ص 239.
7- از مؤلف.
8- بحار الانوار،ج 45،ص 204،اثبات الهداة،حر عاملى،ج 5،ص 180،امالى صدوق،ص 142.
9- احقاق الحق،ج 11،ص 462 و 482.
10- بحار الانوار،ج 45،ص 231.
11- سوگنامه آل محمد،ص 154.
12- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 54.
13- همان،ص 114.
14- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 93.
15- زندگانى سید الشهدا،عماد زاده،ص 329.
16- عوالم(امام حسین)،ص 245.
17- جزوه‏«تشكیلات توحیدى عاشورا»،فاطمى پناه،ص 28.
18- مقتل الحسین،مقرم،ص 204.
19- الحسین فى طریقه الى الشهادة،ص 31.
20- بحار الانوار،ج 44،ص 285.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:30
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

رمز جاودانگى عاشورا

هیچ حادثه‏اى به جاودانگى و ماندگارى‏«كربلا»نمى‏رسد و در این حد،در ذهنها وزندگیها زنده نیست و اینگونه فراگیر زمانها و مكانها و انسانها نگشته است و موج آن مثل‏عاشورا همیشه متلاطم نمانده است.رمز آن در چند مساله نهفته است،از جمله:
1-خدایى بودن آن:حركت‏حسین‏«ع‏»،جهاد و شهادتش،انگیزه و محركش همه و همه‏براى خدا بود و هر چه كه‏«لله‏»باشد،رنگ جاودانه مى‏گیرد.نور خدا خاموشى ندارد وجهاد براى حق، همواره امتداد مى‏یابد.
پایان زندگانى هر كس به مرگ اوست
جز مرد حق كه مرگ وى،آغاز دفتر است
قیام براى خدا فراموش نمى‏شود و نورش خاموش نمى‏گردد،چونكه رنگش خدایى ونورش الهى است.
دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت
آرى آن نور كه فانى نشود،نور خداست
2-افشاگریهاى اسراى اهل بیت:هر انقلابى،یك بازو مى‏خواهد و یك زبان،خون و پیام،عمل و تبلیغات.خطابه‏هاى زینب و سجاد«علیهما السلام‏»و سخنان بازماندگان كربلا دردوران اسارت، نقش مهمى در افشاگرى چهره دشمن و خنثى كردن تبلیغات دروغین‏امویان و آگاهى مردم از ماهیت قیام و شخصیت‏سید الشهدا و شهیدان عاشورا داشت وسبب شد امویان نتوانند پرده بر جنایات خویش بكشند و آن حادثه را از یادها ببرند.
3-احیاگریهاى‏«ذكر»:در تعلیمات ائمه،تاكید فراوان شده كه براى امام حسین‏«ع‏»وشهداى كربلا گریه كنند،نوحه بخوانند،شعر بسرایند،عزادارى كنند.زیارت روند،برتربت امام حسین سجده كنند.اینها همه سبب شده كه مكتب عاشورا و حادثه كربلا ومظلومیت امام حسین‏«ع‏»و شهداى كربلا،بصورت زنده و جاوید و فراگیر باقى بماند.
نقش‏«یاد»،«بكاء»،«زیارت‏»،«شعر»و«مرثیه‏»در جاودانه ساختن عاشورا مهم است.[1] -كیفیت‏حادثه:نفس حوادث عاشورا و اوج فداكاریها و اخلاص یاران امام و اوج‏خشونت و بى‏رحمى سپاه كوفه نسبت به سید الشهدا و غربت و مظلومیت و عطش در اوج‏خود،همه و همه این حادثه بى‏نظیر را ماندگار ساخته است.

*********
روز شمار قیام كربلا

در این قسمت،حوادثى را كه در ارتباط با نهضت عاشورا در شام،مدینه،كوفه،مكه،كربلا و...به ترتیب زمانى اتفاق افتاده است،مى‏آوریم:
15 رجب 60 هجرى:مرگ معاویه در شام و نشستن یزید به جاى پدر.
28 رجب 60:رسیدن نامه یزید به والى مدینه مبنى بر بیعت گرفتن از حسین‏«ع‏»ودیگران.
29 رجب 60:فرستادن ولید،كسى را سراغ سید الشهدا و دعوت به آمدن براى‏بیعت،دیدار امام حسین‏«ع‏»از قبر پیامبر و خدا حافظى،سپس هجرت از مدینه،همراه بااهل بیت و جمعى از بنى هاشم.
3 شعبان 60:فرستادن ولید،كسى را سراغ سید الشهدا و دعوت به آمدن براى بیعت،دیدار امام حسین‏«ع‏»از قبر پیامبر و خداحافظى،سپس هجرت از مدینه،همراه با اهل بیت‏و جمعى از بنى هاشم.
ورود امام حسین‏«ع‏»به مكه و ملاقاتهاى وى با مردم.
10 رمضان 60:رسیدن نامه‏اى از كوفیان به دست امام،توسط دو نفر از شیعیان كوفه.
15 رمضان 60:رسیدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بن‏عقیل به كوفه براى بررسى اوضاع.
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقیل به كوفه،استقبال مردم از وى و شروع آنان به بیعت.
11 ذى قعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقیل از كوفه به امام حسین و فراخوانى به‏آمدن به كوفه.
8 ذى حجه 60:خروج مسلم بن عقیل در كوفه با چهار هزار نفر،سپس پراكندگى‏آنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفى شدن در خانه طوعه.تبدیل كردن امام حسین‏«ع‏»
حج را به عمره در مكه،ایراد خطبه براى مردم و خروج از مكه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و یاران به طرف كوفه.دستگیرى هانى،سپس شهادت او.
9 ذى حجه 60:درگیرى مسلم با كوفیان،سپس دستگیرى او و شهادتش بر بام‏دار الاماره كوفه،دیدار امام حسین با فرزدق در بیرون مكه.
ذى حجه 60:بر خورد امام حسین‏«ع‏»با حر و سپاه او در منزل‏«شراف‏».
ذى حجه 60:دریافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقیل و قیس بن مسهر در منزل‏«عذیب الهجانات‏».
2 محرم 61:ورود امام حسین‏«ع‏»به سرزمین كربلا و فرود آمدن در آنجا.
3 محرم 61:ورود عمر سعد به كربلا،همراه چهار هزار نفر از سپاه كوفه و آغازگفتگوى وى با امام براى وادار كردن آن حضرت به بیعت و تسلیم شدن.
5 محرم 61:ورود شبث بن ربعى با چهار هزار نفر به سرزمین كربلا.
7 محرم 61:رسیدن دستور از كوفه بر ممانعت‏سپاه امام از آب،ماموریت پانصدسوار دشمن بر شریعه فرات به فرماندهى عمرو بن حجاج.
9 محرم 61:ورود شمر با چهار هزار نفر به كربلا،همراه با نامه ابن زیاد به عمر سعد،مبنى بر جنگیدن با حسین‏«ع‏»و كشتن او،و آوردن امان نامه براى حضرت عباس‏«ع‏»و حمله‏مقدماتى سپاه عمر سعد به اردوگاه امام و مهلت‏خواهى امام براى نماز و نیایش در شب عاشورا.
10 محرم 61:درگیرى یاران امام با سپاه كوفه،شهادت امام و اصحاب،غارت‏خیمه‏ها،فرستادن سر مطهر امام به كوفه،توسط خولى.
11 محرم 61:حركت‏سپاه عمر سعد و نیز اسراى اهل بیت از كربلا به كوفه،پس ازآنكه عمر سعد بر كشته‏هاى سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن كرد و اهل بیت را برشترها سوار كرده به كوفه برد.
1 صفر 61:ورود اسراى اهل بیت‏«ع‏»از كربلا به دمشق.
20 صفر:بازگشت اهل بیت‏«ع‏»از سفر شام به مدینه.

*********
روضه

روضه و روضه خوانى،به معناى ذكر مصیبت‏سید الشهدا و مرثیه خوانى براى ائمه ومعصومین‏«ع‏»است كه مورد تشویق امامان و یكى از عوامل زنده ماندن نهضت‏حسینى وپیوند روحى و عاطفى شیعه با اولیاء دین است.اشك ریختن و گریستن در مصائب‏اهل بیت‏«ع‏»نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگیهاى تربیتى براى سوگوار،موجب اجر و پاداش الهى در آخرت و بهره‏مندى از شفاعت ابا عبد الله الحسین است.
معناى روضه در اصل،باغ و بوستان است،اما سبب اشتهار مرثیه خوانى به‏«روضه‏»آن‏است كه مرثیه خوانان در گذشته،حوادث كربلا را از روى كتابى به نام‏«روضة الشهداء»
مى‏خواندند كه تالیف ملا حسین كاشفى است.«ملا حسین كاشفى(متوفاى 910 هجرى)
یكى از دانشمندان و خطباى با قریحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجرى بود،درزمان سلطنت‏سلطان حسین بایقرا(875-911 ه)به هرات،مركز حكمرانى این پادشاه‏رفت و چون حافظه‏اى توانا و قریحه‏اى سرشار و آوازى گیرنده و مطبوع داشت و خطیبى‏دانشمند بود، بزودى شهرت یافت و مجالس وعظ و ذكر او بسیارى را به خود جلب كرد ومورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعیان و اكابر دولت و وزیر فاضل و هنرمند هنر پرور او«امیر على شیرنوایى‏»قرار گرفت.كاشفى دانشمندى فصیح و بلیغ و شاعر پركار بود وبیش از چهل كتاب و رساله تالیف كرد.از جمله آنها«روضة الشهداء»بود.كاشفى كتاب‏روضة الشهدا را در واقعه كربلا به فارسى نوشت و چون مطالب این كتاب را در مجالس‏عزادارى از روى كتاب بر سر منبر مى‏خواندند، خوانندگان این كتاب به‏«روضه خوان‏»
معروف شدند و بتدریج‏خواندن روضه از روى كتاب منسوخ شد و روضه خوانها مطالب‏كتاب را حفظ كرده و در مجالس عزادارى مى‏خواندند.در زمان صفویه اقامه عزادارى‏بسیار رواج گرفت.»[2]كتاب روضة الشهدا كه حاوى ذكر مقتل و حوادث كربلا بود،در قرن دهم توسطمحمد بن سلیمان فضولى به تركى ترجمه شد،با نام‏«حدیقة السعداء».[3] در اینجا نمونه‏اى‏از متن روضة الشهداى واعظ كاشفى را جهت آشنایى مى‏آوریم،كه نثرى زیبا و ادبى‏است:«...آخر نظرى كن به حسرت آدم صفى و نوحه نوح نجى و در آتش انداختن‏ابراهیم خلیل و قربانى كردن یعقوب در بیت الاحزان و بلیت‏یوسف در چاه و زندان وشبانى و سرگردانى موسى كلیم و بیمارى و بى تیمارى ایوب و اره شكافنده بر فرق‏زكریاى مظلوم و تیغ زهر آبداده بر حلق یحیى معصوم و الم لب و دندان سرور انبیاء،وجگر پاره پاره حمزه سید الشهدا و محنت اهل بیت رسالت و مصیبت‏خانواده عصمت وسرشك درد آلود بتول عذرا و فرق خون آلوده على مرتضى‏«ع‏»و لب زهر چشیده نوردیده زهرا و رخ به خون آغشته شهید كربلا و دیگر احوال بلاكشان این امت و محنت‏رسیدگان عالى همت همه با جان غم اندوخته در كانون غم و الم سر تا پاى سوخته.نظم:
ز اندوه این ماتم جان گسل
روان گردد از دیده‏ها خون دل‏»[4]
نثر شیوا و ادیبانه‏«روضة الشهدا»ستودنى است،هر چند از نظر نقل،حاوى برخى‏مطالب ضعیف و بى ماخذ است.بعلاوه این كتاب،در تحلیل حادثه عاشورا دیدگاهى‏صوفیانه دارد و حوادث را بیشتر به منشا غیبى و مسائل آزمایش و ابتلاء اولیاء نسبت‏مى‏دهد،تا بعد حماسى و اجتماعى و قابل اسوه گیرى در مبارزات ضد ظلم.
از آنجا كه مرثیه خوانى و ذكر مصیبت،سنت پسندیده دینى در احیاء خاطره و نام وفضایل اهل بیت پیامبر است،بجاست كه اهل منبر و مداحان و ذاكران،با توجه به اهمیت ونقش بسزاى روضه خوانى،در ارائه الگوهاى شایسته بكوشند و چهره خوبى از ائمه ومعصومین ارائه كنند.در این زمینه،به درستى و صحت مطالب نقل شده،اعتبار منابع مورداستفاده،استوارى و زیبایى اشعار انتخابى و دورى كردن از هر حرف و روضه و شعرى كه‏با مقام والاى اولیاء خدا ناسازگار است توجه داشته باشند.[5] در فضیلت گریست و گریاندن‏افراد براى امام حسین‏«ع‏»به این حدیث توجه كنید:امام صادق‏«ع‏»فرمود:«من انشد فى‏الحسین علیه السلام بیت‏شعر فبكى و ابكى عشرة فله و لهم الجنة‏»[6] هر كس در باره‏حسین‏«ع‏»شعرى بگوید و گریه كند و ده نفر را بگریاند،براى او و آنان بهشت است.

*********
روضة الحسین‏«ع‏»

به حرم سید الشهدا«ع‏»در كربلا روضة الحسین‏«ع‏»گویند.چرا كه حرم هر یك از ائمه‏و حرم نبوى،روضه و باغى از باغهاى بهشتى است.نسبت به مدفن آن حضرت،امام‏صادق‏«ع‏»فرموده است:«موضع قبر الحسین منذ یوم دفن فیه روضة من ریاض الجنة‏».[7]

*********
زنان در نهضت عاشورا

پیرامون زنان در حادثه كربلا در دو محور سخن مى‏توان گفت:یكى آنكه آنان چند نفرو چه كسانى بودند،دیگر آنكه چه نقشى داشتند.زنانى كه در كربلا حضور داشتند،برخى‏از اولاد على‏«ع‏»بودند،و برخى جز آنان،چه از بنى هاشم یا دیگران.زینب،ام كلثوم،فاطمه،صفیه،رقیه و ام هانى،از اولاد«ع‏»بودند،فاطمه و سكینه،دختران سید الشهدا«ع‏»
بودند،رباب،عاتكه،مادر محسن بن حسن،دختر مسلم بن عقیل،فضه نوبیه،كنیز خاص‏امام حسین‏«ع‏»و مادر وهب بن عبد الله نیز از زنان حاضر در كربلا بودند.[8]5 نفر زن كه از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمدند،عبارت بودند از:كنیز مسلم‏بن عوسجه،ام وهب زن عبد الله كلبى،مادر عبد الله كلبى،مادر عمر بن جناده،زینب‏كبرى‏«ع‏».زنى كه در عاشورا شهید شد،مادر وهب بود،بانوى نمیریه قاسطیه،زن عبد الله‏بن عمیر كلبى كه بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت كرد و همانجا با عمود غلام‏شمر كه بر سرش فرود آورد،كشته شد.
در عاشورا دو زن از فرط عصبیت و احساس،به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:
یكى مادر عبد الله بن عمر كه پس از شهادت فرزند،با عمود خیمه به طرف دشمن روى‏كرد و امام او را برگرداند.دیگرى مادر عمرو بن جناده كه پس از شهادت پسرش،سر او راگرفت و مردى را به وسیله آن كشت،سپس شمشیرى گرفت و با رجزخوانى به میدان‏رفت،كه امام حسین‏«ع‏»او را به خیمه‏ها برگرداند.[9] دلهم،دختر عمر(همسر زهیر بن قین)
نیز در راه كربلا به اتفاق شوهرش به كاروان حسینى پیوست.زهیر بیشتر تحت تاثیرسخنان همسرش حسینى شد و به امام پیوست.رباب،دختر امرء القیس كلبى،همسر امام‏حسین‏«ع‏»نیز در كربلا حضور داشت،مادر سكینه و عبد الله.زنى از قبیله بكر بن وائل نیزحضور داشت،كه ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود،ولى هنگام حمله سپاهیان كوفه‏به خیمه‏هاى اهل بیت،شمشیرى برداشت و رو به خیمه‏ها آمد و آل بكر بن وائل را به یارى‏طلبید.
زینب كبرى و ام كلثوم،دختران امیر المؤمنین‏«ع‏»،همچنین فاطمه دختر امام حسین‏«ع‏»
نیز جزو اسیران بودند و در كوفه و...سخنرانیهاى افشاگر داشتند.(توضیح بیشتر پیرامون‏این زنان را تحت عنوان نام هر یك در این مجموعه مطالعه كنید).مجموعه این بانوان،همراه كودكان خردسال،كاروان اسراى اهل بیت را تشكیل مى‏دادند كه پس از شهادت امام‏و حمله سپاه كوفه به خیمه‏ها،ابتدا در صحرا متفرق شدند،سپس بصورت گروهى و اسیربه كوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.
اما در باره حضور این زنان در حادثه عاشورا بیشتر به محور«پیام رسانى‏»باید اشاره‏كرد(آنگونه كه در بحث‏«اسارت‏»گذشت).البته جهات دیگرى نیز وجود داشت كه‏فهرست وار به آنها اشاره مى‏شود كه هر كدام مى‏تواند به عنوان‏«درس‏»مورد توجه باشد:
-مشاركت زنان در جهاد.شركت در جبهه پیكار و همدلى و همراهى با نهضت مردانه‏امام حسین و مشاركت در ابعاد مختلف آن از جلوه‏هاى این حضور است.چه همكارى‏طوعه در كوفه با نهضت مسلم،چه همراهى همسران برخى از شهداى كربلا،چه حتى‏اعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه كوفه به جنایتهاى شوهرانشان مثل زن خولى.
آموزش صبر.روحیه مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در كربلا درس دیگر نهضت‏بود.اوج این صبورى و پایدارى در رفتار و روحیات زینب كبرى‏«ع‏»جلوه‏گر بود.
-پیام رسانى.افشاگریهاى زنان و دختران كاروان كربلا چه در سفر اسارت و چه پس‏از بازگشت به مدینه.پاسدارى از خون شهدا بود.سخنان بانوان،هم به صورت خطبه‏جلوه داشت، هم گفتگوهاى پراكنده به تناسب زمان و مكان.
-روحیه بخشى.در بسیارى از جنگها حضور تشویق آمیز زنان در جبهه،به رزمندگان‏روحیه مى‏بخشید.در كربلا نیز مادران و همسران بعضى از شهدا این نقش را داشتند.
-پرستارى.رسیدگى به بیماران و مداواى مجروحان از نقشهاى دیگر زنان در جبهه‏ها،از جمله در عاشوراست.نقش پرستارى و مراقبت‏حضرت زینب از امام سجاد«ع‏»یكى ازاین نمونه‏هاست[10].
-مدیریت.بروز صحنه‏هاى دشوار و بحرانى،استعدادهاى افراد را شكوفا مى‏سازد.
نقش حضرت زینب در نهضت عاشورا و سرپرستى كاروان اسرا،درس‏«مدیریت درشرایط بحران‏»را مى‏آموزد.وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت،هدایت‏كرد و با هر اقدام خنثى كننده نتایج عاشورا از سوى دشمن،مقابله نمود و نقشه‏هاى‏دشمن را خنثى ساخت.
-حفظ ارزشها.درس دیگر زنان قهرمان در كربلا،حفظ ارزشهاى دینى و اعتراض به‏هتك حرمت‏خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده است.زنان‏اهل بیت،با آنكه اسیر بودند و لباسها و خیمه‏هایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب‏در معرض دید تماشاچیان بودند،اما اعتراض كنان،بر حفظ عفاف تاكید مى‏ورزیدند.ام‏كلثوم در كوفه فریاد كشید كه آیا شرم نمى‏كنید براى تماشاى اهل بیت پیامبر جمع شده‏اید؟
وقتى هم در كوفه در خانه‏اى بازداشت بودند،زینب اجازه نداد جز كنیزان وارد آن خانه‏شوند. در سخنرانى خود در كاخ یزید نیز بر اینگونه گرداندن بانوان شهر به شهر،اعتراض‏كرد:«امن العدل یابن الطلقاء تخدیرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله سبایاقد تكت‏ستورهن و ابدیت وجوههن یحدو بهن الاعداء من بلد الى بلد و یستشرفهن اهل‏المناهل و المعاقل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید...»[11] و نمونه‏هاى‏دیگرى از سخنان و كارها كه همه درس‏آموز عفت و دفاع از ارزشهاست.
-تغییر ماهیت اسارت.اسارت را به آزادى بخشى تبدیل كردند و در قالب اسارت،به‏اسیران واقعى درس حریت و آزادگى دادند.
-عمق بخشیدن به بعد عاطفى و تراژدیك كربلا.گریه‏ها،شیونها،عزادارى بر شهدا وتحریك عواطف مردم،به ماجراى كربلا عمق بخشید و بر احساسات نیز تاثیر گذاشت واز این رهگذر، ماندگارتر شد.

*********
زیارت

دیدار،بر سر تربت‏یك شهید یا امام و امامزاده حضور یافتن،دیدار از حرم‏هاى مطهرو بقاع متبرك.زیارت پیامبر و ائمه‏«ع‏»هم در حال حیاتشان ارزشمند و تاثیر گذار است،هم پس از رحلت‏یا شهادتشان سازنده و الهام بخش است و تاكید زیارت،نسبت به‏حضرت رسول‏«ص‏»، حضرت زهرا«س‏»،امامان معصوم،شهداى آل محمد،علما وصلحاست.امام صادق‏«ع‏»فرمود: «من زارنا فى مماتنا فكانما زارنا فى حیاتنا»[25] هر كس مارا پس از مرگمان زیارت كند،گویا در حال حیات،زیارتمان كرده است.
زیارت ائمه،نشانه احترام به مقامشان،پیروى از راهشان،تبعیت از مواضعشان،استمرار خطشان،تجدید عهد با امامتشان،وفادارى به ولایتشان و زنده نگاهداشتن نام ویاد و خاطره و فرهنگ و تعالیم آنان است.حضرت رضا«ع‏»فرمود:«ان لكل امام عهدا فى‏عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زیارة قبورهم...»[12] براى هرامامى در گردن و بر عهده هواداران و پیروانش عهد و پیمانى است و از جمله نشانه‏هاى‏وفاى كامل به این پیمان،زیارت قبور امامان است.
اینگونه زیارتها،علاوه بر آنكه براى خود زائر،اثر تربیتى و تزكیه روح دارد و دلیل‏حقشناسى او نسبت به اولیاء خدا و پیشوایان دین است،در زمینه احیاء امر امامان و ترویج‏مكتب انسانى و تربیتى آن اسوه‏ها در جوامع بشرى و توجه دادن به خط صحیح رهبرى وولایت در جامعه مؤثر است،بویژه وقتى حكام مستبد و منحرف،با برنامه در جهت محو آثار و یاد ائمه مى‏كوشیدند،«زیارت‏»به عنوان یك عمل مثبت و انقلابى محسوب مى‏شدو نوعى مبارزه با دستگاههاى ستمگر.
در احادیث متعدد،تاكید شده كه زیارت ائمه در غربتشان و همراه با خوف و خطر،پاداش بیشترى دارد،و اگر راه زائر دور باشد،و زیارت،پیاده و همراه با مشقتها باشد،اجرو قرب بیشترى خواهد داشت.[13] فضایل زیارت،در باره دیدار و زیارت خانه خدا،مرقدمطهر نبوى، قبور مؤمنان و صالحان بسیار فراوان است و حضور پیروان حق،پیرامون‏مرقد پاكشان،كانونى از ایمان و جذبه و پیوستگى و همبستگى به وجود مى‏آورد و به‏زائران هم،«دعوت به خیر»، «دفاع از حق‏»و«شهادت در راه خدا»را الهام مى‏دهد وزیارت،«وسیله‏»قرب به پروردگار است.[14] زیارت،قلمرو«دل‏»و وادى محبت و شوق است،نمودى از احساس متعالى و زبان‏علاقه و ترجمان پیوند قلبى است.فیض‏«حضور»در كنار اولیاء خدا،زائر را از كیمیاى‏«نظر»برخوردار مى‏سازد.زیارت،الهام گرفتن از اسوه‏ها و تعظیم شعائر و تقدیر ازفداكاریها و تجلیل از پاكیهاست و زائر در برابر آیینه تمام قد فضیلتها مى‏ایستد،تا عیارخود را در آن بسنجد و خود را در برابر«میزان‏»قرار مى‏دهد تا كم و كاستى خود را جبران‏كند.زائر،مهمان مائده معنوى اولیاء الله است و زیارت،تجدید پیمان و میثاق‏«ولایت‏»بارهبرى است.زیارت،سفر با كاروان اشك و بر محمل شوق و سوار شدن بر موج عرفان وبراق عشق است.

*********
زیارت اربعین

اربعین،چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام است كه جان خود و یارانش رافداى دین كرد.از آنجا كه گرامیداشت‏خاطره شهید و احیاء اربعین وى،زنده نگهداشتن‏نام و یاد و راه اوست و زیارت،یكى از راههاى یاد و احیاء خاطره است،زیارت‏امام حسین‏«ع‏»بویژه در روز بیستم ماه صفر كه اربعین آن حضرت است،فضیلت بسیاردارد.
امام حسن عسكرى‏«ع‏»در حدیثى علامتهاى‏«مؤمن‏»را پنج چیز شمرده است:نمازپنجاه و یك ركعت،زیارت اربعین،انگشتر كردن در دست راست،پیشانى بر خاك نهادن‏و«بسم ا...»را در نماز،آشكارا گفتن:«علامات المؤمن خمس:صلاة احدى و خمسین وزیارة الاربعین...»[15] زیارت اربعین كه در این روز مستحب است،در كتب دعا آمده است‏و به اینگونه شروع مى‏شود: «السلام على ولى الله و حبیبه...»كه این متن،از طریق‏صفوان جمال از امام صادق‏«ع‏»روایت‏شده است.زیارت دیگر آن است كه جابر بن‏عبد الله انصارى در این روز خوانده است و متن زیارت بعنوان زیارتنامه آن امام در نیمه‏ماه رجب نقل شده و با جمله‏«السلام علیكم یا آل الله...»شروع مى‏شود.[16]مورخان نوشته‏اند كه جابر بن عبد الله انصارى،همراه عطیه عوفى موفق شدند كه درهمان اولین اربعین پس از عاشورا به زیارت امام حسین‏«ع‏»نائل آیند.وى كه آن هنگام‏نابینا شده بود،در فرات غسل كرد و خود را خوشبو ساخت و گامهاى كوچك برداشت تاسر قبر حسین بن على‏«ع‏»آمد و با راهنمایى عطیه،دست روى قبر نهاد و بیهوش شد،وقتى به هوش آمد،سه بار گفت:یا حسین!سپس گفت:«حبیب لا یجیب حبیبه...»آنگاه‏زیارتى خواند و روى به سایر شهدا كرد و آنان را هم زیارت نمود.[17]

پی نوشتها:

1- در این زمینه ر.ك:مقاله‏«سنت احیاگرى‏»،جواد محدثى(چشمه خورشید،ج 1، مجموعه مقالات كنگره امام‏خمینى(ره)و فرهنگ عاشورا).
2- موسیقى مذهبى ایران،ص 8.
3- فصلنامه هنر(وزارت ارشاد اسلامى)ج 2،ص 157.این ماخذ،مقاله مبسوطى در باره تاریخچه تعزیه خوانى‏دارد،ص 156 تا 173.
4- در آمدى بر نمایش و نیایش در ایران،جابر عناصرى،ص 79.
5- در زمینه آداب اهل وعظ و منبر،از جمله ر.ك:«لؤلؤ و مرجان‏»،مرحوم میرزا حسین نورى.
6- كامل الزیارات،ص 105.
7- من لا یحضره الفقیه،صدوق،ج 2،ص 600،المزار،شیخ مفید،ص 141.
8- تعزیه در ایران،صادق همایونى،ص 288.
9- زندگانى سید الشهدا،عمادزاده،ج 2،ص 124،به نقل از لهوف،كبریت احمر و انساب الاشراف.
10- همان،ص 236.
11- در این زمینه ر.ك:مقاله‏«درسهاى امدادگرى در نهضت عاشورا»از مؤلف(مجله پیام هلال، شماره 26،شهریور1369).
12- بحار الانوار،ج 97،ص 124.
13- همان،ص 116،وسائل الشیعه،ج 10،346.
14- براى مطالعه بیشتر پیرامون احادیث زیارت،از جمله ر.ك:بحار الانوار،ج 97،98 و 99،من لا یحضره الفقیه،صدوق،ج 2،كامل الزیارات،عیون اخبار الرضا،المزار شیخ مفید،الغدیر،ج 5، وسائل الشیعه،ج 10،میزان‏الحكمه،ج 4،مصباح الزائر،مصباح المتهجد و كتب دیگر.
15- در باره سازندگیهاى زیارت،ر.ك:«زیارت‏»به قلم نویسنده،ناشر:سازمان حج و زیارت.نیز: سلسله مقالات‏«زیارت‏»در مجله‏«پیام انقلاب‏»،سال 1363 از شماره 115 به بعد،كه بیش از پنجاه شماره طول كشید،و كتاب‏«شوق‏دیدار»از:دكتر محمد مهدى ركنى،انتشارات آستان قدس رضوى.
16- بحار الانوار،ج 98،(بیروت)ص 329،المزار،شیخ مفید،ص 53.
17- مفاتیح الجنان،زیارت اربعین.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:29
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

زیارت عاشورا

از زمانهاى بسیار مناسب و با فضیلت براى زیارت امام حسین‏«ع‏»،روز عاشوراست،چه به صورت حضورى و رفتن به دیدار مرقد سید الشهدا«ع‏»در كربلا و چه خواندن‏زیارتنامه از دور. امام صادق‏«ع‏»فرمود:«من زار الحسین‏«ع‏»یوم عاشورا وجبت له‏الجنة‏».[40] كسى كه حسین‏«ع‏»را روز عاشورا زیارت كند،بهشت براى او واجب است.درحدیث دیگرى زیارت آن روز، مانند به خون خویش غلتیدن پیش روى آن حضرت‏به شمار آمده است:«من زار قبر الحسین یوم عاشورا كان كمن تشحط بدمه بین یدیه‏»[1].
متن زیارتنامه‏اى هم كه از سوى ائمه دستور به خواندن آن داده شده به‏«زیارت‏عاشورا»شهرت یافته است و خواندن همه وقت و همه روز آن،آثار و بركات زیادى دارد.
این زیارت را امام باقر«ع‏»به علقمة بن محمد حضرمى آموخته كه هر گاه خواست از دور وبا اشاره آن امام را زیارت كند،پس از دو ركعت نماز زیارت،چنین بخواند:«السلام علیك‏یا ابا عبد الله،السلام علیك یابن رسول الله...»[2] تا آخر،كه در كتب زیارت آمده است.این‏زیارت،تجدید عهد همه روزه پیرو حسین بن على‏«ع‏»با مولاى خویش است كه همراه با«تولى‏»و«تبرى‏»است و خط فكرى و سیاسى زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام واهل بیت،ترسیم مى‏كند و اعلام همبستگى و سلم و صلح با موافقان راه حسین‏«ع‏»و اعلان‏جنگ و مبارزه با دشمنان حق است.«زیارت عاشورا»ولایت‏خون و برائت‏شمشیر است‏و تسلیم دل و یارى در صحنه است،تا عشق درونى به جهاد بیرونى بیانجامد و نفرت قلبى‏به برائت على برسد.زیارت عاشورا، منشور«تولى‏»و«تبرى‏»نسبت به جریان حق و باطل‏در همه جا و همه زمانهاست.

*********
زیارت كربلا

از مقدسترین و با فضیلت‏ترین زیارتهایى كه در فرهنگ دینى و روایات اسلامى بیان‏شده است، زیارت قبر سید الشهدا«ع‏»در كربلاست و براى زیارت هیچ امامى،حتى‏زیارت قبر رسول خدا«ص‏»به این اندازه سفارش و دستور نیست.در احادیث،گاهى‏زیارت امام حسین‏«ع‏»از زیارت كعبه هم برتر و بالاتر به حساب آمده و براى زیارت آن‏حضرت،پاداشى برابر دهها و صدها حج و عمره بیان شده است و لحن روایات،بگونه‏اى‏است كه آن را براى یك شیعه در حد یك‏«فریضه‏»مى‏شمارد و ترك آن را ناپسند مى‏داند وهیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمى‏آورد و ترك آن را جفامى‏داند.از امام صادق‏«ع‏»روایت است:«زیارة الحسین بن على واجبه على كل من‏یقر للحسین بالامامة من الله عز و جل‏»[3] زیارت حسین بن على‏«ع‏»،بر هر كس كه او را ازسوى خداوند،«امام‏»مى‏داند واجب است.
میان عقیده به امامت و دیدار امام(چه در حال حیات و چه پس از مرگ)نوعى ملازمه‏است و در روایات،به این نكته اهمیت داده شده است.زیارت خائفانه سید الشهدا هم ارج‏بیشتر و ثواب افزونترى دارد.این،هم نشانه تاثیر اجتماعى‏«زیارت‏»و هم میزان عشق وفداكارى‏«زائر»است.امام صادق‏«ع‏»به‏«ابن بكیر»كه سخن از خوف و هراس در راه‏زیارت سید الشهدا مى‏گفت،فرمود:آیا دوست ندارى كه خداوند،تو را در راه ما ترسان‏ببیند؟...[4] و در حدیثى كه زراره از امام باقر«ع‏»در باره زیارت خائفانه آن حضرت‏مى‏پرسد،حضرت پاسخ مى‏دهد:خداوند،از هراس قیامت،ایمنش مى‏دارد.[5] امام‏صادق‏«ع‏»نیز به‏«محمد بن مسلم‏»كه با خوف و هراس به زیارت سید الشهدا مى‏رفت،فرمود:هر چه مساله دشوارتر و پر مخاطره‏تر باشد،پاداش زیارت هم به اندازه آن است وهر كس خائفانه قبر آن حضرت را زیارت كند، خداوند،هراس او را در روز قیامت،ایمن‏مى‏سازد:«ما كان من هذا اشد فالثواب فیه على قدر الخوف و من خاف فى اتیانه آمن الله‏روعته یوم یقوم الناس لرب العالمین...»[6] در حدیث مفصلى،امام صادق‏«ع‏»به ثوابهاى آن‏اشاره كرده،مى‏فرماید:كسى كه هنگام زیارت آن حضرت، دچار ستم سلطانى شود و او رادر آنجا بكشند،با اولین قطره خونش،همه گناهانش بخشوده مى‏شود و هر كه در این راه‏به زندان افتد،در مقابل هر روزى كه زندانى و اندوهگین گردد،در قیامت برایش یك شادى است،و اگر در راه زیارت،كتك بخورد،براى هر ضربه‏اى یك حورى بهشتى است‏و در برابر هر درد و رنجى كه بر جسمش وارد مى‏شود،یك‏«حسنه‏»براى اوست.[7] ومى‏فرماید:«من اتى قبر الحسین عارفا بحقه غفر الله ما تقدم من ذنبه و ما تاخر».[8] هر كه‏عارفانه قبر سید الشهدا را زیارت كند،خداوند گناهان گذشته و آینده‏اش را مى‏آمرزد.
آرى...براى رسیدن به كربلا،باید اراده‏اى آهنین،قلبى شجاع،عشقى سوزان داشت ودر این سفر،باید رهتوشه‏اى از صبر و یقین،پاپوشى از«توكل‏»،سلاحى از«ایمان‏»ومركبى از«جان‏»داشت تا به منزل رسید،چرا كه راه كربلا،از«صحراى عشق‏»و«میدان‏فداكارى‏»و پیچ و خم خوف و خطر مى‏گذرد.پاداشهاى زیارت كربلا نیز شگفت است.ازقبیل:پاداش نبرد در ركاب پیامبر و امام عدل،اجر شهیدان بدر،ثواب حج و عمره مكرر،پاداش آزاد كردن هزار بنده و آماده كردن هزار اسب براى مجاهدان راه خدا و...[9] البته‏تفاوت اجر و ثواب،به معرفت زائر و كیفیت زیارت و شرایط اجتماعى هم بستگى دارد.
كربلا،از یك سو،سمبل مظلومیت اهل بیت و امامان شیعه است،از سویى دیگر مظهردفاع بزرگ آل على و عترت پیامبر از اسلام و قرآن.توجه و روى آوردن به مزارسید الشهدا،در واقع تكرار همه روزه و همواره حق و یادآورى مظلومیت است.اگر كعبه وحج و نماز و جهادى هم باقى مانده است،به بركت‏شهید عاشوراست كه احیاگر دین شد واسلام،تا همیشه مدیون‏«ثار الله‏»است.خصومت دشمنان اسلام نیز با حسین‏«ع‏»و مرقداو،از همینجاست.زیارت آن حضرت، همیشه با سختى و هراس و موانع،رو به رو بوده‏است.شوق زیارت كربلا،از آغاز در دل شیعیان حق طلب و انسانهاى آزاده و فضیلت‏خواه بوده است.شیفتگان سید الشهدا در این راه حاضر به بذل جان و مال و دست و پابوده‏اند و«راه بسته كربلا»همیشه چون حسرتى بر دل شیعه بوده است،چه در دوره‏امویان و عباسیان،چه در عصر حكومت بعثیان و در تاریخ معاصر،و آرزوى‏«باز شدن راه‏كربلا»همواره چون مشعلى در دل عاشقان حسین‏«ع‏»روشن بوده و تلخیهاى هجران را بااین‏«امید»تحمل مى‏كرده‏اند.زائر حسین‏«ع‏»،عاشقى از خود گذشته است و زیارت كربلا،عبادتى خدایى و ملكوتى.
[10] هر گاه خواستى حسین‏«ع‏»را زیارت كنى،با حالتى اندوهگین و پر رنج،خاك‏آلوده و پژمرده، گرسنه و تشنه زیارت كن...(در حدیث دیگرى است كه:)چون حسین بن‏على اینگونه به شهادت رسید.[11] به قول حافظ:
نیازمند بلا،گو رخ از غبار مشوى
كه كیمیاى مراد است،خاك كوى نیاز
غبار راه زیارت كربلا،خود،طراوت و پاكى است و این آشفتگى و افسردگى،نشاطروح عاشق است.
از شیشه غبار غم نمى‏باید شست
و ز دل،رقم‏«الم‏»نمى‏باید شست
پایى كه به راه عشق شد خاك آلود
با آب حیات هم نمى‏باید شست[12]

*********
زیارت ناحیه مقدسه

زیارتنامه‏اى است كه به امام زمان‏«ع‏»نسبت داده شده و شیخ طوسى با سندهاى خودآن را روایت كرده است.به این صورت كه در سال 252 هجرى از ناحیه مقدس حضرت‏حجت‏«عج‏»این روایت به دست‏شیخ محمد بن غالب اصفهانى صادر شده است. متن‏زیارت،خطاب به سید الشهدا و شهداى كربلاست و نام یكایك آنان،اغلب با ذكر اوصاف‏و خصوصیاتشان و نیز اسامى قاتلان آن شهدا در آن آمده است.آغاز زیارت،اینگونه‏است:«السلام علیك یا اول قتیل من نسل خیر سلیل...».متن زیارت،در كتاب اقبال سید بن‏طاووس،ص 573 و نیز در بحار الانوار،ج 98،ص 269 نقل شده است.زیارت رجبیه نیزمشتمل بر اسماء شهداست كه در بحار(ج 98،ص 340)ذكر شده است.در این زیارت،به برخى حوادث پس از شهادت امام حسین‏«ع‏»و اوضاع كربلا و اهل بیت و ذو الجناح وسراسیمه شدن عترت پیغمبر در آن صحرا نیز اشاره شده است.[13]

*********
زیارتنامه

متنى كه هنگام زیارت مرقد پاك امام حسین‏«ع‏»و هر یك از امامان معصوم و ذریه پاك‏پیامبر و شهداى اهل بیت‏خوانده مى‏شود،دعایى كه به عنوان تشرف باطنى براى ائمه‏و امامزادگان مى‏خوانند و حاوى سلام و درود زائر نسبت به مدفون در آن مرقدهاست.
از آنجا كه‏«زائر»را ادب و معرفت‏شرط است،پس سخنى كه هنگام زیارت بر زبان‏مى‏آورد،باید والا و عارفانه و مؤدبانه باشد.هر زائر مى‏تواند از پیش خود و به زبان خود،جملاتى و نیایش و دعایى را به عنوان زیارتنامه بخواند،ولى در منابع ما،متونى به نام‏«زیارتنامه‏»نقل شده كه سند آنها به ائمه مى‏رسد و به عنوان‏«زیارتهاى ماثوره‏»شناخته‏مى‏شود.علماى دین،كتب متعددى بصورت مجموعه‏هاى زیارات،تدوین كرده‏اند،كه‏آمیخته‏اى است از زیارتهاى مستند و منقول از معصومین و زیاراتى كه انشاى علماى‏بزرگ است.در این میان،آنچه از ائمه نقل شده،بسیار است،همچون زیارتهاى:امین الله،جامعه كبیره،وارث،عاشورا و زیارت اربعین.كتابهاى دعا و زیارات نیز بسیار است،همچون:مصباح المتهجد،مفاتیح الجنان،مزار،بحار الانوار(جلد زیارات) .
دقت در مضامین و محتواهاى زیارتنامه‏ها بسیار مفید است.مفاهیم كلى كه در زیارات‏دیده مى‏شود،بسیار است،از جمله:محبت،مودت،موالات،اطاعت،صلوات،سلام،عهد،شفاعت،توسل، وفا،دعوت،نصرت،تسلیم،تصدیق،صبر،تولى و تبرى،مواسات،نماز،زكات،زیارت،تبلیغ،وراثت، مساعدت،معاونت،سعادت،رضا،خونخواهى،جنگ و صلح،امر به معروف و نهى از منكر،تقرب به خدا،برائت از دشمنان،ولایت،فوز،نصیحت،جهاد،فدا شدن و...دهها عناوین و مفاهیم كلى كه از مطالعه فقرات‏زیارتنامه‏ها برمى‏آید.اوصافى كه در زیارتنامه‏ها آمده،برخى كلى و قابل انطباق بر همه ائمه‏و معصومین است،و برخى هم به تناسب وضعیت زندگى و شهادت امام خاص یا امامزاده‏و شهید بخصوصى به كار رفته است.محورهاى كلى مفاهیمى كه در زیارتنامه‏ها آمده‏است،مى‏تواند اینگونه فهرست‏شود:
-مسائل اعتقادى،توحید،نبوت،صفات خدا...
-شناخت ائمه،اوصاف،فضایل و مقاماتشان.
-تاریخ زندگى و عملكرد اولیاء دین و مظلومیتهایشان.
-پیوندهاى‏«ولایى‏»بین زائر و پیشوا و همسویى در فكر و موضع و عمل و اقدام.-افشاگرى بر ضد ستمگران حاكم و جنایتهایشان نسبت به طرفداران‏«حق‏»وطالبان‏«عدل‏».
-تولى و تبرى،شفاعت،توسل،دعا و...معارفى از این قبیل.
-طرح آرمانهاى والا و خواسته‏هاى متعالى و نیازهاى برتر.
-و برخى موضوعات دیگر.در واقع،یك سرى معارف دینى و ارزشهاى مكتبى‏و فضایل رفتارى در قالب فقرات زیارتنامه،از طریق ائمه به شیعیان و زائران‏آموخته شده است.زیارتنامه‏ها، نوعى اعلام مواضع اعتقادى،اخلاقى وسیاسى است كه توسط زائر،در مقدسترین مكانها،با زبانى رسا ابراز مى‏شود.
«سلام‏»ها و«لعن‏»ها،محور عمده دیگرى در زیارتنامه‏هاست،بخصوص آنچه‏به شهداى عاشورا مربوط مى‏شود.سلام به امام و پیامبر و شهید مورد زیارت،و لعنت به دشمنان،ظالمان، غاصبان،شریكان جور،همدستان ظالم،راضیان به‏ستم،زمینه سازان ظلم.
«حب و بغض‏»،جلوه دیگرى از اصل مهم‏«تولى‏»و«تبرى‏»است كه با عبارات‏مختلف در زیارتنامه‏ها آمده است،از ساده‏ترین شكل آن كه حالت قلبى است،تاشدیدترین صورت برونى آن كه با عنوان‏«حرب‏»و«سلم‏»مطرح شده است.«بیعت‏»،عنصر دیگرى در زیارتنامه‏هاست. پیمان و میثاق زائر با امام و شهدا.«جهاد»،محتواى‏زنده دیگرى در راستاى عملكرد اولیاء خدا. مثلا در مورد پیامبر خدا،امیر المؤمنین،حمزه‏سید الشهدا،امام حسن،امام حسین،شهداى احد،شهداى كربلا و...تعبیر«جهاد»به كاررفته است،با خطابهایى چون:«جاهدت فى سبیل الله، جاهدت فى الله حق جهاده،جاهدت‏الملحدین...»و«شهادت‏»،از جلوه‏هاى بسیار روشن فرهنگ عاشوراست كه درزیارتنامه‏ها دیده مى‏شود.
فرهنگ شهادت و نیز شهادت طلبى،در جا به جاى زیارتهاى ماثوره دیده مى‏شود.
كشته شدن در راه خدا و بر منهاج رسول الله و دین حق و سعادتمند شدن در سایه‏شهادت،و طرح جدى این مسائل،معارضه با تبلیغات دشمنانى است كه شهداى كربلا وسید الشهدا را یاغى بر خلیفه و خارجى معرفى مى‏كردند.در زیارتى كه امام هادى‏«ع‏»
آموزش داده است،مى‏خوانیم:«اشهد انك و من قتل معك شهداء احیاء».درزیارتنامه‏هاى متعدد و نیز ادعیه گوناگون،از خواسته‏هاى زائر،توفیق قیام و خونخواهى در ركاب‏«قائم‏»علیه السلام است.این القاء فرهنگ شهادت طلبى در جان و اندیشه شیعه‏است:«و ان یرزقنى طلب ثاركم مع امام هدى ظاهر...»(زیارت عاشورا)و در زیارت‏جامعه،اعلام حمایت و نصرت نسبت به امام زمان‏«عج‏»است:«نصرتى معدة لكم ومودتى خالصة لكم‏».
در زیارت شهداى كربلا،تعبیراتى از این قبیل دیده مى‏شود:اصفیاء،اولیاء،اوداء،انصار،و نشان دهنده ارزشگذارى به صفاتى چون برگزیدگى،ولایت،مودت و نصرت درقاموس كربلاست. همچنین،تقرب به خدا و رسول و ائمه،با برائت از دشمنان خداحاصل مى‏شود.این نیز جهتگیرى خاص اجتماعى-مكتبى زائر را مى‏رساند.[14]

*********
زیارت وارث

یكى از زیارتهاى سید الشهدا«ع‏»كه آن حضرت را بعنوان وارث آدم،نوح،ابراهیم،موسى،عیسى، محمد،على،فاطمه زهرا،خدیجه كبرى خطاب مى‏كند.زیارت وارث ازامام ادق‏«ع‏»روایت‏شده است.[15] و همراه آداب خاصى است و فضیلت بسیار دارد.
«زیارت وارث به زائر مى‏آموزد كه اسلام امامت،رسالت تاریخى ادیان توحیدى را بردوش دارد و به همین دلیل،خاتم الادیان و پیامبرش خاتم الانبیاء است و در اینجاست كه‏معناى امامت را مى‏یابد.زائر در این زیارت،رسالت همه پیامبران بزرگ تاریخ را بر دوش‏امام حسین‏«ع‏»مى‏یابد و چنین مى‏فهمد كه گویى عاشورا نقطه اوج نبرد همه توحیدتاریخى با همه شرك تاریخى است‏»[16].

*********
زیارت وداع

در زیارت سید الشهدا«ع‏»،مستحب است پس از تمام شدن آن،زایر بالاى سر قبرسید الشهدا«ع‏»رفته زیارت وداع بخواند.متن آن و آدابش در كتب دعا و روایات آمده‏است[17] و متون مختلف و متنوعى دارد و از جمله محتویات آن خداحافظى با قبر امام و دعابراى توفیق زیارت مجدد است و اینكه آخرین بار نباشد:«اللهم لا تجعله آخر العهد منا ومنه...»،«اللهم صل على محمد و آل محمد و لا تجعله آخر العهد من زیارتى ابن رسولك‏و ارزقنى زیارته ابدا ما ابقیتنى...»

*********
زین العابدین‏«علیه السلام‏»

پیشواى چهارم شیعه،حضرت سجاد،امام على بن الحسین،زین العابدین‏«ع‏»،فرزندسید الشهدا«ع‏»كه در حادثه كربلا حضور داشت و بعلت بیمارى در خیمه بسترى بود وهمراه با اهل بیت،پس از شهادت امام حسین‏«ع‏»به اسیرى رفت و با حالتى دشوار وغمبار،كه غل و زنجیر به دست و گردن آن حضرت بسته بودند،به كوفه و از آنجا به شام‏برده شد.در كاخ یزید هم خطبه بسیار مهمى ایراد كرد كه چهره یزید افشا شد و مردم شام‏نسبت به ماهیت‏حادثه كربلا آگاه شدند.امام سجاد«ع‏»در سال 38 هجرى در مدینه به دنیاآمد.در حادثه كربلا حدود 24 سال داشت،پس از شهادت پدر نیز مدت 35 سال امامت‏كرد.مادرش شهربانو دختر یزدگرد بود.در حادثه كربلا آن حضرت ازدواج كرده و داراى‏فرزند بود و فرزند خردسالش امام باقر«ع‏»هم در كربلا بود.[18]نقش عمده آن حضرت در نهضت عاشورا،پیام رسانى خون شهیدان كربلا و حفظدستاوردهاى آن انقلاب خونین و اهداف پدر،از تباه شدن و تحریف گشتن بود.این‏رسالت،در قالب ایراد خطبه‏ها توسط آن حضرت و عمه‏اش زینب‏«ع‏»انجام گرفت.
سخنان امام سجاد در بارگاه یزید،چنان او را به خشم آورد كه دستور كشتنش را داد، اماحضرت زینب،جان خود را سپر بلا قرار داد و نگذاشت.در دفن اجساد شهداى اهل بیت‏در كربلا،به یارى طایفه بنى اسد آمد و پس از خاكسپارى پیكر سید الشهدا«ع‏»روى قبر آن‏حضرت نوشت:«هذا قبر الحسین بن على بن ابى طالب،الذى قتلوه عطشانا غریبا»[19].
پس از عاشورا،حضرت سجاد«ع‏»دوران بسیار سخت و خفقان بارى را با خلفاى‏اموى سپرى كرد.ولید بن عبد الملك و هشام بن عبد الملك،از خلفاى معاصر او بودند.
داستان زیارت آن حضرت و بوسیدنش حجر الاسود را و شعرهاى بلند فرزدق در ستایش‏او(هذا الذى تعرف البطحاء وطاته...)معروف است.«صحیفه سجادیه‏»مجموعه‏اى ازدعاهاى آن حضرت است كه اینك در دست ما بعنوان گنجینه‏اى از معارف دینى موجوداست.آن حضرت در سال 95 هجرى با دسیسه ولید بن عبد الملك به شهادت رسید و دربقیع،مدفون شد.براى آشنایى با زندگى،شخصیت و فضایل بیشمارش باید به كتابهاى‏مستقل و مفصلتر مراجعه كرد.[20]

*********
زینب‏«علیها السلام‏»

زینب كبرى سلام الله علیها،پیامبر خون شهداى كربلا و همراه حسین‏«ع‏»در نهضت‏خونین عاشورا.حضرت زینب،دختر امیر المؤمنین و فاطمه زهرا«ع‏»در سال پنجم‏هجرى،روز 5 جمادى الاولى در مدینه،پس از امام حسین‏«ع‏»به دنیا آمد.از القاب‏اوست:عقیله بنى هاشم، عقیله طالبیین،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،كامله،عابده‏آل على.زینب را مخفف‏«زین اب‏»دانسته‏اند،یعنى زینت پدر.
امام حسین‏«ع‏»هنگام دیدار،به احترامش از جا برمى‏خاست.زینب كبرى،از جدش‏رسول خدا و پدرش امیر المؤمنین و مادرش فاطمه زهرا«ع‏»حدیث روایت كرده است.[21]این بانوى بزرگ، داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف وشهامت فوق العاده بود.[22]شوهرش، عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از این‏ازدواج،دو پسر حضرت زینب به نامهاى محمد و عون،در كربلا به شهادت رسیدند.
وقتى امام حسین‏«ع‏»پس از امتناع از بیعت با یزید،از مدینه به قصد مكه خارج شد،زینب نیز با این دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش فداكاریهاى‏عظیم زینب، بسیار بود.سرپرست كاروان اسیران اهل بیت و مراقبت كننده از امام‏زین العابدین‏«ع‏»و افشاگر ستمگرى‏هاى حكام اموى با خطبه‏هاى آتشین بود.زینب،هم‏دختر شهید بود،هم خواهر شهید،هم مادر شهید،هم عمه شهید.پس از عاشورا و در سفراسارت،در كوفه و دمشق، خطابه‏هاى آتشینى ایراد كرد و رمز بقاى حماسه كربلا وبیدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدینه نیز،در مجالس ذكرى كه براى شهداى كربلاداشت،به سخنورى و افشاگرى مى‏پرداخت.وى به‏«قهرمان صبر»شهرت یافت.
در سال 63 و به نقلى 65 هجرى درگذشت.قبرش در زینبیه(در سوریه كنونى)است.
برخى نیز معتقدند مدفن او در مصر است.در كتاب‏«خیرات الحسان‏»آمده است:درمدینه قحطى پیش آمد.زینب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام كوچ كردند و قطعه‏زمینى داشتند.زینب در همانجا در سال 65 هجرى در گذشت و در همان مكان دفن شد.[23]
صبح ازل طلیعه ایام زینب است
پاینده تا به شام ابد نام زینب است
در راه دین لباس شهامت چو دوختند
زیبنده آن لباس بر اندام زینب است
بارزترین بعد زندگى حضرت زینب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود كه باخطابه‏هایش، پیام خون حسین‏«ع‏»را به جهانیان رساند.در این زمینه،نوشته‏ها وسروده‏هاى بسیارى است،از جمله این شعر:
سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود
كربلا در كربلا مى‏ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا مى‏ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در كویر تفته جا مى‏ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمى‏ترین فریاد،در چنگ سكوت
از طراز نغمه وا مى‏ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر،استخوان اشگ سرخ
در گلوى چشمها مى‏ماند اگر زینب نبود
ذو الجناح داد خواهى،بى‏سوار و بى‏لگام
در بیابانها رها مى‏ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ،سیل انقلاب
پشت كوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زینب نبود[24]
خود زینب نیز از فصاحت و ادب برخوردار بود.در هنگام دیدن سر بریده برادر،خطاب به او چنین سرود:«یا هلالا لما استتم كمالا...»بعدها هم در سوگ حسین‏«ع‏»
اشعارى سرود،با این مطلع:«على الطف السلام و ساكنیه...»:سلام بر كربلا و برآرمیدگان‏آن دشت،كه روح خدا در آن قبه‏ها و بارگاههاست.جانهاى افلاكى و پاكى كه در زمین‏خاكى، مقدس و متعالى شدند،آرامگاه جوانمردانى كه خدا را پرستیدند و در آن دشتها وهامونها خفتند.سرانجام،گورهاى خاموششان را قبه‏هایى افراشته در برخواهد گرفت،وبارگاهى خواهد شد،داراى صحنهاى گسترده و باز...

*********
زینبین

دو زینب.اصطلاحا به حضرت زینب و حضرت ام كلثوم،دختران امیر المؤمنین‏«ع‏»
گفته مى‏شود كه در كربلا حضور داشتند.این كلمه از باب تغلیب یك اسم بر دیگرى است، آنگونه كه به امام حسن و امام حسین هم‏«حسنین‏»گفته مى‏شود.

*********
زینبیه

جایى كه به حضرت زینب‏«ع‏»منسوب باشد.آنگونه كه به جاى منسوب به امام‏حسین‏«ع‏»، «حسینیه‏»گفته مى‏شود.مكانهایى كه با این عنوان و به یاد حضرت زینب درشهرهاى مختلف مى‏سازند و براى برپایى محفلهاى عزادارى یا مجالس دینى براى بانوان،و گاهى هم به عنوان دار الایتام مورد استفاده قرار مى‏گیرد،از آن جهت كه آن بانوى‏قهرمان،پس از عاشورا یتیمان ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»را در سفر اسارت سرپرستى ونگهدارى مى‏كرد.مرقد زینب كبرى‏«ع‏»نیز كه در شام قرار دارد به همین نام‏«زینبیه‏»
شهرت دارد كه تا دمشق مقدارى فاصله دارد و زیارتگاه عاشقان عترت پیامبر«ص‏»است.
البته در مورد مدفن حضرت زینب،اقوال دیگرى نیز وجود دارد.

پی نوشتها:

1 كامل الزیارات،ص 174،المزار،شیخ مفید،ص 52.
2- همان(كامل الزیارات).
3- همان،ص 176،بحار الانوار،ج 98،ص 291.
4- وسائل الشیعه،ج 10،ص 346،امالى صدوق،ص 123.در«مزار»شیخ مفید،ص 26 چنین است(از امام‏باقر«ع‏»):مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین بن على‏«ع‏»فان اتیانه مفترض على كل مؤمن یقر للحسین علیه السلام بالامامة‏من الله عز و جل.
5- همان،345،بحار الانوار،ج 98،ص 11.
6- كامل الزیارات،ص 125،وسائل الشیعه،ج 10،ص 356.
7- وسائل الشیعه،ج 10،ص 357،بحار الانوار،ج 98،ص 11،كامل الزیارات،ص 127.
8- كامل الزیارات،ص 124(نقل به تلخیص).
9- امالى صدوق،ص 197.
10- در منابعى همچون:كامل الزیارات،وسائل الشیعه،بحار الانوار،ثواب الاعمال و...احادیثش آمده است.
11- وسائل الشیعه،ج 10،ص 414.
12- بحار الانوار،ج 98،ص 142.
13- مشفقى دهلوى.
14- براى تحقیق پیرامون سند این زیارت و صحت آن،ر.ك:«انصار الحسین‏»،ص 146 تا 162.در ضمن،در ج 45،بحار الانوار،ص 65 نیز این زیارت آمده است.
15- براى مطالعه در تحلیل محتوایى زیارتنامه‏ها،ر.ك:مقالات زیارت در مجله‏«پیام انقلاب‏». سال 1365.از شماره‏172 تا 181 به قلم نگارنده.
16- مفاتیح الجنان،ص 427 به نقل از مصباح المتهجد،شیخ طوسى.
17- چشمه خورشید(مجموعه مقالات كنگره امام خمینى و فرهنگ عاشورا)،ج 1،ص 97، مقاله‏«ادبیات عاشورا».
18- بحار الانوار،ج 45،ص 40.
19- اعیان الشیعه،ج 1،ص 635.
20- حیاة الامام زین العابدین،ص 166.
21- از جمله‏«الامام زین العابدین‏»،عبد الرزاق المقرم،«حیاة الامام زین العابدین‏»،باقر شریف القرشى،«سیرة‏الائمة الاثنى عشر»هاشم معروف الحسنى،«بحار الانوار»ج 46،«زندگانى زینالعابدین‏»سید جعفر شهیدى و....
22- الحسین فى طریقه الى الشهاده،ص 65.
23- درباره مقامات معنوى زینب و ویژگیهایش،ر.ك:«الخصائص الزینبیه‏»از سید نور الدینجزایرى.
24- درباره زندگینامه حضرت زینب،از جمله ر.ك:«بطلة كربلا»عایشه بنت الشاطى،كه با نام‏«زینب،بانوى قهرمان‏كربلا»به قلم حبیب الله چایچیان و مهدى آیت الله زاده ترجمه شده است.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:28
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

سبط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

سبط،به معناى نواده است.از لقبهاى امام حسین،«سبط محمد النبى‏»[8] و سبط النبى‏است. امام حسین‏«ع‏»سبط اصغر پیامبر و امام مجتبى،سبط اكبر نامیده مى‏شود.سبطمنتجب هم گفته شده است.به این دو نواده عزیز رسول خدا،«سبطین‏»هم در روایات وزیارتنامه‏ها اطلاق مى‏شود:«السلام علیكما یا سبطى نبى الرحمة و سیدى شباب اهل‏الجنة‏».[1]

*********
سر امام حسین‏«علیه السلام‏»

روزى كه شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه بر آمد به كوهسار[2]
پس از شهادت ابا عبد الله‏«ع‏»،سپاه كوفه قساوت و دشمنى را به اوج رساندند و سرمطهر آن حضرت را از پیكر جدا كردند،سپس به دستور عمر سعد،پیكر آن امام را زیر سم‏اسبها له كردند.این سر مقدس،همراه سرهاى دیگر شهدا بر نیزه‏ها شد و در كوفه و شام وشهرهاى دیگر گرداندند تا دیگران را بترسانند.سر مطهر سید الشهدا«ع‏»ماجراهاى‏مختلفى در حادثه كربلا دارد،اینكه سر آن حضرت را از پشت گردن مى‏برند،[3] بر نیزه‏مى‏كنند،خولى سر را به خانه خویش برده در اتاقى یا تنورى پنهان مى‏كند،سر امام بر فرازنى در كوچه‏هاى كوفه قرآن تلاوت مى‏كند،نزد ابن زیاد،بر طشت طلا نهاده مى‏شود،[4] درراه شام در دیر راهب سبب مسلمان شدن قنسرین مى‏شود،در كاخ یزید،بر طشت نهاده‏نزد او مى‏آورند،یزید با خیزران بر آن سر و لبها مى‏زند،در خرابه شام نزد رقیه دختر امام‏حسین برده مى‏شود و...هر كدام موضوعى است كه دستمایه بسیارى از مرثیه‏هاى‏سوزناك گشته و در باره این وقایع،شعرها و نوحه‏هاى بسیار سروده‏اند.
این كه سر مطهر كجا دفن شد،میان محققان نظر واحدى نیست.برخى بر این عقیده‏اندكه سر را از شام به كربلا آوردند و به بدن ملحق ساختند(نظر سید مرتضى)،برخى‏معتقدند در كوفه،نزدیك قبر امیر المؤمنین‏«ع‏»دفن شد و برخى هم جاهاى دیگر راگفته‏اند.در شام،محلى به نام جایگاه سر مطهر معروف است كه محل عبادت است.[5]برخى هم مدفن سر را در مصر، مسجد راس الحسین مى‏دانند و براى كیفیت انتقال آن به‏آن منطقه،تاریخچه‏اى را ذكر مى‏كنند.[6] اما مشهور آن است كه سر را به كربلا آوردند و كنارپیكر دفن شد و این را جمعى از علما در تالیفاتشان آورده‏اند.[7]اصل این جنایت بى سابقه،براى امویان مایه ننگ بود.این كه به دستور ابن زیاد،سر آن‏حضرت را بر نیزه كرده در كوفه چرخاندند،اولین سرى بود كه در دوران اسلام با آن چنین‏كردند.[8] بریدن سر و بر نیزه كردن آن و شهر به شهر گرداندن،حتى در سروده‏ها ومرثیه‏هاى آن دوره نیز مطرح شده و بعنوان كارى فجیع و زشت از آن یاد شده است كه‏نشانه مظلومیت ثار الله است.در شعر بشیر هنگام خبر دادنش از ورود اهل بیت به مدینه‏مى‏خوانیم:«و الراس منه على القناة یدار»و در شعر حضرت زینب در كوفه پس از دیدن‏سر برادر بر فراز نى،آمده است:«یا هلالا لما استتم كمالا...»
این بى‏حرمتى آشكار،بر خلاف آنچه كه یزیدیان مى‏خواستند دیگران را مرعوب كنند،موجى از احساسات خصمانه بر ضد آنان پدید آورد و مردم،عمق خباثت دودمان‏«شجره‏ملعونه‏»را شناختند.چند بیت از سروده‏هاى شاعران را بعنوان نمونه،پیرامون سر مطهر مى‏آوریم:
اى رفته سرت بر نى،وى مانده تنت تنها
ماندى تو و بنهادیم ما سر به بیابانها
اى كرده به كوى دوست،هفتاد و دو قربانى
قربان شومت این رسم،ماند از تو به دورانها[9]
سر بى تن كه شنیده است به لب آیه كهف
یا كه دیده است به مشكات تنور آیه نور؟[10]
بر نیزه،سرى به نینوا مانده هنوز
خورشید فراز نیزه‏ها مانده هنوز
در باغ سپیده،بوته بوته گل خون
از رونق دشت كربلا مانده هنوز[11]
زان فتنه خونین كه به بار آمده بود
خورشید«ولا»بر سر دار آمده بود
با پاى برهنه دشتها را زینب
دنبال حسین،سایه‏وار آمده بود[12]
روزى كه در جام شفق،مل كرد خورشید
بر خشك چوب نیزه‏ها گل كرد خورشید
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه،گویى خواب دیدم
خورشید را بر نیزه؟آرى این چنین است
خورشید را بر نیزه دیدن،سهمگین است
بر صخره از سیب زنخ،بر مى‏توان دید
خورشید را بر نیزه كمتر مى‏توان دید[13]

*********
سرهاى شهدا

بریدن سر(چه از مرده و چه از كشته)نوعى مثله به حساب مى‏آید و شرعا حرام است‏و در زمان رسول خدا«ص‏»و خلفاى بعدى هرگز با كشته‏هاى دشمن كافر چنین رفتارى‏نشد،تا چه رسد به پیكر شهداى اهل بیت،كه سرها را از بدنها جدا كرده،شهر به شهرگرداندند.[14] اولین سرى كه بریده و به جاى دیگر فرستاده شد،در عصر معاویه و سر شهیدبزرگوار،عمرو بن حمق خزاعى بود كه از یاران با وفاى على‏«ع‏»به حساب مى‏آمد.
این جنایت در عصر امویان در عاشورا تكرار شد.پیش از عاشورا نیز سر مسلم بن‏عقیل و هانى بن عروه را از بدن جدا كردند و به شام،نزد یزید فرستادند.سرهاى قیس بن‏مسهر،عبد الله بن بقطر،عبد الاعلى كعبى،عمارة بن صلخب نیز توسط ابن زیاد قطع شد.
سرهاى تعداد زیادى از شهداى كربلا هم از بدن جدا شد و به كوفه نزد ابن زیاد بردند. طبق‏برخى نقلها تعداد آنها 78 سر بود كه میان قبایل تقسیم كردند تا از این طریق نزد ابن زیاد ویزید،مقرب شوند.سران هر یك از قبایل كنده،هوازن،تمیم،مذحج و...تعدادى از سرهارا به كوفه بردند.[15] ابن زیاد هم سرها را به شام نزد یزید فرستاد.كیفیت فرستادن سرهانمایشى بود تا جماعت بسیارى آنها را ببینند و وسیله‏اى براى ترساندن مردم و زهر چشم‏گرفتن از آنان باشد،بویژه كه جدا كردن سر نسبت به شخصیتهاى معروفتر انجام شد.به‏احتمال قوى، تصمیم به بریدن سرها توسط سپاه عمر،با فرمان عبید الله زیاد بوده است،چون در نامه‏اش فرمان به كشتن و مثله كردن داده بود.به تحلیل كتاب‏«انصار الحسین‏»،بریدن سرها تنها یك جنایت جنگى نبود،بلكه نوعى حركت‏سیاسى و نشان دهنده عمق‏خصومت و دشمنى و ترساندن مردم دیگر بود تا از قطع سرها عبرت بگیرند و هیچ كسى،اندیشه مبارزه با امویان را در سر نپروراند و بداند كه چنین سرهایى بریده و بر نیزه‏هاافراشته خواهد شد.نیز به عنوان كارى سمبلیك براى درهم كوبیدن قداست‏سید الشهدا«ع‏»بود.
مدفن برخى از این سرها(حدود 16 سر)را در«باب الصغیر»شام مى‏دانند،از جمله‏سر مطهر على اكبر،حبیب بن مظاهر و حر بن یزید را.

*********
سقایى

یكى از منصبهاى حضرت عباس‏«ع‏»در عاشورا.اصل آب رسانى به تشنگان در تعالیم‏دینى بسیار پسندیده است.امام صادق‏«ع‏»فرموده است:«افضل الصدقة ابراد كبد حراء»
برترین صدقه،خنك كردن جگر سوخته و تشنه است.و نیز فرموده است:«من سقى الماءفى موضع یوجد فیه الماء كان كمن اعتق رقبة و من سقى الماء فى موضع لا یوجد فیه الماءكان كمن احیى نفسا و من احیى نفسا فكانما احیى الناس جمیعا»هر كه در جایى كه آب‏هست مردم را سیراب كند،گویا برده‏اى را آزاد كرده است و هر كه آب دهد در جایى كه‏آب نیست، گویا كسى را زنده ساخته است و كسى كه یك نفر را زنده كند،گویا به همه‏مردم حیات بخشیده است.و در روایت دیگرى از امام باقر«ع‏»است كه خداوند سقایى‏براى جگرهاى تشنه را دوست مى‏دارد:«ان الله یحب ابراد الكبد الحراء».[16]در كربلا،آب رسانى به خیمه‏ها و حرم سید الشهدا«ع‏»بر عهده ابا الفضل‏«ع‏»بود و او رالقب‏«سقاى دشت كربلا»داده‏اند،مثل لقب قمر بنى هاشم،یا علمدار حسین:«و كان‏العباس السقاء،قمر بنى هاشم،صاحب لواء الحسین...»[17]در ایام عاشورا و محرم نیز،عده‏اى به یاد آن حماسه و به نشانه سقایى حضرت عباس‏و تشنگى اهل بیت،به سقایى و آب دادن به مردم و دسته‏هاى عزادار مى‏پردازند،چه‏با مشك،چه با آماده سازى منبع آب در معابر عمومى،یا تهیه آب خنك.و این را پیروى ازشیوه مردانگى علمدار كربلا مى‏دانند.البته سقایى،به معناى فروش آب و تقسیم آب درخانه‏ها هم به عنوان یك حرفه،گفته مى‏شده است.سقاى كربلا،آن چنان فتوت داشت كه‏با لب تشنه وارد فرات شد ولى خود،آب نخورد و ایثارگرى را به اوج رساند و عاقبت هم‏روز عاشورا،جان را در راه آب آورى براى ذریه تشنه كام پیامبر از دست داد و دستانش‏قلم شد و مشك پر آب را نتوانست به خیام حسینى برساند و در كنار فرات،بر خاك افتاد.
بر توسن موج خشم،آوا زده بود
مانند على بر صف هیجا زده بود
آبى مگر آورد حرم را ز فرات
سقاى حسین،دل به دریا زده بود
سقاى كربلا و علمدار شاه دین
فرزند شیر حق و هژبر كنامها
با كام تشنه آب ننوشیدى از فرات
یاد لب حسین و دگر تشنه كامها
افسوس شد امید تو از آب،نا امید
با اینكه شد ز جانب تو اهتمامها
دستت جدا شد از تن و دست‏خدا شدى
حق در عوض سپرد به دستت زمامها[18]
به محلى كه مخصوص آب دادن به عزاداران و هیاتهاست،یا به ظرف بزرگى از سنگ‏كه مخصوص این كار،تراشیده مى‏شد،«سقاخانه‏»گفته مى‏شد.به نوشته لغت نامه دهخدا:
محلى كه در آن آب ریزند كه تشنگان خود را سیراب نمایند،جایى كه در آنجا براى‏تشنگان آب ذخیره كنند و آنجا را متبرك دانند.

*********
سكینه(علیها السلام)

دختر بزرگوار سید الشهدا«ع‏لیه السلام»،كه در علم،معرفت،ادب،توجه به حق و جذبه‏پروردگار،كم نظیر و مورد توجه خاص پدرش ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»بود.نام اصلى او راآمنه،امینه،امیمه یا امامه هم نوشته‏اند.لقب سكینه(یا سكینه)از طرف مادرش‏«رباب‏»به‏او داده شد.او كه خواهر«على اصغر»هم بود،در كربلا حضور داشت و در عاشورا،سن‏او حدودا ده تا سیزده سال بوده است.این را از آنجا گفته‏اند كه امام حسین‏«ع‏»روزعاشورا به او لقب‏«خیرة النسوان‏»(برگزیده زنان)داده است و این با كودك بودنش‏نمى‏سازد.شرح آنچه به مصیبتهاى او در حادثه كربلا مربوط مى‏شود،در كتابهاى مقتل(ازجمله در نفس المهموم)آمده است.روز عاشورا،چون سید الشهدا«ع‏»هنگام وداع بااطفال و زنان،دید كه دخترش سكینه از زنان كنار گرفته و در حال گریستن است،به او فرمود:
سیطول بعدى یا سكینة فاعلمى
منك البكاء اذا الحمام دهانى
لا تحرقى قلبى بدمعك حسرة
ما دام منى الروح فى جسمانى
فاذا قتلت فانت اولى بالذى
تاتینه یا خیرة النسوان[19]
این دختر بزرگوار،كه به تعبیر شیخ عباس قمى‏«زنى با حصافت عقل و اصابت راى وافصح و اعلم مردمان به زبان عرب و شعر و فضل و ادب‏»بوده است،[20] پس از بازگشت ازسفر كوفه و شام،در خانه پدر خود،تحت كفایت امام سجاد«ع‏»قرار گرفت.وى،محضرسه امام(امام حسین، امام سجاد و امام باقر)علیهم السلام را درك كرد.نوشته‏اند:خانه‏اش‏مركز تجمع شعرا و محل مناقشه و بحث و نقد ادبى بود.به شاعران بزرگ همچون فرزدق‏و جریر،صله عطا مى‏كرد. سكینه به زنى مصعب بن زبیر در آمد و پس از قتل او،زوجه‏عبد الله بن عثمان گردید و پس از مرگ او،زید بن عمر با وى ازدواج كرد،ولى زید،به‏توصیه سلیمان بن عبد الملك او را طلاق گفت.[21]سكینه همچنان در مدینه مى‏زیست،تاآنكه در پنجم ربیع الاول سال 117 هجرى در زمان هشام بن عبد الملك پس از هفتاد سال،در مدینه در گذشت.[22] قبر او نیز در مدینه است.

*********
سلام بر حسین‏«علیه السلام‏»

درودى است كه هنگام نوشیدن آب خنك بر زبان مى‏آید.به عربى گفته مى‏شود:
«سلام الله على الحسین و اصحابه‏».امام سجاد،امام صادق و ائمه دیگر،هنگام نوشیدن‏آب،از حسین‏«ع‏»یاد مى‏كردند.از خود سید الشهدا(یا بعنوان زبان حال)نقل شده كه:
شیعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى[23]
شیعیان من!هر گاه آب گوارا نوشیدید،مرا یاد كنید،هر گاه غریب یا شهیدى را شنیدید،بر من گریه كنید.آب و تشنگى،تداعى كننده عاشوراى حسین است و هر مرثیه‏خوانى نیزاز فرات و آب و عطش،گریز به صحراى كربلا مى‏زند و از حسین عطشان یاد مى‏كند.[24]

*********
سلام وداع

روز عاشورا،هر یك از یاران حسین‏«ع‏»كه مى‏خواست به میدان نبرد آخرین برود،سلام وداع مى‏داد،به این صورت كه:السلام علیك یابن رسول الله.و امام جواب‏مى‏فرمود:«و علیك السلام و نحن خلفك‏»[25]یعنى ما هم از پى خواهیم آمد.پس ازشهادت همه یاران امام،سید الشهدا«ع‏»به خیمه آمد و سكینه،زینب،ام كلثوم و فاطمه...
را ندا داد كه‏«علیكن منى السلام‏».این سلام وداع حضرت كه دیدار پایانى وى با اهل بیت‏بود، شورى و سوزى در میان آنان افكند و هر كدام سخنانى گفتند.[26]

*********
سوره فجر

این سوره،در روایت امام صادق‏«ع‏»به سوره امام حسین‏«ع‏»مشهور است و توصیه‏شده كه در نمازهاى واجب و مستحب،خوانده شود:«اقرؤا سورة الفجر فى فرائضكم ونوافلكم،فانها سورة الحسین‏«ع‏»و ارغبوا فیها».[55]و این نامگذارى،جالب است،«چرا كه قیام كربلاى حسین‏«ع‏»، خود انفجار فجرى ازایمان و جهاد بود،در ظلمت‏شب جور و شرك بنى امیه،و همچنان كه با فجر و آغاز روز،حركت و حیات مردم شروع مى‏شود،با خون حسین‏«ع‏»و یارانش در عاشورا، اسلام‏جانى تازه گرفت و حیاتى مجدد یافت.»[27] در ذیل روایتى از امام صادق‏«ع‏»، علت‏نامگذارى این سوره به سوره فجر،این بیان شده كه سید الشهدا نفس مطمئنه و راضیه ومرضیه است و یارانش نیز اینگونه‏اند:«فهو ذو النفس المطمئنة الراضیة المرضیة و اصحابه‏من آل محمد هم الراضون عن الله یوم القیامة و هو راض عنهم‏».[28]
«و الفجر»كه سوگند خداى ازلى است
روشنگر حقى است كه با آل على است
این سوره به گفته امام صادق‏«ع‏»
مشهور به سوره‏«حسین بن على‏»است[29]

*********
سید الشهدا«علیه السلام‏»

از معروفترین لقبهاى حسین بن على‏«علیهما السلام‏»كه در روایات و زیارتنامه‏ها از زبان ائمه‏«علیهم السلام‏»
بیان شده است،به معناى سرور و سالار شهیدان.امام صادق‏«ع‏»به‏«ام سعید احمسیه‏»كه‏مركبى كرایه كرده بود تا در مدینه سر قبور شهدا برود،فرمود:آیا به تو خبر دهم كه سرورشهیدان(سید الشهدا)كیست؟گفت:آرى.فرمود:حسین بن على است.پرسید:اوسید الشهداست؟فرمود:آرى...[30] این لقب،ابتدا مخصوص حضرت حمزه،عموى پیامبرخدا بود كه در جنگ احد به شهادت رسید.اما حماسه و ایثار ابا عبد الله‏«ع‏»چنان بود كه اورا بر همه شهیدان برترى و سرورى داد و شهداى كربلا را نیز بر دیگر شهیدان فضیلت‏بخشید و این سیادت و برترى در عرصه قیامت هم مشهود خواهد بود.پیامبر خدا یك باركه به نقل از جبرئیل،از شهادت فرزندش خبر مى‏داد،از جمله دعایش درخواست مقام‏سید الشهدایى براى حسین بود:«اللهم فبارك له فى قتله و اجعله من سادات الشهداء».[31]میثم تمار نیز در سخنانى كه با«جبله مكیه‏»داشت،این تعبیر را در باره آن حضرت گفت:
«ان الحسین بن على سید الشهداء یوم القیامة‏».[32]

*********
سیره امام حسین‏«علیه السلام‏»[33]

سیره اخلاقى و رفتارى سید الشهدا«ع‏»نشان دهنده روح بلند او و تربیت در دامان‏پیامبر و على‏«ع‏»و تجسم قرآن كریم در عمل و اخلاق اوست.مهمان نواز و بخشنده بود،به خویشاوندان رسیدگى مى‏كرد،سائلان را محروم نمى‏گذاشت،به فقیران مى‏رسید،برهنگان را پوشانده و گرسنگان را سیر مى‏كرد،بدهى بدهكاران را مى‏داد،بر یتیمان‏شفقت و مهربانى داشت، ضعیفان را كمك و یارى مى‏كرد،صدقاتش فراوان بود و مالى كه‏به دستش مى‏رسید میان تهیدستان تقسیم مى‏كرد.بسیار عبادت خدا مى‏كرد و روزه‏مى‏گرفت،بیست و پنج بار پیاده به سفر حج رفت،شجاعتش زبانزد همگان بود،در میدان‏نبرد استوار و بى باك بود،اراده‏اى نیرومند و روحیه‏اى والا داشت،هرگز ذلت و حقارت رانمى‏پذیرفت،مرگ را بر زندگى ذلیلانه ترجیح مى‏داد،غیرتمند بود،صراحت لهجه وصلابت در بیان حق داشت،حلم و بردبارى و تحملش بسیار بود،كریم و بزرگوار بود و باكمترین بهانه‏اى غلامان و كنیزان خویش را آزاد مى‏كرد،شبها انبان غذا به در خانه‏محرومان مى‏برد،متواضعانه با فقیران و مساكین همنشین و هم غذا مى‏شد.امر به معروف‏و نهى از منكر را دوست داشت و از خلافها و جنایتهاى ظالمان بشدت انتقاد مى‏كرد،جوانمرد و با فتوت و اهل گذشت بود،كینه بدى كننده را به دل نمى‏گرفت،اهل عفو بود،بزرگى روح و كرم او همه را شیفته رفتارش مى‏ساخت،خانه‏اش پناهگاه و مركز امیددرماندگان بود،اهل شب زنده‏دارى بود،در شب و روز هزار ركعت نماز مى‏خواند،در ماه‏رمضان ختم قرآن مى‏كرد،پولها و بخششهایى را كه معاویه مى‏فرستاد مى‏گرفت و میان‏فقرا تقسیم مى‏كرد،سالى یك بار نصف همه دارایى خود را در راه خدا به نیازمندان صدقه‏مى‏داد،ثروت را ذخیره نمى‏كرد،محاسن خویش را خضاب مى‏كرد.
خصلتهاى برجسته و سیره متعالى آن حضرت،در صحنه‏هاى مختلف نهضت عاشورانیز جلوه داشت.به عنوان نمونه:قاطعانه بیعت با یزید را رد كرد و از مدینه خارج شد،درسخت‏ترین شرایط محاصره و سختى و تشنگى در كربلا هم پیشنهاد تسلیم شدن و بیعت‏را نپذیرفت، عزتمندانه به استقبال شهادت رفت،جوانمردانه به حر و سپاه تشنه او درطول راه آب داد و بالاخره توبه حر را روز عاشورا پذیرفت،بیعت‏خود را از یاران‏برداشت تا هر كه مى‏خواهد برگردد،غلام و خادم خویش را هم آزاد گذاشت و از اوخواست كه اگر مى‏خواهد برود،به یتیمان مسلم بن عقیل پس از شهادت پدرشان مهربانى‏كرد،شب عاشورا را براى مناجات و تلاوت قرآن و عبادت مهلت‏خواست،تا آخرین‏لحظات حتى در قتلگاه هم حالت تسلیم و رضا داشت،بر سختیها و شداید كربلا وشهادت اصحاب صبورى كرد،روز عاشورا با آن همه داغ و مصیبت و تشنگى و تنهایى‏چون شیر جنگید و از انبوه دشمن نهراسید،قیام خویش را با انگیزه امر به معروف و نهى‏از منكر دانست،بارها در طول سفر كربلا بى‏اعتبارى دنیا را گوشزد كرد و زهد خویش رانشان داد،هتاكیهاى دشمنان را روز عاشورا حلیمانه تحمل كرد، اثر انبانهایى كه به خانه‏محرومان برده بود،پس از شهادتش بر پشت و دوش آن حضرت دیده شد.

*********
سینه زنى

از مراسم سنتى عزادارى براى سید الشهدا«علیه السلام‏»و دیگر ائمه مظلوم،كه همراه نوحه‏خوانى و با آهنگى خاص بر سر و سینه مى‏زنند،گاهى هم سینه خود را لخت كرده،بر آن‏مى‏زنند.اصل این سنت،بویژه در میان عربها رواج داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب نوحه‏هاى سنگین،حركات دست بر سینه مى‏خورد.به فردى هم كه‏بر سینه خود زده،عزادارى مى‏كند،«سینه زن‏»مى‏گویند.
اینگونه نوحه‏گرى،ابتدا بصورت فردى بوده،اما با مرور زمان به شكل گروهى ودستجات سوگوارى در آمده است.«دسته گردانى و سینه زنى و نوحه خوانى كه در زمان‏صفویه رایج‏شده و توسعه پیدا كرده بود،در عصر قاجاریه با توسعه و تجمل بیشتر درپایتخت رواج داشت... دسته گردانى در عصر قاجار،بویژه در زمان ناصر الدین شاه باآداب و تشریفات و تجمل بسیار برگزار مى‏شد.دسته‏هاى روز با نقاره و موزیك جدید وعلم و بیرق و كتل،و دسته‏هاى شب با طبقهاى چراغ زنبورى و حجله و مشعل به راه‏مى‏افتاد و در فواصل دسته سینه‏زنها با آهنگ موزون سینه مى‏زدند.نوحه خوانى و سینه‏زنى حتى در اندرون شاهان قاجار،بین خانمهاى اندرون نیز متداول بود...»[34]

*********
شام غریبان

در لغت،به معناى شب مردم غریب و از یار و دیار دور افتاده است،شام مسافران كه‏وحشتناك مى‏باشد.شام غریبان گرفتن:زارى كردن به درد،چنانكه بر وفات كسى گریستن‏و غم نمودن. شب اول وفات كسى براى خانواده آن كس،شب یازدهم محرم و عزادارى‏بعد از آن شب.[35] در اصطلاح،به مراسم سوگوارى شبانه در شب یازدهم محرم گفته‏مى‏شود كه مردم به صورت دو گروه مجزا،پس از غروب آفتاب عاشورا در مسجدها وتكیه‏ها،با خواندن نوحه‏هاى غمگین،یاد اسراى اهل بیت را گرامى مى‏دارند.این برنامه،اغلب با در دست داشتن شمعهایى و در شب تاریك یازدهم محرم انجام مى‏گیرد و بیشتراز كودكان و نونهالان در این سوگوارى تمثیلى استفاده مى‏شود.یاد كردى است از آوارگى‏اهل بیت امام حسین‏«ع‏»و كودكان باز مانده از شهداى كربلا كه در غروب عاشورا،بى‏پناه ودرمانده،در ظلمت اندوهبار شب،در دشت و بیابان كربلا به سر آوردند.در این شب،«مراسمى ساده و غم‏انگیز بر پا مى‏شود و عزاداران با لباسهاى سیاه و شمعى افروخته دردست گرفته،كاه بر سر مى‏پاشند و نوحه‏هاى غم‏انگیز مى‏خوانند و دسته دسته در معابرحركت مى‏كنند و هر چند قدم،مدتى مى‏نشینند و مى‏گریند،آرام و غمناك.در این مراسم‏بكلى سینه زنى نمى‏شود و علم و بیرق نیز حركت داده نمى‏شود».[36]

*********
شب عاشورا

امشب شهادتنامه عشاق امضا مى‏شود
فردا ز خون عاشقان این دشت،دریا مى‏شود[37]
شب دهم محرم سال 61 هجرى،امام حسین‏«ع‏»و یارانش با نیایش و نماز،به‏آماده‏سازى خود و سلاحها و تحكیم میثاقهاى استوار یارى و فداكارى پرداختند،چرا كه‏فرداى آن روز،حماسه عظیم عاشورا و شهادت حیاتبخش آنان رقم مى‏خورد.شب‏عاشورا را امام حسین‏«ع‏»از سپاه كوفه مهلت‏خواست تا به عبادت و تلاوت بپردازد.
همان شب،براى یارانش سخنرانى كرد و آنان مراتب اخلاص و وفاى خویش را درسخنرانیهاى پرشور خود ابراز كردند.در همین شب بود كه یاران شهادت طلب،ازخوشحالى سعادت شهادت كه فردا نصیبشان مى‏شد با هم مزاح مى‏كردند،مثل حبیب وبریر،و صداى یاران امام به نجوا و زمزمه نیایش،همچون كندوى زنبوران به گوش‏مى‏رسید.[38]شب عاشورا لحظه‏اى چشمان امام را خواب گرفت.رسول خدا را در خواب‏دید كه به او خبر شهادتش را مى‏داد.این خواب،اهل بیت را آشفته و گریان ساخت.درچنین شبى،امام در خیمه خویش به آماده سازى سلاح خود مشغول بود و شعر«یا دهراف لك من خلیل...»را مى‏خواند،امام سجاد كه در خیمه بود با شنیدن آن چشمش‏اشگبار شد و زینب گریست و امام حسین‏«ع‏»خواهر را دلدارى داد و به صبر سفارش‏كرد.آن شب،شب قدر بزرگمردانى بود كه با انتخاب شهادت،عزت ابدى و نام جاودان رابراى خود رقم زدند.

پی نوشتها:

1 -زیارتنامه حضرت معصومه‏«علیها السلام‏»در مفاتیح الجنان.
2- محتشم كاشانى.
3- عوالم(امام حسین)،ص 303 و 304.
4- امالى صدوق،ص 140.
5- سفینة البحار،ج 1،ص 492.
6- در این باره به بحث مفصل در كتاب‏«سیرة الائمة الاثنى عشر»،هاشم معروف الحسنى،ج 2،ص 84 مراجعه‏كنید.نیز«آرامگاههاى خاندان پاك پیامبر»،ص 311.
7- به موارد آن در كتاب‏«مقتل الحسین‏»،مقرم،ص 469،و بحار الانوار،ج 45،ص 144 مراجعه كنید.
8- الكامل،ابن اثیر،ج 2،ص 574،بحار الانوار،ج 45،ص 119.در برخى نقلها اولین سر را متعلق به عمرو بن‏حمق در زمان معاویه دانسته‏اند.وى از یاران امیر المؤمنین بود و معاویه او را به شهادت رساند.
9- جودى.
10- نیر تبریزى.
11- محمد پیله‏ور.
12- حسین اسرافیلى.
13- على معلم.
14- در زمینه بریدن سرهاى شهدا و انگیزه‏هاى سیاسى دشمن از این جنایت،رجوع كنید به بحث مفصل و تحلیلى‏محمد مهدى شمس الدین در كتاب‏«انصار الحسین‏»،ص 206 به بعد.
15- بحار الانوار،ج 45،ص 62.
16- هر سه حدیث در وسائل الشیعه،ج 6،ص 330 و 331.
17- بحار الانوار،ج 45،ص 40.
18- سید رضا بهشتى‏«دریا».
19- شام سرزمین خاطره‏ها،ص 106،به نقل از«سكینه‏»،مقرم،ص 266.
20- منتهى الآمال،ج 1،ص 463.
21- فرهنگ فارسى،معین،ج 5،ص 776.
22- تهذیب الاسماء،نووى ج 1،ص 163،سفینة البحار،ج 1،ص 638.
23- الخصائص الحسینیه،شوشترى،ص 99.
24- صلوات خاص امام حسن و امام حسین،بحار الانوار،ج 91،ص 74،سلام بلندى بر این امام شهید است،مراجعه شود.
25- مقتل الحسین،مقرم،ص 305.
26- بحار الانوار،ج 45،ص 47.
27- آشنایى با سوره‏ها،جواد محدثى،ص 92.در این باره مقاله ادبى-تحلیلى‏«سوره فجر،سوره امام حسین‏»را در«روایت انقلاب‏»ص 138 بخوانید.
28- عوالم(امام حسین)،ص 98.
29- از مؤلف.
30- بحار الانوار،ج 98،ص 36.
31- عوالم(امام حسین)،ص 118.
32- همان،ص 348،بحار الانوار،ج 45،ص 203
33- این ویژگیهاى رفتارى در منابع زیر آمده است:مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 65،حیاة الامام الحسین،ج 1،ص 112،المحجة البیضاء،ج 4،ص 222،سیرة الائمة الاثنى عشر،ج 2،ص 29،كشف الغمه،ج 2،ص 226،بحار الانوار،ج 44،ص 189 و عوالم(ج 13،الامام الحسین)ص 59.
34- موسیقى مذهبى ایران،ص 26.
35- لغت‏نامه،دهخدا.
36- تعزیه در ایران،صادق همایونى،ص 289.
37- حسان.
38- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 175.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 23:28
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

شجاعت

دلاورى و بى‏باكى براى مقابله با دشمن و نهراسیدن از خطرها و اقدامهاى دشوار یكى‏از بهترین ملكات اخلاقى است كه در حسین بن على‏«ع‏»و یاران شهیدش و اسیران آزادى‏بخش جلوه‏گر بود.ریشه روح حماسى در میدانهاى نبرد،خصلتهاى فرد و زمینه‏هاى‏تربیتى اوست. وراثت‏خانوادگى نیز در شجاع بودن افراد مؤثر است.
قیام كربلا از نخستین مراحلش تا پایان آن،صحنه‏هاى بروز شجاعت بود.قاطعیتى كه‏امام حسین‏«ع‏»در ابراز مخالفت با یزید و امتناع از بیعت داشت،تصمیم به حركت به‏سوى كوفه و مبارزه با یزیدیان،متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار و اوضاع داخل كوفه،اعلام آمادگى براى نثار خون در راه احیاى دین،نهراسیدن از انبوه سپاهى كه آن حضرت‏را در كربلا محاصره كردند،قیام افتخار آفرین مسلم بن عقیل در كوفه،رسوا ساختن امویان‏توسط قیس بن مسهر در حضور والى كوفه و عامه مردم،رزم‏آوریهاى سلحشورانه وبى‏نظیر امام حسین‏«ع‏»و سربازان و خاندانش،جنگ نمایان عباس و على اكبر و قاسم ویكایك اولاد على و فرزندان عقیل،خطبه‏هاى زینب و سجاد«ع‏»در كوفه و شام و...
صدها صحنه حماسى،همه جلوه‏هایى از شجاعت است كه از الفباى‏«فرهنگ‏عاشورا»است. خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیرى نمونه بودند و آنچه دردلشان نبود،هراس از دشمن بود.میدانهاى جنگ در زمان رسول خدا و پس از او درجنگهاى جمل،صفین و نهروان، نشان دهنده شجاعت آل على است.
امام سجاد«ع‏»در خطبه خویش در كاخ یزید،شجاعت را از جمله خصلتهاى‏برجسته‏اى بر شمرد كه خداوند به آن دودمان بخشیده است:«اعطینا العلم و الحلم والسماحة و الفصاحة و الشجاعة...».[1] این شجاعت،هم در گفتار و زبان آورى بود،هم درمواجهه با خصم و نبرد با دشمن و یك تنه به دریاى سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب وشداید و خود را نباختن و خوارى نپذیرفتن.شجاعت‏حسین و یارانش را دوست ودشمن ستوده‏اند.دستور عمر سعد براى حمله عمومى و سنگباران كردن مبارزان جبهه‏امام،نشان دلاورى آنان و بزدلى سپاه كوفه بود.حمید بن مسلم كه راوى صحنه‏هاى‏كربلاست مى‏گوید:به خدا سوگند هیچ محاصره شده‏اى در انبوه مردم را كه فرزندان وخاندان و یارانش كشته شده باشد،همچون حسین بن على ندیده‏ام كه قویدل و استوار وشجاع باشد.مردان دشمن او را محاصره مى‏كردند،او با شمشیر بر آنان حمله مى‏آورد وهمه از چپ و راست مى‏گریختند.شمر چون چنین دید،به نیروهاى سواره دستور داد تابه پشتیبانى نیروهاى پیاده شتابند و امام را از هر طرف تیرباران كنند:«فو الله ما رایت‏مكثورا قط قد قتل ولده و اهل بیته و اصحابه اربط جاشا و لا امضى جنانا منه علیه‏السلام...»[2] گر چه در برخى منابع تاریخى و مقتلها آمار كشته‏هاى دشمن كه در حملات‏یاران جبهه حسین كشته شدند،مبالغه آمیز و باور نكردنى نقل شده است و همه آنها رانمى‏توان پذیرفت،ولى آنچه بى‏شك ثابت است و غیر قابل انكار،شجاعت‏شگفت آن‏فدائیان راه خداست.پیروان نهضت و خط عاشورا نیز درس شجاعت را از كربلاآموخته‏اند و از دشمن،هر چه قوى و مجهز و مسلح باشد،بیمى به دل راه نمى‏دهند.
شهامت نیروهاى بسیجى در سالهاى دفاع مقدس در جبهه‏هاى ایران،الهام گرفته ازعاشوراست.
حسین اى درس آموز شجاعت
بسیجى از تو آموزد شهامت
به روى سینه و پشت بسیجى
نوشته:یا زیارت،یا شهادت[3]

*********
شراف

به معناى بلندى است.نام منزلى از منزلگاههاى میان مكه تا كوفه كه امام حسین‏«ع‏»
آنجا هم فرود آمد.منطقه‏اى پر آب و درخت كه تا واقصه(یكى دیگر از منزلگاهها)5/7كیلومتر فاصله دارد.حر در اینجا راه را بر حسین‏«ع‏»بست.امام و همراهان شب را آنجاماندند. سحرگاهان حضرت به جوانان كاروان دستور داد تا مى‏توانند آب بسیارى ذخیره‏بردارند.همه مشكها و ظرفها را پر از آب كردند.پس از حركت از آنجا بود كه با سپاه حربرخورد كردند كه همه تشنه بودند.حضرت فرمود تا سپاه حر،حتى اسبهاى آنان را باآبهاى ذخیره سیراب كنند.[4] شراف،نام مردى بوده كه در این محل چشمه و چاههاى‏پرآبى احداث كرده بود.[5]

*********
شریعه

در لغت،به معناى راهى است كه به آب رود،یا دریا منتهى مى‏شود،آبشخور،جاى‏برداشتن آب از رودخانه،نهر كوچكتر كه آب رود،از آن طریق بر دشت،مسلط مى‏شود.
لغات دیگر این اصطلاح عبارت است از:مشرع،مشرعه،شرعه،مشرب،منهل،ورد،مورد،آبخور، آبشخور،شریعه فرات[6].در روز عاشورا،عباس بن على‏«ع‏»براى آب آوردن‏از فرات به شریعه رفت.در حاشیه رودخانه فرات،منطقه نخلستانى بود.در همان شریعه‏بود كه در پشت نخل كمین كرده دست راست او را از كار انداختند و در همان مسیر به‏شهادت رسید و همانجا نیز دفن شد.

*********
شعار امام حسین‏«علیه السلام‏»

مسلمانان،در جنگهاى صدر اسلام،شعارهاى بخصوصى داشتند.پیامبر و ائمه‏«ع‏»نیزشعار خاص داشتند.گاهى این شعار در نگین انگشتر حك مى‏شد.امام صادق‏«ع‏»فرمود.
شعار ما«یا محمد یا محمد»است،شعار حسین،«یا محمد»بود.[7]

*********
شعارهاى عاشورا

برخى از كلمات سید الشهدا«ع‏»چه در فاصله مدینه تا كربلا و چه در روز عاشورا،داراى پیامهاى مؤثر و دیدگاههاى الهام‏بخش براى جهاد و كرامت است.این سخنان یا درضمن خطبه‏ها آمده است،یا رجزها و اشعار آن حضرت،و حالت‏شعارى به خود گرفته‏است.مى‏توان هدف حسینى و اندیشه‏ها و روحیه‏هاى عاشورایى را از آنها دریافت و آن‏فرازهاى فروزان را شعارهاى نهضت عاشورا دانست.برخى از این شعارها چنین است:
1-«على الاسلام السلام،اذ بلیت الامة براع مثل یزید»[8](این را در پاسخ مروان درمدینه فرمود،كه از آن حضرت مى‏خواست تا با یزید بیعت كند).
2-«و الله لو لم یكن ملجا و لا ماوى لما بایعت‏یزید بن معاویة‏»[9](در پاسخ برادرش‏محمد حنفیه فرمود).
3-«انى لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما»[10](خطاب به یارانش در كربلا) .
4-«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوابالبلاء قل الدیانون‏»[11](در مسیر رفتن به كربلا در منزلگاه ذى حسم).
5-«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؟فلیرغب المؤمن فی لقاء ربه‏محقا.. .»[12](در كربلا خطاب به اصحاب خویش فرمود).
6-«خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جید الفتاة‏»[13](از سخنرانى امام‏حسین‏«ع‏»در مكه پیش از خروج به سوى كوفه،در میان جمعى از خانواده،یاران‏و شیعیان خویش).
7-«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله،ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله یعمل‏فى عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان یدخله‏مدخله‏»[14] (در منزلگاه بیضه،در مسیر كوفه،خطاب به سپاه حر).
8-«ما الامام،الا العامل بالكتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه على ذات‏الله‏»[15] (امام این صفات امام راستین را در پاسخ به دعوتنامه‏هاى كوفیان نوشت وتوسط مسلم بن عقیل به كوفه فرستاد).
9-«سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما»[16](شعر ازدیگرى است، اما امام حسین‏«ع‏»آن را در پاسخ به تهدیدهاى حر،در مسیر كوفه خواند).
10-«رضى الله رضانا اهل البیت،نصبر على بلائه و یوفینا اجر الصابرین‏»[17](در خطبه‏اى‏كه هنگام خروج از مكه ایراد نمود،خطاب به اصحاب و یاران فرمود).
(در آستانه‏خروج [18] از مكه به سوى كوفه فرمود و راه خونین و آمیخته به شهادت را ترسیم فرمود).
12-«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى‏»[19](در وصیت نامه سید الشهدا«ع‏»به‏برادرش محمد حنفیه آمده است كه قبل از خروج به سوى مدینه نوشت).
13-«لا اعطیكم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید[لا افر فرار العبید]»[20](درسخنرانى صبح عاشورا،خطاب به نیروهاى دشمن فرمود،كه خواستار تسلیم شدن آن حضرت بودند).
14-«هیهات منا الذلة،یابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون...»[21](در خطاب به سپاه‏دشمن فرمود،پس از آنكه خود را سر دوراهى ذلت و شهادت محیر دید).
15-«فهل هو الا الموت؟فمرحبا به‏»[22](در پاسخ عمر سعد،كه نامه‏اى به آن حضرت‏فرستاد و خواستار تسلیم شدن بود).
16-«صبرا بنى الكرام،فما الموت الا قنطرة تعبربكم عن البؤس و الضراء الى الجنان‏الواسعة و النعیم الدائمة‏»[23](خطاب به یاران فداكار خویش در صبح عاشورا،پس ازآنكه تعدادى از اصحابش شهید شدند).
(كه روز عاشورا هنگام‏پیكار با [24] سپاه دشمن به عنوان رجز حماسى مى‏خواند و شهادت را بر ننگ تسلیم،ترجیح مى‏داد).
18-«موت فى عز خیر من حیاة فی ذل‏»[25](كه مرگ سرخ،به از زندگى ننگین است).
19-«ان لم یكن لكم دین و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنیاكم‏»[26](در آخرین‏لحظات پیش از شهادت،وقتى شنید سپاه كوفه به طرف خیمه‏هاى حرم او حمله‏كرده‏اند،خطاب به پیروان ابو سفیان چنان فرمود).
20-«هل من ناصر ینصر ذریته الاطهار؟»[27]«هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟»[28] (وقتى سید الشهدا«ع‏»این نصرت خواهى و استغاثه را بر زبان آورد كه همه یاران وبستگانش شهید شده بودند).
از مجموعه این جملات نورانى و حماسى كه شعارهاى حسین‏«ع‏»در نهضتش‏به شمار مى‏آید، تاكید آن امام،بر مفاهیم و ارزشهاى زیر به دست مى‏آید:نابودى اسلام درشرایط سلطه یزیدى، حرمت بیعت با كسى چون یزید،شرافت مرگ سرخ بر زندگى‏ذلت بار،اندك بودن انسانهاى راستین در صحنه امتحان،لزوم شهادت طلبى در عصرحاكمیت باطل،زینت بودن شهادت براى انسان،تكلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان،اوصاف پیشواى حق،تسلیم و رضا در برابر خواسته خداوند،همراهى شهادت طلبان درمبارزات حقجویانه،حرمت ذلت پذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن،پل بودن مرگ‏براى عبور به بهشت برین،آزادگى و جوانمردى،یارى خواهى از همه و همیشه در راه‏احقاق حق و...
بقا و جاودانگى عاشورا،در سایه همین تعلیمات و آرمانهاست كه در كلام آن حضرت‏جلوه‏گر است و نهضتهاى ضد ستم و ضد استبداد،همواره از این پیامها و درونمایه‏ها الهام‏گرفته‏اند.
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند،افكار حسین
«گر ندارى دین به عالم،لااقل آزاده باش‏
» این كلام نغز مى‏باشد ز گفتار حسین
«مرگ با عزت زعیش در مذلت بهتر است‏»
نغمه‏اى مى‏باشد از لعل دربار حسین[29]

*********
شفاعت

واسطه شدن در آمرزش گناهان نزد خداوند.مقام برجسته‏اى كه خداوند به پیامبر وائمه و علما و شهدا داده است.مفسران تعبیر«مقام محمود»را در قرآن،به شفاعت تفسیركرده‏اند.یكى از شفیعان هم حسین بن على‏«ع‏»است.شفاعت‏حسین‏«ع‏»هم در آخرت‏سبب نجات گنهكاران از عذاب دوزخ است،هم در دنیا سبب فلاح و رستگارى‏علاقه‏مندان به آن حضرت و سوگواران در عزاى اوست.به فرموده پیامبر،همه دیده‏ها درقیامت گریانند،مگر چشمى كه در عزاى حسینى گریسته باشد،كه خندان و مژده یافته به‏بهشت است‏«كل عین باكیة یوم القیامة الا عین بكت على مصاب الحسین فانها ضاحكة‏مستبشرة بنعیم الجنة‏».[30] طبق احادیثى،رسول خدا پاداش شهادت حسین‏«ع‏»را بصورت‏حق شفاعت براى گنهكاران امت از خدا دریافت كرده است.
حسین بن على‏«ع‏»شفیع شیعیان است.در زیارتنامه او هم آمده است:«و ان شفعت‏شفعت‏».[31] «فكن لى شفیعا الى الله‏»[32] و«اللهم ارزقنى شفاعة الحسین یوم الورود»[33] درحدیث است:«ثلاثة یشفعون الى الله عز و جل فیشفعون:الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء»[34].نه‏تنها امام حسین‏«ع‏»بلكه هر شهیدى حق شفاعت دارد و این مقام را در سایه شهادت یافته‏است.محبان امام حسین‏«ع‏»به شفاعت او معتقدند و باور دارند كه بخاطر گریه و عزادارى‏و محبت نسبت به ابا عبد الله‏«ع‏»،خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.
ناگفته نماند كه حسین بن على‏«ع‏»گر چه شفیع محشر است و گریه بر او گر چه‏بیمه كننده از عذاب دوزخ است،لیكن لیاقت‏شفاعت‏یافتن براى ما،در سایه صلاح وپاكى است.عقیده به شفاعت‏حسین‏«ع‏»نباید دوستداران را به گناه و معصیت،گستاخ وجرى سازد.اینكه بگوییم: «تمام غرق گناهیم و یك حسین داریم‏»،مجوزى براى ارتكاب‏گناه نیست.همانگونه كه مسیحیان معتقدند مسیح به دار آویخته شد تا موجب آمرزش‏مسیحیان شود،عده‏اى نیز از شیعیان فكر مى‏كنند فلسفه شهادت سید الشهدا آمرزش‏گناهان امت مصطفى‏«ص‏»است و این خطاست و چنین تفكرى زمینه‏ساز جرات برمعصیت است.شفاعت ابا عبد الله‏«ع‏»درست است،ولى ارتكاب گناه و بى مبالاتى در امردین،به امید شفاعت آن حضرت،انحراف است. شفاعت آن حضرت شامل كسانى‏مى‏شود كه نماز و واجبات دینى را سبك نشمارند و حق مردم را تضییع نكنند و لایق‏شفاعت او باشند.

*********
شفق سرخ

روایت است از ابن عباس كه سرخى شفق،از روزى دیده شد و پدید آمد كه‏حسین‏«ع‏»شهید شد و آسمان در شهادت او خون گریست و از آن بیشتر،این رنگ سرخ‏در افق دیده نشده بود: «ان یوم قتل الحسین‏«ع‏»قطرت السماء دما و ان هذه الحمرة التى‏فی السماء ظهرت یوم قتله و لم تر قبله‏».[35] و از امام رضا«ع‏»روایت است:«لما قتل جدى‏الحسین‏«ع‏»امطرت السماء دما و ترابا احمر»[36] كه بارش خون و خاك سرخ را مى‏رساند.
گریست در غمت زمان،به خون نشست آسمان
شب و سیاهپوشى‏اش شد آیت عزاى تو
رنگین شدن افق،از جمله نشانه‏ها و آثار شگفت دیگرى است كه در روایات آمده كه‏پس از حادثه كربلا و شهادت امام،در جهان دیده شد.[37] و طبق نقلهاى متعدد در منابع‏مختلف، سابقه شفق سرخ در آسمان،به شهادت ابا عبد الله‏«ع‏»بر مى‏گردد.از محمد بن‏سیرین نیز نقل شده كه این سرخى آسمان بعد از كشته شدن حسین‏«ع‏»دیده شد و نیز ازامام باقر«ع‏»روایت است كه آسمان در شهادت حضرت یحیى و حضرت حسین‏«ع‏»
سرخ شد.[38]ابو العلاء معرى در اشاره به همین شفق سرخ كه از اثر خون شهداى اهل بیت، على وحسن و حسین‏«علیهم السلام‏»پدیدار شده چنین سروده است:[39]
و على الافق من دماء الشهیدین على و نجله شاهدان
فهما فی اواخر اللیل فجران و فى اولیاته شفقان
ثبتا فى قمیصه لیجیى‏ء الحشر مستعدیا الى الرحمن
این شفق سرخ كز افق شده پیدا پرتو سیماى سرخ فام حسین است[40]

*********
شمایل

در اصل،به معناى صفتها و خصلتهاى انسان است،اما به چهره و ویژگیها و مشخصات‏صورت نیز گفته مى‏شود.همچنین به صورت نگارى و ترسیم چهره بزرگان دین ونگارگرى وقایع مذهبى‏«شمایل سازى‏»مى‏گویند.«شمایل گردان‏»نیز به كسى گویند كه‏«تصویرهاى قاب كرده بزرگان دین را به معرض نمایش گذارد».[41]از سنتهاى مذهبى قدیم در تكایا آن بوده كه در ایام عزادارى براى یادآورى فرات،تشتى پرآب در گوشه‏اى از تكیه مى‏نهادند،و علمى را به ستونى به نشانى علمدارى‏حضرت عباس مى‏بستند و بر روى پرده‏ها یا دیوارها شمایلى از شهادت هفتاد و دو تن‏مى‏كشیدند و در و دیوار را رنگ عزا مى‏دادند،تا هماهنگ با محتواى تعزیه و شبیه خوانى‏باشد.شمایل نگارانى هم همواره بوده‏اند كه ذوق و هنر خویش را در راه ابا عبد الله‏«ع‏»وموضوعات دینى مربوط به ائمه وقف مى‏كردند.و كسانى با عنوان‏«پرده‏دار»به مرثیه‏خوانى پاى این شمایل و تصویرهاى مذهبى مى‏پرداختند.به آنان‏«شمایل خوان‏»هم‏مى‏گفتند.تابلوهاى تصویرگران وقایع مذهبى،بر محور قصص قرآنى،جنگهاى پیامبر وحضرت على‏«ع‏»،ثبت وقایع عاشورا،خروج مختار و...است.

*********
شور زدن

از اصطلاحات خاص عزادارى و نوحه خوانى است.وقتى سینه‏زنى یا زنجیر زنى به‏نقطه اوج خود مى‏رسد،ریتم حركات و صداها سریعتر و پرشورتر شده،با كلماتى‏همچون‏«حسین حسین‏»و...بر سر و سینه مى‏زنند.گاهى هم كسانى در این حال غش‏مى‏كنند و از خود بى خود مى‏شوند،آنان را از میان جمع بیرون برده،آب به چهره‏اش‏مى‏ریزند تا به خود آید.وقتى دسته‏هاى عزادار و زنجیر زن به حال‏«شور»مى‏رسند،طبلهاو سنجها را با شدت بیشترى به صدا در مى‏آوردند.این حالت در عزاداریهاى برخى شهرهابیشتر رایج است.

*********
شهادت

حاضر بودن،گواهى دادن،كشته شدن در راه خدا.در فرهنگ قرآنى،از شهادت باتعبیر«قتل فى سبیل الله‏»یاد شده است:«و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل‏احیاء و لكن لا تشعرون‏»[42] به كسانى كه در راه خدا كشته مى‏شوند،مرده نگویید،بلكه آنان‏زنده‏اند،ولى شما درك نمى‏كنید.نیز،خداوند مشترى اموال و جانهاى كسانى است كه درراه خدا مى‏جنگند، مى‏كشند و كشته مى‏شوند و پاداش بهشت از خداوند مى‏گیرند:«ان‏الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون ویقتلون...»[43]این فداكارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دین،نهایت رستگارى انسان مؤمن‏است و آنان كه جان خویش را بر سر دین مى‏نهند،هم به كامیابى ابدى در آخرت‏مى‏رسند،هم شهادتشان سرچشمه الهام و الگوى فداكارى براى دیگران محسوب‏مى‏شود.نخستین شهید اسلام،«سمیه‏»مادر عمار یاسر بود كه با نیزه ابو جهل در زیرشكنجه به شهادت رسید.پس از او نیز مسلمانانى كه چه زیر شكنجه‏ها،چه در جبهه‏هاى‏نبرد با مشركان و چه در دفاع از حق و مواجهه با حكام ستمگر جان باخته‏اند،همواره‏سرمشق آزادگان خداجوى بوده‏اند.
در علت نامگذارى چنین مرگى به‏«شهادت‏»،گفته‏اند:«یا بدان جهت است كه‏فرشتگان حمت‏خدا در صحنه شهادت حضور مى‏یابند،یا بدان سبب كه خدا و رسول،به بهشتى بودن شهدا گواهى مى‏دهند،یا این كه شهید در قیامت،همراه انبیا بر امتهاى دیگرگواهى مى‏دهد،یا این كه شهید،زنده و حاضر است،به مقتضاى‏«احیاء عند ربهم‏یرزقون‏»،یا بدان جهت كه شهید، به شهادت حق قیام مى‏كند تا كشته شود.»[44]فیض شهادت،چنان ارزشمند است كه اولیاء دین همواره از خداوند،آرزوى آن راداشته‏اند.در دعاهاى ما نیز مكرر از خداوند، رخواست‏شهادت شده است و روایات‏بسیارى درباره شهادت و جایگاه شهید آمده است.رسول خدا«ص‏»فرموده است:«فوق‏كل بر بر حتى یقتل الرجل فى سبیل الله،فاذا قتل فى سبیل الله فلیس فوقه بر»[45] بالاتر از هرنیكى،نیكى است،تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود.پس چون در راه خدا كشته شد،بالاتر از آن،نیكى نیست.در احادیث است كه:شهادت،برترین مرگ است.قطره خون‏شهید،نزد خدا از بهترین قطرات است.شهادت موجب آمرزش گناهان مى‏شود.شهید ازسؤال قبر،مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت،با حوریان هماغوش است.شهید،حق شفاعت دارد.شهدا اولین كسانى‏اند كه وارد بهشت مى‏شوند و همه به مقام شهیدان‏غبطه مى‏خورند.[46]شیخ مفید،شهادت را مقامى والا مى‏داند كه آنكه در راه خدا صبر ومقاومتى كند تا آن حد كه خونش ریخته شود،روز قیامت از امناى والا مرتبه الهى‏محسوب مى‏شود.[47] نظر به وجه الله،از خصوصیات شهید است و این نتیجه نفى بعد لجنى‏از وجود خویش و رسیدن به خلود و قداست كامل در سایه شهادت است.
در مكتب خاندان وحى،«شهادت‏»مطلوب و معشوق آنان است و امامان،یا مقتول ویا مسموم بوده‏اند و مرگشان شهادت بوده است.گر چه جان ائمه و اولیاء خدا و بندگان‏خالص،عزیز است، ولى دین خدا عزیزتر است.بنابر این جان باید فداى دین گردد تا حق،زنده بماند و این، همان‏«سبیل الله‏»است.
شما راه خدا را باز كردید
شهادت را شما آغاز كردید
به خون خفتید،تا آیین بماند
فدا كردید جان،تا دین بماند[48]
در دوران سید الشهدا،شرایطى پیش آمده بود كه جز با حماسه شهادت،بیدارى امت‏فراهم نمى‏شد و جز با خون عزیزترین انسانها،نهال دین خدا جان نمى‏گرفت.این بود كه‏امام و اصحاب شهیدش،عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشیرها و نیزه‏ها رفتند تا با مرگ‏خونین خویش،طراوت و سرسبزى اسلام را تامین و تضمین كنند و این سنت،همچنان‏در تاریخ باقى ماند و«شهادت‏»،درس بزرگ و ماندگار عاشورا براى همه نسلها و عصرهاگشت.به فرموده امام خمینى‏«قدس سره‏»:«خط سرخ شهادت،خط آل محمد و على‏است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط‏آنان به ارث رسیده است‏».[49] كسى مى‏تواند به این جایگاه رسد،كه رشته‏هاى علایق‏جسمانى و حیات مادى را گسسته باشد و عشق به حیات برتر،او را مشتاق شهادت سازد.
گذشتن از این موانع و رسیدن به آن وارستگى و رهایى از تعلقات،ایمانى بالا مى‏طلبد و به‏همین جهت است كه شهادت،نزدیكترین طریق و راه میان بر براى رسیدن به خدا وبهشت است.
زنده است هر كه كشته شود در مناى دوست
بیگانه نیست آنكه شود آشناى دوست
گردن نهد به سلسله غم،اسیر عشق
تیر بلا به جان بخرد مبتلاى دوست
جان شبنم است و در پى خورشید،پر كشد
گر بشنود نواى دل از نینواى دوست
بر لوح دهر،زنده جاوید مى‏شود
آنكس كه عاشقانه بمیرد براى دوست
در مروه مراد،شود كامیاب دل
با پاى سر هر آنكه دود در صفاى دوست
ارزنده‏تر ز گوهر نایاب مى‏شود
جانى كه خاك گردد و افتد به پاى دوست
بوسیدنى است‏سنگ مزار شهید عشق
بوییدنى است تربت پاك گداى دوست[50]
غیر از كشتگان میدان جهاد،در روایات اسلامى كسان دیگرى هم كه نوعى رنج كشیده‏و تلاش داشته‏اند و جان در آن راه باخته‏اند،«شهید»محسوب شده‏اند،همچون كسى كه‏در دفاع از مال،جان،شرف و ناموس خود و براى احقاق حق خویش كشته شود،یا آنكه‏در مهاجرت در راه خدا جان بسپارد،یا آنكه با ایمان كامل و با محبت اهل بیت و در حال‏انتظار فرج براى حاكمیت عدل جان بدهد،نیز كسى كه در راه طلب علم بمیرد یا در غربت‏مرگش فرا رسد،یا زنى كه هنگام زایمان،جان بسپارد،یا آنكه در راه عمل به وظیفه امر به‏معروف و نهى از منكر كشته شود.

*********
شهادت طلبى

آن دم كه به خون خود وضو مى‏كردم
دانى زخدا چه آرزو مى‏كردم؟
ایكاش مرا هزار جان بود به تن
تا آنهمه را فداى او مى‏كردم[51]
از الفباى برجسته نهضت عاشورا و از روحیات والاى حسین بن على‏«ع‏»و یارانش، عنصر«شهادت طلبى‏»بود،یعنى مرگ در راه خدا را«احدى الحسنیین‏»دانستن ودریچه‏اى براى وصول به قرب خدا و بهشت برین دیدن و از این رو شیفتگى و بى‏صبرى‏براى درك فضیلت‏شهادت.
امام حسین‏«ع‏»در خطبه‏«خط الموت...»به آن تصریح مى‏كند و با جمله‏«من كان‏باذلا فینا مهجته فلیرحل معنا»یاران شهادت طلب را هم بر مى‏گزیند و به مسلخ عشق،كربلا مى‏برد. اینگونه به استقبال مرگ رفتن،چون مبتنى بر درك والاترى از فلسفه حیات‏است،با خودكشى متفاوت است.خودكشى و خود را به هلاكت افكندن،شرعا حرام وعقلا ناپسند است،اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهاى متعالى،مشروع و معقول است.
حتى اگر انسان بداند در یك حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسید،مرگ او خودكشى‏نیست،چون گاهى تكلیف ایجاب مى‏كند كه جان را فداى دین كند،چون دین، گرامیتر ازانسان است.
دین خدا عزیزتر است از وجود ما
این دست و پا و چشم و سر و جان فداى دوست
حل این معما(آگاهانه سراغ مرگ رفتن)تنها با درك و برداشت متعالى‏تر از زندگى والاو كرامت انسانى میسر است.اینكه امام حسین‏«ع‏»هم از شهادت خود آگاه است و با همین‏علم، به كربلا مى‏رود،به همین نكته بر مى‏گردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگى‏ننگین مى‏داند:«لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما».
این فرهنگ،پذیرفته همه اقوام و ملتهاست و این نوع مرگ انتخابى و آگاهانه،مكمل‏حیات شرافتمندانه است،نه در تناقض با آن.چون مرگ،پایان نیست تا كسى با انتخاب‏مرگ،به پایان یافتن خویش كمك كرده باشد.مرگ سرخ و شهادت،نوع كمال یافته‏ترى ازحیات است.امام حسین‏«ع‏»با علم به شهادت در حادثه كربلا به آن قربانگاه رفت،تا درسایه شهادتش،اسلام زنده بماند و حق،حیات یابد.این،هدفى است ارزشمند كه مى‏سزدچون حسین‏«ع‏»هم قربانى آن گردد.سید الشهدا«ع‏»این راه را برگزید و آن را پیش پاى‏بشریت گشود و روندگان این صراط جاودانه،همه شاگردان مكتب عاشورایند.
تو اسوه شهادتى،معلم شهامتى
خوشا كسى كه پانهد به مكتب ولاى تو
اصحاب امام حسین‏«ع‏»نیز در شب عاشورا،یك به یك برخاسته،این روحیه را ابرازمى‏داشتند و از مرگ،هراسى در دلشان نبود.على اكبر«ع‏»هم در مسیر راه كربلا،وقتى‏كلمه استرجاع را از زبان امام حسین‏«ع‏»شنید و حضرت خبر از آینده شهادت آمیز داد،پرسید:«السنا على الحق؟ »مگر بر حق نیستیم؟فرمود:آرى.على اكبر گفت:«یا ابة لا نبالى‏بالموت‏»پس چه ترسى از مرگ؟ حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتى از امام پرسید كه‏آیا من نیز كشته خواهم شد؟و امام [52] پرسید:مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد:
شیرین‏تر از عسل(احلى من العسل).[53]اینها همه نشان دهنده این روحیه و اندیشه است كه مرگ در راه عقیده و شهادت درراه خدا،آرزوى قلبى وارستگانى است كه رشته تعلقات دنیوى را بریده و به حیات برین ورزق الهى در سایه شهادت دل بسته‏اند.در اشعارى هم كه امام حسین‏«ع‏»روز عاشورا یاقبل از آن روز مى‏خواند،این مفهوم مطرح بود.از جمله:
و ان یكن الابدان للموت انشات
فقتل امرء بالسیف فى الله افضل
و نیز در رجزهاى آن حضرت،مرگ را بر زندگى ذلت‏بار ترجیح دادن مى‏درخشد:
«الموت اولى من ركوب العار».[54]حضرت زینب‏«ع‏»در خطبه‏اش در مجلس یزید،بر این‏شهادتها افتخار مى‏كند:«...فالحمد لله رب العالمین الذى ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة‏».[55]حضرت سجاد«ع‏»نیز در برابر تهدیدى كه ابن زیاد كرد كه آن‏حضرت را بكشند،فرمود:«ا بالقتل تهددنى یابن زیاد؟اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتناالشهادة‏»مرگ،براى ما عادت است و شهادت،افتخار ماست،مرا از مرگ مى‏ترسانى؟
امام خمینى‏«قدس سره‏»فرمود:«مرگ سرخ،بمراتب از زندگى سیاه است و ما امروز به‏انتظار شهادت نشسته‏ایم،تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهانى با سرافرازى بایستند».[56]

*********
شهید نماز

سعید بن عبد الله،از اصحاب شهید امام حسین‏«ع‏»كه روز عاشورا،پیكر خود را سپرتیرهاى دشمن ساخت تا امام حسین‏«ع‏»نمازش را بخواند.اضافه بر زخم شمشیرها ونیزه‏هایى كه بر بدن داشت،13 تیر هم بر پیكرش نشسته بود كه بر زمین افتاد و شهید شد.[57]خود ابا عبد الله‏«ع‏»را نیز مى‏توان سر سلسله شهیدان نماز دانست،چرا كه براى احیاء دین‏و نماز و امر به معروف و نهى از منكر شهید شد و قیامش،«اقامه نماز»بود(اشهد انك قداقمت الصلاة...)[58] شب عاشورا را نیز براى نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت‏خواست،ظهر عاشورا هم در آن میدان خون و شهادت به نماز اول وقت ایستاد.به‏ابو ثمامه صائدى نیز كه هنگام ظهر عاشورا،اذان وقت را به یاد سید الشهدا«ع‏»آورد وهمراه آن حضرت آخرین نماز را خواند، «شهید نماز»گفته‏اند.

*********
شیر كربلا

به نقل مردى از قبیله بنى اسد،پس از آنكه حسین بن على‏«ع‏»و اصحابش شهید شدندو سپاه كوفه از كربلا كوچ كرد،هر شب شیرى از سمت قبله مى‏آمد و به قتلگاه كشتگان‏مى‏رفت و بامدادان بر مى‏گشت.یك شب ماند تا ببیند قصه چیست.دید آن شیر،بر جسدامام حسین‏«ع‏»نزدیك مى‏شد و حالت گریه و ناله داشت و چهره خود را بر آن جسدمى‏مالید.[59] بر اساس همین نقل نیز،در مراسم شبیه خوانى و تعزیه كربلا،كسى در پوست‏شیر مى‏رود و در میدان نبرد حاضر مى‏شود و پس از آنكه سید الشهدا كشته مى‏شود خودرا به بالین پیكر او مى‏رساند و بر نعش امام حسین‏«ع‏»مى‏گرید و این صحنه،سبب تاثر وگریه تماشاگران تعزیه مى‏شود.

*********
شیعه امام حسین‏«علیه السلام‏»

شیعه یعنى پیرو.پیروى در فكر،عمل،اخلاق،مواضع سیاسى و عقاید دینى.گر چه‏شیعه حسین،شیعه على و ائمه دیگر علیهم السلام نیز هست و تشیع،در خط ائمه واهل بیت بودن است،اما حسین بن على‏«ع‏»در ابعاد خاصى كه زندگى و جانش را بر سرآنها نهاد،حالت الگویى دارد و اسوه است.آن حضرت،براى احیاء دین قیام كرد و خود رافداى راه خدا ساخت.شیعه او نیز باید اینگونه باشد.شیعه سید الشهدا،باید در خصلتهایى‏و اعمالى چون:خودسازى، خداترسى،گناه گریزى،تقوا،اطاعت امر خدا،امر به معروف‏و نهى از منكر،اقامه و احیاء نماز، تلاش در مسیر رضاى حق،جود و كرامت،عزت نفس،گریز از ذلت و زبونى و سازش با طاغوتها و حكومتهاى ستم،مبارزه با باطل،جهاد وشهادت،روحیه ایثار و شهادت طلبى،قاطعیت و صلابت در راه عقیده و...به آن پیشواى‏شهید تاسى كند.این،راه حسین و راه پدران و فرزندان حسین است و شیعگى یعنى‏دیندارى و ورع.
شیعه باید آبها را گل كند
خط سوم را به خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولیاست
كربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنى تشنه جام بلا
شیعگى یعنى قیام كربلا
شیعه یعنى بازتاب آسمان
بر سر نى جلوه رنگین كمان
از لب نى بشنوم صوت تو را
صوت‏«انى لا ارى الموت‏»تو را
شیعه یعنى امتزاج ناز و نور
شیعه یعنى راس خونین در تنور
شیعه یعنى هفت وادى اضطراب
شیعه یعنى تشنگى در شط آب[60]
از انبوه روایات مربوط به اوصاف شیعه،تنها به یكى اشاره مى‏كنیم،از امام صادق‏«ع‏»
كه به مفضل فرمود:از فرومایگان بپرهیز،چرا كه شیعه على‏«ع‏»شكم و شهوت خود راحفظ مى‏كنند و اهل جهادند و تلاش براى خدا:«انما شیعة على من عف بطنه و فرجه واشتد جهاده و عمل لخالقه و رجا ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئك فاولئك شیعة‏جعفر».[61]محبتى كه در دل شیعیان و دوستداران شهید كربلاست،بجاست كه آنان را به همرنگى‏و همسویى و سنخیت فكرى،اخلاقى و عملى با مولایشان بكشد و در گفتار و كردار،شیعه حسین باشند،نه تنها در ادعا و شعار.خود امام‏«ع‏»نیز هنگام حركت از مكه به سوى‏كربلا،كسانى را به همراهى خویش در این سفر مقدس و نهضت‏خدایى دعوت كرد كه‏اهل فدا كردن جان در راه ائمه كه راه خداست باشند و شوق دیدار الهى در دلشان باشد:
«من كان فینا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا...».[62]

پی نوشتها:

1- بحار الانوار،ج 45،ص 138 و 174.
2- ارشاد،شیخ مفید،ج 2،ص 111(چاپ كنگره شیخ مفید).
3- از مؤلف.
4- الحسین فى طریقه الى الشهادة،على بن حسین هاشمى،ص 94.
5- مقتل الحسین،مقرم،ص 213.
6- لغت‏نامه،دهخدا.
7- معالى السبطین،ج 2،ص 32.
8- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 284.
9- بحار الانوار،ج 44،ص 329،اعیان الشیعه،ج 1،ص 588.
10- بحار الانوار،ج 44،ص 381.
11- تحف العقول(چاپ جامعه مدرسین)،ص 245،بحار الانوار،ج 75،ص 117.
12- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.
13- لهوف،ص 53،بحار الانوار،ج 44،ص 366.
14- وقعة الطف،ص 172،موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 361.
15- بحار الانوار،ج 44،ص 334.
16- همان،ص 378.
17- همان،ص 366،اعیان الشیعه،ج 1،ص 539.
18- همان.
19- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 89.
20- مقتل الحسین،مقرم،ص 280.
21- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.
22- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 382.
23- نفس المهموم،ص 135،معانى الاخبار،ص 288.
24- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 1،ص 68.
25- بحار الانوار،ج 44،ص 192.
26- همان ,ج 45, ص51.
27- ذریعة النجاة،ص 129.
28- بحار الانوار،ج 45،ص 46.
29- حسین پیشواى انسانها،ص 70(شعر از فضل الله صلواتى).
30-بحار الانوار،ج 44،ص 293.روایات مربوط به آثار و پاداش گریه بر آن حضرت در بحار الانوار، ج 44،ص 278 به بعد.
31- مفاتیح الجنان،ص 419،اعمال حرم مطهر امام حسین‏«ع‏».
32- همان،ص 442،زیارت نیمه رجب.
33- همان،ص 458،زیارت عاشورا.
34- بحار الانوار،ج 8،ص 34.
35- احقاق الحق،ج 11،ص 461.
36- اثبات الهداة،ج 5،ص 179.
37- بحار الانوار،ج 45،ص 204 به بعد،عبرات المصطفین،ج 2،ص 174.
38- اثبات الهداة،ج 5،ص 199،تاریخ الاسلام،ج 5،ص 15.
39- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 55.
40- قاسم رسا.
41- فرهنگ فارسى،معین.
42- بقره،آیه 154.
43- توبه،آیه 111.
44- مجمع البحرین،واژه‏«شهد».
45- بحار الانوار،ج 97،ص 10(چاپ بیروت).
46- روایات مربوط به شهادت و فضیلت‏شهدا را از جمله در منابع زیر مطالعه كنید:بحار الانوار،ج 97،وسائل‏الشیعه،ج 11،میزان الحكمه،ج 5،كنز العمال،ج 4،و كتاب‏«خط سرخ شهادت‏»از بنیاد شهید.
47- اوائل المقالات،شیخ مفید(چاپ كنگره شیخ مفید)ص 114.
48- از مثنوى‏«اهل بیت آفتاب‏»از مؤلف.
49- صحیفه نور،ج 15،ص 154.
50- از مؤلف.
51- رمضانعلى گلدون.
52- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 73،لهوف،ص 26.
53- اثبات الهداة،ج 5،ص 204.
54- كشف الغمه،ج 2،ص 32.
55- بحار الانوار،ج 45،ص 135.
56- صحیفه نور،ج 9،ص 97.
57- مقتل الحسین،مقرم،ص 304،به نقل از لهوف.
58- زیارت وارث(مفاتیح الجنان،ص 429).
59- ناسخ التواریخ،(جلد امام حسین)،ج 4،ص 23.
60- از مثنوى بلند«شیعه‏نامه‏»محمدرضا آقاسى،كیهان،تاریخ 12/6/71.
61- سفینة البحار،ج 1،ص 723.
62- لهوف،ص 53.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته